جلال طالبانی که شخصیتی کاریزماتیک در میان کردهای عراق و تقریبا تمامی کردها محسوب میشود، بیشتر عمر خود را به عنوان پیشمرگ در مبارزه با رژیم بعث عراق گذرانده و رهبری جنبشهای مسلحانه مختلفی را علیه حکومت صدام بر عهده داشت.
به گزارش عطنا به نقل از اعتماد، جلال حسامالدين نورالله نوريطالباني، نخستين رييسجمهور غير عرب عراق و هفتمين رييسجمهور تاريخ اين كشور در ٨٤ سالگي درگذشت. مام جلال نخستين رييسجمهور كُرد عراقي بود، سياستمداري كهنهكار و زيرك كه بسياري او را حلقه وصل جريانهاي متخاصم عراقي ميدانستند. مام جلال (عمو جلال) كه گفته ميشود ريشهاي ايراني داشته در روستاي كلكان در دامنه كوه كوسرت در استان سليمانيه عراق به دنيا آمد.
او كار حزبي را خيلي سريع شروع كرد وقتي فقط ١٤ سال داشت به عضويت حزب دموكرات كردستان به رياست ملا مصطفي بارزاني در آمد. مسير سياسي جلال طالباني كه يكي از اعضاي موسس اتحاديه دانشجويي در حزب دموكرات كردستان بود در دهه پنجاه ميلادي شروع شد. او در سال ١٩٥٣ در دانشگاه حقوق خوانده بود و بعد از چهار سال از بيم اينكه به دليل فعاليتهاي سياسياش بازداشت شود، تحصيلات خود را رها كرد و در سال ١٩٦١ در حركتي كه از سوي كُردهاي عراقي عليه عبدالكريم قاسم، رييسجمهور وقت عراق با عنوان انقلاب سپتامبر (ايلول)، شكل گرفته بود فعاليت كرد.
او بعد از كودتاي حزب بعث عليه عبدالكريم قاسم و به قدرت رسيدن عبدالسلام عارف رياست هيات مذاكرهكننده كُردها با دولت عبدالسلام عارف را در سال ١٩٦٣ برعهده داشت. سرانجام نقش او در حزب دموكراتيك كردستان در سال ١٩٧٥ و بعد از سقوط حركت كُردي كه به رياست مصطفي بارزاني شكل گرفته بود به پايان رسيد و خود يكي از موسسان اوليه حزب اتحاديه ميهني كردستان شد. حزبي با گرايشهاي چپ كه در دهه هشتاد ميلادي با فشارهاي متعددي از سوي صدام حسين مواجه شد. بعد از اينكه در سال ١٩٨٨ در قالب نسلكشي انفال، صدام حسين عليه كُردهاي عراقي از سلاح شيميايي استفاده كرد جلال طالباني كه حالا به يكي از رهبران مهم تحركات مسلحانه كُردها تبديل شده بود به ايران پناه آورده بود.
دومين دوره مهم زندگي سياسي او بعد از جنگ دوم خليجفارس شكل گرفت. طالباني در سال ١٩٩١ به بغداد بازگشت و اين دوره شاهد نزديكي بيسابقهاي ميان حزب دموكراتيك كردستان به رياست مسعود بارزاني و جلال طالباني در اتحاديه ميهني كردستان بود اما كمي بعد از آن توافق دو حزب با اختلال همراه شد و در نهايت در سال ١٩٩٤ به مقابله نظامي ميان دو گروه تبديل شد.
بعد از حمله امريكا به عراق در سال ٢٠٠٣ و تشكيل جمعيت ميهني موقت، جلال طالباني در سال ٢٠٠٥ به رياست دولت دوره انتقالي انتخاب شد و در آوريل سال ٢٠٠٦ طالباني به عنوان نخستين رييسجمهور كُرد عراق انتخاب شد و اين مساله سرآغاز همكاري او با دولت مركزي بغداد و دور شدن از ائتلاف با بارزاني بود. او در سال ٢٠١٠ نيز براي يك دوره ديگر بهعنوان رييسجمهور عراق انتخاب شد. او كه پيشتر و در سال ٢٠٠٧ و ٢٠٠٨ دچار مشكلات جسمي شده و تحت دو عمل جراحي قلب قرار گرفته بود، در نهايت در سال ٢٠١٢ سكته مغزي كرد و براي درمان راهي آلمان شد. در سال ٢٠١٤ به عراق بازگشت و رياستجمهوري عراق بعد از او به فواد معصوم رسيد.
«ماجراي شهروند درجه دو بودن كُردها تمام شد؛ در دموكراسي عراقي من مثل هر شهروند ديگري هستم و حق دارم كه هر جايگاه سياسي داشته باشم، حتي رياستجمهوري». اين جملهاي بود كه جلال طالباني در پاسخ به سوالي از او در خصوص احتمال انتخابش به عنوان رييسجمهور عراق بعد از سقوط صدام داده بود. هفتمين رييسجمهور عراق يكي از نخستينها را در تاريخ سياسي معاصر عراق رقم زده بود. مام جلال يكي از اصليترين بازيگران سياسي ٣٠ سال گذشته عراق بود، تاريخ فعاليت و زندگي سياسي او مانند تاريخ سياسي عراق هزاران راه و شاخه دارد، اگر اختلاف نظرهاي متعددي در خصوص او وجود داشته باشد، يك اتفاق نظر بيشك در توصيف مام جلال وجود دارد؛ او تنها رهبر سياسي كُردي بود كه به همان اندازه كه كُرد بود عراقي هم بود.
او به حكومتي، ليبرال، سكولار و فدرال در عراق معتقد بود و به كشورهاي مجاور عراق هم اطمينان خاطر داده بود كه حكومت فدرال كُردهاي عراق قرار نيست به دولتهاي مجاور عراق كشانده شود. جلال طالباني مردي كه وقتي صدام فرمان عفوي عمومي براي كُردها صادر كرده بود او را شخصا از اين فرمان استثنا كرده بود در گفتوگويي قديمي با روزنامه الشرقالاوسط و در پاسخ به اين سوال كه وقتي براي مذاكره درباره وضعيت كُردها روبه روي صدام حسين نشسته بود آيا به اين فكر كرده بود كه روزي رييسجمهور عراق خواهد شد گفته بود:
در برنامهاي كه براي زندگيام داشتم هرگز رياستجمهوري عراق را در سر نميپروراندم، ابتدا دوست داشتم استاد دانشگاه شوم اما وقتي وارد كار سياسي شدم آرمان من ايجاد حكومتي برپايه دموكراسي بود، ميخواستم روزنامه داشته باشم، مثل زماني كه در سالهاي ١٩٥٩ و ١٩٦٠ در بغداد روزنامه كُردزبان «كردستان» را داشتم، علاوه بر آن در روزنامه خابات هم كار ميكردم... من از سال ١٩٥٩ عضو كانون روزنامهنگاران عراقي بودم. مامجلال گفته بود:
نهايت تصوري كه درمورد آينده سياسي خودم داشتم اين بود كه يك نماينده پارلمان باشم، فكر ميكردم اگر عراق به دموكراسي برسد ميتواند يك رييسجمهور كُرد داشته باشد اما هرگز فكر نميكردم آن رييسجمهور جلال طالباني باشد. معد فياض خبرنگاري كه با جلال طالباني در سال ٢٠٠٩ گفتوگوي مفصلي داشته و چندماه با او معاشرت كرده بود ميگويد نميتوان تاريخ مردي مانند مام جلال را كه زندگي سياسي او از نوجوانياش آغاز شده در چند سطر خلاصه كرد. زندگي سياسي او سرشار از فراز و نشيبهاي زيادي بود و اگر تحولات زندگي او را بخواهيم كنار هم بگذاريم شايد از عمر سياسي مام جلال هم فراتر برود.
همچنین به گزارش عطنا به نقل از همدلی، گویا قرار نیست سرعت وقایع در اقلیم کردستان آرام گیرد. هنوز گردوخاک برآمده از همهپرسی در آن دیار بر زمین ننشسته که توفانی دیگر از راه میرسد. جلال طالبانی درگذشت. مرگ طالبانی صرفاً خروج یک چهره سیاسی از عرصه منازعات در اقلیم کردستان عراق نیست. رهبر حزب اتحادیه میهنی کردستان نماد بارز یک جریان و خوانشی سیاسی در کردستان بود.
طالبانی که در میان کردها به «مام جلال» (عمو جلال) معروف بود، در فاصله سالهای 2005 تا 2014 میلادی رئیس جمهور عراق بوده و نقش برجستهای در عراق پس از صدام از خود برجای گذاشته است. طالبانی در کتاب خاطرات خود به شکلی شفاف، رویکردش نسبت به عراق پس از صدام را نشان میدهد. وی گفته است:«... من حتی در گذشته نیز معتقد به داشتن حکومتی مستقل نبودم، بلکه برای عراقی آزاد، دموکراتیک، مترقی و با سیستمی خودمختار یا اتحادی فدرال که در آن زندگی کنیم تلاش میکردم؛ از ابتدای تاسیس اتحادیه میهنی کردستان نیز این خواست ما بود». از همین جمله، میتوان به شکاف عظیم میان وی و مسعود بارزانی پیبرد.
در این شرایط بدون شک مرگ وی تاثیر بسزایی بر روند تحولات اقلیم کردستان و کشور عراق خواهد داشت. رقابت میان طالبانی و بارزانی به امروز محدود نیست. سال ۱۹۹۲، در کردستان عراق انتخابات محلی برگزار شد و از آنجایی که هیچکدام از دو حزب اتحاد میهنی و دموکرات (حزب متبوع مسعود بارزانی) اکثریت آرا را کسب نکردند، مقرر شد که کردستان عراق به دو بخش تقسیم شود. اما اختلافات این دو شدیدتر از آن چیزی بود که تصور میشد. بهدنبال این اختلافها این دو حزب در سال 1994 وارد جنگی تمامعیار شدند که تنها با میانجیگری قدرتهای بینالمللی در سال 1998 توانستند به توافق دست یابند.
با چنین سابقه تاریخی بعید نیست که طرفداران طالبانی به سیاستهای مسعود بارزانی با سوءظن بنگرند. موضعگیری اخیر «هیرو ابراهیم احمد»، همسر جلال طالبانی، درخصوص زمان برگزاری همهپرسی در اقلیم و برپایی شورای استقلال از سوی مسعود بارزانی بهخوبی شاهد این مدعا است. با این اوصاف باید گفت که مرگ طالبانی در این بازه زمانی، آینده کردستان را بیش از پیش با ابهام مواجه کرده است. ازیکسو شاید این اتفاق بارزانی را به اهدافش نزدیکتر کرده باشد اما از سوی دیگر فقدان سیاستمداری کهنهکار با پایگاه اجتماعی قابل تامل که در این شرایط میتوانست نقش موثری بر حفظ آرامش و هدایت کشتی توفانزده سیاست در اقلیم کردستان عراق داشته باشد، ضایعه جبرانناپذیری خواهد بود.