قاسم پور حسن، استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی معتقد است: تفاوت بنیادین متفکران اسلامی مانند علامه طباطبائی و علامه جعفری و شهید مطهری، با متفکران غربی در باب «انسان» است.
به گزارش عطنا به نقل از مهر، با قاسم پور حسن، استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی در مورد جایگاه کرامت انسانی در اندیشه علامه طباطبائی و علامه جعفری و شهید مطهری گفتگویی انجام دادیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید؛
قاسم پورحسن، در مورد جایگاه کرامت انسانی در اندیشه علامه طباطبائی و علامه جعفری گفت: به نظر میرسد بحثهایی که علامه طباطبائی در رسالههایش ازجمله المیزان درباره انسان مطرح کرد، ادامه و تکمیل اندیشهای است که با ابن سینا شروع شد.
وی با بیان اینکه «هانری کربن» معتقد است که قلب پروژه و فلسفه فیلسوفان اسلامی به خصوص ابن سینا، انسان است، افزود: تفاوت بنیادین میان فلسفه اسلامی و سنت یونانی این است که در سنت یونانی محور تأملات «فوسیس» و طبیعت بود اما در متفکران و فیلسوفان اسلامی بازگشت به تأمل در باب انسان بود. از این رو چه رسالههای رمزی و چه کتابهای مهم فلسفی ابن سینا متوجه شناخت جایگاه عظمت و اهمیت انسان هست، این سنت در فلسفه اسلامی تا زمان علامه طباطبائی کم و بیش با وضعیت مختلفی ادامه پیدا کرد و توسط علامه طباطبائی، علامه جعفری و شهید مطهری صبغه دیگری گرفت و آن توجه انضمامی به مسئله انسان در پاسخگویی به مشکلاتی است که در باب حقوق بشر وجود دارد.
این محقق و نویسنده کشورمان با اشاره به اینکه شاید تاکنون درباره منظر متفکران اسلامی درباره حقوق بشر بسیار نوشته و کار شده است، تصریح کرد: عمده بحثها این گونه بوده است که متفکران اسلامی در موارد زیادی مخالف حقوق بشر غربی هستند و نگاه آنها به حقوق متفاوت از نگاه فیلسوفان اسلامی به حقوق است ولی بنده معتقدم تفاوت بنیادین متفکران اسلامی مانند علامه طباطبائی و علامه جعفری با متفکران غربی در باب «انسان» است.
پورحسن در ادامه سخنانش تصریح کرد: علامه جعفری تأکید میکند: متفکران غربی اهمیت سرشت و ماهیت انسان را نفهمیدند و به درستی در نیافتند و با انسان تک ساحتی مواجه شدند. علامه طباطبائی به گونه ای دیگر سخن میگوید. ایشان از منظر قرآنی و فلسفی، دو دیدگاه متفاوتی را عرضه میکند. ایشان از نظر قرآنی معتقد است که اساس حقوق در شناخت از انسان است. در دیدگاه علامه طباطبائی آنچنان که در المیزان تصریح میکند این است که مهمترین مسئله آموزههای دینی ما انسان شناسی بعد از مسئله توحید و خداشناسی است. از همین حیث در باب حقوق و تکلیف، علامه طباطبائی انسان را محور پژوهشها و توجهاتش قرار میدهد.
وی با تأکید بر اینکه از دیدگاه علامه طباطبائی ما براساس آموزههای قرآنی چاره ای نداریم که شناخت را با بحث انسان آغاز کنیم، بیان کرد: شاید این دیدگاه متأثر از همان فرمایش امیرالمؤمنین(ع) باشد که فرمودهاند راه شناخت خداوند، شناخت انسان است. خداوند رحمت کند کسانی را که خودشان را شناختند و میدانند که از کجا آمدهاند و به کجا میروند. به همین دلیل هست که علامه طباطبائی در سه رساله «الانسان قبل الدنیا»، «الانسان فی الدنیا» و «الانسان بعد الدنیا» فقط بحث نفس شناسی را مطرح نمیکند بلکه به بحث کرامت، عظمت و اهمیت و به خصوص به بحث معرفتی درباره انسان میپردازد.
استاد دانشگاه علامه طباطبائی تصریح کرد: علامه طباطبائی با توجه به آیات قرآن و سنت ائمه اطهار(ع) توجه بنیادینی را به بحث انسان دارد اما از نظر فلسفی علامه در باب اعتباریات توجهی کاملا متمایز به انسان دارد که در نوشته مستقلی با عنوان بحث اعتباریات علامه طباطبائی از حیث معرفتی را مورد توجه قرار دادم که منتشر شده و علاقه مندان میتوانند این مقاله مفصل را مطالعه کنند.
پورحسن در ادامه سخنانش در مورد دیدگاه علامه جعفری نسبت به انسان و کرامت انسانی بیان کرد: در دیدگاه علامه جعفری نسبت به انسان، وضع انضامی تری نسبت به دیدگاه علامه طباطبائی مشاهده میشود یعنی شاید اولین بار مولوی هست که توجه علامه جعفری را به انسان و کرامت و شأنیتی که انسان دارد جلب میکند. جالبتر اینکه دیدگاهی که در اندیشه مولوی در مورد انسان دیده میشود، منبعث از دیدگاهی است که شمس درباره انسان عنوان میکند، یعنی حقیقت مهمی است که اولین بار شمس، چشم مولوی را به سوی اهمیت و کرامت انسان گشود.
بنابراین معتقدم علامه جعفری با شرح مثنوی توجه بنیادینی به انسان پیدا کرد و معتقد است آنچه در حقوق بشر غربی درباره انسان بیان میشود، تنها ظواهر وضعیت و جایگاه انسان هست. به همین دلیل در رساله حقوق بشر علامه جعفری مهمترین نقدی که به مغرب زمین و متفکران غربی ارائه میکند، مسئله کرامت و شرافت انسان است. علامه جعفری معتقد است که ما تنها از دریچه انسان و با شناخت عظمت و کرامت انسان میتوانیم به حیات معقول دست پیدا کنیم.
این استاد فلسفه اسلامی با بیان اینکه مراد از حیات معقول، حیات عقلی نیست، گفت: معقول در دیدگاه علامه جعفری به معنای مطلوب است یعنی حیاتی که در دو آیه از قرآن کریم، آن را حیات الهی مینامد و در مقابل آن، حیات غیرالهی را قرار میدهد. بنابراین چنین به نظر میرسد که مهمترین مسئله علامه طباطبائی و علامه جعفری در دوره جدید، بحث انسان بود. از دریچه انسان به بحثهای اجتماعی، حقوق و دیگر بحثهای فرهنگی و سیاسی کشیده شدند. همین وضعیت را در اندیشه استاد مطهری و دیگر شاگردان علامه طباطبائی میبینیم.
وی در پاسخ به این سؤال که یکی از بحثهایی که امروزه در مورد بحث انسان وجود دارد، این است که آیا در اندیشه اسلامی انسانی بر انسان دیگری اولویت دارد و اگر آری! ملاک این اولویت چیست؟، گفت: نص صریح قرآن در پاسخ به این سؤال مسئله ایمان و تقواست، اما آنچه را که در تفسیر مفسران ما آمده است این است که در پرتو فهم درستی که از آیات قرآن داریم با تأویل و تفسیر جامع تری از انسان مواجه هستیم. گاهی وقتها ممکن است که ما ایمان را تنها به تعبد تفسیر کنیم، گاهی وقتها ممکن است که ایمان را به فهم درست از خداوند، آیات الهی، دین، انسان و مناسبات جمعی تفسیر کنیم. علامه طباطبائی در المیزان وقتی از کرامت انسان حرف میزند مرادش انسان جامع است، انسان جامع یعنی برخوردار از عقل، انسان جامع یعنی برخوردار از جامعه صحیح و مطلوب که به آن جامعه سالم(جامعه عقلی) میگوئیم.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه انسان مورد نظر علامه طباطبائی برخوردار از اندیشه درست اجتماعی و جمعی است، گفت: بنابراین وقتی تأمل میکنیم میبینیم مفسران به خصوص فیلسوفان مفسر تحت تأثیر فارابی از انسان حرف میزنند همانند جامعه از مدینه فاضله حرف میزنند. در مدینه فاضله چهار فضیلت با همدیگر و در کنار هم، فضیلت جدیدی را شکل میدهند، فقط فضیلت ایمانی نیست یعنی فقط فضیلت فکری، عقلی، عملی و اخلاقی وجود دارد.
بنابراین بنده معتقدم در یک جمع بندی در دیدگاه علامه طباطبائی و علامه جعفری انسان برتر، انسانی است که واجد اندیشه و اخلاق و عقل و تفکر برتر باشد. ایمان، بخشی از این مؤلفهها و اجزایی است که این برتری را شکل میدهد. بنابراین اگر بخواهیم دست به داوری میان انسانها بزنیم باید ملاکهای جامعی را مد نظر قرار داده باشیم اما هم برای علامه طباطبائی و هم علامه جعفری در وضعیت نخست، انسان در جامعه رشد میکند؛ همچنان که در دیدگاه ابن سینا به خصوص در رساله حی بن یقظان، حیات اجتماعی بسیار مهم است.
وی افزود: به همین دلیل وقتی علامه طباطبائی از حیات معقول حرف میزند، حیات معقول در اجتماع است نه در انزوا و عزلت و گوشه نشینی. بخشی از اندیشههای ادراکات اعتباری علامه طباطبائی متوجه ساختن اجتماع مطلوب است؛ اجتماعی که برخوردار از عقل، اندیشه و پیشرفت و توسعه و اخلاق هست. بنابراین در دیدگاه علامه طباطبائی و علامه جعفری وقتی از فضیلت حرف میزنیم، فضیلت در سیاست، جامعه، تفکر، اخلاق، سیاست، فرهنگ و ... را مد نظر داریم. سخن من این است که در درجه اول مراد این نیست که شخص خاصی برتر از شخص دیگری باشد بلکه جامعه و انسان برخوردار از عقل و فضائل یعنی همه فضائلی که سبب میشود انسان برخوردار از عقل و حیات معقول و مطلوبی شود مراد است. بنابراین این تفسیر و تصور مورد خدشه است که لزوما انسان مؤمن حتی اگر برخوردار از اندیشه برتر، اخلاق و دانش برتر نباشد به طور مطلق از انسان حتی بزرگترین انسان متفکر برتر است.
وی در مورد دیدگاه شهید مطهری بیان کرد: شهید مطهری در باب حقوق بشر عنوان میکند؛ حقوق بشر از حیث فکری، دستاورد بنیادین متفکران غربی است. اما در عین حال در عمل دچار معضلات و مشکلاتی است که خود غرب به آن دامن زده است. نکته مهم این است که انسان به خودی خود نمیتواند برتر از انسان دیگر باشد، الا در پرتو فضائل و کمالاتی که به دست میآورد. بنابراین معتقد هستم که در دیدگاه علامه طباطبائی و علامه جعفری انسان را باید در ضمن حیات معقول و مدینه فاضله و جامعه مطلوب مورد جستجو قرار داد.