عطنا - اولین نشست علمی «پاسداشت زبان فارسی، آسیب شناسی و پیامدهای آموزش به زبان مادری» در دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی دانشگاه علامه طباطبایی برگذار شد.
این نشست، روز دوشنبه مورخ ۳۰ مهر ماه ۱۴۰۳ در دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی دانشگاه علامه طباطبایی و با حضور دکتر محسن حبیبی، دکتر محمدجعفر محمدزاده، دکتر محمود بشیری، دکتر مجتبی منشی زاده و دکتر احمد تمیمداری برگذار شد. پخش زنده رادیویی این نشست نیز به صورت همزمان از رادیو فرهنگ صورت گرفت.
محسن حبیبی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی و دبیر این نشست در ابتدای نشست اظهار داشت: "طرح اولیه این نشست توسط دکتر محمد جعفر محمدزاده بیان و با استقبال زیادی روبهرو شد؛ لذا قرار نیست فقط به برگزاری یک نشست بسنده کنیم".
او در ادامه گفت: "در اصل پانزدهم قانون اساسی چنین آمده که زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. تمامی اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید به زبان فارسی باشد. ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است".
او در ادامه گفت: " اگر ارکان هویتی هر فرد را هشت مورد بدانیم - رکن دینی، رکن زبانی، رکن جغرافیایی، رکن تاریخی و سایر خصوصیاتی که ایرانی بودن را بیان میکند - از نظر محققین ایرانی، رکن زبان شاید پررنگترین و مهمترین بخش هویتساز ما ایرانیها باشد. اهمیت این موضوع را از آنجایی میتوان فهمید که در اصول ابتدای قانون اساسی به آن اشاره شده است".
وی به این نکته که در برخی از مدارس بهدنبال جا انداختن تدریس به زبان مادری- زبان محلی یا قومی و نه فارسی- اند؛ اشاره کرد و گفت: " برخی پیرزنان و پیرمردان زبان فارسی را بلد نیستند، اما امروزه به دلیل فراگیری آموزش به زبان فارسی، جوانان و نوجوانان توانایی تکلم به زبان فارسی را کسب کردهاند. اگر تدریس دروس در مقاطع مختلف به فارسی نباشد؛ در آینده ما با قشری مواجه میشویم که زبان فارسی را نمیدانند و برای ما خطر هویتی بهوجود خواهد آمد".
در ادامه دکتر محمدجعفر محمدزاده؛ نویسنده، پژوهشگر و کارشناس فرهنگ و رسانه، اظهار داشت: " اشتباهی که وجود دارد این است که زبان فارسی را تنها وسیله ارتباطی بدانیم؛ در صورتی که نقش و جایگاه این زبان فراتر از آن است. زبان فارسی وسیله پیوند است".
دکتر محمدزاده گفت: "نقشهای زبان فارسی شامل هویت سازی و سپس پیونددهندگی است. زبان فارسی در پیدایی و پایایی ایرانیان نقش پررنگی دارد. زبان محمل و بستر ظهور اندیشه است. اندیشه در زبان جاری میشود و به وسیله کلمه به ظهور میرسد".
وی ادامه داد: " انسان از زمانی که چشم به این جهان میگشاید، به دنبال فهم کیستی و چیستی خود است؛ به عنوان مثال بهدنبال این هستیم که دریابیم آیا ایرانیان در گذشته صاحبان فلسفه بودهاند یا خیر؟ پرسشهای این چنینی در سه حوزه مطرحاند: خود، خدا و هستی. با پاسخ به این پرسشها به این میرسیم که ما هم فلسفهای داریم و چگونگی رسیدن، از راه مطالعات زبانی است. به وسیله زبان، تاریخ، خردورزی، هویت، فرهنگ و اندیشه ما به مرحله ظهور رسیده است".
وی در مورد قدرت پیونددهندگی زبان فارسی نیز گفت: "داستانهای ملی ما که در زبان پهلوی در دوره پیش از اسلام به اسم خداینامه شناخته میشد و در دوره عربی به سیر الملوکها یا غرر اخبار الملوک ترجمه شد، توسط فردوسی جمعآوری و تبدیل به خاطره جمعی ملّت شد".
او گفت: "شاهنامه فردوسی امروز ما را با چند دهه پیش- که خودش زنده بود- پیوند داده و سپس دوره خود را با چندین هزار سال پیش از خود پیوند میزند. اینگونه است که ما به وسیله زبان با تاریخچه چندین هزار سالة خود پیوند طولی میخوریم".
دکتر محمدزاده گفت: "زبان فارسی هم در طول و هم در عرض ایرانیان را به یکدیگر پیوند میدهد".
او در مورد پیوند عرضی چنین گفت: "ما همه به یک زبان سخن میگوییم و این موضوع فقط در مورد یک دوره زمانی نیست. بهعنوان مثال قطران تبریزی در تبریز شعر میگوید و در خراسان بزرگ شعر او را میفهمند؛ منچهری دامغانی و فرخی سیستانی شعر میگویند؛ آنگاه همه مردم ایران میفهمند. باباطاهر در زاگرس و لرستان و همدان شعر میگوید و سپس در همه ایران متوجه میشوند. نظامی گنجوی، خاقانی و ... هم همینطور. حال تصور کنید اگر نظامی گنجوی به زبان قومی خود شعر میگفت و نه به فارسی؛ کسی او را نمیشناخت. همانطور که در ادبیات قفقاز جنوبی وشمال غربی ایران، شاعرانی هستند که به سبب شعر گفتن به زبان قومی خود جایی در تاریخ ادبیات ملی ندارند و ارتباط ملی برقرار نشده است".
او در پاسخ به این سوال که" آیا زبان فارسی یک زبان قومی است؟ " گفت: "این مغلطه و سفسطهای از سر جهل است. ما در ایران، با استناد به مباحث قوم پژوهی، قومی به اسم فارس نداریم. خواستگاه زبان فارسی در دوره هخامنشیان و در استخر و شیراز (استان فارس کنونی) بوده است. آنگاه، پس از انقراض هخامنشیان، زبان فارسی بعد از دورة سلوکیان و اوایل اشکانیان به شمال شرق ایران رفته و در آنجا دوباره رشد کرده است. پس از آن در خراسان، شاهنامه فردوسی و تاریخ بیهقی وکتابهای مختلفی به وجود میآید و پایه زبان فارسی کنونی در خراسان شکل میگیرد. بعد از حمله مغول، زبان فارسی در شمال غرب و شیراز تقویت میشود و پس از چندی خود مغولها رواجدهندگان زبان فارسی میشوند".
او افزود: "ما قومی به نام فارس نداریم و فارس نام قدیمی ایران است و در حوزه بینالملل پرشیا را پرس میگفتند".
او به این نکته که مبدأ نام گذاری و استفاده از نام ایران، سال ۱۳۱۴ نیست و این موضوع به غلط رایج شده، اشاره کرد و گفت: "در گذشته ایران به دو نام وجود داشته؛ ایرانیان ایران را ایران، و خارجیها ایران را پارس مینامیدند؛ آنگاه در سال ۱۳۱۴ عمل یکسان سازی این نامگذاری انجام شده و از آن پس خارجیها هم ایران را ایران نامیدند".
وی در پاسخ به این سوال که " آیا پایداری و دوام زبان فارسی نتیجه جبر حاکمان بوده است؟ " گفت: "نه تنها اینطور نبوده، بلکه برخی حاکمان حتی نمیگذاشتند که حتی یک خط مطلب به زبان فارسی تولید شود. اما با به وجود آمدن سلسلههای مختلف- که گاه زبانی غیر از فارسی داشتند- به دلیل ظرفیتها، ارزشها، اقبال عمومی مردم ایران، وفاق و پذیرش مردم ایران نسبت به زبان فارسی این زبان حفظ شد؛ بنابر این جبر حاکمان، گمان غلطی است که بیان میشود".
او گفت: "در دوره تیموریان زبان فارسی در سی میلیون کیلومترمربع به صورت زبان رسمی، زبان عامی، زبان علم وفرهنگ (دانشورانه) رواج داشته است. شاهنامه بایسنقری هم در قرن نهم تهیه شدهاست".
وی در پاسخ به پرسش که " آیا زبان فارسی زبان ملی است؟ " گفت: "بله. ملی یعنی چیزی که متعلق به همه باشد و همه نسبت به آن حس مشترک داشته باشند. آیا ما نسبت به شهریار حس مشترک داریم؟ برخی فکر میکنند با گفتن این موضوع زبانهای قومی تضعیف میشوند؛ اما اینطور نیست و برعکس زبان فارسی میثاقنامه است".
او در مورد اصل پانزدهم قانون اساسی گفت: "برخی از این اصل سوء استفاده ضد ملی میکنند. میدانیم که در اصل پانزدهم قانون اساسی به جایگاه زبان فارسی پرداخته شده و در آن حقوق و آزادی زبانهای قومی و محلی نیز تضمین شده است. در واقع ایران در بین بسیاری از کشورهای دارای تمدن و با سابقه دولت ملی از معدود کشورهایی است که زبانهای قومی و محلی را در کنار زبان ملی و مشترک در اصلی حکیمانه گنجانده و آزادی آنها را تضمین کرده است".
او گفت: "اما این اصل چیست و چه الزاماتی دارد؟ قانون اساسی ما تاکید میکند که زبان رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است و تمامی اسناد و مکاتبات و متون درسی و آموزشی باید به این زبان باشد و در ادامه تصریح شده تدریس ادبیات قومی و محلی در مدارس و استفاده آن در رسانههای گروهی در کنار زبان فارسی آزاد است. این در حالیست که مشاهده میشود شماری اندک، به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه با تفسیر غلط و وارونه کردن این اصل مهم، از آن به نام آزادی تدریس به زبانهای مادری نام میبرند و آن را به مطالبه قومی و ایرانستیزانه تبدیل کردهاند. این کار میتواند انسجام و وحدت ملی را به مخاطره بیاندازد".
وی در ادامه گفت: "زبان مادری یکی از ارزشهای فکری و فرهنگی هر فرد و جامعه است. زبانهای مادری مردم امروز چند حالت دارد. زبان فارسی امروز و زبانهای زیر مجموعه بازمانده از زبانهای فارسی باستان که شباهتهای خود را تا کنون با زبان فارسی حفظ کرده و در واقع خویشاوند زبان فارسی اند".
دکتر محمدزاده همچنین گفت: "زبانهای قومی و محلی به سبب عشق گویشوران و رغبت آگاهانه میدان را به زبان فارسی داده و به کتابت نرسیدهاند. وظیفه ما برای بقای زبانهای گستره ایران چه خویشاوند و چه همسایه و همزیست، تلاش و برنامه ریزی است تا زبان فارسی هم با طراوت باقی بماند. زبان نزد ایرانیان هم شامل آنهاست که خویشاوند زبان فارسی باستان و میانه اند و هم شامل آنهاست که در ایران امروز زنده و پویا بوده و گویشوران فراوان دارند. این زبانها در کنار زبان فارسی زنده بوده و در رسانههای گروهی حضور دارند. شبکههای تلویزیونی و رادیویی استانی بیش از نیمی از برنامههای خود را به زبانهای قومی و محلی خود پخش میکنند و ادبیات آنها زنده و مدرسهای شده و در فرهنگ مردم جریان پویا دارند. نشر محتوای تولید شده آنها به سهولت صورت میگیرد و از این نظر میتوان گفت که آنچه در قانون اساسی بیان شده، در کشور ما آشکارا اجرایی میشود و قابل اندازهگیری است".
وی تصریح کرد: "زبان فارسی در هزار و چهارصد سال گذشته دو تهاجم فرهنگی- حمله اعراب و حمله مغولان- را پشت سر گذاشته و توانسته افزون بر حفظ خود از ایران نیز پاسبانی کند. تهاجم سوم از طریق استعمار غرب برای مسلط کردن فرهنگ خود بر ایران، توسعه فناوری و هجوم ایرانیان وطن ستیز عرصه را بر زبان فارسی تنگ کردهاست".
دکتر محمدزاده افزود: "در اصل دوم و چهارم قانون اساسی ترکیه آمده که زبان رسمی ترکیه، ترکی استانبولی است. این در حالیست که جمعیت کردهای آن به چیزی حدود بیست میلیون نفر میرسد و کردها از هیچ حقوق زبانی برخوردار نیستند. ماده دوم قانون اساسی کشور فرانسه هم فقط زبان فرانسوی و لهجه پاریسی را مد نظر دارد و برای زبانهای دیگر هیچ اصالت و آزادی قائل نمیشود".
او در پایان گفت: "تدریس به زبان محلی بلایی بود که بر سر هند و روسیه آمد و پس از آن برای برقراری ارتباط دوباره میان مردم این کشورها، یک زبان انتخاب و بقیه زبانها حذف شدند".
خبرنگار: زهره محبی