احزاب سازمانهایی سیاسی هستند که به دنبال تأثیرگذاری در حکومتند؛ اگر چه در طول تاریخ حزبهای ناموفقی وجود داشته است اما بدون شک جایی که احزاب نباشند دموکراسی وجود ندارد زیرا احزاب زمینه را برای بیان مطالبات مردم فراهم میکنند و در کنار دولت میتوانند به ثبات اجتماعی کمک کنند. اما در زمانی که فضای اقتصادی رقابتی وجود نداشته باشد نمیتوان احزاب سیاسی فعال داشت چون نهاد دولت همۀ عوامل قدرت اقتصادی را در اختیار دارد و فضایی غیرقابل رقابت ایجاد کرده است؛ مانند کشورهایی با اقتصاد نفتمحور.
در این فضا حتی اگر احزاب سیاسی وجود داشته باشند، جریانهای متفاوتی از قدرت را نمایندگی میکنند و رقابت واقعی بین مردم و احزاب شکل نمیگیرد و قدرت واقعی در بین این گروهها در حال رقابت است نه در بین آحاد مردم. در عرصۀ عمل، در این دست کشورها، حکومت و سالاری بین مراکز محدود شکل میگیرد و اینطور نیست که احزاب موجب دموکراسی بیشتر شوند و از طریق احزاب و انتخابات بتوانند اعمال اقتدار کنند، نقش خود را در فرایند مشارکت سیاسی اعمال کنند و آنطور که تمایل دارند به ساخت قدرت شکل دهند.
به گزارش عطنا، نشست «انتخابات و احزاب» به همت دانشگاه علامه طباطبایی با همکاری انستیتوت تخنیکی و مسلکی انتخابات افغانستان و انجمن علوم سیاسی ایران بهصورت بر خط برگزار شد.
در این نشست دکتر الهه کولایی، استاد مطالعات منطقهای دانشگاه تهران و رئیس انجمن علمی ایرانی مطالعات منطقهای به بیان دیدگاههای خود پرداخت.
الهه کولاییطبرستانی متولد ۱۳۳۵ تهران، محقق، نویسنده و استاد علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، عضو شورای مرکزی و نیز دفتر سیاسی جبهه مشارکت ایران اسلامی، عضو شورای هماهنگی مجمع زنان اصلاحطلب است و همچنین نماینده مجلس ششم ایران بوده است.
او در رشته روابط بینالملل در دانشگاه تربیت مدرس تحصیل کرد و در این رشته دکترا گرفت. سپس مدتی در روزنامه اطلاعات روزنامهنگاری کرد و بعد در وزارت خارجه ایران مشغول به کار شد. پس از آن مدیر آموزش و معاون آموزشی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران شد و همزمان در چند دانشگاه دیگر نیز تدریس میکرد.
در ادامه مشروح سخنان وی را میخوانیم؛
«در جوامع اسلامی مشکلات بسیاری در تفویض و واگذاری قدرت به مردم و مشارکت سیاسی وجود دارد. بستر و زمینههای شکلگیری این نهادها در پرتوی تحولاتی که در جوامع اروپایی شکل گرفت، آماده و تقویت شد و با گسترش مدرنیته در سراسر جهان، امواجی که در قرن ۱۹ گسترش پیدا کرد، این نهادها را هم نو کرد.
در فرانسه، روسیه، آمریکا، بریتانیا فعالیتها متناسب با تحولات در ساختار سیاسی، اقتصادی و البته اجتماعی-فرهنگی رخ میدهد و کارکردهایشان شکل میگیرد و گسترش پیدا میکند.
بنابراین حزب سیاسی و نهاد انتخابات پدیدهای وارداتی است. انقلاب مشروطه، تلاش کردن برای مهار قدرت، همسو شدن قدرت با ارادۀ مردم، نظام و رژیم سیاسی پایه قدرتش را مردم قرار دهد.
با وجود آنکه در پایان دومین دهۀ قرن ۲۱ قرار گرفتهایم، آرزوی ایجاد نهاد قانونی، آرزوی برقراری اعمال قانون، حاکمیت قانون، یکسان اجرا شدن قانون برای برخی جوامع آرزو است.
صلاحیتها، کفایت حرفهای، مهارتها، شایستگیها و نه ارتباطات خونی، سببی و نسبی است که افراد را در پستهای قدرت مینشاند و امکان تصدی امور را به آنها میدهد و به جامعه امکان میدهد سیاستها و برنامههایی را که طراحی کرده است پیش ببرد.
در یک جامعه توسعهیافته کارها و فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی جنبۀ تخصصی پیدا میکند وظایف و نقشها از هم تفکیک میشود و برای ایفای این نقشها باید صلاحیت و کفایت وجود داشته باشد و نه اینکه فرد به کدام قبیله و خاندان و هر مجموعه تعلق دارد و بابت این تعلقات در این سمتها قرار بگیرد و به عنوان مصدر قدرت به ایفای نقش بپردازد.
این نوع گزینشها گرایش پیدا میکند به سمت صلاحیتها، شایستگیها، دانش، آگاهی و به دست آوردن این نوع کفایتها و ظرفیتها نیازمند تلاش و پیگیریهای مشخص در حوزهای مختلف است، اما در جوامع در حال توسعه سازوکارهای اجتماعی و نحوه شکلگیری کنشهای اجتماعی متفاوت است.
نهاد انتخابات و نهاد احزاب از کجا آمده است؟ آیا یک نهادی است که درونی شده یا بر اثر تحولات درونی و ذاتی در پی یک مجموعه از تغییرات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در این بخش از جهان شکل گرفته و اتفاق افتاده؟
پایههای فکری، نگاه و نگرشهایی که در کشورهای اروپایی و آمریکا شکل گرفت و زمینۀ فعالیت احزاب را در محتوای فعالیت انتخابات فراهم کرد، به تفاوتها توجه میکند اما این روندهای تاریخی و زمانبر نیازمند تلاش است و با شناخت صحیح و آگاهی باید در رفع این مشکلات تلاش کرد.
از قرن ۱۹ گروههای انتخاباتی که در دوران انتخابات تشکیل میشوند و پایداری پیدا میکنند به تدریج به گروههایی که جنبۀ سیاسی دارند گرایش پیدا میکنند. هدفشان کسب قدرت است و برای کسب قدرت تلاش میکنند و به دنبال سازوکار قدرت هستند.
چه طور میتوان بر مردم تأثیر گذاشت، چطور میتوان رأی مردم را به دست آورد و چطور میتوان اعتماد مردم را کسب کرد؟
برخی معتقدند احزاب فقط برای کسب قدرت فعالیت میکنند و برای رسیدن به قدرت از همۀ مباحث عبور میکنند، قدرت جنبۀ محوری و اصلی پیدا میکند و بقیۀ موارد را تحت شعاع قرار میدهد.
وقتی فضای اقتصادی و رقابتی وجود نداشته باشد نمیتوان احزاب سیاسی فعال داشت چون نهاد دولت همۀ عوامل قدرت اقتصادی را در اختیار دارد و یک حوزۀ غیر قابل رقابت در اختیار خودش قرار داده است؛ مانند کشورهایی با اقتصاد نفتمحور.
احزاب سیاسی هم به عنوان نهادهایی جریانهای متفاوتی از قدرت را نمایندگی میکنند مانند بحث رابرت دال، تئورسین سیاسی و استاد بازنشسته علوم سیاسی دانشگاه ییل، دربارۀ پولیارشی.
رقابت واقعی بین مردم و احزاب شکل نمیگیرد، بلکه گروههایی وجود دارند که منابع و مراکزی که قدرت واقعی در بین این گروه ها در حال رقابت است نه در بین آحاد مردم.
در عرصۀ عمل این کشورها یک نوع سالاری و حکومت بین مراکز محدود شکل میگیرد و اینگونه نیست که مردم در معنی دموکراسی از طریق احزاب، از طریق انتخابات بتوانند اعمال اقتدار کنند و نقش خود را در فرایند مشارکت سیاسی اعمال کنند و آنطور که تمایل دارند به ساخت قدرت شکل دهند.
دیدگاههای منفی نسبت به احزاب وجود دارد از جمله در کشور خودمان؛ عملکرد حزب توده در دوران کمونیست و مسائل مربوط به شوروی، کشورهای دیگری که احزاب کمونیست داشتند باعث بیاعتمادی مردم شد و احزاب را به عنوان عامل بیگانهای که در جهت منافع دیگران تلاش میکند، نشان داد.
جوامع اروپایی قرن ۲۰، احزاب سنتی، احزاب راست، احزاب چپ در فرانسه زمینههای رویارویی سیاسی را شکل می دادند.
یک نوع خیلی مهمی که میتوان به آن اشاره کرد همان احزابی است که با فروپاشی اتحاد شوروی اعتبارشان را از دست دادند. سلاح طبقه کارگر حزب است و حزب است که به طبقه کارگر قدرت میدهد و منافع کارگران نمایندگی میکند.
این ایده در زمان خودش بسیار مطلوب و جاذب بود و محرومان، مظلومان، ستمکشیدگان، همۀ استثمارشدگان تاریخ، ابزاری به نام حزب کمونیست پیدا کردند که میتوانست به تامین منافع آنها کمک کند. آنچه که در همه کشورهای کمونیستی بعد از اتحاد شوروی شکل گرفت و به تجربه منفی در جهان تبدیل شد.
حزب کمونیست تبدیل به یک ساختار بسیار قدرتمند شد که قدرت را متمرکز کرده و از توزیع و چرخش آن جلوگیری کرد. به نام مردم دیدگاه خاص سیاسی و کمیته مرکزی اعمال شد یعنی یک اقلیتی بر ارادۀ اکثریت حاکم شدند.
در این کشورها به نام خلق سیاستهایی بر پایه یک رویکرد ایدئولوژیک دنبال شد که تجربه نظامهای تکحزبی را به یک تجربه ناموفق و خونبار تبدیل کرد. در کشورهای شرق اروپا، شرق آسیا، به نام خلق، به نام حزب کمونیسم، چه فجایعی به بار آمد و قدرت نه تنها به مردم واگذار نشد و دولت از بین نرفت که بسیار قدرتمندتر شد، قدرتی که در تاریخ سابقه نداشت.
فساد و تباهی که نظام را در برگرفته بود از یک سو، از سوی دیگر ناکارآمدی این نظام و انتخابات در این نظام بر پایه رویکرد حزب کمونیسم داشت به یک امر فرمایشی و صوری تبدیل میشد.
در طول زمان تعارضها آشکارتر شد، شاید در دورهای ایدئولوژی این کارکرد را پوشش میداد شاید در دوران استالین تا پس از جنگ جهانی دوم این ناکارامدیها، سوء رفتار حزب کمونیسم تحمل میشد اما در دهههای ۶۰ و ۷۰ نقد و زیر سوال بردن این سیستم گسترش پیدا کرد تا جایی که در دهۀ ۸۰ اینطور تصور میشد که هر مشکلی که در شوروی وجود دارد زیر سر کمونیستهای فاسد است. نقطۀ پایانی حزب کمونیست سال ۱۹۹۱ بود که بر کارآمدی نظامهای تک حزبی صحه گذاشت.
در دهۀ ۵۰ شمسی حزب رستاخیز در ایران شکل گرفت، این حزب باور داشت کسی که نمیخواهد عضو این حزب شود میتواند از کشور خارج شود، یکی از میخهای اساسی بر تابوت رژیم پادشاهی را این حزب کوباند، قدرت حزب رستاخیز آنقدر زیاد شد که توانست رقبای خود را از عرصه بیرون کند.
وظیفۀ حزب در اروپا، امریکا و کشورهای مختلف غربی (از نظر غرب سیاسی) نمایندگی کردن اراده و انتخاب مردم است و مردم مبنای مشروعیت یک نظام سیاسی هستند.
رژیمهای کمونیستی جمهوریهای خلقی هستند و پایۀ مقبولیت و مشروعیت این نظامها ارادۀ مردم است. مردم در سلیقه، خواسته، افکار، آرا حق انتخاب دارند و نظامهای حزبی در طول زمان این تنوع را نمایندگی میکنند.
در جامعه باید، غیر از احزاب سیاسی مردم به نهادهای دیگری دسترسی داشته باشند تا بتوانند احزاب را کنترل کنند چون این احزاب به خاطر کارکردشان به دنبال قدرت بودن، ممکن است رفتارهایشان تحت تاثیر قرار گیرد.
یکی دیگر از عناصر قدرتمند در جامعه توسعهیافته گروههای فشار هستند، یعنی لابیهای بسیار قدرتمند که در جوامع متفاوت با ماهیتهای متفاوت وجود دارند و طبیعتا به دنبال پیدا کردن قدرت حرکت میکنند.
جامعه مدنی باید بر در اعمال احزاب سیاسی نظارت داشته باشد و آنها را مورد پرسش قرار دهد، نقش جامعه مدنی در کنترل احزاب از طریق رسانهها و مجامع علمی، برجستهتر میشود.
آموزش یکی از مهمترین کارکردهایی است که کشورهای در حال توسعه باید داشته باشند. آموزشهای سیاسی، آموزشهایی که باعث شناساندن جامعه به فعالان سیاسی میشود، آموزشهایی که باعث افزایش و گسترش آگاهی سیاسی میشود و به نوعی آموزش تاریخ، تحولات اجتماعی، جامعهشناسی سیاسی بهویژه نقش عوامل منطقهای وفرا منطقهای بسیار مهم است. و در این موقعیت کارکرد آگاهیبخشی و آموزش از سوی احزاب برجستگی پیدا میکند.
در کشورهای در حال توسعه مانند آلمان و فرانسه، دولت بوجههایی را برای حمایت از فعالیتهای احزاب در نظر میگیرد چرا که حزب میتواند بخشی از تقاضاهای اجتماعی را پاسخ دهد، نوعی اعتدال و آرامش ایجاد کند، امکان انتقال و تجمیع خواستهها به بدنۀ نظام سیاسی را فراهم کنند و در کنار دولت باشند.
فعالیت احزاب در جوامع اروپایی گسترش پیدا میکند، به علت باور به نقش مردم، به این معنی که مردم در تعیین سرنوشتشان باید حضور فعال داشته باشند و باور به این نکته که آگاهیهای مردم در این زمینه باید افزایش پیدا کند، چرا که مردم نیازمند آموزشهای سیاسی هستند و این آموزشها را احزاب باید به فعالان سیاسی منتقل کنند.
احزاب قدرت تحولات جامعه را به درستی از طرف کارشناسان و متخصصان رصد میکنند، آثار و پیامدهایش را بررسی میکنند، به نهادهای قدرت منتقل میکنند و در سطح جامعه نیز آگاهیهای لازم را ایجاد میکنند.
بهخصوص در کشورهای در حال توسعه احزابی قوی و فعال در کنار دولت میتوانند به ثباتسازی کمک کنند.
قبیلهگرایی، محلهگرایی، نفوذ خاندانها و خانوادهها در امر سیاست یکی از مهمترین مشکلاتی است که ما با آن مواجه هستیم. احزاب با فعالیتهایشان میتوانند نفوذ و تأثیر این عوامل تاریخی و اجتماعی را کم کنند.
احزاب میتوانند به انسجام ملی، یکپارچگی ملی، درک منافع ملی به درک واقعیتهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه، در سطح جامعه داخلی، منطقهای و بینالمللی کمک کنند.
برای احزاب کارکردهای مختلفی را میتوان در نظر گرفت، بهخصوص با تحولاتی که پس از فروپاشی اتحاد شوروی، بعد از انقلاب ارتباطات و جهانی شدن رخ داد. در دنیای امروز خبرها و دیدگاهها به سرعت انتقال پیدا میکنند و باعث تغییر نگرش میشوند اما ظرفیتها و زیر ساختها را تغییر نمیدهند بنابراین باید آنها را درک کرد و دانست که این تغییر نیازمند صبر و بردباری است.
ما برای ادارۀ جامعه نیازمند تحلیل، برنامۀ جامع، رویکرد سنجیده و بررسی شده کلان برای مدیریت کشور هستیم؛ هر قانونی که در هر حوزهای وضع میشود باید نسبت متعادلی با حوزههای دیگر داشته باشد؛ یکی از مهمترین کارکردهای احزاب پشتیبانی برگزیدگانی است که به مجلس میروند.
احزاب در آگاهیبخشی در مورد منافع حضور زنان به عنوان آحاد جامعه نقش اساسی دارند، زنان بخش فعال و تاثیرگذار نیروی انسانی در جامعه هستند که به دلیل توسعهنیافتگی، وجود نگاه پدرسالاری، وجود نظام مردسالاری و رویکرد عقبمانده نسبت به انسانها برای فعالیت گسترده در جامعه مورد پذیرش قرار نمیگیرند.
ما همچنان در قرن 21 شاهد مرزبندی جنسیتی، نژادی، طبقهای، سنی و... هستیم. اما باید توجه کنیم که بر اساس باورهای دینی اعتقاد داریم نزد خداوند برابر هستند و به لحاظ هویت و کرامت انسانی همه باید از دسترسیهای برابر برخوردار باشند.
در قانونگذاری کشور ما مشکلات جدی وجود دارد و انسان بودن زنان و رویکرد انسانی نسبت به توانمندیهای زنان متاسفانه با دشواریهای بسیار جدی همراه است و یا در جامعه در اثر جهل و ناآگاهی برخوردهای غیر انسانی با زنان میشود که احزاب میتوانند در این زمینه فضایی تمرینی و آگاهیبخشی در جامعه ایجاد کنند و نگرشهای غلط را اصلاح کنند و کمک کنند جامعه در مسیر استفاده از همۀ منابع انسانی حرکت کنند.
در تعریف احزاب باید به خواستگاه، جامعه، فرهنگ، ساختار اقتصادی و نگرش سیاسی و فرهنگی که نهادها در آن رشد کردهاند توجه کرد.
شاید نتوان گفت هر جا که احزاب وجود دارند، دموکراسی هم وجود دارد اما بدون شک جایی که احزاب نباشند دموکراسی وجود ندارد زیرا احزاب زمینه را برای بیان مطالبات مردم از گروههای مختلف فراهم میکنند و رویکردهای اقتصادی، اجتماعی مختلف را بر اساس مطالبات مردم مطرح کنند.
احزاب میتوانند زمینۀ مناسب برای طرح خواستههای مردم از حکومت را فراهم کنند همچنین میتوانند سلیقههای مختلف، راهکارهای مختلف و گروههای اجتماعی مختلف را بسیج کنند و در جهت منافع جامعه به حرکت دربیاورند.
جامعهپذیر کردن مردم و ارتقای آگاهیها بهخصوص در کشورهای در حال توسعه نیز از دیگر کمکهای اجزاب به جامعه است، همچنین احزاب به انسجام، ثبات و امنیت کشور کمک میکنند.
هرچند ممکن است در تاریخ احزابی وجود داشته باشد که کارکردشان مخل امنیت ملی و نظم بوده اما این هنر فعالان سیاسی و دولتها است که بتوانند از این تجربهها درس بگیرند و در جهت نیازهای جامعه با در نظر گرفتن تفاوتها از آن استفاده کنند».
خبرنگار: مهگل باقری منش/ دبیر: فاطمه ملک محمدی