در نشستی با حضور افراد کارآفرین از مبانی و خاستگاه نوآوری اجتماعی و تجربیات سخن گفته شد به این معنا که ایجاد فرهنگ کارآفرینی و نوآوری اجتماعی در کشور و تقویت گرایشهای مثبت عمومی به سمت آن، این فعالیتها را افزایش میدهد که در نهایت میتواند به حل بخشی از مسائل کشور کمک کند.
به گزارش خبرنگار عطنا، نشست تخصصی «نوآوری اجتماعی و خاستگاه آن» با حضور نوید خنوه، عضو گروه نوآوری و کسبوکار اجتماعی پژوهشکده سیاستگذاری دانشگاه صنعتی شریف، سیدنصیرالدین موسوی، مدیرعامل خیریه «کودکان فرشتهاند» و حسین شیخ، فعال نوآوری اجتماعی و عضو سابق موسسه «طلوع بینشانها»، شنبه، ۵ خردادماه به همت مرکز نوآوری و شکوفایی جهاد دانشگاهی دانشگاه علامه طباطبائی و با همکاری انجمن علمی کارآفرینی در سالن کنفرانس دانشکده مدیریت و حسابداری دانشگاه علامه برگزار شد.
در ابتدای این نشست، نوید خنوه، عضو گروه نوآوری و کسبوکار اجتماعی پژوهشکده سیاستگذاری دانشگاه صنعتی شریف در ابتدا به تجربههایی در حوزه نوآوری پرداخت و گفت: حدود چهار سال پیش در پژوهشکده به این نتیجه رسیدیم که یک سری مسائل از قبیل مهاجرت از روستا به شهر، حاشیهنشینی، فقر و کودکان کار در کشور وجود دارد که علاوه بر اینکه حل نمیشوند بلکه روزبهروز نیز بدتر میشوند.
او ادامه داد: اما در کنار این مسائل تجربههای کوچک و موفق با ارزشی هستند که صرفاً محدود به همان موسسه بوده و هیچ روندی به سمت بهبود مسائل نیست، به نظر میرسد که دولت نمیتواند از عهده این مسائل برآید و لزوم یک سری نهادهای واسطهای وجود دارد که بین دولت و سطح مشکلات قرار گیرند و به گونهای در راستای حل آن برآیند به این ترتیب وارد ادبیات کارآفرینی اجتماعی شدیم.
خنوه افزود: کارآفرینی اجتماعی یعنی اینکه شما میتوانید از هرجایی یک منبع مالی داشته باشید و آن را صرف اهداف اجتماعی خود کنید، یک مقدار پیرامون این بودیم و سپس به ادبیات بنگاه اجتماعی وارد شدیم، ما یک مدت فکر میکردیم که راهحل این است که بنگاههای اجتماعی بیشتر شوند و داشتیم در این حوزه کار میکردیم که در نهایت متوجه شدیم در این بنگاهها هم راهحلی برای مسائل وجود ندارد بنابراین با مفهومی مثل نوآوری اجتماعی آشنا شدیم یعنی اینکه بتوانیم رویکردمان را نسبت به مسائل عوض کنیم و از یک زاویه دیگری به آنها نگاه کنیم.
عضو گروه نوآوری و کسبوکار اجتماعی پژوهشکده سیاستگذاری دانشگاه صنعتی شریف در ادامه به یک سری کارآفرینیها به شرح زیر اشاره کرد:
«تعاونی نوید نور» که در اصفهان توسط آقای نقاشیان تشکیل شده است برای بیماران مبتلا به بیماری هموفیلی اشتغالزایی کرده است، یک کارخانه راهاندازی کردند که رو سفال نقاشی میکردند و بعد یک خط تولید و تعمیر کنترهای گاز به راه انداختند که اکنون 100 بیمار هموفیلی در این خط تولید فعالیت میکنند که در نتیجه آن خونریزی و افسردگی در این افراد کاهش پیدا کرده است. عموم سهامداران این خط تولید و خود آقای نقاشیان مبتلا به این بیماری هستند.
«خیریه محک» یک بیمارستان تخصصی برای کودکان راهاندازی کرده است که در کنار تلاش برای درمان کودکان به آنها آموزش نیز میدهد و همچنین حواسش به والدین آنها هم است.
«بانک گرامین» توسط محمدیونس که به خاطر همین کارش در سال 2006 جایزه نوبل صلح گرفت راهاندازی شد، در بنگلادش که کشوری فقیر است استاد دانشگاه بود، او علت فقر را در نبود دسترسی به منابع مالی و بازار اعتبار دیده است و به همین دلیل بحث تامین مالی خرد را به راه انداخت.
او کلیدیترین کاری که کرده است بحث ضمانت گروهی است یعنی مشکل افرادی که فقیر بودند و به بازار مالی دسترسی نداشتند، نداشتن ضمانت مالی بوده است، این بانک بحث ضمانت گروهی را مطرح کرد که در نهایت باعث به وجود آمدن کسبوکارهای خرد و خانگی شد؛ شروع کار این بانک با نرخ بهرههای خیلی پایین بوده است و بعد از یک مدت به این نتیجه رسیدند که نرخ بهره را برای بهرهوری کسبوکارهایی که ایجاد شده است بالا ببرند.
در کنار این بانک کلی اتفاقهای دیگر هم افتاده است مثلاً کارخانه گرامین دندان را برای بچههای آن منطقه که مشکل سوء تغذیه دارند تاسیس کردند و با کارخانه دندان سوئیس همکاری میکنند ضمن اینکه یک خط تولید در همان منطقه راهاندازی کرده و ماستهای کوچکی که حاوی مواد مغذی است را برای بچهها تولید میکنند.
«Good Kitchen» به عنوان مورد بعدی متعلق به دانمارک است، حدود 125 هزار سالمند در دانمارک وجود دارد که دولت موظف به تهیه غذای این افراد است با این حال طی یک بررسی مشخص شد که 60 درصد این افراد به علت نداشتن حق انتخاب و بیمیلی به غذا، تکراری بودن غذاها، تنهایی غذا خوردن و حس خوبی نداشتن از بیکاری، مشکل سوء تغذیه دارند؛ راه حل آنها این بود که خود سالمندان به آشپزخانهها آمدند و آشپز شدند.
مورد بعدی «حلقههای مذهبی» هستند که در کانادا توسط یک سری دانشجوی ایرانی راهاندازی شده است، افراد با مذهبهای مختلف به دور هم جمع میشوند و فقط درباره قهرمانهای زندگی خود با هم صحبت میکنند یعنی از دینشان تبلیغ نمیکنند بلکه این فضا یک فضای دوستانه و بدون تنش است که افراد قهرمان خود را میگویند.
«UDACITY» کرسهای آنلاین و آموزشی دارد و با گوگل و فیسبوک و ... نیز همکاری دارد، ویژگی اصلی آن پیشبینی کردن است، مثلاً میگویند برای چهار سال دیگر افراد نیاز دارند چه ویژگیهایی داشته باشند و در طول آن چهار سال برای افراد مهارتهای آموزشی میگذارند بنابراین کاملاً به سمت آموزش مهارت رفتهاند.
در کشور بوتان GDP به معنی تولید ناخالص ملی است که بیان شد هدف اصلی، افزایش تولید ناخالص ملی نیست بنابراین در کشور بوتان یک شاخص به نام «GNP» یعنی شادی ناخالص ملی درست شد که حتی در آمارهای رسمی خود نیز این را ارائه میدهند و به این نتیجه رسیدند که ما به دنبال افزایش تولید نیستیم بلکه به دنبال شادی هستیم، این گروه پیشرفت خود را در مسیری متفاوت با پیشرفت مرسوم و رایج یافتند.
«اسنپ» هم آن قالب رایج که راننده ارائهدهنده خدمات و مسافر دریافتکننده خدمات باشد را بر هم زده است و دو طرف ارائهدهنده خدمات شدهاند به عبارتی هر دو همدیگر را انتخاب می کنند.
خنوه سپس به جمعبندی مباحث خود پرداخت و گفت: نوآوری اجتماعی را میتوان در چهار دسته قرار داد، نخست نوآوری اجتماعی به مثابه همان اتفاقی که در فرآیند کارآفرینی اجتماعی میافتد که بسیار هم به فرد کارآفرین قائم است مثل تعاونی نوید نور که اشتغالزایی کرده است.
وی دومین نوآوری را نوآوری رخ داده در سازمانهای غیرانتفاعی دانست و اظهار کرد: نوآوریهایی که در اینجا اتفاق میافتد نوآوری اجتماعی هستند مانند تفاوت محک با یک خیریه دیگر.
عضو گروه نوآوری و کسبوکار اجتماعی ادامه داد: سومین نوآوری، نوآوری در حل مسائل اجتماعی است، به مسائل اجتماعی میتوان به دو گونه نگاه کرد، اول مسائلی که به معضل تبدیل شدهاند (مثلاً برای مشکلات فقر و اعتیاد نوآوری از قبیل بانک گرامین اتفاق میافتد) و دوم مسائلی که حس میکنیم شاید 5 سال دیگر مهم شود به عبارتی مسائلی نیازمحور هستند مانند آنچه که « UDACITY» انجام داد.
او اضافه کرد: دسته چهارم به عنوان مهمترین طبقه نوآوری اجتماعی، نوآوری اجتماعی به مثابه نوآوری در ایجاد تغییرات اجتماعی است یعنی ما در نقشهایی که قبلاً به عنوان پیشفرض برای خود متصور بودیم و در روابطی که بین ذینفعان و بازیگران مختلف وجود داشته است نوآوری ایجاد کنیم یعنی پیشفرضها را کنار میگذاریم تا ببینیم آیا میشود به گونهای دیگر به قضیه نگاه کرد یا خیر؟
خنوه تصریح کرد: مهمترین جنبه نوآوری اجتماعی تغییر نقشها است برای مثال اسنپ نقش بازیگران مختلف را عوض میکند.
وی با بیان اینکه فرآیندی که باید در نوآوری اجتماعی طی شود چهار تا مرحله دارد، گفت: در ابتدا ما یک مدلی را طراحی میکنیم و سپس آن را به صورت خیلی ساده و کوچک اجرا و بعد ارزیابی میکنیم و در نهایت دوباره از اول طراحی میکنیم.
خنوه ادامه داد: غالباً دو مرحله آخر مخصوصاً مرحله ارزیابی را نداریم، مرحله ارزیابی از این جهت مهم است که ما آن تئوریهایی را که داریم باید به مرحله عمل ببریم و ببینیم واقعاً کار میکنند یا خیر.
عضو گروه نوآوری و کسبوکار اجتماعی در پایان اظهار کرد: بحث «تفکر طراحی» مبحثی است که در نوآوری اجتماعی بسیار به روز است، بعد از دیدن مسئله باید درباره آن تحقیق و سپس فرصتهای شناسایی شده را به صورت مشخص و محدود ایدهپردازی کنیم، بعد از ایده یک طرح اولیه بدست میآوریم و بعد اجرا و در نهایت با برگشت به گذشته دوباره آن را ارزیابی میکنیم.
در ادامه این نشست، سیدنصیرالدین موسوی، مدیرعامل خیریه «کودکان فرشتهاند» در مورد این موسسه گفت: «موسسه ما در سال 88 شروع به کار کرد و علت آن این بود که دوستان من اکثراً ساکن خاک سفید بودند و میگفتند کار خیر برای بچه پولدارها است، این صحبتها باعث شد که من در مورد کارهای خیر بدون پول فکر کنم و آغاز کارامان هم با بازسازی بیمارستان شروع شد.
در سال 88 ما جزء اولین گروههایی بودیم که در بیمارستانها جشن برگزار میکردیم و اولین بار در بیمارستان کودکان بهرامی در نظامآباد وارد شدیم که یک بیمارستان مخروبه و افتضاحی بود و حتی یک بخش آن نزدیک به 16 سال بود که بسته شده بود.
یکی از دوستان گفت سید نصیر، این بخشها چرا بسته است و در نتیجه پرسش گفتند که بودجه نداریم و از دوره موشک باران هم تاکنون دست نخورده است، در نهایت ما در تلاش برای رنگآمیزی و تعمیر این بخش برآمدیم و من آن زمان چند بیمارستان در آلمان دیده بودم که شبیه به مهد کودک بود، همیشه غصه این را داشتم که چرا بیمارستان کودکان کشور ما اینقدر حالت بیمارستانی دارد.
در نهایت به مدت یک ماه و نیم این بخش مخروبه را بازسازی و شبیه به مهد کودک کردیم، بعد از آن رئیس بیمارستان گفت امکان دارد که کل بیمارستان را این شکلی کنید و به این ترتیب بنابراین اکنون این بیمارستان به شکل مهد کودک درآمده است و این باعث آمدن تعداد زیادی خیر شد که بیمارستان را تجهیز کردند.
خیریه ما به مرور زمان توانسته است 32 مرکز را بازسازی کند و 600 داوطلب دارد، برای اینکه کارهای خیر بدون پول انجام دهیم به سراغ پیدا کردن مشکلات رفتیم مثلاً بعد از مدتها فهمیدیم بچههایی که در بیمارستان بستری میشوند مشکلات تحصیلی پیدا کردهاند بنابراین کار آموزش را به راه انداختیم و در حال حاضر هر روز صبح و بعدازظهر در سه بیمارستان تهران معلم داریم که در یک تایم به کودکان درس میدهند و در تایم دیگر با آنها بازی فکری انجام میدهند، این قبیل کارها درمان بچهها را راحتتر کرد به عبارتی دیگر همکاری بچهها را با پرستاران و دکترها بیشتر کرد.
دیدم که بیشتر صندوقدارهای بیمارستانها با بیمارها درگیر میشوند برای حل آن طرحی به اسم پنجشنبههای آبنباتی گذاشتیم به این صورت که هر کسی که میخواهد نذر کند یک بسته آب نبات بخرد و آن را به ما بدهد و ما در نهایت این آبنباتها را به صندوقدارهای بیمارستانها و راننده تاکسیها میدهیم.
با این کار علاوه بر اینکه تنش موجود کاهش پیدا کرد بلکه راننده تاکسیها و صندوقدارها با دیدن هر بچهای یک آبنبات به او میدادند و به این ترتیب مهر و محبت بین آنها جاری میشد و اصلاً دیگر نمیتوانستند با یکدیگر درگیر شوند در کل فعالیت خیریه بیشتر بر روی این موضوعات است.
ما چهار و پنج سال به منطقه «تلنگ» استان سیستان و بلوچستان میرفتیم، هر سال یک سری پزشک میبردیم و ویتامین و کلسیم پخش میکردیم تا کمبودهای آنها برطرف شود، این منطقه فاقد تلویزیون و وسایل تفریحی است و به همین دلیل کودکان حتی در تابستان هم به سر کلاس میرفتند و فقط تخته را نگاه میکردند و این به نوعی تفریح آنها محسوب میشد.
در ابتدا کاری که کردیم این بود که به بچهها بازی کردن یاد دادیم، تصمیم داریم در منطقه بدون آب که هزاران مشکل دیگری دارند، یک مجموعه پارک و همچنین کتابخانه درست کنیم، هدف دیگرمان نیز جذب خیرین است».
همچنین حسین شیخ، فعال نوآوری اجتماعی و عضو سابق موسسه «طلوع بینشانها» در ادامه به بیان تجربیات خود پرداخت و اظهار کرد:
«طلوع بینشانها در غذا دادن به کارتنخوابها خیلی فعالیت داشته است و حتی افراد هم بعد از مجلس عروسیشان غذاهای باقی مانده خود را برای این موسسه میفرستادند، در سال 93 یگ گروه چهار، پنج نفره در این موسسه تصمیم میگیرند در 6 میدان از میدانهای اصلی شهر یک سری کیوسکهایی قرار دهند تا محل دریافت و توزیع غذا باشد.
من تازه وارد این مجموعه شده بودم و چون فعالیتهای بسیاری در بحث اعتیاد و خانوادههای آسیبدیده از اعتیاد انجام داده بودم با این گروه بسیار کلنجار رفتم و در نهایت تصمیم گرفته شد که به فضای امکانات اولیه در موسسه پرداخته شود به اینصورت که سه تا از نقطههای مختلف شهر موسسهای از مکانهایی داشت که میتوانست در آن مکانها بر روی این کارها مانور دهد و اعلام کند هر کسی از افراد غذایی دارد در کمتر از چند ساعت به آنجا برساند تا ما هم به مراکز انتقال دهیم.
در ابتدا جامعه هدف ما خود مراکز بود چون در سال 94 حدود 150 نفر در مرکز بزرگسالان طلوع زندگی میکردند اما هر چقدر که جلوتر رفتیم تصمیم گرفتیم و گفتیم هر جا که غذایی باشد ما با یک وانت میآییم و غذا را تحویل میگیریم و برای مراکز میبریم.
نظر ما این بود که هتلها، دانشگاهها و تالارها اصولاً از مواد اولیه با کیفیت استفاده میکنند به گونهای که در نتیجه یک تحقیق در ابتدای سال 94 هم متوجه شدیم اداره سلامت دانشگاه شهیدبهشتی و علوم پزشکی ایران به شدت غذاها را نظارت میکند و به بهداشت اهمیت داده میشود بنابراین تصمیم گرفتیم که از غذاهای آنها هم استفاده شود و به تدریج این طرح گستردهتر شد.
اگر میخواستیم فقط کارتنخوابها را در نظر بگیریم، اوج آن در سال 94 و 95، پانزده هزار نفر بود و متاسفانه 10 درصد از این کارتنخوابها را زنان و کودکان تشکیل میدهند، در سال 94 سازمان مدیریت پسماند اعلام کرد که روزانه بیش از 11 هزار تن پسماند تر و خشک است که 70 درصد آن زباله تر است، ما از تحلیل این پسماندها به این نتیجه رسیدیم که در تهران روزانه حداقل 250 هزار پرس غذای سالم دور ریخته میشود.
اهدافمان این بود که جلوی دورریز غذای سالم را بگیریم و توجهی هم به نیازمندان داشته باشیم، دیدیم که در سطح تهران حداقل حدود 8 الی 9 هزار نفر در مراکز مختلف نگهداری میشوند و خیلی از آن مجموعهها به سختی از این افراد حمایت میکنند همچنین توجه به محیط زیست و ارج نهادن به بحث کار دامداران و کشاورزان جزء اهداف ما بود.
یک راه این بود که خود اهدا کننده، غذاها را به مراکز تحویل دهد چون بعد از اینکه طرح را آغاز کردیم در گروههای تلگرامی به مردم اعلام کردیم که هرکس یک جایی دارد و میتواند این حمایت را انجام دهد غذاهای اهدا کنندهها را تحویل بگیرد و ما در پایان روز از آنها تحویل بگیریم. در بیشترین زمان مردم 14 نقطه مختلف را در تهران در اختیارمان گذاشتند، اوج این اتفاق بیشتر اواخر سال 95 و اوایل سال 96 بود که عملکرد خیلی بالایی داشتیم مثلاً در طی یک روز، روزهای تاسوعا و عاشورا چیزی حدود 10 هزار پرس غذا به دستمان میرسید؛ میشود گفت که تقریباً به همه مراکز این خدمترسانی اما نه به صورت بلندمدت و مستمر انجام شده است.
در سال 94 از آماری که از تمام قبضهای دریافتی غذا در تهران درآوردیم به این نتیجه رسیدیم که ما از دورریز 116 هزار پرس غذای سالم و دست نخورده و 19 تن زباله تر جلوگیری کردهایم، در سال 94 با یک ماشین کار میکردیم اما در سال 95 تعداد ماشینها به سه تا رسید و به تدریج آمارها بیشتر شد و 208 هزار پرس غذا جمعآوری شد که اکثر آنها غذاهای دست نخورده هتلها، رستورانها و دانشگاهها بود، به این ترتیب این آمارها در نتیجه به دست آوردن اعتماد به تدریج بیشتر شد.
در سال 96 برای کاهش هزینه خودمان تصمیم گرفتیم کمپینهایی با تشکلهای نوپا تشکیل دهیم و بیاییم برای سازمانهایی که کار صنایع غذایی میکنند طرح تعریف کنیم و یک سری تبلیغات انجام دهیم، مهمترین بخشی که به سراغ آن رفتیم کمک مالی مستقیم از بخش مسئولیتهای اجتماعی برندهای بزرگ کشور مثل ایران خودرو و سایپا بود که یکی یکی شروع به ارتباط برقرار کردن با آنها کردیم و مدلی هم برای منابع انسانی آن تعریف کردیم. عدم همکاری برخی از سازمانها باعث جدایی من از مجموعه شد اما این طرح همچنان در حال اجرا است و ایده، ایده بزرگی است.
گزارش: سارا رحیمی- عطنا