عطنا - با رای اعتماد مجلس به اکثر وزرای پیشنهادی آقای رئیسی هم اکنون تیم اقتصادی دولت جدید مشخص شده است. هفته گذشته آقای محسن رضایی نیز از سوی سید ابراهیم رئیسی به سمت معاون اقتصادی رئیس جمهور، دبیر شورای عالی هماهنگی اقتصادی سران قوا و دبیر ستاد اقتصادی دولت منصوب شد. بدین ترتیب اکنون باید منتظر تصمیمات اقتصادی دولت جدید و نتایج آن نشست. بدون شک با توجه به مشکلات فراوان اقتصادی در کشور، دولت سیزدهم کار سختی در پیش رو دارد.
در این راستا عطنا به عنوان رسانه تحلیلی دانشگاه علامه طباطبائی گفتگویی با پروفسور جواد صالحی اصفهانی استاد اقتصاد دانشگاه ویرجینیا تک انجام داده و نظرات او را درباره شرایط اقتصادی کشور و راهکارهای خروج از مشکلات موجود جویا شده است. صالحی اصفهانی مدرک لیسانس اقتصاد خود را از دانشگاه لندن و مدرک فوق لیسانس و دکتری خود را از دانشگاه هاروارد دریافت کرده و در حال حاضر استاد اقتصاد در موسسه پلی تکنیک ویرجینیا در آمریکا است. او سابقه همکاری و تدریس با دانشگاه های آکسفورد و پنسیلوانیا را نیز در کارنامه دارد. صالحی اصفهانی یکی از اقتصاددانان مطرح ایرانی مقیم آمریکا است که مقالات بسیاری در نشریه های معتبری همچون اکونومیک ژورنال، ژورنال اقتصاد توسعه، توسعه اقتصادی و تغییر فرهنگی، ژورنال نابرابری اقتصادی، ژورنال بین المللی مطالعات خاورمیانه، و مطالعات ایران منتشر کرده است.
آنچه در ادامه می خوانید متن مصاحبه عطنا با جواد صالحی اصفهانی است که از طریق پست الکترونیک انجام شده است.
اقتصاد ایران هم اکنون با مشکلات زیادی از جمله نرخ تورم بالا، کسری بودجه دولت، افزایش بیکاری، کاهش ارزش پول ملی، مشکلات ساختاری در نظام پولی و مالی و ... مواجه است. آیا فرمولی وجود دارد که دولت جدید همه این مشکلات را به صورت هم زمان و متوازن حل و فصل نماید یا باید اولویت گذاری کند؟ در این صورت به نظر شما اولویت نخست اقتصادی دولت جدید چه باید باشد و چه راهکارهایی برای حل آن وجود دارد؟
نمیتوان همۀ این مشکلات را همزمان حل کرد و منطقی هم نیست که بخواهیم چنین فکر کنیم. حل بعضی از مشکلات مستلزم آن است که ابتدا موانع دیگر را از سر راه برداریم. به طور مثال تثبیت نرخ ارز پیش شرط سرمایهگذاری است که آن هم برای ایجاد شغل مورد نیاز است. تشخیص اینکه ایران با چه ترتیبی باید این اصلاحات و سیاستها را لحاظ کند تا دوباره به رشد اقتصادی بازگردد در صلاحیت من نیست؛ چون از نزدیک با مسائل مختلف اقتصاد ایران آشنا نیستم. اما وجود چند پیش شرط واضح و بدیهی است:
1- دسترسی به اقتصاد جهانی: این به معنی جهانی شدن کامل و تمام عیار نیست و میتوان به درجه ای از بهینه جهانی شدن کفایت کرد. از نظر من دسترسی به سیستم مالی جهانی مهمتر از صادرات نفت است. به عنوان مثال از آنجا که بعضی از قدرتهای صادرکنندۀ نفت و به طور مشخص روسیه و عربستان سعودی، بازگشت ایران به بازار جهانی نفت را تهدیدی برای درآمدهای نفتی خود میبینند، بنابراین من صادرات نفت را در اولویت بعدی نسبت به دسترسی به سیستم مالی جهانی مانند سوئیفت میبینم. متأسفانه دولت ها مشتاق دسترسی به بازار نفت هستند و بخش خصوصی خواهان دسترسی به سیستم مالی جهانی است؛ بنابراین در مذاکرات احیای برجام این ترتیب کار می تواند جای خود را به یکدیگر بدهند.
2- اصلاحات بانکی: بانک های ایرانی باید دیون خود را پرداخت کنند و بیاموزند که در تعامل با بخش خصوصی از جایگزینی واردات و تجدید ساختارها حمایت کنند.
3- حل مشکل کسری بودجه دولت با افزایش درآمد حاصل از فروش انرژی در داخل به نحوی که با هدفمندی یارانهها نیز همراه باشد.
مشکل اصلی اقتصاد ایران که باعث ایجاد بحران های گفته شده در سوال نخست همچون نرخ تورم بالا، کسری بودجه و ... شده است را چه می دانید؟ آیا این مشکل ناشی از ساختارهای (Structures) غلط یا به روز نشده در اقتصاد است؟ یا فکر می کنید مدیران ناکارآمد نمی توانند اصول علم اقتصاد را در ایران به درستی پیاده کنند؟ یا مشکل اصلی اقتصاد ایران به روابط خارجی و بحث تحریم ها برمی گردد؟ اگر ترکیبی از هر سه مورد است، کدام یک نقش بیشتری دارد و چگونه می توان آن را تغییر داد؟
مشکل اصلی تحریمهای امریکا است. زمانی که ایران میتوانست در اقتصاد جهانی مشارکت داشته باشد، مانند سالهای 1990 تا 2010، رشد اقتصادی 4 تا 5 درصد در سال را به ثبت رساند. مشکلات دیگر مانند فساد و سوءمدیریت نیز مهم هستند و مانع از رشد بیشتر ایران میشوند. اما بدون تحریم ها وضع خیلی بهتر بود.
برخی در ایران از اهمیت و لزوم توجه بیشتر به همسایگان برای مبادلات تجاری و اقتصادی صحبت می کنند و عنوان می کنند با تحقق این شرایط و با افزایش رابطه ایران با چین و روسیه و با وجود منابع طبیعی فراوانی که در ایران وجود دارد، آنگاه تحریم ها علیه ایران بی اثر خواهد شد. در واقع آنها نه الزامی به تصویب FATF می بینند و نه ضرورتی برای احیای برجام قائل هستند. آیا شما با این نظر موافقید و اگر مخالف هستید اشتباهات و چالش های چنین تصمیمی را چه می دانید؟
اتخاذ رویکری متعادل در تجارت مهم است. تجارت با چین اهمیت دارد ولی باید در محیطی رقابتی انجام گیرد. در این زمینه اروپا نقش مهمی دارد ولی روسیه چنین نیست، چراکه آنها هم مانند ایران صادرکنندۀ انرژی هستند. این بدین معنا است که حذف یا کاهش تحریم ها ضروری است. تطابق یافتن با استانداردهای FATF هم در حال حاضر امکان پذیر نیست و تا زمانی که تحریم ها ادامه داشته باشند فرایند پیچیدهای خواهد بود.
با توجه به تحولات اخیر، چشم انداز احیای برجام بسیار کمرنگ شده است. به نظر شما با شکست برجام و اضافه شدن تحریم های سازمان ملل، آیا اقتصاد ایران بیشتر از آنچه در 3 سال اخیر تجربه کرده به مشکل خواهد خورد؟ اگر شرایط به این سمت پیش رود، ایران چه اهرم هایی در اختیار دارد تا شرایط اقتصادی خود را تعدیل کند؟
امیدوارم ایالات متحده عاقلانه رفتار کرده و موضع خود را نرم کند تا ایران بتواند دوباره به توافق هسته ای بپیوندد. اگر چنین نشود، من گمان نمیکنم که شرایط ایران بدتر از 2 یا 3 سال گذشته شود. البته هزینۀ چنین شرایطی این خواهد بود که رشد اقتصادی ایران خیلی سریع تر از 3 درصد نخواهد بود که این یعنی اینکه برگرداندن استانداردهای زندگی ایرانیان به 10 سال گذشته یک دهۀ دیگر زمان خواهد برد، که هزینۀ سنگینی است. بنابراین دولت باید دیگر موانع رشد اقتصادی که در بالا به آنها اشاره کردم، یعنی مشکلات نظام بانکی و کسری بودجه را از سر راه بردارد.
اگر بخواهید چند توصیه اقتصادی در آغاز به کار دولت جدید در ایران داشته باشید، این توصیه ها چه هستند؟
به رشد اقتصادی با اولویت بخش خصوصی متعهد باشید. اطمینان حاصل کنید که قیمت های بازار تحریف نشده و نتایج آن فقر را دامن نمیزند. بپذیرید که بدون هیچگونه توافق با 1+5، بهبود روابط با همسایگان ایران دشوار خواهد بود. اطمینان حاصل کنید که ایران در مذاکرات برجام به عنوان طرف سرسخت و ناسازگار جلوه نکند. چنین خطایی میتواند توانایی ایران را در فرار از تحریمها در صورت ابقای آنها محدود کند.
مترجم: حسام سیفی
عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:
اما درباره این گفتگو نکته مهم آن است هشت سال با این تفکرات کشور به اینجا رسیده، در این گفتگو حتی یک نکته جدید هم نبود (قابل توجه شما که پیامک زدید که این گفتگو را بخوانیم) که دولت در هشت سال گذشته شعار آن را نداده باشد و تا جایی که شده به آن عمل نکرده باشد. قطعا انتظار تغییر با ادامه مسیر فعلی معقول نیست.