استادیار گروه جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبائی برای معنای مرجح شده توسط سلبریتیها و در نهایت بسط آن معانی در زندگی افراد به شاخصه رهایی فردی اشاره کرد و گفت: همه سلبریتیها در تمام سطوح میخواهند به افراد القا کنند که خوشبختی و رهایی افراد فردی است و افراد برای خوشحال شدن باید گوهر وجودی خود را پیدا کنند تا بتوانند از ساختارها و ساحتهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جدا شوند.
به گزارش خبرنگار عطنا، نشست تخصصی«سلبریتیگری؛ منطق دنیای امروز» با حضور هادی خانیکی، مدیرگروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی، سید محمدمهدی خویی، استادیار گروه جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبائی و صادق پیوسته، دانشجوی دکتری جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبائی، دوشنبه، 17 اردیبهشتماه به همت انجمن علمی ارتباطات با همکاری پژوهشکده ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی در سالن همایشهای دانشکده ارتباطات برگزار شد.
در این نشست، سید محمدمهدی خویی، استادیار گروه جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبائی در ابتدای سخنانش با درخواست از خبرنگاران حاضر در نشست برای انعکاس دقیق صحبتهایش گفت: سایت دانشگاه علامه (عطنا) در اکران مستند «اینستاگرامر» حرفهای من را قلب کرده بودند و 180 درجه مخالف گفتههایم گزارش داده بودند.
خویی گفت: صحبت در مورد سلبریتیها به معنای پرداختن به این مسئله است که چرا سلبریتیها وجود دارند و به آنها ارجاع داده میشود، به عبارت دیگر کنشها و طرز بودن آنها چه معانی را میخواهد گسترش دهد.
او با بیان اینکه هر نظام معنایی به تفوق احتیاج دارد، اظهار کرد: نظام معنایی، گفتمان یا هر ساختاری که دارای یک سری معانی مرجح است و هر سیستمی که در جهت گسترش معانی مرجح و مطلوب خود عمل میکند به تفوق نیاز دارد؛ نیاز دارد تا این نظام مرجح یا آن نظام معنایی که آن دارد توسط افراد دیگر پذیرفته و سپس بر مبنای معانی تعریف شده عمل کنند.
خویی ادامه داد: در حقیقت این نظامهای معنایی یا این گفتمانها مقولههایی ذاتی به این معنا که ما به صورت پیشفرض با آنها در ارتباط باشیم و از پیش تعیینشده باشند هستند و به این صورت که بخواهیم این مجموعه یا نظام معنایی را در مواجهه با افراد دیگر و شهروندان به مجموعه هویتی آنها تبدیل کنیم نیستند.
وی به تعریف گفتمان از منظر فوکو اشاره کرد و گفت: گفتمان دربرگیرنده گزارهها یا جملاتی است که مشخص میکند ما میتوانیم درباره چه چیزی صحبت کنیم یا درباره چه چیزی نمیتوانیم صحبت کنیم. اینکه ما چه صحبتی میکنیم یا در عمل چه اتفاقی میافتد کاملاً به متن بستگی دارد.
یکی از کارهای دستگاههای ایدئولوژیک دولتی، معرفی گونهای از سوژه ایدهآل به ما است، به قول آلتوسر این دستگاهها موقعیت سوژهگی ایدهآل را به ما معرفی میکنند و افراد را در قبال این موقعیت سوژهگی ایدهآل، استیضاح میکنند یعنی از آنها توضیح میخواهند تا شرایطشان را دوباره در مقایسه با آن موقعیت سوژهگی ایدهآل بررسی کنند.
این جامعهشناس افزود: گزارهها محدوده کلی یک سری امور را معرفی میکنند، محدوده کلی که ما درون آن میتوانیم عمل کنیم و دست به کنش اجتماعی بزنیم اما اینکه چطور میشود صحبت کرد یا در متن، کنش اجتماعی چگونه ناظر بر تفوق آن گزارهها عمل میکند چیزی است که باید آن را در متن معرفی کرد لذا رجوع به متن یا رجوع به عینیت و رجوع به رئالیتی برای فهم آن نظام معنایی بسیار مهم است.
او با اشاره به لزوم فهم یک نظام معنایی در درون متن خود، گفت: یک نظام معنایی را نمیتوان در انتزاع تصور کرد برای فهم یک نظام معنایی، بررسی متن و فعالیتهای آن ضروری است یعنی یک سوژه از پیش تعیینشدهای وجود ندارد که بگوید من میخواهم با این نظام معنایی این کار را بکنم و اتفاقی که درون متن میافتد این است که افراد بر مبنای معانی مرحج نظام معنایی خود دست به عمل میزنند.
خویی ادامه داد: مسئله این است که چه مکانیسمهایی برای متقاعد کردن افراد وجود دارد که بازتولیدکننده یک نظام معنایی در متن باشند به عبارت دیگر فعالیتها یا کنشهای اجتماعی آنها منجر به بازتولید تفوق یا برتری یا به قول گرامشی هژمونی یک نظام معنایی درون متن شود.
وی در خصوص گفتمان اظهار کرد: از نظر استوارت هال برای فهم یک گفتمان باید فعالیتهای مفصلبندی آن مطالعه شود، مفصلبندی یعنی معانی درون یک نظام با هم در ارتباط هستند.
این جامعهشناس و مدرس دانشگاه با اشاره به نظریه هژمونی گرامشی، گفت: هژمونی یعنی اشکالی که به یک نظام معنایی امکان میدهد تا نسبت به نظامهای معنایی دیگر تفوق پیدا کند و برتر شود. از نظر گرامشی، هژمونی یک گفتمان، محصول توامان شاخصههای رضایت و سرکوب است.
او تصریح کرد: هژمونی یعنی کسانی که به معنای مطلوب یک نظام معنایی باور ندارند در ابتدا سرکوب و سپس متقاعد میشوند که درون هویت خود یا با ارجاع به هویت خود در عمل به معانی مطلوب یک نظام معنایی رضایت داشته باشند.
وی ادامه داد: منظور از رضایت، برساخت است، زمانی که خود نظام معنایی را به عنوان یک برساخت و نه یک پیشفرض در متن بررسی میکنیم، میتوانیم چگونگی شیوههای برساخت انواع رضایت را ببینیم به این معنا که یک نظام معنایی چگونه و طی چه مکانیسمهایی تلاش میکند تا رضایت افراد را برسازد.
خویی با اشاره به تعریف سرکوب یعنی انواع متدها و روشهای دیگریساز، گفت: همانطور که آلتوسر میگوید یک نظام معنایی از دوگونه دستگاه یعنی دستگاههای سرکوبگر دولتی و دستگاههای ایدئولوژیک دولت برای برساخت رضایت و سرکوب دیگری استفاده میکند.
او افزود: یکی از کارهای دستگاههای ایدئولوژیک دولتی، معرفی گونهای از سوژه ایدهآل به ما است، به قول خود آلتوسر این دستگاهها موقعیت سوژهگی ایدهآل را به ما معرفی میکنند و افراد را در قبال این موقعیت سوژهگی ایدهآل، استیضاح میکنند یعنی از آنها توضیح میخواهند تا شرایطشان را دوباره در مقایسه با آن موقعیت سوژهگی ایدهآل بررسی کنند.
مدرس دانشگاه علامه ادامه داد: این موقعیت سوژهگی ایدهآل در ساحت نظری کاملاً به موقعیت ساختاری بستگی دارد یعنی هر موقعیت ساختاری، موقعیت سوژهگی ایدهآل مدنظر خودش را طلب میکند و مسئله اصلی در بررسی سلبریتیها همین است.
وی تصریح کرد: سلبریتیها به گونهای موقعیتهای ایدهآل سوژهگی ساختار طبقه متوسط هستند یعنی این موقعیت ساختاری طبقه متوسط برای بازتولید آن نظام معنایی به یک سوبژکتیویتی یا سوژهگی نیاز دارد که این سوژهگی در موقعیت ایدهآل سوژهگی که همان سلبریتیها هستند متبلور میشود و افراد در نسبت با سلبریتیها این را فهم میکنند که چقدر به آن نظام معنایی نزدیک هستند و در حقیقت ساختارها یا مکانیسمهای آن نظام معنایی هم میگوید افراد در نسبت با این موقعیت سوژهگی ایدهآل من کجا قرار دارند؟
خویی یادآور شد: سلبریتیها برای اینکه خود را در درون ساختار طبقه متوسط بازتولید کنند موقعیت سوژهگی ایدهآل یک نظام معنایی میشوند و به گونهای به افراد طبقه متوسط هویت میدهند تا منجر به بازتولید خود یعنی همان نظام معنایی شوند.
وی با بیان اینکه سلبریتیها متناظر با موقعیت ساختاری به وجود آمدهاند، خاطرنشان کرد: سلبریتیها در نسبت با یک طبقه متوسط و برای ارائه یک سبک زندگی به آن طبقه، معنادار میشوند.
این جامعهشناس به نظریه «نورمن فرکلاف» تحت عنوان تحلیل گفتمان انتقادی در رسانههای جمعی اشاره کرد و گفت: فرکلاف، رسانه یا مکانیزمی که موقعیت سوژهگی ایدهآل را بازنمایی میکند در سه سطح میکرو (چه معنایی)، مزو (جایگاه آن معنا در کل نظام معنایی) و مکرو (تفوق یا عدم تفوق و موقعیت نظام معنایی در نسبت با نظامهای معنایی دیگر) بررسی میکند.
او تصریح کرد: در سطح اول متن اهمیت دارد و به معنای این است که فعالیتهای مفصلبندیشده برای مرجحسازی معانی چه معنایی را میخواهند در ابتداییترین سطح ممکن بازتولید کنند یا برسازند؛ متن صرفاً نوشتاری نیست و اعمال مفصلبندانه، تصویر، صفحه اینستاگرام، کانالهای تلگرامی و مواردی از این قبیل همه متن هستند.
نورمن فرکلاف، رسانه یا مکانیزمی که موقعیت سوژهگی ایدهآل را بازنمایی میکند در سه سطح میکرو (چه معنایی)، مزو (جایگاه آن معنا در کل نظام معنایی) و مکرو (تفوق یا عدم تفوق و موقعیت نظام معنایی در نسبت با نظامهای معنایی دیگر) بررسی میکند.
خویی سه سطح ذکر شده را در بررسی موقعیت سوژهگی ایدهآل یا در بررسی سلبریتیها مهم دانست و گفت: باید تحلیل در یکی از این سه سطح انجام شود باید در سطح متن دید که سلبریتیها چه معانی را میخواهند مرجح کنند که از سوی دیگر افراد نسبت خود را در قبال این معانی متوجه شوند.
وی برای معنای مرجح شده توسط سلبریتیها و در نهایت بسط آن معانی در زندگی افراد دو شاخصه اصلی را در نظر گرفت و گفت: اولین شاخصه، رهایی فردی است، همه سلبریتیها در تمام سطوح میخواهند به افراد القا کنند که خوشبختی و رهایی افراد فردی است و افراد برای خوشحال شدن باید گوهر وجودی خود را پیدا کنند تا بتوانند از ساختارها و ساحتهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی جدا شوند.
مدرس دانشگاه علامه به جشنواره سلبریتیها در عید نوروز اشاره کرد و افزود: در برنامه دورهمی، رامبد جوان به عنوان مهمان مهران مدیری، برنامه خود را یک الگو دانست و گفت هدف من از این برنامه این است که به افراد بگویم فقط خودتان میتوانید به شادی برسید و هیچ کسی وجود ندارد تا شما را به این شادی و خوشی برساند.
او ادامه داد: ما در سطح متن با مکانیسمهای برنامهسازی کلیشهای مواجه هستیم اینکه در پاسخ به سوال حال شما چطور است؟ بگوییم عالی، واقعیت نیست و ممکن است حال هیچ کدام از افرادی که آنجا نشستهاند عالی نباشد اما این اقرار به عالی بودن و این خندههای زورکی صرفاً برای این است که بگوید شما به ساختارها، مکانیسمهای تولیدکننده نابرابری، فقر و تبعیض کاری نداشته باشید و برای بهتر شدن حالتان باید فردیت خود را احیا کنید.
خویی به شاخصه دوم اشاره کرد و گفت: دومین شاخصه این است که سلبریتیها به گونهای نشانههای ایدئولوژیک و نشانههای مبنایی را از معنا تهی میکنند یعنی نشانههای موجود در گذشته و در متنهای قبلی و متفاوت که معانی ایدئولوژیک و مبانی دارند را حفظ و از معنا تهی میکنند.
وی تصریح کرد: دومین شاخصه به این برمیگردد که افراد در مواجهه با منطق سلبریتیها و مسائل ناخوشایند مثل فقر، سیاست و مواردی از این قبیل کمپین تشکیل دهند، در اینجا به علت موردی بودن کارها بسیاری از مسائل که به هویت طبقه متوسط برمیگردد مغفول میماند به عبارتی برای جذب طبقه متوسط به کمپینهای خود باید رضایت آن طبقه را بدست آورند.
این جامعهشناس ادامه داد: اگر هیچ چیزی احساسات افراد را برنینگیزد، کاری به تشکیل کمپین ندارند؛ کمپینهای سلبریتیها منطقی دارد که به سراغ کمپینهای نژادپرستی و قومیتها نمیروند مثلاً روضهها تبدیل به جایی برای حضور سلبریتیها شده است بنابراین منطق سلبریتیگری این است که نشانههای ایدئولوژیک و مبنایی به واسطه تبدیل ایدئولوژی به مراسم و مناسک از معنا تهی شوند و از آن طرف نشانههایی مبنایی مانند فقر، نابرابری و سیاست تبدیل به کمپین میشوند.
او با بیان اینکه عمل یا شیوه برجسته کردن این دو شاخصه در سه سطح ممکن است، گفت: سطح اول سلبریتیها هستند یعنی همانهایی که تعیین میکنند چه چیزی خوب است و چه چیزی بد است، سطح دوم افرادی هستند که معانی تولید شده توسط سطح اول را اشاعه (ارائه مجموعهای از سبک زندگی که با مصرف و مد آمیخته شده است) میدهند و سطح سوم کسانی هستند که در قبال آن معانی استیضاح میشوند.
خویی اظهار کرد: مجموعه برسازنده همان سبک زندگی است که افراد در مواجهه با آن، رهایی را فردی و در مصرف میبینند علیرغم اینکه این دروغ بزرگی است و منطق صنعت فرهنگ آن را تحمیل میکند و افراد این دروغ را باور و بیشتر از هر زمان دیگر به هم شبیه میشوند.
وی در پایان گفت: این مجموعه همچنین تهی کردن نشانههای مبنایی از معنا است که علاوه بر مصرف کالاهای خاص، در مراسم، مناسک و کمپینها وجود دارد بنابراین منطقی که در رأس آن سلبریتیها قرار دارند برسازنده هویتی برای طبقه متوسط است.