مدیر گروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی اظهار کرد: نقش و تأثیر آقای هاشمیرفسنجانی در تاریخ معاصر ما از نقش و تأثیر یک فرد بیشتر است. به نظر من خوانشی که جامعه از هاشمی دارد، خوانشی است که او را بهعنوان یک کسی میبیند که میتوانست در این کمبودها جاهای خالی را پر کند و به همین دلیل نیز بدرقه باشکوهی از او انجام داد.
به گزارش عطنا، هادی خانیکی در نشست «ایران و میراث هاشمی؛ تأملی آکادمیک بر کارنامه سیاسی آیتالله» که به همت انجمن علوم سیاسی ایران و با همکاری خانه اندیشمندان علوم انسانی و انجمن مطالعات صلح ایران چهارشنبه 6 بهمن در سالن فردوسی، خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد، گفت: بحثی که انتخاب کردم و در نهایت هم به نتیجه نخواهد رسید ولی به طرح موضوع منجر خواهد شد، «هاشمی و اندیشه توسعه در ایران» است.
وی در ادامه از دو منظر به موضوع اشارهشده پرداخت و افزود: اول اینکه مبارزان سیاسی کمتر به توسعه میاندیشیدند به خاطر اینکه مبارزات سیاسی در ایران خیلی چشمانداز روشنی نداشت که در عمر و یا برنامههای آنها که فکر میکردند به نتیجه برسد و به همین دلیل نیز بیشتر اندیشه آنها در متن سیاست بود.
خانیکی در همین رابطه تصریح کرد: دوم اینکه بالاخره مفهوم توسعه و کاربرد آن با نوعی حداقل اختلافنظر و حداکثر یک نوع اغتشاش معنایی یا اختلال در الگوهایش همراه بوده و هست.
وی گفت: در چنین میانهای نقش هاشمیرفسنجانی را در کجا میشود دید و بهخصوص با تجلیلی که مردم ما از رفتن او کردند، هاشمی را از کجا میشود، مورد مطالعه قرار داد.
مدیر گروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی افزود: به دو دلیل فکر میکنم وقتی میخواهیم هاشمی را موضوع مطالعه قرار دهیم بد نیست به نسبت هاشمی و امیرکبیر نیز بپردازیم. البته نمیخواهم از الگوسازیهای تاریخی استفاده کنم و بگویم هر کسی بهجای دیگری مینشیند ولی در عوض این دو دلیل را از آخر عمر آقای هاشمی میگیرم.
وی اضافه کرد: وقتی که عواطف و احساسات مردم برانگیخته شد و جزو اولین مواردی که دیده شد و به چشم آمد این بود که آقای هاشمی در شب شهادت امیرکبیر از دنیا رفت و به همین دلیل خوانشهای خیلی متفاوتی از نسبت بین هاشمی و امیرکبیر صورت گرفت.
خانیکی با بیان اینکه نسل بنده و همنسلان ما هاشمی را با دو اثر مکتوب در تاریخ شناختند، گفت: این دو کتاب «کارنامه سیاه استعمار، سرگذشت فلسطین» ترجمهای از کتاب «اكرم زعيتر»، سفير اردن در تهران و کتاب دوم «امیرکبیر، قهرمان مبارزه با استعمار» بودند.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه طبیعتاً میتوان گفت خود این پدیده که نسبت ذهنی هاشمیرفسنجانی با امیرکبیر چیست؟ قابل مطالعه است، افزود: یعنی در زمانی که امیرکبیر موضوع و دغدغه هاشمی شده و وقتی در ابتدای مبارزات سیاسی یک فرد انقلابی کسی موضوع او میشود حتی در فراز و فرودهای مختلف فکری نیز باید آن اثر را در مؤلف دید.
خانیکی اظهار کرد: بحث حتماً مستقلی میطلبد و خیلی در سالهای اخیر نیز به آن پرداختهاند که امیرکبیر در کجای الگوهای توسعه ما قرار میگیرد و آیا توسعهای که او آغاز کرد میتوانست در فرجام خود ایران را از مشکلات و مسائل نجات دهد یا خیر؟
وی در همین رابطه یادآور شد: بهخصوص این مشابهتسازی خیلی عامیانهای که در زمینه مقایسه ایران و ژاپن بر سر امیرکبیر و «میجی» و تقدم و تأخر اصلاحات امیرکبیر وجود دارد و این خیلی موضوع مهمی است که در توسعه و موضوع مطالعاتی بنده بعد از خیلی پایین و بالا رفتنها به ارتباطات رسیده است. در ارتباطات هم تاکیدش بر توسعه ملی است و در اینجا امیرکبیر کجاست و هاشمی از امیرکبیر چه برداشتی دارد در ادامه بحث به آنها اشاره میکنم.
رئیس انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات تأکید کرد: بر اساس کتاب آقای هاشمی درمورد امیرکبیر مطالبی را استخراج کردهام برای اینکه ببینم هاشمی، امیرکبیر را چگونه دیده است و طبیعتاً باید آن ویژگیها را در زندگی خودش نیز ادامه داده باشد.
این فعال اصلاحطلب ادامه داد: به لحاظ تبارشناسی شخصیت یا اندیشه سیاسی آقای هاشمی، امیرکبیر را در امتداد «سیدجمال»، «گاندی»، «نهرو»، «لومومبا»، «نکرومه»، «بنبلا» و «سوکارنو» معرفی میکند. به همین دلیل بخواهیم کار پژوهشی انجام دهیم بد نیست یک تحلیل گفتمانی هم از زمانی که هاشمی به امیرکبیر پرداخت یعنی دهه 40 انجام دهیم، چون اولین چاپ این کتاب در سال 1346 منتشر شده است.
خانیکی افزود: از طریق این شخصیتها، میتوانید ببیند هاشمی چه دایرهای را دنبال میکند و بعد اینکه او درک درستی از خطر استعمار، شناخت راه و رسم و استقلال و عظمت داشت.
وی با بیان اینکه در دوگانههای که مبارزه باید سمتوسوی ضداستعماری بیشتری داشته باشد یا ضد استبدادی، که هاشمی بیشتر روی ضداستعماری بودن آن تأکید دارد، اذعان کرد: اگر هر بخش این کتاب را بخوانید این دیده میشود که امیرکبیر دارای نسخه یا برنامهای برای مبارزه با استعمار و استثمار بوده است.
خانیکی خاطرنشان کرد: بنده به اینکه اگر بخواهند نقد امیرکبیر را انجام دهند به آن کاری ندارم بلکه درک هاشمی از امیرکبیر در فرآیند توسعه را بیان میکنم.
وی گفت: هاشمی به این معتقد است که امیرکبیر فقر و فساد کشور را زمینهای برای رشد و نمو استعمار تشخیص داد. ضمنآنکه هاشمی درک امیرکبیر از زمانه خودش را که مورد تأکید قرار میدهد این است که کشور مستقل به افراد تحصیل کرده و متخصص در علوم و فنون جدید و کارشناسان لایق در صنعت و علم روز احتیاج دارد. به همین دلیل تأکید کانونی در بحث دارالفنون و اهمیت آن و اینکه تفکری نظیر او باید برای پیشبرد دارالفنون وجود داشته باشد.
خانیکی یادآور شد: ازنظر هاشمی، امیرکبیر به توانایی و کارآمدی مستشاران و کارمندان خارجی برای حل مشکلات علمی و فنی کشور اعتقاد نداشت. بهعبارتدیگر هاشمی از الگوی دارالفنون به این دلیل تعریف میکند که امیرکبیر بهجای اینکه کارشناس وارد کند، استاد و معلم وارد کرد تا کارشناس در کشور تربیت شود.
وی با بیان اینکه امیرکبیر توانست معادن را به دست متخصصان داخلی ازجمله معدن طلا را استخراج کند، گفت: بر اساس تکیهای که امیرکبیر بر ثروت و منابع داخلی بهجای منابع خارجی دارد که الگوی اولیه توسعه هاشمی نیز چنین ویژگیهایی را دارد.
خانیکی با اشاره به اینکه بخشهای از کتاب امیرکبیر قهرمان مبارزه با استعمار را استخراج کردم که آقای هاشمی با امیرکبیر بهنوعی همنوایی دارد، بیان کرد: امیرکبیر برای صنعتی کردن کشور تلاش کرده و این الگو را برای ایران میپسندد، ترجیحاش این است که باید صنعت و تکثیر صنعت را مورد تشویق قرار داد. امیرکبیر بر ضرورت یک ارتش نیرومند و مجهز به سلاح روز تکیه داشته است. وجود یک سازمان نظامی و ارتش قوی را برای توسعه لازم میدانست.
وی افزود: هاشمی، امیرکبیر را مرد کار و عمل و نه صرفاً دارای ایدهپردازی و برنامهریزی میدانست.
مدیرگروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی با بیان اینکه مسئلهشناسی کشور ازنظر امیرکبیر که مورد تأکید قرار میگیرد در این 9 ویژگی که میگویم بهاختصار دیده میشود، گفت: امیرکبیر مسئله کشور را نفوذ استعمارگران و آلت فعل شدن دستگاه حکومت برای مقاصد استعماری قدرتهای بزرگ میدانست و آن را به عینه دید. مسئله دوم استبداد داخلی است که متکی شده بود به استعمار خارجی و مسئله سوم شکاف دولت و ملت است و مثالی که هاشمی از موفقیت اصلاحات ژاپن بیان میکند و عدم توفیق اصلاحات امیرکبیر را به دلیل اینکه در ایران این شکاف وجود داشت ولی در ژاپن وجود نداشت، میداند.
خانیکی در ادامه ناکارآمدی اقتصاد دستگاه دولت را که منجر به فساد دستگاهی و مانع بودن آن در توسعه است نیز یکی دیگر از دلایل برشمرد و گفت: عقبماندگی اقتصادی چه در صنعت و بهخصوص صنایعدستی و در کشاورزی و شکل سنتیاش نیز یکی از این دلایل است.
به بیان این اندیشمند عقبماندگی علمی و فنی نسبت به علوم روز جهان، فقدان اقتدار و حاکمیت دولت مرکزی و رواج ملوکالطوایفی، فقر گسترده اجتماعی و اختلافات و جنگهای ویرانگر مذهبی (جنگ مذاهب) و مذهب سازیهای استعماری نیز ازجمله این دلایل است.
خانیکی به راهکارها و راهحلهایی که از این تألیف هاشمی بر اساس نظرات امیرکبیر مورد تایید او قرار میگیرد اشاره و اظهار کرد: نفوذ سیاسی استعمار خارجی خصوصاً در دستگاه حکومت باید قطع شود. نهادهای بهمنظور انتقال و اقتباس علوم و فنون روز جهان و همان نهضت علمی و فکری و درنهایت مدرسه دال فنون تأسیس شود. تلاش برای صنعتی کردن کشور و اقتباس صنعت غرب و تشویق صنعت است و مثالی از کارخانه نخریسی، حریربافی تا پالودهسازی و مواردی از این قبیل بیان میکند.
او تاکید کرد: احیا و مدرنیزه کردن کشاورزی، تأسیس یک ارتش نیرومند و مجهز به سلاحهای روز و تقویت بنیه دفاعی، اصلاح و نوسازی نظام مالیاتی کشور بهمنظور تأمین منابع و اصلاح خزانه کشور و دینداری و ترویج دین و مبارزه با خرافات و رسومات غلط از دیگر راهکارهای امیرکبیر بود.
خانیکی معتقد است، نکته جالب این است که در اینجا بهاصطلاح فرازهای تفکر و تأثیر هاشمی را در بخش نسبت بین امیرکبیر و مذهب، میتوان دید. اگر سال 1346 را در نظر بگیریم، هاشمی درمورد امیرکبیر اینگونه میگوید: «من خودم فردی روحانی و تاحدودی آشنا به اصول و فروع مبانی و عامل به دستورات شرع مقدس میدانم و جداً اعتقاد دارم که در آن تاریخ اگر یک نفر مجتهد، عادل، روشنفکر و آشنا به وضع روز هم بهجای میرزا آقا تقیخان امیرکبیر زمامدار کشور ایران میشد ازنظر رسالت دینی و وظیفه رهبری کشور اسلامی خود را مجبور میدید که همان اصلاحات را انجام دهد».
وی گفت: آیتالله هاشمی بین عالم دینی و سیاستگذار و برنامهریز دولتی کاملاً یک همپیوندی قائل است. نمونهها زیاد است اما این دید یا طرز تلقی که آقای هاشمی از امیرکبیر دارد به آنجا میرسد یا اینکه حداقل در چهار دهه گذشته که میخواهیم تأثیرگذاری هاشمیرفسنجانی را پیگیری کنیم به نظرم تغییرات و تحولاتی را هم که هاشمی پیدا کرد ناشی از سیاستهای اقتصادی و حتی در برنامههای سیاسی در همین چارچوب دغدغه برای توسعه ایران و فهم مسئله تاریخی توسعه ایران است.
خانیکی در همین رابطه اضافه کرد: در توسعه ملی مهمترین بخش این است که ما قادر به داشتن نگاه تاریخی و تطبیقی باشیم. توجه به اینکه توسعه دارای تباری است و باید آن بهاصطلاح سیاستها را دنبال و نقد کرد ما را از دوگانه سیاستهای از بالا و یا سیاستهای از پایین به سمت توسعه مبنی بر جامعه و دولت رها میکند که بین این دو، وزن این دو یکی است و اجباراً یکی را به بهای فراموشی دیگری در نظر نمیگرفت.
وی گفت: تجربه هاشمیرفسنجانی را در امتداد این نوع نگاه میبینم که او عرصه سیاست مدرن را فهمید. عرصه سیاست مدرن میدانی برای منازعه بین مطالباتی که بهظاهر غیرقابلجمع به نظر میرسند. بین آزادی و عدالت، پیشرفت و دموکراسی، کارآمدی و مشروعیت، قانونمندی و اخلاق، منافع جمعی و فردی، و بین دین و آزادی که در نگاه اول این مقولهها در کنار هم، همه ناسازهایی به نظر برسند، در اینجا میپرسیم که باید چهکار کرد؟
استاد ارتباطات و توسعه دانشگاه علامه طباطبائی بیان کرد: یک راهحل شناخته شدهای که ما بهعنوان دانشگاهیان و روشنفکران با آن مواجه بودیم این است که برای حلوفصل این منازعات در یک چارچوب روشنفکرانه نظری و فلسفی تلاش کنیم. به تعبیر آقای «میرسپاسی» نقدی که بر روشنفکران ایرانی است که پروژهای برای حل این مسئله ندارند و مسئله را عام و خیلی بزرگ میبینند و میخواهند ریشهای حل کنند.
وی گفت: راهحل دوم این است که از آن دست بکشیم و بین این دو، یک راهحل را انتخاب و دست به اقدام بزنیم. معمولاً گروههای که کم هم نیستند و دست به عمل میزنند و اقدامهایی برای حلوفصل منازعات دارند و میخواهند پروندهها را در عمل حل کنند. اما هاشمی به نظر من در میانه این دو قرار دارد و وقتیکه بهاصطلاح کشور درگیر چنین مسائلی بهخصوص توسعه و تحولات بعد از انقلاب میشود، نه راهحل قاطع نظری و نه اقدامهای عملی متسلب را در زندگی هاشمی، نمیتوان دید.
خانیکی افزود: به نظر میآید، نوعی وقوف به ویژگیهای جهان مدرن یعنی اینکه بهجای فیلسوفان، نظریهپردازان و قهرمانان ابدی، دست به تلاش و مصالحه در یک مرحله بین جناحها و در مرحله دیگر براثر برخورد با جامعه اینکه مسئله و نیاز چه چیزی است؟ تلاش برای مصالحه بین خواستههای اجتماعی و قدرت سیاسی است.
وی اذعان کرد: منعطف بودن در برابر تغییرات کمک میکند که خلأ بین نهادها و اندیشههای راهگشا را بهنوعی باوجود و حضور خودش پر کند و شاید همین مسئله باشد که نقش و تأثیر آقای هاشمیرفسنجانی را در تاریخ معاصر ما از نقش و تأثیر یک فرد بیشتر کرده است. چون جایگزین خلأ نهادها و اندیشههای که بتوانند بهصورت بنیادی این ناسازها را حل کنند، توسط او ملاحظه میشود و این اعتبار است که به نظر من خوانشی که جامعه از هاشمی دارد، خوانشی است که او را بهعنوان یک کسی میبیند که میتوانست در این کمبودها جاهای خالی را پر کند و به همین دلیل نیز بدرقه باشکوهی از او انجام داد.
خانیکی در پایان ضمن تقدیر از اقدام بهموقع انجمن علوم سیاسی در برگزاری این نشست، خاطرنشان کرد: چون از انجمنهای علمی انتظار میرود که طرح یک موضوع را در میانه و بین کارهای مطالعاتی، اجتماعی و تحقیقاتی قرار دهند و حق نیز همین است و بهخصوص اینکه موضوع را میانرشتهای در نظر گرفتند و هر کسی از زاویه دیگری بهغیر از علوم سیاسی به مسئله برآمدن و رفتن مرحوم آقای هاشمیرفسنجانی بپردازد، شایسته تقدیر است.