عطنا - دکتر ابوالفضل دلاوری عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی در یادداشت اختصاصی خود برای عطنا پیشنهاداتی به شرح زیر را برای آغاز مذاکرات با آمریکا ارائه کرد. متن یادداشت به شرح زیر است:
به نظر بنده و با توجه به شرایط شکننده و مخاطرات نهفته در آتش بس موجود ایران باید سریعا برای از سرگیری مذاکرات با آمریکا تلاش کند اما نه با رویکرد و الگوی دورهای ۵ گانه پیشین بلکه با ایجاد و بازنمایی فضایی جدید و با رویکرد تحول منازعه ( که عبارت است از فراتر رفتن از مرحله کاهش سطح منازعه و البته نداشتن عجله برای حل بنیادین منازعه است).
جزئیات این رویکرد را در مصاحبه مفصل با عطنا مطرح کرده ام. خلاصه طرح پیشنهادی ام را در اینجا تقدیم می کنم و از دوستان، به ویژه متخصصان روابط بین الملل و دیپلماسی دعوت می کنم انتقادات و اصلاحات خود را دریغ نفرمایند:
با توجه به فضای ایجاد شده پس از پیام مقام معظم رهبری و سپس واکنش ترامپ و متن اخیر آقای عراقچی (که حاوی نوعی اعاده حیثیت و تهدید است) جا دارد بلافاصله متن مسالمت جویانه تری با مضامینی نظیر اشاره به دلایل تاریخی اختلافات و سوئ تفاهمات میان ایران و آمریکا و مخاطرات ادامه این اختلافات و سوئ تفاهم ها آمادگی خود را برای ادامه مذاکرات در چارچوب اصول همزیستی مسالمت آمیز و روابط سازنده متقابل و .... اعلام نماید.
در صورتی که دور جدید مذاکرات شروع شود چند پیشنهاد هم به ذهن بنده می رسد که البته بسیاری از آنها را حتما دوستان دیگر هم مطرح کرده اند:
۱- مذاکره مستقیم، اصولی و جامع باشد. عجالتا به وساطت همان عمان و در مسقط با حضور فقط نمایندگان ترامپ
۲- با استفاده از استراتژی تحول منازعه Conflict Transfor mation ، مساله و موضوع اختلاف و مذاکره عوض شود و به طرف مقابل حس تغییر و وجود امکانهای جدید داده شود.
۳- با استفاده از مهارت ارتباطی (توجه به ویژگی های شخصیتی و روانشناختی طرف آمریکایی) و چرخش زبانی و خلاقیت دیپلماتیک نوعی هم مساله گی ایجاد شود.
۴- به روشنی توضیح داده شود که هدف و مساله ایران در این سالها هیچگاه نه سلاح هسته ای بوده و نه حتی شکل و ترتیبات خاصی از تکنولوژی و صنایع هسته ای؛ بلکه مساله و هدف اصلی ایران ثبات و امنیت و توسعه کشور و مردم ایران بوده و هست و این چیزی است که همه کشورها دنبال آن هستند و حق طبیعی هر کشور و مردمی است. ... در حالی که در طی سالهای متمادی پس از انقلاب مردم ایران، همواره تهدیدات امنیتی منطقه ای و جهانی و تحریم های اقتصادی و علمی و تکنولوژیک مانع این اهداف مشروع و برحق ایران بوده .
۵- باید در اولین دقایق مذاکرات به طرف مقابل تفهیم شود که: اگر شما حق ثبات و امنیت و توسعه را برای ایران می پذیرید، که حتما می پذیرید! حالا بیایید با هم روی الگوهای تامین و تضمین آن و مهمتر از آن پیوند ثبات و امنیت و توسعه ایران با ثبات و امنیت و توسعه منطقه و جهان گفتگو و مذاکره و توافق کنیم.... (جلب نظر طرف مقابل به این محور، در استراتژی تحول منازعه بسیار اساسی و تعیین کننده است زیرا هم حاوی تغییر مساله و هم ایجاد هم مساله گی با طرف مقابل است)
۶- به نظر بنده یکی از خطاهای بزرگ دورهای ۵ گانه قبلی مذاکرات و یکی از علل اصلی شکست آن، تمرکز بیش از حد مستقیم ایران بر روی کم و کیف غنی سازی و چرتکه انداختن برای حفظ این یا آن شکل یا درجه از غنی سازی و .... بود که به ویژه برای فردی به خصوصیات ترامپ بسیار نا متناسب و ملال آور بود.
بر اساس قواعد مذاکره اصولی، وقتی اصل یک موضوع سالهاست برای طرف مقابلت نگران کننده بوده، خطاست که همان را انهم با چرتکه بگذاری وسط و دائما روی آن متمرکز شوی. طبعا طرف بیشتر مطمئن می شود که چیزی توی کلاه توست!....
۷- آنچه عرض کردم یک مدل اولیه و خام از استراتژی تحول منازعه در مذاکرات آتی با آمریکاست که البته هم باید بیشتر روی آن فکر و کار کرد و هم این که دیگر مسایل، از جمله بحث هسته ای را هم در چارچوب این استراتژی و متناسب با آن مطرح کرد و پیش برد.
۸- اما در مورد خود مساله هسته ای، بنده چندان اطلاعات و تخصصی در باره ابعاد تکنیکی آن ندارم اما چند ماه است که بر یک طرح سه مولفه ای که نامش را به صورت من درآوردی "تخروسیوم" گذاشته ام و شامل پذیرش تعلیق، نه تعطیل، غنی سازی؛ پذیرش خارج کردن اورانیم های با غلظت بالاتر از ۳.۶ از دسترس استفاده و سرانجام، مطرح کردن ایده تشکیل یک کنسرسیوم منطقه ای و حتی جهانی در مورد صنایع هسته ای ( شامل ابعاد علمی، تکنیکی و اقتصادی - تجاری) برای فعالیت های تحت نظارت آژانس، با مشارکت ایران و برخی دیگر از کشورهای منطقه نظیر عربستان که به شدت دنبال چنین صنایعی هستند. اتفاقا این ایده می تواند به عنوان حلقه پیوند میان پروژه هسته ای با مساله توسعه تلقی شود و برای طرف مذاکره هم موجه تر باشد ....
۹- البته همه آنچه در بالا عرض شد باید با چاشنی گذاشتن هندوانه های بزرگ و آبدار جیرفتی زیر بغل ترامپ و همچنین دادن حس پیروزی به او باشد.
بسیاری از دلسوزان کشور، در این چند ماه به نیاز ترامپ به احساس و اعلام یک پیروزی بزرگ اشاره کرده بودند و گفته بودند که اتفاقا بازنمایی یک پیروزی دیپلماتیک برای او در مذاکرات هسته ای با ایران. در دسترس ترین و مطلوبترین فرصت برای ایران هم هست، زیرا او در دو مورد اعلام شده دیگرش یعنی اوکراین و فلسطین ناکام مانده است اما متاسفانه طرف ایرانی به دلایل متعددی، از جمله انتخاب غلط مساله و شیوه مذاکره و تطویل آن، آنقدر کژ دار و مریز و کند حرکت کرد تا حوصله ترامپ سر رفت و متاسفانه با فشارها و اغواهای نتانیاهو در صدد برآمد با حمله به تاسیسات هسته ای ایران، به جای پیروزی دیپلماتیک دریغ شده از او به سوی یک "پیروزی نظامی" خیز بردارد.... و دیدیم که با چه شوق و شعف کودکانه ای این پیروزی را بازنمایی و اعلام کرد.
بخشی از این ماجرا به هنر دشمن یعنی بی بی مربوط بود آنگاه که اعلام کرد او می خواهد به فردو حمله کند اما بدون کمک ترامپ موفق نخواهد شد. البته اگر ایرانی ها حتی پس از حمله اسرائیل از خلاقیت سیاسی و هنر دیپلماتیک بیشتری برخوردار بودند، باید بدون ترک میز مذاکره سعی می کردند ترامپ را به سمت ایفای نقش یک میانجی و نه یک طرف جنگ، بکشاندند. بگذریم که این نکته را هم برخی از دلسوزان در همان زمان به مقامات گفته بودند اما....بگذریم)
۱۰- آنچه با عنوان استراتژی تحول منازعه عرض کردم موضوع و ایده جدیدی نیست بلکه هم در ادبیات علمی حل منازعه و هم در تجربیات جهانی سابقه و جایگاه مهمی داشته و دارد. اما در ایران، به جز تا حدودی از سوی قوام در سال ۲۵- ۱۳۲۴، چندان مورد توجه قرار نگرفته است. قوام با تبدیل مساله ایدئولوژیک، یعنی تمایل شوروی به تقویت نیروهای کمونیستی به یک مساله اقتصادی، یعنی وعده برخوردار شدن شوروی از یک امتیاز ژئو اکونومیک / نفت شمال، آنها را به خروج نیروهای نظامی و دست برداشتن از حمایت از احزاب و نیروهای چپگرا و واگرا تشویق کرد و بعد هم.... شرایط به گونه دیگری پیش رفت.
به دلیل الگوی شدیدا بسته و ایدئولوژیک سیاست و دیپلماسی در ایران بعد از انقلاب اصولا فرصت چندانی برای اندیشیدن به راه های نرفته و خلاقیت های سیاسی و دیپلماتیک پیدا نشده است. اما شرایط بسیار خطیر کنونی می طلبد که متخصصان و کاردانان دلسوز شجاعت و پیگیری بیشتری در طرح ایده های جدید از خود نشان دهند.
۱۱- در شرایط فعلی، انتخاب استراتژی تحول منازعه علاوه بر ملزومات معرفتی و ذهنی و زبانی و .... نیازمند تزریق سیاست مردان و دیپلماتهای خلاق به درون نظام تصمیم سازی و تصمیم گیری و دیپلماسی کشور است . به عبارت دیگر، پیشبرد این استراتژی در گرو تقویت و اصلاح تیم رسمی سیاسی و دیپلماتیک فعلی است. ای کاش اندک سرمایه های سیاسی و دیپلماتیک موجود، نظیر آقایان خاتمی و روحانی و ظریف و امین زاده و میرحسین موسوی و... دوباره به درون نظام تصمیم سازی و تصمیم گیری و دیپلماسی فراخوانده شوند!
این یادداشت دیدگاه های شخصی دکتر دلاوری را منعکس می کند و عطنا از دریافت نظرات و نقدهای سایر اعضای هیات علمی و کارشناسان در این زمینه استقبال می کند.