۰۵ فروردين ۱۳۹۷ ۲۲:۵۲
کد خبر: ۱۸۰۵۴۵

خیام معتقد است که جمشید به مناسبت باز آمدن خورشید به برج حَمَل، نوروز را جشن گرفت و علت نامگذاری نوروز را به نجوم مربوط کرده و می‌نویسد که «... سبب نهادن نوروز آن بوده است که آفتاب را دو دور بود، یکی آنکه هر سیصد و شصت و پنج شبان روز به اول دقیقه حَمَل باز آمد و به همان روز که رفته بود بدین دقیقه نتواند از آمدن، چه هر سال از مدت همی کم شود؛ و چون جمشید، آن روز دریافت [آن را] نوروز نام نهاد و جشن و آیین آورد و پس از آن پادشاهان و دیگر مردما بدو اقتدا کردند».


به گزارش عطنا، دکتر علی جلالی دیزجی، عضو هیئت علمی گروه علم اطلاعات و دانش‌شناسی دانشگاه علامه طباطبائی در مقاله‌ای برای عطنا به تاریخچه نوروز و روایت‌های مختلفی که درباره زادگاه آن وجود دارد اشاره کرده است که در ادامه می‌خوانیم؛



سه نگاه به نوروز



آشنایی عموم مردم و به ویژه قشر تحصیل‌کرده دانشجویی با ریشه آیین‌ها و سنت‌های تاریخی باقی‌مانده از پیشینیان، دانش و شناخت هویت‌بخشی را فراهم می‌کند که به لحاظ سیاسی، اجتماعی، و فرهنگی از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است و نه تنها مشوق وفاق ملی و میهنی است بلکه با تقویت بنیان فکری آنها، دیدی وسیع‌تر و رفتاری مناسب‌تر نسبت به پدیده‌های اجتماعی جاری را در آنها پدید می‌آورد. این نوشته با این رویکرد و بنا به مناسبت حلول سال جدید خورشیدی به رشته تحریر درآمده است.


سه جشن «نوروز»، «مهرگان»، و «سده» جشن‌های ملی ایرانی هستند که گفته می‌شود با کاشت، داشت و برداشت محصولات کشاورزی ارتباط داشته‌اند و دو جشن مهرگان و نوروز از طریق سومریان به بین‌النهرین راه یافته و سپس در آنجا تبدیل به جشن واحدی در آغاز سال نو گشته است. جشن نوروز از کهن‌ترین جشن‌های ایرانی است که هرچند منشأ و زمان پیدایش دقیق آن به درستی معلوم نیست ولی برخی آن را به اقوام بومی ساکن فلات پهناور ایران، پیش از مهاجرت آریایی‌ها، منسوب می‌دانند (پیدایش نوروز، 1388). برخی از روایت‌های تاریخی هم، آغاز نوروز را به بابلیان نسبت می‌دهند.


به هرحال، نزدیکی جغرافیایی فلات ایران با تمدن‌های باستانی بابل، سومر، و مصر قوت این دیدگاه را افزایش می‌دهد که تمدن‌های همجوار مذکور، آداب و سنن ملی، دینی و اسطوره‌ای خود را به مناسبت‌های مختلف بنا نهاده‌اند و با توجه به شباهت‌های موجود بین آنها، احتمال چرخش و انتقال چنین آیین‌هایی در میان این تمدن‌ها وجود داشته است و با اندک تغییراتی در تمدن دیگری به کار می‌رفته است. بنابراین، چه بسا نگرش فوق دلیلی است بر این که جشن نوروز باستانی از نیاکان آریایی ایرانیان بدان‌ها رسیده و مسلما پیش از زردشت نیز این جشن برگزار می‌شده است و شاید بتوان گفت که آیین نوروز از سده‌های سیزدهم و چهاردهم پیش از میلاد و حتی اوایل هزاره دوم پیش از میلاد مرسوم بوده است.


بر طبق این روایت‌ها، رواج نوروز در ایران به سال ۵۳۸ (قبل از میلاد) یعنی زمان حمله کوروش بزرگ به بابل بازمی‌گردد. شاید این گونه است که در برخی از روایت‌ها، از زردشت به‌عنوان بنیان‌گذار نوروز نام برده شده‌است (ویکی‌پدیا یا دانشنامه آزاد، 2018) و پس از اشاعه‌ دین زردشتی در ایران، جشن فروردگان که عید درگذشتگان بود و در پایان سال و دهه آخر ماه جشن اسفندارمذگان یا سپندارمذگان اوستایی برگزار می‌شد، با جشن نوروز در آغاز ماه (آدوکنیش) هخامنشی توام شده، و کم‌کم رنگ و بوی زردشتی به خود گرفته است.


دکتر بدرالزمان قریب نوروز را از سه زاویه دید مورد بررسی قرار می‌دهد: 1) نوروز، جشن تجدید حیات طبیعت و بازگشت به زندگی در طبیعت. 2) نوروز، جشن آفرینش. و 3) نوروز، تجلی عناصر و بنیادهای فرهنگی مدنی. مطالعه منابع موجود دیگر هم با اندک تفاوت‌هایی تصاویر نسبتا مشابهی را به خاطر می‌آورند. هریک از این سه تصویر را می‌توان از سه دریچه اسطوره، تاریخ و آیین‌ها بررسی کرد. بنابراین، تکیه بر تصویر سوم نوروز، تبلور بنیادهای فرهنگ مدنی است.


دو اسطوره پشتوانه نوروز، جشن بازگشت به زندگی است: اسطوره جمشید و اسطوره سیاوش که به آنها پرداخته می‌شود.



اسطوره جمشید



«جم» یا «جمشید» از چهره‌های اساطیری ایران است که در اوستا و شاهنامه فردوسی سرگذشت او آمده است. جمشید در شاهنامه پسر «تهمورث» و یکی از پادشاهان پیشدادی است. بنابر اوستا، جمشید (جم درخشان) نخستین کسی است که با اهورمزدا سخن گفت (هدایی، 1386). پیوند تنگاتنگ جمشید و خورشید و جمشید و نوروز در بنیانگذاری نوروز در منابع مختلفی به شعر و به نثر بیان شده است فردوسی، منوچهری، عنصری، ابوریحان‌بیرونی، محمد بن جریر طبری، مسعودی، مسکویه، گردیزی و بسیاری دیگر نوروز و برگزاری جشن نوروز را از زمان پادشاهی جمشید می‌دانند و می توان به آثار آنها استناد کرد. نمونه اشعار زیر از فردوسی طوسی در این باره است که روایت‌هایی خلاصه از اسطوره، تاریخ و آیین‌ها هستند:


سر سال نو هرمز فرودین                 برآسوده از رنج تن، دل ز کین


به جمشید بر گوهر افشاندند           مر آن روز را روز نو خواندند


چنین روز فرخ از آن روزگار            بمانده از آن خسروان یادگار


دو روایت هم از ابوریحان بیرونی نقل می‌شود 1) در این روز جمشید بر سریر زرتشت نشست و چون پرتو آفتاب بر تخت او تابید، چهره جمشید چون خورشید می‌درخشید. مردم در آن روز دو خورشید دیدند و آن را روز نو خواندند و جشن گرفتند. 2) می‌گویند فرخنده‌ترین ساعات نوروز، ساعتی متعلق به خورشید است و بامداد این روز، سپیده دم تا حدود امکان به افق نزدیک است و با نگاه کردن به سپیده دم مردم بدان تبرک می‌جویند زیرا که نام آن روز اورمزد است و آن نام خدا، آفریدگار، سازنده و پرورنده جهان و مردم است. او که همت و احساسش قابل توصیف نیست.


خیام معتقد است که جمشید به مناسبت باز آمدن خورشید به برج حَمَل، نوروز را جشن گرفت و علت نامگذاری نوروز را به نجوم مربوط کرده و می‌نویسد که «... سبب نهادن نوروز آن بوده است که آفتاب را دو دور بود، یکی آنکه هر سیصد و شصت و پنج شبان روز به اول دقیقه حَمَل باز آمد و به همان روز که رفته بود بدین دقیقه نتواند از آمدن، چه هر سال از مدت همی کم شود؛ و چون جمشید، آن روز دریافت [آن را] نوروز نام نهاد و جشن و آیین آورد و پس از آن پادشاهان و دیگر مردمان بدو اقتدا کردند» (پیدایش نوروز، 1388).


میان داستان جمشید با سرگذشت حضرت سلیمان، نوح، و خضر شباهت‌هایی دیده می‌شود. او پادشاهی خردمند و توانا و دارای فَرَه ایزدی بود و همه موجودات به فرمان او بودند و در آرامش و صلح می‌زیستند. از نظر ایرانیان باستان، ماه فروردین به فـَرَوَهرها و یا فَرَوَشی‌ها تعلق دارد. جشن نوروز نیز نمادی از سالگرد بیداری طبیعت از خواب زمستانی است که به رستاخیز و حیات منتهی می‌شود. فَرَوَهر فروغی ایزدی و نیروی معنوی در وجود انسان و نوعی همزاد آدمی است که پیش از آفرینش مادی انسان در جهان مینوی به وجود می‌آید و پس از مرگ آدمیان نیز دوباره به جای نخستین خویش باز می‌گردد. بازگشت فَرَوَشی‌ها را نیز می‌توان نوعی بازگشت به زندگی یا بازگشت به سوی زندگان تعبیر کرد. فَرَوَشی‌ها ارواح پاک نیاکان هستند که پیش از سال نو، به دیدن وطن، خانه، فرزندان و نوادگان خود می‌آیند و ورود آنان برکت را به همراه خواهد داشت. نام ماه فروردین نیز از نام «فروشی»(= فرورتی) گرفته شده است. نوروز همچنین نمادی است از پیروزی نیکی بر بدی. از همین رو آیین نیایش رپیثون در نوروز برگزار می‌شود. (رپیثون) سرور گرمای نیمروز ماه‌های تابستان است. با یورش دیو زمستان به زمین رپیثون به زیر زمین فرو می‌رود تا با گرم نگاهداشتن آب‌های زیرزمینی، گیاهان و ریشه درختان را از مرگ نجات بخشد. بازگشت سالانه او در بهار نمادی از پیروزی نهایی خیر بر شر است، به همین مناسبت جشن و نیایشی ویژه در مراسم نوروزی به ایزد مذکور تعلق داشته است. «محمد بن جریر طبری» نوروز را سرآغاز دادگری جمشید دانسته و نقل کرده که «... جمشید علما را فرمود که آن روز که من بنشستم به مظالم، شما نزد من باشید تا هرچه در او داد و عدل باشد بنمایید، تا من آن کنم. و آن روز که به مظالم نشست، روز هرمز بود از ماه فروردین. پس آن روز رسم کردند ...». بدین ترتیب، نوروز روز پیروزی بزرگ جمشید بر دیوان است که نماد پلیدی‌هایی چون سرما، تاریکی، جهالت و خشونت بودند. عروج جمشید و عروج کیخسرو در این روز اتفاق افتاد که تفاسیر گوناگونی را به همراه دارد. در این روز جمشید جهان غیب را در جام جهان‌نما مشاهده کرد. همان جامی که در آن کیخسرو جای بیژن را مشاهده کرد و رستم را به دنبال او فرستاد. او در زمان سلطنت خود به مردم آموخت تا از آهن، وسایل و ابزار جنگی بسازند و تهیه پارچه و دوختن جامه را به آنها آموزش داد. او پس از پایه‌گذاری بسیاری از بنیاد‌ها و عناصر مدنیت و آموزش آنها به مردم، برای خود تختی ساخت و آن را به زر و گوهر بیاراست و به دیوها فرمان داد که او را به هر جا که می‌خواهد ببرند. و به روایتی، نخستین روز که بر تخت خود نشست هورمزد روز در ماه فروردین بود. او این روز را جشن گرفت و از آن پس این روز «نوروز» نامیده شد.



اسطوره سیاوش



سیاوش در داستان‌های باستانی ایران و شاهنامه فردوسی پسر کیکاووس پادشاه کیانی و پدر کیخسرو است. مادر او از توران زمین بوده و پس از زاده‌شدن به دست رستم با آیین پهلوانان و شاهان پرورش یافته است. رستم در جوانی او را نزد کیکاووس فرستاد و میان او و سودابه، زن زیبای کیکاووس، داستانی مشابه داستان یوسف و زلیخا اتفاق افتاد و سیاوش برای اثبات بی‌گناهی، با اسب سیاه خود از میان آتش بزرگی گذشت و سالم و سرفراز بیرون آمد. کیکاووس پس از خشم بر سودابه، به درخواست سیاوش از گناه و کشتن او درگذشت. او در جنگ با سپاه توران، با گروگان‌گیری پهلوانان تورانی، پیشنهاد صلح افراسیاب را پذیرفت و به رغم فرمان کیکاووس بر ادامه جنگ، از پیمان شکنی با تورانیان خوداری نمود و به دنبال این حادثه، به توران رفت و فرنگیس دختر افراسیاب را به همسری گرفت و شهری به نام سیاوشگرد ساخت. سیاوش به خاطر شکوه زندگیش، بار دیگر مورد حسد گرسیوز برادر افراسیاب واقع شد و گرسیوز به دلیل این حسد و کینه، افراسیاب را فریب داد، و افراسیاب سپاهی را برای جنگ با او فرستاد. سیاوش قهرمان صلح‌دوستی، پاکدامنی، دلاوری ایرانیان و نماد اعتدال (و مخالف افراط) به دست دشمنان ایران و ناجوانمردانه (بدون دست بردن به شمشیر) در این جنگ کشته ‌شد و به وسیله سردار تورانی سرش بر لب تشتی زرین از تنش جدا شد. پسرش کیخسرو پس از تولد و عروج به ایران باز گشت. کیخسرو پادشاه آرمانی ایران، اسطوره صلح، نظم و داد را برقرار ‌کرد و به آشفتگی دوران کیکاووس پایان ‌داد. پر سیاوش گیاهی از نوع سرخس است که رویش آن را به مرگ سیاوش نسبت داده و نقل کرده‌اند که پس از چکیدن قطره‌ای از خون سیاوش بر زمین، این گیاه از آن ‌رویده و همیشه زنده است. بدین ترتیب، می‌توان بازگشت کیخسرو را به ایران، مثل بازگشت سیاوش به زندگی تلقی کرد. از آن پس گریستن بر مرگ سیاوش و برگزاری سوگواری در ایران رایج شد و این آیین از دوره هخامنشیان در آسیای‌میانه هم رواج یافت. پیشینه تعزیه و آیین‌های مذهبی- نمایشی ایران پس از اسلام را برخی از پژوهشگران به آیین سوگ سیاوش نسبت می‌دهند. سووشون، رمان سیمین دانشور از آیین سوگ سیاوش مایه گرفته است (هدایی، 1396).



نوروز، جشن آفرینش


در آثاری از ادبیات فارسی نظیر نوروزنامه منسوب به خیام (یا کی‌خسرو شیرازی) و نیز نوشته‌های ابوریحان بیرونی به رابطه نوروز و آفرینش اشاره شده است. بنا بر نظر ابوریحان بیرونی در آثار او چون «آثار الباقیه عن‌القرون الخالیه» در باره تاریخ و اعیاد اقوام، «نخستین روز از فروردین ماه را از این جهت نوروز نام نهادند زیرا پیشانی سال نوست و به اعتقاد پارسیان نخستین روزی است از گشتن زمان. در این روز خوشبختی را برای ساکنان زمین توزیع می‌کنند و از این رو ایرانیان آن را روز امید می‌خوانند». به اعتقاد او، آفرینش جهان در ششمین روز نوروز به کمال رسید و در این روز خداوند از آفرینش بیاسود. از این رو، روز اول نوروز به نام خداوند (هرمزد) و روز ششم به نام خرداد (امشاسپند نگهبان آب) است. در بیشتر روایات، آسمان، زمین، خورشید و ستارگان قبلا آفریده شده بودند. آفرینش زمان در نوروز بود. خداوند به خورشید در آن زمان که در برج حَمَل بود حرکت بخشید و از آنجا زمان آغاز شد و مردم نوروز را جشن گرفتند. در بعضی روایات آفرینش انسان نیز در نوروز بود پس نوروز جشن تولد انسان نیز می‌تواند باشد. در نوروزنامه هم آمده است که در آغاز آفرینش، «حرکت خورشید در بامداد نخستین روز فروردین از نخستین درجه برج حَمَل آغاز شد. پس آفتاب از سه حَمَل برفت و آسمان او را گردانید و شب و روز پدیدار گشت و از آن آغازی شد بر تاریخ جهان». در رابطه با نوروز باید به ویژه نقش سه امشاسپند مونث «اسپندارمذ»، «خرداد» و «امرداد» را ذکر کرد چه این هر سه زایا هستند و در بارش باران، زایش زمین و رویش گیاه نقش برجسته‌ای دارند و این سه زایش در سایه مهر و عطوفت آنها صورت می‌گیرد.



نوروز، تجلی عناصر و بنیادهای فرهنگی مدنی


نظری به روایات دانشمندان سده‌های اولیه اسلامی نشان می دهد که بیشتر بنیادهای جامعه و فرهنگ شهرنشینی در نوروز بنا نهاده شده و قهرمان و پدید‌آورنده این فرهنگ مدنی، در بیشتر موارد جمشید بوده است. او در زمان سلطنت خود به مردم آموخت تا از آهن، وسایل و ابزار جنگی بسازند و تهیه پارچه و دوختن جامه را به آنها آموزش داد. او مردم را به چهار طبقه پرستندگان، جنگاوران، کشاورزان، و پیشه‌وران تقسیم کرد و شغل‌ها را به وجود آورد. دیوارها را به خدمت گرفت و از سنگ و گچ و خشت، خانه، کاخ و گرمابه ساخت. از دل سنگ‌ها جواهرات گوناگون بیرون آورد، عطرها را به مردم شناساند و پزشکی و کشتی‌سازی را به مردم آموخت. پس می‌توان گفت نوروز علاوه بر جشن طبیعت، جشن آفرینش، جشن پیروزی نور بر ظلمت، جشن گسترش بنیادها و عناصر مدنیت بود. در واقع نوروز جشن دوران طلایی ایران اسطوره‌ای است که در آن نه گرما بود نه سرما، نه بیماری نه رشک و نه مرگ.


بنا بر مطالبی که از نظر گذشت، نوروز، آمدن بهار، و جشن‌ها و آیین‌های نوروزی، الهام بخش طبع لطیف شاعران پارسی‌گوی بسیاری مانند حافظ شیرازی، مولوی، سعدی شیرازی، جامی، نظامی گنجوی، خیام، سنایی غزنوی، فرخی سیستانی، فروغی بسطامی، ملک‌الشعرای بهار، شهریار، شاملو و شاعران دیگر بوده است و در اشعار آنها مفاهیم و مظامین لطیف فراوانی مانند روییدن، سربرآوردن، شکفتن، زنده‌شدن و خلقت؛ جنب و جوش، تحرک و پویایی؛ شور، اشتیاق، انرژی، دوست داشتن و سرمستی؛ برکت، فرخندگی، مبارکی، سخاوت و بخشندگی؛ گشایش مشکلات؛ جلال و شکوه پادشاهی؛ پیام‌آوری، آگاهی، دانایی و کشف رموز؛ دل‌انگیزی و خوشبویی؛ یادآوری، تابش، درخشندگی و روشنایی‌بخشی؛ شادی و عدالت؛ آرزو، امید، مراد دل و کامروایی؛ نرمی، لطافت و چشم‌نوازی؛ آرامش و آسایش جسم و جان؛ شادی، شادابی و کامرانی؛ بارش نعمت، پاکی و پاک‌سازی؛ زیبایی و دلفریبی؛ تابناکی و درخشش؛ عشق‌بازی، نغمه‌سرایی و خوش‌الحانی؛ گشاده‌دستی و گشاده‌رویی را از واژه‌ها و عبارت‌هایی مانند «روید، سر آرد، خنده باز شدن، گلی، جنبش، جنبش موی، مسابقه، عاشقی، جوانی، شراب کهن، ساغر، مبارک، همایون، توانگری، باز شدن دروازه های بسته، سربسته پیامی، مشک زاید، ناف آهو، نسیم خوش، چراغ دل، دل افروز، ماه دلفروز، تابش روی، روی دلفروز، شمع های خاطره افروخته، داد دل زار گرفتند، شام تو قدر، کام، پرنیان هفت رنگ، راحتی، خاطر فارغ، بزمگه باده‌گساران، رشح باران، ساقی مهوش، لعبتان، لعل بدخشی، خلعت‌های رنگین، غزل گفتن، دستان اشتیاق دراز شدن» می‌توان ادراک نمود و دستاورد گرامی‌داشت چنین جشن باشکوهی به مفهوم تغییر و دستیابی به همگی این صفات و انوار عالی و در عین حال مشوق‌های دلنشین برای خلاقیت، امید به زندگی، و تحرک و پویایی جوانان و دانشجویان گرامی و مستعد است. به قول سعدی شیرین سخن:


بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار                                            خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار


صوفی از صومعه گو خیمه بزن بر گلزار                                   که نه وقتست که در خانه بخفتی بیکار


بلبلان وقت گل آمد که بنالند از شوق                                       نه کم از بلبل مستی تو، بنال ای هشیار


آفرینش همه تنبیه خداوند دلست                                            دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار


دعای خیر من و آرزوی نیکبختی در این ایام پاک از درگاه ایزد یکتا بدرقه راه همه جوانان میهن و به ویژه دانشجویان باد.




 منابع:


اشعار زیبای بهار و نوروز از شاعران بزرگ ایرانی. (1397). نمناک. بازیابی 3 فروردین، 1397، از: http://namnak.com.p27510.


سعدی، مصلح بن عبدالله. (بی تا.). سعدی، مواعظ، قصاید: قصیده شماره ۲۵ - در وصف بهار. گنجور. بازیابی 3 فروردین، 1397، از: https://ganjoor.net/saadi/mavaez/ghasides/sh25/ .


نوروز. (2018). ویکی‌پدیا، دانشنامه آزاد. بازیابی 1 فروردین، 1397، از: .https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D9%88%D8%B1%D9%88%D8%B2.


هدایی، محمد. (1386). جمشید یا جم. فرهنگنامه کودکان و نوجوانان. زیر نظر ایران گرگین و شکوفه شهیدی. ج 10، ص 255-256. تهران: شرکت تهیه و نشر فرهنگنامه کودکان و نوجوانان.


هدایی، محمد. (1396). سیاوش. فرهنگنامه کودکان و نوجوانان. زیر نظر ایران گرگین و شکوفه شهیدی. ج 17، ص 51-52. تهران: شرکت تهیه و نشر فرهنگنامه کودکان و نوجوانان.


الیاسی، صفورا. (1388). پیدایش نوروز. تهران: واحد آموزش شرکت پردازش موازی سامان. بازیابی 1 فروردین، 1397، از: http://www.sppc.co.ir/nowruz/NoroozBirth.html.


Boyce, Mary. (2016). NOWRUZ i. In the Pre-Islamic Period. Encyclopædia Iranica, online edition, Retrieved 19 May, 2016, from: http://www.iranicaonline.org/articles/nowruz-i.


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* captcha:
* نظر:
پر بازدیدها
آخرین اخبار