دانشیار فلسفه دانشگاه تهران با بیان اینکه عالینسب دلش برای آینده و توسعه کشور میتپید، گفت: حیف است به جای اینکه چهرهای مثل عالینسب الگوی جوانان کشور قرار بگیرد، افراد دیگری به صرف صدا و چهره مورد توجه آنها قرار گیرند.
به گزارش عطنا، نشست «دیدهبان غیرتمند اقتصاد ملی» به یاد سیزدهمین سالگرد درگذشت استاد میرمصطفی عالینسب، اقتصاددان و صنعتگر ایرانی عصر پنجشنبه، ۱۴ تیرماه با حضور جمعی از استادان و علاقهمندان در موسسه مطالعات دین و اقتصاد برگزار شد.
در این نشست دکتر فرشاد مومنی، رئیس موسسه مطالعات دین و اقتصاد و استاد برنامهریزی و توسعه دانشگاه علامه طباطبائی، دکتر سیدمحمدرضا بهشتی، دانشیار فلسفه دانشگاه تهران و علی رضاقلی، جامعهشناس و پژوهشگر توسعه به ایراد سخنرانی پرداختند.
سیدمحمدرضا بهشتی، دانشیار فلسفه دانشگاه تهران در بخشی از این نشست به سخنرانی پرداخت و در ابتدا گفت: استاد عالینسب در میان افتوخیزها و هیاهوی اجتماعی دچار نوسان نمیشد و تیززبینانه به مسائل اقتصادی کلان نگاه میکرد.
وی افزود: صنعت فرش مثل صنعت گردشگری در ایران سابقه دیرینه دارد. این صنعت در ایران پشتوانه سنتی و قوی دارد. عالینسب با تیزبینی تحلیل میکرد که آیا صادرات فرش برای ایران سودمند است یا خیر؟ درست است که ایران در صنعت فرش سابقه سنتی و دیرینه دارد اما نباید هر پیشینهای را بدون بررسی ادامه داد.
وی به محاسبات مرحوم عالینسب در خصوص فرش اشاره کرد و توضیح داد: دکتر عالینسب محاسباتی انجام میداد؛ مثلا بررسی میکرد که یک متر مربع فرش 700 هزار گره دارد.میگفت کارهای زیادی برای صادرات باید انجام شود. مسابقه و رقابتی بین ایران با کشورهای نپال، هند، چین و ترکیه صورت گرفته که کدام نیروی کارشان را ارزانتر میفروشند.
وی ادامه داد: طبق محاسبات صورت گرفته کل گردش سرمایه در فرش کمتر از رب گوجهفرنگی در دنیا بود. باید زیر بال این مسئله گرفته میشد. وقتی به دلایل دیگر صادرات دچار مشکل شد عدهای اظهار نارضایتی کردند. هیاهویی ایجاد شد که در هند نیز فرش کاشان را میبافند و بحثهایی از قبیل اینکه میراث ملی باید حفظ شود. فرش چند گره است و جعبه سیاه هواپیما نیست.
بهشتی هامبورگ را یکی از منابع صدور فرش ایران در سالهای اخیر خواند و گفت: هامبورگ یکی از شهرهای مهمی بود که فرش ایران به آن صادر میشد. کلیدیترین چرخشهای اقتصادی در حوزه صادرات فرش ایران در آلمان سه نفر بودند. همه افراد به نحوی به این سه نفر وابسته بودند.
وی نگاه آلمانیها و اروپاییها را به فرش متفاوت دانست و تصریح کرد: نگاه آلمانیها و اروپاییها به فرش مانند نگاه ایرانیها نیست. آرایش منزل در ایران با فرش انجام میشود و به عنوان سرمایه برای روز مبادا در نظر گرفته میشود. در حالی که در اروپا اصلا اینگونه نیست و فرش فقط به عنوان زیرانداز است. غیر از تعداد محدودی از فرشها که ارزش هنری داشت و صادر میشود و تولید انبوه فرش و صادر کردن بی معنی است.
دانشیار فلسفه دانشگاه تهران به آمار اعلام شده توسط کمیته امداد اشاره کرد و گفت: کمیته امداد اعلام کرد یک میلیون دار قالی در ایران وجود دارد. ایرانیها بیشتر نقشهای گل و گیاه را روی قالی طرح میزدند چون در ایران گل و گیاه کم است؛ اما نپال نقشهای هندسی را روی فرش نقش کرد و از آن استقبال شد. به این ترتیب نپال در زمینه صادرات فرش پیش افتاد. رقابتی در این زمینه ایجاد شد که در این میدان چه کسی ارزانتر میفروشد در حالی که باید سبد فرد برای زندگی در نظر گرفته میشد. درآمد بافنده قالی باید به اندازهای باشد که بتواند هزینههای زندگیاش را تامین کند.
وی افزود: در فروشگاههای هند فرش به صورت عمده فروخته میشد که این رویداد یک نوآوری بود. در پی این نوآوری واحد صادرات از تخته به تن تبدیل شد و گفته شد این تعداد تن فرش صادر شد. بر طبق نتایج محاسبات صادرات فرش با آیندهنگری سازگار نیست.
بهشتی عالینسب را «استادی که عرق ملی داشت» خواند و گفت: عالینسب دلش برای آینده و توسعه ایران میتپید. نکاتی که در مورد آقای عالینسب طی سالها گفته شده اغراق نیست. در برنامهها و شوهایی که گذاشته میشود چهرهای که در عرصه اقتصادی و تولید فعال بوده دیده نمیشود. فیلم مستندی در مورد آقای عالینسب ساخته شده است؛ اما نمیدانم چگونه بوده و کیفیت آن چه اندازه بوده است.
وی از توان عالینسب در زمینههای تولیدی تقدیر کرد و یادآور شد: مرحوم عالینسب با اینکه کارخانهدار موفق قبل از انقلاب بود؛ جزء واحدهای غیردولتی و کاملا علمی نیز بود. حساسیت آقای عالینسب بسیار زیاد بود. هیئت مدیره گزارش روز تولید میداد و اگر کاهش تولید در یک روز داشت بررسی میکرد که چرا کاهش تولید رخ داده است.
بهشتی به عدم رضایت از راندمان کارخانه پرداخت و گفت: راندان آن خوب بود و نسبت به واحدهای بزرگ صنعتی عملکرد خوبی داشت. ولی عالینسب از راندمان کار راضی نبود. کارخانه شامل دو واحد بود که در مجموع نزدیک400 کارگر داشتند.این دو بخش جزء واحدهای نمونه بخش خصوصی بودند.
دانشیار فلسفه دانشگاه تهران عملکرد عالینسب را خوب ارزیابی کرد و افزود: عالینسب در کار مدیریتی موفق و آماده برای تجدیدنظر بود و خدمات موفقی از خود به یادگار گذاشت.
وی افزود: عالینسب در حین عملکرد موفق این نکته را دریافته بود که یکی از ارکان مهم موفقیت نیروی انسانی است. هر چند بخشهای ماشینآلات، برنامهریزی، کیفیت، بخش اقتصادی و بازرگانی هر کدام به صورت جداگانه باید مورد توجه قرار گیرد.
بهشتی از علاقه کارگران به امور کارخانه سخن گفت و ادامه داد: کارگرهای آقای عالینسب او را دوست داشتند و فکر میکردند کارخانه مال آنهاست. علت این علاقه را در فهرستی که عالینسب به کارگران اختصاص داده بود میتوان یافت، عالینسب در این فهرست مبالغی را برای مساعدت به کارکنان و فرزندان آنها برای ازدواج، هزینه بیمارستان، هزینه آزمایشگاه، هزینه دندانپزشکی فرد و همسر، عینک برای خود و افراد تحت تکفل، مبلغی برای فوت و مراسم ختم خود فرد و افراد تحت تکفل، ثبتنام دانشآموز در مدرسه، هزینه ازدواج و جهیزیه اختصاص داده بود.
وی نظارت عالینسب بر امور کارخانه را تحسینبرانگیز خواند و گفت: یکی از نکات مدیریتی که بر آن تاکید میشد توقعات مدیر واحد صنعتی از کارگران بود که باید در حد مقدور صورت میگرفت. عالینسب کارهای کارخانه را در بخشهای مختلف انجام میداد تا فشاری که بر روی کارگر وجود دارد را بسنجد. مثلا هر 20 دقیقه کارگر باید از کوره فاصله بگیرد. مدیر باید تحمل کارگر برای کار را بداند.
بهشتی در پایان سخنانش از مقام والای عالینسب در زمینه نظری و عملی یاد کرد و گفت: عالینسب قبل از انقلاب انسان جالبی برای دانش نظری بود. در حوزه نظری اقتصاد دانش خوبی داشت و یک کارخانهدار موفق بود. آدمی که با این سابقه از دانش و تجربه نظری از سطح کبریتفروشی به شورای اقتصاد راه پیدا کرد. تا کسی این استاد فرهیخته را از نزدیک نشناسد نمیداند که چقدر فرد ارزشمندی بوده است. اگر جوانان این مرز و بوم بخواهند الگوبرداری کنند جای آن اینجاست.