هگـل، فیلـسوف آلمـانی میگفت: مطالعه روزنامه برای مـن بـه منزلـه دعـای صـبح اسـت... امـروز بـه عـصری رسـیدهایم که بـه قـول جان کندی رئیس جمهـوری امریکا، سرنوشـت بیـست قـرن حیـات ملـتهـا در مـدتی کمتر از 10 سـال تعیـین میشود.
به گزارش عطنا به نقل از روزنامه ایران، فریـدون پیـرزاده کتاب آیین روزنامه نگاری را 54 سال پیش منتشر کرد. این کتاب یکی از نخستین نسخههای مکتوب در ایران با موضوع و هدف آموزش روزنامه نگاری است. پیرزاده دیباچـه کتاب را بـا جملـهای بـه نقـل از هگـل شـروع میکند: «هگـل، فیلـسوف آلمـانی میگفت: مطالعه روزنامه برای مـن بـه منزلـه دعـای صـبح اسـت... امـروز بـه عـصری رسـیدهایم که بـه قـول جان کندی رئیس جمهـوری امریکا، سرنوشـت بیـست قـرن حیـات ملـتهـا در مـدتی کمتر از 10 سـال تعیـین میشود... اگر در عصر هگل مطالعه روزنامه برای فیلسوفی مثل او دعای صبح محسوب میشد، در عـصر مـا روزنامه برای همه افراد و آحاد یک ملت چیزی ضروری تر از غذاست...»
هر چند احساس نیاز به روزنامه نسبت به نیم قرن پیش که پیرزاده کتاب آیین روزنامه نگاری را منتشر کرد بسیار کمتر شده است و این را میتوان از شمارگان محدود و کمتر از یک میلیون نسخهای کل روزنامههایی که روزانه در ایران منتشر میشود و باز آمار فروش بسیار کمتر از شمارگان منتشر شده فهمید اما احساس نیاز به خبر و دانستن اینکه در لحظهها و مکانهایی که ما نیستیم و تجربه بودن و آگاهی بر آن را نداشتهایم چه گذشته است به همان میزان ضرورتی است که هگل و پیرزاده وصف آن را کردهاند. نشانه تصدیق این ادعا نیز دهها میلیون کاربری است که در شبکههای پیام رسان مجازی، پس از بیدار شدن از خواب، هنگام رفتن به محل کار خود یا پشت میز کار و... از طریق تلفنهای همراه، تبلت یا کامپیوترهای خود، در این شبکهها در جستوجوی خبر و دانستن هستند و آنچه را که خود دیده یا خوانده و شنیدهاند برای دیگران به اشتراک میگذارند. روزنامهها هرچند به شیوه گذشته روی کیوسک عرضه میشوند و هر روز صبح منتظر نگاه های کنجکاویاند که روی صفحات اول آنها مکث کنند و نیاز به خریدن را در مخاطب برانگیزند، اما خبر برای دیده و خوانده شدن منتظر خریدن روزنامه یا پخش آن در رادیو و تلویزیون نمیماند. خبر داغ داغ، در کمترین فاصله از لحظه وقوع منتشر میشود و به شمارگان میلیونها مخاطب در شبکههای مجازی منتشر میشود.
روزنامه نگاران و مدیران رسانهای که همچنان دل در بقا و خوانش نسخههای مکتوب روزنامهها بستهاند، امروز جدیتر از گذشته در جستوجوی پاسخ به این پرسشاند که در دوران مجازی شده انتشار و گردش اخبار و اطلاعات، تکلیف روزنامههایی که تأخیری 24 ساعته تا زمان انتشار دارند و مخاطب و خبر منتظر آمدن و روایت آنها نمیمانند چیست؟ چگونه میتوانند در زمانهای که فاصله زمانی وقوع رویداد تا انتشار، آنی شده است، توجیه و مزیتی برای بودن خود داشته باشند؟ افت شمارگان مطبوعات و کاهش فروش آنها و از سوی دیگرمشکلات مالی و اقتصادی که بواسطه افت فروش و کوچ آگهی دهندگان از مطبوعات به سمت رسانههای آنلاین دارند، نشان میدهد که دست اندرکاران رسانههای مکتوب هنوز از این سردرگمی بیرون نیامدهاند و در توجیه مخاطبان برای اینکه هنوز نیاز به روزنامههای مکتوب وجود دارد، توفیق چندانی هم نداشتهاند.
این توفیق نداشتن به اعتقاد ناصر آیینه وند پژوهشگر حوزه رسانه به معنای نا آگاهی و ندانستن مدیران رسانه و روزنامه نگاران از شرایط بقای رسانههای مکتوب در عصر انفجار اطلاعات مجازی نیست. او میگوید: «تفاوت مهم امروز با سه دهه قبل در فرآیند پردازش و انتشار اطلاعات این است که واسطهها و فیلترها حذف شده است. دروازه بانان خبر در دنیای مجازی کمتر دروازه بانی میکنند. این دروازه بانان، خبرنگار، دبیر سرویس، سردبیر، مدیر مسئول و هنجارهای رسمی و غیررسمی یک رسانه مکتوب یا خبرگزاری را شامل میشود.»
آیینه وند میگوید: «وجود واسطهها و فیلترهای متعدد خود به خود بر پیچیدگی و فاصله زمانی رویداد تا انتشار میافزاید. از همین رو روزنامهها که سهل است، خبرگزاریها نیز از شبکههای اجتماعی جا ماندهاند. برای جبران این تأخر زمانی درحال حاضر راه زیاد و نسخه درمان خاصی نیست تا به رسانههای رسمی توصیه کنیم اما مسأله این است که درعصر آنلاینها، رسانههای رسمی در انجام وظیفه دروازه بانی باید بر سوژه تأکید کنند و نه رویداد. باید به سمت فرآیندها و پردازش و فربه کردن روزنامه نگاری تحلیلی بروند. متأسفانه وقتی روزنامه را ورق میزنیم میبینیم که همچنان تیترهای روزنامهها رویداد محور هستند و نه تحلیل محور و در واقع آنچه را که 12 ساعت قبل خوانندگان خواندهاند، بازنشر کردهاند.»
وی میافزاید: بهعنوان مثال همین حادثه تصادف دو قطار در سمنان را در نظر بگیرید؛ این خبر در خبرگزاریهای رسمی کشور هنوز در حد دو سطر و یک پاراگراف و در حال تکمیل منتشر میشد. در حالی که در کانالهای غیررسمی تلگرامی، شهروندان خود فیلمهایی کوتاه از واگنهای در حال سوختن و فریادهای تلخ قربانیان و داغدیدگان را منتشر کرده بودند. در این شرایط و از این منظر که انتشار خبر در کمترین فاصله زمانی مهم است، توجیه زیادی برای رجوع مخاطبان به خبرگزاریهای رسمی کشور باقی نمیماند، چه برسد به اینکه مردم با توجه به وقوع حادثه در تعطیلات، منتظر بمانند و خبر را دو سه روز بعد در روزنامهها بخوانند.
این کارشناس در نقدی به رسانههای مکتوب میافزاید: «نگاهی به تیترهای روزنامههایی که در نخستین روز کار رسمی خود در صفحات اول بهعنوان خبر اصلی آن را منتشر کردند، نشان میدهد که متأسفانه نشریات مکتوب ما هنوز خود را با شرایط زیست در دنیای آنلاین تطبیق ندادهاند. تیتر اغلب روزنامهها رویداد محور بود نه فرآیند محور. عملاً حرف تازهای بیشتر از آنچه مخاطبان در زمان نبود آنها در شبکههای اجتماعی و کانالهای تلگرامی خوانده بودند، نگفته بودند و به نوعی تکرار ناقص و غیرکامل گفتهها را داشتند.»
دکتر مجید رضاییان روزنامه نگار و استاد دانشگاه نیز میگوید: «با توجه به وجود شبکههای مجازی، معتقدم که باید روزنامه نگاری تحلیلی را همانند کشورهای توسعه یافته در ایران تقویت کرد.
روزنامه نگاری باید سوژه محور شود و همواره به تحلیل رویدادها بپردازد و مرتب آن را رصد کند. اساساً فلسفه ژورنالیسم دو چیز است: یکی «رویداد» است و دیگری «سوژه». رویداد ما را انتخاب میکند و سوژه را ما انتخاب میکنیم. روزنامهنگاری تحلیلی- ولو در فضای وب- باید «سوژه محور» شد. هر چقدر وبسایتها از رویدادمحوری به سمت سوژهمحوری حرکت کنند، اصطلاحاً گفته میشود که به سمت روزنامهنگاری تحلیلی پیش میروند. در این نوع روزنامهنگاری -حتی اگر رویدادمحور نیز باشید- رویداد را «بماهو رویداد» بررسی نمیکنید. دنبال اطلاعات تکمیلی و تعقیب خبر میروید.»
این استاد دانشگاه سوژه محوری و حرکت به سمت روزنامه نگاری تحلیلی را نیاز فوری و حیاتی تحریریههای مطبوعات میداند، چراکه روزنامهها امروز خبری را که چند ساعت پیش رخ داده منتشر نمیکنند بلکه خبری را منتشر میکنند که فردا خواننده خواهد خواند و در این فاصله اطلاعات جدیدی به رویداد اضافه شدهاند.
به اعتقاد رضاییان، روزنامه نگاری یک تخصص میان رشتهای است و برای روزنامه نگاری تحلیلی، باید علاوه بر آشنایی و اشراف بر روزنامه نگاری تخصصی مرتبط با همان حوزه را هم داشت.
وی میگوید: «روزنامهنگار به هر حوزه خاصی که وارد میشود، باید نخست کارشناس آن رشته یا حوزه باشد یا مسیر آن را طی کند. اگر خبرنگار ورزشی است باید حوزه تخصصی داشته باشد؛ مثلاً خبرنگار توپ و تور. چنین خبرنگاری باید کارشناسی قابل قبولی از حوزههای فوتبال، بسکتبال و والیبال داشته و در یکی از این موارد تخصصیتر هم باشد و مثلاً باید حرفهایتر و تخصصیتر والیبال را دنبال کند. این مرحله دوم است. پس از این مرحله، باید پایه اصلی تحریریه «ادبیات» باشد و در کنار آن به زبان دومی نیز تسلط نسبی داشته باشد. روزنامهنگاری در سال ٢٠١٦ این ملزومات را با خود دارد؛ بنابراین تا اینجا تسلط بر ادبیات و تسلط فنی و دوزبانه بودن ملزومات اولیه است. در کنار این دو گذراندن دورههای عمومی روزنامهنگاری و تخصص در حوزه خبری که قبلاً اشاره کردم، قرار میگیرد. هر کسی در دنیای امروز میخواهد روزنامهنگار شود باید این سه مرحله را طی کرده باشد. هر کسی از در تحریریه وارد روزنامه شد نباید او را روزنامهنگار تلقی کرد.
در گذشته یک سردبیر تمام این مراحل را طی کرده بود و علاوه بر آن در حوزههای تخصصی مختلف نیز ورود داشت. امروزه نهتنها این آموزشها برای روزنامهنگار وجود ندارد، بلکه گاهی اوقات دیده میشود سردبیر نیز به همراه تحریریه خود سرجمع یک تخصص درستوحسابی ندارند. همین میشود که روزنامهنگاری ما میشود: «وی گفت» ، «وی افزود». همین الان هم میبینیم کسانی که واقعاً حرفهای هستند، کارهایشان به نسبت دیگران دیده میشود و تیترهایشان موج ایجاد میکند.»