عطنا_ عطنا بر حسب وظیفه رسانه ای خود، به سراغ دکتر علی انتظاری، رئیس سابق دانشکده علوم اجتماعی وعضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی رفت تا توضیحات ایشان در خصوص اظهارات خارج از عرف ایشان در برنامه تلویزیونی شیوه را بشنود.
دانشجویان وهمکاران دکتر علی انتظاری که ایشان را از نزدیک میشناسند، به خوبی مواضع معتدل ایشان نسبت به اقوام مختلف را میشناسند و تماشای فیلم کامل صحبتهای تلویزیونی ایشان نیز نشان میدهد، اگرچه انتظار توضیحات بیشتر و دقیقتر از سوی ایشان میرفت، اما کلام گفته شده توسط ایشان، درواقع بیان نقطه نظر و زاویه نگاه افراد معاند و دشمنان ایران بود که آنها ارزشی برای از دست رفتن یک دختر ایرانی کرد اهل تسنن قائل نیستند، اما آن را حربه خوبی برای ایجاد تنش در داخل ایران میدانند.
درواقع بیان کلمه شائبه برانگیز "نفله شدن"، نه اعلام موضع فردی دکتر انتظاری، بلکه بیان زاویه دید افراد معاند نسبت به ارزشهای ایران اسلامی بود، همانها که چندین و چند شبکه شیعی انگلیسی برای دامن زدن به اختلافات شیعه و سنی و ایجاد درگیریهای اعتقادی در ایران به راه انداخته اند و اینبار نیز اگرچه از بین رفتن جان یک دختر کرد اهل تسنن برایشان ارزشی ندارد، اما با این بها میخواهند جنگ داخلی در ایران به راه بیاندازند.
فارغ از توضیحات دکتر علی انتظاری که در ادامه، مشروح مصاحبه ایشان با عطا را میخوانیم، اما انتظار جامعه علمی از دولت جدید، انعطاف پذیری بیشتر درمورد جامعه علمی کشور، توجه دقیقتر به پیام آنان، اجازه آزادی بیان بیشتر و نگرانی کمتر بابت مواخذه شدن و عزل ناشی از به کاربست نادرست یک کلمه! و بازی نکردن در زمین دشمنی است که از ضربه خوردن افراد متعهد و دلسوز نسبت به ایران اسلامی شاد و خرسند میشوند.
در ادامه، متن توضیحات دکتر علی انتظاری درمورد سوءتفاهم پیش آمده در بهکاربست اشتباه یک عبارت را میخوانیم. لازم به توضیح است، ایشان در صفحات شخصی خود در شبکههای اجتماعی نیز از ایجاد چنین سوءتفاهمی برای مردم و به خصوص اقوام کردزبان و اهل تسنن عذرخواهی کردهاند.
متن مصاحبه دکتر علی انتظاری:
- در روزهای اخیرکلیپی از گفتههای شما در یک برنامه تلویزیونی ضبطی، در رسانههای فارسی زبان معاند و به دنبال آنها در رسانههای داخلی و شبکههای اجتماعی منتشر شد که در آن شما از لفظ "نفله شدن" درخصوص مرحومه مهسا امینی استفاده کرده اید و این برای بسیاری از دوستان شما، کسانی که شما را میشناسند و مردم، شوکه کننده بود. این درحالیست که صداوسیما نیز به طور معمول عبارات نامتعارف را از برنامههای ضبطی حذف میکند اما این عبارات از سوی صداوسیما نیز حذف نشده بود. چه توضیحی در این خصوص دارید؟
در مورد مسئله پیش آمده، گلایههای زیادی را شنیدم؛ برخیها مستقیم مطرح کردند و برخی دیگر را از طریق فضای مجازی دریافت کردم، مبنی بر تعبیری که من در مورد فوت خانم مهسا امینی به کار برده بودم و دوستان کُرد من بیشتر ناراحت شده بودند و اظهار گله میکردند. من توضیح میدادم که اساسا منظورم چیز دیگری بوده که منتهی به این سوءتفاهم در فضای مجازی دامن زده شده و گسترش پیدا کرده بود و عزیزان کُرد ما ناراحت شده بودند. من عذر خواهی کردم، در طی یک مطلبی که در صفحه اینستاگرامی خودم گذاشته بودم هم نسبت به این موضوع واکنش نشان دادم و عذرخواهی کردم. منتهی نکته این بود که اساسا بحثی که با آقای دکتر آزاد در برنامه شیوه داشتم، در مورد دومطلب بود که این دومطلب مورد سوءاستفاده رسانهها قرار گرفت. چون به صورت تقطیع شده و بریده بریده استفاده شده بود که مخاطبین را در ارتباط با موضوع فوت خانم مهسا امینی یک دفعه حساس کرده بودند.
داستان این بود که آقای دکتر آزاد در صحبت یشان مطرح کرده بودند که جمهوری اسلامی نظام مجازاتگراست و من در مخالفت با این صحبت، بحثی را مطرح کردم مبنی بر اینکه اتفاقا جمهوری اسلامی در موضوعات و عرصههای مختلف همیشه سعی کرده با یک روحیه پدرانه با مخالفان خود برخورد کند؛ نمونه اش در ناآرامیهای سال ۱۴۰۱ این موضوع به چشم میخورد. این طور مطرح کرده بودند که معترضان به دلیل قتل یا کشته شدن (من تعبیری که به کار بردم نفله شدن بود که در زبان تهرانیهای قدیم به معنای مرگ بی هدف یا هدررفت خون کسی را می دهد که البته در فرهنگ لغت فارسی هم نگاه کردم همین تعریف وجود دارد. ولی ظاهرا در منطقه کردستان شاید یک تعبیری دیگری باشد یا اینکه رسانهها این را خیلی حساس کرده بودند)...
ولی در هر صورت من هم گفتم شاید بهتر بود از واژه مناسب تری استفاده میکردم. بحث من این بود که جمهوری اسلامی در واقع نسبت به این موضوع یک واکنش کاملا هوشمندانهای داشت، چون غرب و آمریکا در این خصوص [پیش بینی واکنش ایران] اشتباه کردند. حتی رهبر معظم انقلاب گفتند که دشمن در این خصوص دچار خطای محاسباتی شده است. درواقع آنها پیش بینی کرده بودند که اگرچنین اتفاقی بیفتد، نظام با آشوب گران [کسانی که برای ایجاد آشوبِ عامدانه، پول گرفته بودند] خشونت میکند و مردم برای حمایت از آشوب گران میآیند به مقابله با نظام و اینجا یک شکاف عمیق میان مردم حامی آشوب گران ونظام به وجود میآید.
در حالی که تدبیری که نظام در این ارتباط کرد این بود که اساسا برخورد خیلی مدبرانهای داشت؛ یعنی ابر بود و نبارید. با حداقل هزینه این موضوع مدیریت شد؛ حتی در دانشگاهها هم بعضی از اساتید و دانشجویان اشتباهاتی کردند، اما ما سعی کردیم این موضوع باحداقل هزینه مدیریت شود و همیشه سعی میکردیم تا آنجایی که میشود بچهها کمتر درگیر مسائل قضایی و انظباطی شوند و سعی کردیم موضوع را تا جایی که میتوانیم حل کنیم.
این موضوع برای دشمنان ناخوشایند بود. ابتدا هم ایراناینترنشنال روی این موضوع کارکرد وبعد سایر شبکههای معاند و داخلی هم پشت بندش آمدند.
رهبری قبلا این موضوع را گفته بودند که فضای مجازی ول است؛ یعنی حکومت در آن حضور ندارد. الان هرکسی میتواند هر مطلبی به دروغ به کسی نسبت بدهد و آن را منتشر کند.
نکته دیگر اینکه من در رزومهای که دارم در دوران کارهای اجرایی ام مخصوصا در دورههایی که در دانشگاه بوده ام، چراکه من از سال ۶۸ در دانشگاه علامه طباطبایی شاغل هستم و سراسر این دوران، با دانشجویان و همکاران کرد ارتباط داشتم، همیشه همکاران و دوستان خوبی از بین همکاران و دانشجویان کرد داشتهام. حتی با آنها ارتباط عاطفی داشته و دارم. همین دوران یعنی از سال ۸۹ تا ۱۴۰۰ که من مدیریت گروه را برعهده داشتم، دو همکار کُرد دعوت به همکاری کردیم وعضو گروه ما شدند و ما یعنی من و سایر همکارانمان قصد داشتیم حتما در گروه ما همکار کُرد باشد، حتی ترجیح میدادیم که همکار کُرد سنی هم داشته باشیم و این نشان میدهد من هیچ وقت نسبت به برادران و خواهران کُرد احساس واگرایی نداشتم و همیشه هم نگران واگرایی بودم که در بعضی از افراد در سطح جامعه مشاهده میشد و من در این رابطه حساس بودم.
به علاوه من دانشجویان کُردی داشتم که من استاد راهنمای آنها بودم و مقالات مشترکی داشتیم؛ که اساسا به همین موضوعات هم پرداختیم که در واقع مسئله ما واگرایی برادران و خواهران کُرد بوده وتلاش داشتیم که مشکلات و مسائلی را که مانع همگرایی میشد مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم و حل کنیم.
حتی من در یک انجمنِ برادری که دوستان راه انداخته بودند، حضور داشتم. رفتیم کردستان. آنجا با گروههای مختلف در بخشها و عرصههای مختلف ارتباط برقرار کردیم و حضور داشتیم. این صرف نظر از آن سوابقی است که در دوران جنگ تحمیلی داشتیم و در مناطق و بخشهای مختلف کردنشین حضور داشتیم، حتی با مردم کُرد همرزم نیز بودیم.
نکتهی دیگری که حساسیت برانگیز شده است و شاید اساسا آن این بهانه را ایجاد کرد که به موضوعات دیگرهم پرداخته شود، بحثی بود که دربارهی انتخابات و مشارکت ۳۴ درصدی مطرح شد، چون اساسا موضوع ما در این برنامه شیوه، موضوع مشارکت سیاسی بود.
در آن بحث، علی رغم اینکه خیلیها معتقد بودند مشارکت پایین است، من حرفم این بود که مشارکت در انتخابات، مخصوصا در مرحله دوم، با اینکه ۵۰ درصد شده؛ با وجود مشکلات اقتصادی و کنترل فرهنگی، مشارکت بالایی است.
منتهی چالشی را مطرح کردم درمورد نکتهای که به صورت کلی باید به آن توجه کرد و آن این است که در طول این همهی دورانهای انتخابات که مقام معظم رهبری هم به آن اشاره داشتند، چرا این طور است که مردم میخواهند یک نفر بیاید که کاملا متفاوت از گذشتهها باشد و بخواهد تغییر ایجاد کند؟ این نکته مهمی است که به نظر میرسد ناشی از یک بیگانگی سیاسیِ در جریان است.
این اصل که یک فرآیند بیگانه ساز سیاسی در جامعه وجود دارد؛ یک موضوع بسیارمهم است که باید به آن توجه کرد.
خود من هم شروع کردهام دارم و دارم روی آن کار میکنم. بیگانگی سیاسی باعث میشود اگر آدمها در انتخابات شرکت هم میکنند، برای آنها کسی بیاید که مثلا توقع دارند بیاید یک رویهی کاملا آوانگاردی را آغاز کند. این نکتهای است که باید به آن توجه کرد.
بنابراین بحث من این بود که توجه داشته باشیم این چیزی که به عنوان ۵۰ درصد مشارکت مردم داریم به آن میپردازیم، همهاش ناشی از بصیرت سیاسی براساس یک موضوع یا مواضع سیاسی افراد نبوده، بلکه بخشی از آن هم به دلیل مسائل عاطفی بوده است. یعنی همه اینها را به عنوان یک سهم سیاسی در نظر نگیریم.
این بحث من یک مقدار سوتفاهم ایجاد کرده است. فکر میکردند من دارم از یک کاندید در مقابل کاندید دیگری دفاع میکنم، در حالی که اصلا این نبود. مثلا من اشاره کردم بعضیها آمدند به آقای پزشکیان رای دادند نه به این دلیل که ایشان را اصلح میدانستند، بلکه ایشان را دارای یک حس وفاداری دیدند که نزدیک سی سال است که همسرشان فوت کرده و ازدواج نکردهاند. این را به عنوان یک ویژگی مثبت دیدند و به ایشان رای دادند. ولی در واقع این تمام سهم تببین کننده مشارکت در انتخابات نیست و این را به عنوان یک نمونه عرض کردم.
البته وقتی موضوع بیگانگی سیاسی وجود دارد ممکن حوادث دیگری را هم به وجود بیاید. ممکن بود کسی دیگر با مشخصات دیگر نیز میآمد و رای میآورد. این را به عنوان یک موضوع که در موضوع انتخابات، قابل توجه است مطرح کردم. ما وظیفه داریم به عنوان کارشناس علوم اجتماعی موضوعاتی که آفت و آسیب است بشناسیم و آنها را معرفی کنیم. بالاخره تلویزیون محلی است که نخبگان باید بیایند در مورد موضوعات مختلف باهم بحث کنند. اگر آن جا نشود این بحثها را مطرح کرد، کجا باید اینها را باهم بحث کنیم؟ البته من بسیار خشنودم که این اتفاق افتاده، بالاخره باعث شد ما کار معلمیمان را بکنیم، زیرا کارمعلمی بسیارشریف است ونسبت به کاراجرایی در دانشگاه اولویت دارد و برای اعضای هیئت علمی مغتنم است که به کار معلمی خود بپردازند. ولی اگر این برداشت بشود که فلانی این کلمه را گفت و نباید میگفت، به این شکل امکان گفتگو از بین میرود. ما نباید زود رنج باشیم؛ مخصوصا کسانی که ادعای آزادی بیان دارند. اغلب اصلا کل بحث من را هم نشنیدند و فقط حساس شدند نسبت به بخشی از گفته ها و...
نکتهی آخر که میخواهم عرض کنم این است که این قضایا در واقع همین طوری و به صورت طبیعی اتفاق نیفتاد ومن فکر میکنم در دورانی که ناآرامیها بود، انتظار این بود که دانشکده علوم اجتماعی، با توجه به سوابقی که وجود داشت، یکی از شلوغترین دانشکدههای کشور بشود، ولی خب بالاخره آن شرایطی که در دانشکده علوم اجتماعی بود، تحت مدیریت و نظارت جناب آقای دکتر معتمدی و همچنین آن لطفی که همکاران من در دانشکده داشتند، اعضای هیئت علمی و کارکنان، شناختی که از همدیگر داشتیم، همه اینها کمک میکرد که با حداقل هزینه، موضوع ناآرامیها مدیریت شود. این برای دشمنان بسیار کینه برانگیز بود، به نحوی که در همان ایام، ایران اینترنشنال چندتا کار تبلیغاتی علیه من انجام داد و بعدا هم همینها را دنبال کردند. درهمین قضیه هم ظاهرا ایران اینترنشنال ابتدا شروع کرده وحالا ممکن است از داخلیها هم خط گرفته باشند، اما ایران اینترنشنال شروع کرد و بقیهی شبکههای معاند آن را دامن زدند و موضوع را حساس کردند و هم مردم کرد و هم مدیران را نسبت به عرایضی که بنده داشتم حساس کردند واین یک روند طبیعی نبود و یک نوع ترور شخصیتی بود.
حالا من که شخصیتی نبودم و موقعیت خاصی نداشتم، پیش خودشان فکر میکردند نکند این آقا سودایی در سر دارد! اما من سودایم کارعلمیام است. البته من در کارعلمیام هم تلاش میکنم کارعلمی بومی انجام بدهم و حرف اصیل ایرانی را بزنم و این حتما برای بعضیها در داخل و خارج از کشور ناخوشایند است اما این روند و کار علمیام را همچنان خواهم داد. جهاد تبیین را تا آن جایی که از دستم برمیآید انجام میدهم و در این راه جهاد تبیین، حتی اگر حیثیت ما هم از بین برود، هیچ دریغ نخواهم کرد. وظیفه خود را انجام میدهم و انتظار دارم همهی همکاران من هم بفهمند گرای دشمن این است و بفهمند جایی که دشمن در آنجا احساس ناراحتی میکند، ما روی همان جا باید کارکنیم! همین عرایضی که داشتم در گفت و گویی که با آقای دکتر آزاد داشتیم در برنامهی شیوه، برای دشمن بسیار کینه برانگیز بود که البته باعث شد به یک کلمه خاصی بپردازند و در واقع آن را تبدیل به مسئله اصلی کنند، وگرنه من گفتگوهای زیاد دیگری داشتم که میشد از هر کدام یک چیزی در آورد و روی آن به عنوان یک مسئله کار کرد.
درواقع باید متوجه بشویم که رسانه قدرت زیادی دارد و میتواند از کاه کوه بسازد و از کوه کاه بسازد. فهم رسانه خیلی مهم است، ما باید در بین مردم خودمان سوادرسانهای را به اندازهای بالا ببریم که اسیر شیطنتهای رسانهای نشوند و بتوانند سره را از ناسره تشخیص بدهند.
به طور مشخص من در این تعبیری که به کار بردم، از سه واژه استفاده کردم و من قطعا به هیچکدام از این سه واژه اعتقادی ندارم؛ اولی کشته شدن، دومی به قتل رسیدن و سومی هم نفله شدن بود که قطعاً به هیچیک از اینها اعتقادی ندارم، بلکه داشتم آنها را از زاویه معترضان مطرح می کردم و منظورم هم این بود که مثلا برخی از معترضان معتقد بودند که خون این خانم به هدر رفته، [بنابراین از گفتن این کلمه] این منظور را داشتم و در فرهنگ لغت هم همین معنا را می دهد.اما این که این کلمه یکمرتبه تبدیل به یک واژه وحشتناک شد، تاثیرهمین فضای مجازیست که می تواند یکمرتبه همه ذهن ها را متوجه خود کند و نکته دیگر این که اگر این واژه آنگونه که مطرح شد معنا داشت و این اندازه وحشتناک بود، این برنامه که یک برنامه مستقیم و زنده نبود و برنامه ضبطی بود و مسئولین برنامه شیوه و شبکه ۴ که این برنامه را پخش کردند، حتما اینها را بازبینی کرده اند و اگر کلمه وحشتناکی بود حتما آن را حذف می کردند و حتی اگر از نظر من دور مانده بود، از چشم آنها دور نمی ماند و قاعدتاً آن را ادیت یا آن بخش را حذف می کردند. وقتی این کار را نکرده اند یعنی این واقعاً کلمه وحشتناکی نبوده و در تعبیری که رسانه های معاند سعی کردند وانمود کنند، به کار نرفته است و در برنامه طبیعی و کامل، چنین درکی از آن ایجاد نشده است. این نشان می دهد ما هنوز فضای مجازی را به درستی درک نکرده ایم و لازم است نسبت به آن برنامه مشخصی داشته باشیم. حالا این بار یقه ما را گرفت، ممکن است دفعات بعد، یقه دیگران را بگیرد.
ما وظیفه داریم آن طوری که رهبری فرمودند در جهاد تبیین مشارکت داشته باشیم. من در تمام گفتگوهای خود، تلاشم این بوده که مشارکتی درجهاد تبیین داشته باشم که تبیین درست به مردم منتقل شود و اتفاقا فکر میکنم این رخدادی که در مورد من اتفاق افتاد اگر چه ظاهر خیلی خوشایندی ندارد، ولی کمک کرد این عرایض بنده شنیده شوند و به نظر من این مهم است؛ نه به دلیل اینکه عرایض من است، بلکه به خاطر آن سهمی که تلاش کردم در جهاد تبیین داشته باشم این بیشتر مورد توجه قرار گرفت و در این موضوع به نظرمن، حیثیت بنده و وجود خود من اساسا آن حد ارزش ندارد که آن جهاد تبیین ارزش دارد و این هزینه به نظر من هزینه قابل قبولی است که باید پرداخت میشد که این حرفها شنیده شود و خیلیها بروند به این مباحث توجه کنند.
و البته باز فکر میکنم بخشی از این داستانها هم بر میگردد به سخنرانی که من در جمع اساتید بسیجی در مردادماه امسال در مشهد داشتم؛ چراکه ظاهرا عرایض بنده در آنجا برخی از دوستان را ناراحت کرده است و خب این ناراحتی آثاری هم دارد.
من به عنوان یک محقق دلسوز انقلاب وظیفه دارم آن چیزی که به نظرم میآید، آن آسیب و آفتی که وجود دارد، درهرجایی که باشد، باید بیان کنم والبته ملاحظات را دارم وخودم میفهمم چیزی باید بگویم که دشمن سواستفاده نکند، ولی با توجه به همه جوانب، چیزی که به نظرمیرسد باید گفته بشود را مطرح میکنم واین درست نیست که انتظار داشته باشیم یک محقق توجیه کنندهی مشکلات باشد. من توجیه کننده مشکلات نیستم. من تلاش میکنم تبیین کنندهی مشکلات باشم. اگر من و اساتید دانشگاه نتوانند تبیین کننده باشند چه کسی باید تببین کننده باشد؟
پیاده سازی فایل صوتی مصاحبه:
محمدحسین واحدی؛ دانشجوی ارشد اندیشه سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی
درصورت تمایل، فایل های صوتی را از اینجا بشنوید: