اینستاگرام، بهشتی آرمانی است و فضایی است که انگار همه در آن حالشان خوب است و مخاطبانش هم از اقشار مختلف هستند. چون در این باره هنوز تحقیق اصولی در کشور ما انجام نشده، اظهارنظرها البته بیشتر حدس و گمان است و باید با تأمل بیشتری در این باره به بررسی و پژوهش پرداخت تا مشخص شود علت بروز پدیدههای اینچنینی چیست. مثالش هم در ابعاد بزرگتر، پدیده پاشایی و تتلو.»
به گزارش عطنا به نقل از روزنامه ایران، به محض آپلود شدن عکس، تعداد لایکها به صورت تصاعدی بالا میرود. هزار، دو هزار، 5 هزار؟ خیر. تعداد، خیلی بیشتر از این حرفهاست. دست کم 80هزار تا. خیلی وقتها حتی بیشتر. اگر فکر میکنید عکس را یک عکاس مطرح گرفته و یک اثر هنری به شمار میرود، اشتباه میکنید. شاید خیال کنید عکس، مربوط به یک شخصیت مهم و مطرح در عرصه سیاسی، علمی، فرهنگی یا هنری باشد. باز هم حدستان درست نیست. زیاد به ذهنتان فشار نیاورید. اصلاً دنبال فردی مطرح در هر کدام از این عرصهها نباشید. صاحب صفحه، یک آدم کاملاً عادی است؛ یک آدم کاملاً عادی اما مشهور. شهرتاش هم به خاطر توانایی ویژه یا کارهای مهمی که انجام داده نیست. او فقط یک فالوئر جمع کن حرفهای است. زحمت زیادی هم البته نمیکشد. روزی 12-10 تا عکس از خودش آپلود میکند که غالباً شبیه هم هستند. جملات نوشته شده زیرشان هم همین طور: «من و عشقم... دنیا بدون تو معنی نداره برام... زندگی با تو قشنگه... چه خوبه وقتی هستی و با هم میخندیم...» گاهی هم سعی میکند جملات، کمی تأمل برانگیزتر باشد: «زندگی از آن آنهایی است که باورش دارند... خوشبختی همین نزدیکی است، اگر باورش کنید... حسادت، تنها تحفهای است که تنهاترتان میکند.» منظورش از حسود هم معمولاً همان کسانی است که زیر عکس برایش کامنتهای پر از ناسزا یا تمسخرآمیز میگذارند؛ همانهایی که ناخواسته معروفاش کردهاند. حساب لایک کنندهها و آنهایی که جملات سرشار از حسرت و تحسین مینویسند هم که جداست.
تعدادشان روز به روز بیشتر میشود. همانها که تعداد فالوئرهایشان در اینستاگرام آنقدر بالا میرود که آدم باورش نمیشود این صفحه متعلق به یک فرد کاملاً عادی است. این درحالی است که یک عکاس یا هنرمند معروف خیلی کمتر از این افراد کاملاً عادی فالوئر دارد. حتی تعداد فالوئرهای بازیگران سینما هم گاهی به گرد پای فالوئرهای این آدمهای خیلی عادی نمیرسد.
«خدایا این احمق رو از ما نگیر که هر روز بتونیم کلی بخندیم... آخه تو چرا اینقدر... هستی؟... ای خدا یه عقلی به این بیچاره بده یه پولی به ما... دندوناتو بده باهاش یه عکس بگیریم...» خیلیها به قول خودشان فقط برای خنده و مسخره بازی این تیپ عکسها را لایک میکنند یا پای آنها کامنت میگذارند. میخواهند سرگرم شوند و اینکه هر روز عکسها و ویدئوهای اینچنینی را ببینند، آنجور که میگویند اوقاتشان را مفرح میکند. با این کار خواه ناخواه تعداد فالوئرها و بازدیدکنندههای این صفحات را البته بالا میبرند.
بعضیها هم فحش دهنده حرفهای هستند و معمولاً خیلی برایشان فرق نمیکند در صفحه فلان هنرپیشه یا ورزشکار معروف فحاشی کنند یا شخصیت اینستاگرامی خیلی عادی که به خاطر سبک زندگی یا عکسهایی که آپلود میکند، معروف شده است.
فحش دهندهها هم البته سهم زیادی در معروف کردن آدمهای خیلی عادی دارند. هرچه فحش خورتر، معروفتر! توجه داشته باشید حساب بچهمعروفهای اینستاگرام از بازیگران و ورزشکاران جداست؛ چه آنها حتی بدون اینکه صفحهای در اینستاگرام داشته باشند، معروف هستند اما این افراد خیلی عادی برای معروف شدن، به شما نیاز دارند. پس آنها را معروف نکنید. کارزار #احمق-ها-را-معروف-نکنیم هم با همین هدف مدتی است که در فضای مجازی به راه افتاده است؛ کارزاری که از امریکا و اروپا شروع شد.
اگر کوچکترین زمانی برای بازدید از این صفحات صرف کنید، در حماقت صاحبان آنها شریک شدهاید. این، پیامی است که طرفداران این کارزار میخواهند به دیگران منتقل کنند.
تعدادشان روز به روز بیشتر میشود. همانها که تعداد فالوئرهایشان در اینستاگرام آنقدر بالا میرود که آدم باورش نمیشود
حتی تعداد فالوئرهای بازیگران سینما هم گاهی به گرد پای فالوئرهای این آدمهای خیلی عادی نمیرسد
اینستاگرام فضایی است که انگار همه در آن حالشان خوب است و مخاطبانش هم از اقشار مختلف هستند
ظهور صفحهای موسوم به «بچه پولدارهای تهران» در فضای مجازی بویژه اینستاگرام، شاید نقطه شروعی برای راه افتادن موج چنین صفحههایی بود. بچه پولدارهای تهران، همان اوایل رونق اینستاگرام در ایران، توانست توجه کاربران را به خود جلب کند و موج تحسین و انتقادهای زیادی را به راه اندازند. نمایش سبک زندگی تجملی، برای خیلیها جذاب یا حسرت برانگیز بود. اینجا خانه و ویلای لوکس ماست، این هم ماشین و ساعت گرانقیمتمان. تفریحاتمان هم این است. این، پیامی بود که از سوی این صفحه منتقل میشد. کم کم تعداد صفحات مشابه بیشتر شد و بچه پولدارهای بقیه کلانشهرها هم بر آن شدند تا از بچه پولدارهای تهران عقب نمانند. انتقادها، صفحات موسوم به بچه پولدارها را به تعطیلی کشاند اما سبک و سیاقشان به جا ماند. حالا هم اگر نگاهی به صفحه بچه معروفهای اینستاگرام بیندازید، میبینید که 99درصدشان سعی دارند همان شیوه را پیش بگیرند تا مخاطبان بیشتری را جذب کنند.
«مردم آدمهای شیک را دوست دارند.» این را صاحب یکی از همان صفحههای معروف میگوید. دوست ندارد اسمی از او آورده شود. ترجیح میدهد چند خط در دایرکت بنویسد اما شرطش این است: «لطفاً بدون اسم.» مکالمه کامل بعد از معرفی و طرح هدف مصاحبه از این قرار است:
- اسم واقعیتان همین است؟
- بله.
- بجز این صفحه، صفحه دیگری هم در اینستاگرام دارید؟
- نه. تنها صفحهام همین است. بقیه صفحهها را هواداران خودشان درست کردهاند.
- چند فالوئر دارید؟
- چند روز است نگاه نکردهام. آیکون خنده.
- چند سالتان است؟
- 25
-مدرک تحصیلی؟
دانشجوی مدیریت.
- ساکن کجا هستید؟
- لوکیشنها را نگاه کنید.
- شغل؟
- گفتم که دانشجو.
- چرا به کامنتها پاسخ نمیدهید؟
- زیاد است. میبینم اما نمیشود به همه جواب داد. ولی در کپشنها همیشه از هواداران تشکر میکنم.
- و آنهایی که ناسزا میگویند و انتقاد میکنند؟
- آنها برایم مهم نیستند.
- چرا در همه عکسها یا در میهمانی هستید یا رستوران یا داخل ماشین؟
- مردم آدمهای شیک را دوست دارند.
- ماشین مال خودتان است؟
- بله. هدیه پدرم.
- شغل پدر؟
- چقدر سؤال میپرسید.
مکالمه بدون خداحافظی قطع میشود. سؤالهای بیشتری در ذهنم است اما کندی اینترنت و کم حوصلگی بچه معروف اینستاگرامی مجال بیشتری نمیدهد.
«وقتی جامعه از هنرمندان واقعی خالی میشود یا هنرمندان به اندازه کافی برای مردم جذابیت ندارند یا به اندازه کافی تریبون در اختیارشان نیست، مردم جذب کسانی میشوند که بواسطه جابهجایی اخبار سلبریتی شدهاند. این افراد نه هنرمند هستند، نه کار ویژهای انجام دادهاند بلکه فقط بواسطه اینکه مرکز توجه قرار گرفتهاند، معروف شدهاند. اینها معمولاً آدمهای اهل تفکر یا حامی جریان خاصی نیستند و فقط تحت تأثیر جو موجود، به شهرت رسیدهاند.»
اینها را دکتر محمدرضا خندان، جامعه شناس در گفتوگو با «ایران» میگوید و اینطور ادامه میدهد: «اینستاگرام اصولاً فضایی است که خیلی جنبه تبلیغاتی دارد و حتی گاهی این صفحهها واقعی نیستند و فقط بواسطه گرایش مردم به سبک خاصی از زندگی، راهاندازی شدهاند تا مخاطبان بیشتری جذب کنند. مردم این صفحهها را دنبال میکنند چون اصطلاحاً بهدنبال «فان» هستند و دوست دارند خوشحال شوند. همان بحث نیاز به شادی.
نباید از این مسأله غافل شویم که چه ساز و کار پنهانی وجود دارد که مردم به این سمت گرایش پیدا میکنند. یک دلیلش این است که فکر میکنند دنبال کردن این صفحات برایشان خطری ندارد و با حاکمیت در تقابل نیست. بنابراین مشکلی برای دنبالکنندگان ایجاد نمیشود. همچنین اینستاگرام برایشان سهل الوصول است و براحتی به آن دسترسی دارند. نکته دیگر این است که مردم از دیدن موقعیتهای افراد معروف حالا بواسطه پول یا شرایط ظاهری، خوش شان میآید و خودشان را در آن موقعیت تصور میکنند. این هم آسیبزاست چون بعد از مدتی ایجاد افسردگی میکند. حتی برای فرد معروف شده هم آسیب زاست. چون در فضای مجازی توجهات زیادی را جلب میکند اما ممکن است در زندگی واقعی اینطور نباشد. همچنین به خاطر وجود افرادی که از خشونت کلامی استفاده میکنند، صاحبان این صفحهها سیبل اینگونه افراد میشود که حتی ممکن است به مهاجرت اجباری آنها و مشکلاتی که در پی آن پیش میآید منجر شود.
به هرحال اینستاگرام، بهشتی آرمانی است و فضایی است که انگار همه در آن حالشان خوب است و مخاطبانش هم از اقشار مختلف هستند. چون در این باره هنوز تحقیق اصولی در کشور ما انجام نشده، اظهارنظرها البته بیشتر حدس و گمان است و باید با تأمل بیشتری در این باره به بررسی و پژوهش پرداخت تا مشخص شود علت بروز پدیدههای اینچنینی چیست. مثالش هم در ابعاد بزرگتر، پدیده پاشایی و تتلو.» تعداد فالوئرهایشان هر روز که نه، هر ساعت بالاتر میرود؛ بیآنکه زحمت خاصی برای معروف شدن کشیده باشند؛ ارتش بچه معروفهای اینستاگرامی.