عطنا - هشتمین نشست از سلسله نشستهای توصیه های سیاستی برای تحقق تحول در علوم انسانی با حضور دبیر نشست دکتر مهدی زارع بهرام آبادی، دانشیار پژوهشکده تحول علوم انسانی دانشگاه علامه طباطبایی و سخنرانان این نشست دکتر اصغر منتظرالقائم، استاد دانشگاه اصفهان، دکتر داوود حسین پور، رئیس دانشکده مدیریت و حسابداری، دکتر ابوالقاسم فاتحی دهقانی، رئیس پژوهشکده تحول علوم انسانی روز چهارشنبه ۲۵ خرداد در بستر فضای مجازی برگزار شد.
در ابتدای نشست منتظرالقائم با بیان این که تبیین دانشگاه تمدن ساز در مراحل تبیین چرایی و چیستی و چگونگی مطرح می گردد، گفت: مراحل اقدام را با طراحی مدل هایی می توان در کوتاه و میان و بلندمدت اجرایی کرد. دانشگاه به عنوان یک نهاد آموزشی و پژوهشی سیستمی است که دارای زیرنظام هایی مثل آموزش و پرورش است. لازم است از زیر نظام ها، از استادان، گروهها، واحدهای درسی، دانشکده ها و معاونت های گوناگون به شکل یک موج فراگیر برای پیشرفت بلوغ تمدنی اقدام کرد. پس با نگرشی در این دانشگاه تمدن ساز روبرو هستیم که نگرش ما باید معطوف به این سیستم باشد. هدف ایجاد فضای فکری و تمدنی در استادان دانشگاهها در قلمرو نظریه بلوغ تمدنی برای تبیین نحوه بنیان گذاری دانشگاه تمدن ساز بر اساس مؤلفه های هویت اسلامی ایرانی است. تمدن سازی نیاز مبرم به نیروی متفکر و نخبگانی دارد تا با درک مسائل امروز و فردای جامعه، راه حل های مناسب با نظریه پردازی و روزآمدسازی و غنی سازی دروس و رشته ها در بستر وزارت فرهنگ و هویت اسلامی و ایرانی جستجو کند.
وی گفت: دانشگاه تمدن ساز کانون تربیت نیروی خلاق خودباور، فکور، مقاوم و تمدن اندیش و تلاشگر است تا زمینه را برای توانمند سازی دانشجویان، برای احیای هویت تمدنی و ارزشهای معنوی و سلامت دنیوی و اخروی جامعه فراهم کند. تبیین نقش دانشگاه در بلوغ علمی و اجتهادی در بازآفرینی و نقشه راهبردی تمدن سازی نوین اسلامی، تبیین ضرورت تغییر در خود دانشگاه (به ویژه رشته های علوم انسانی)، در برنامه های درسی و سیستم آموزش و پژوهش و در آیین نامه ها مثل آیین نامه ارتقای نقش آفرینی استادان و فارغ التحصیلان آن در فرآیند تمدن سازی ایران عصر انقلاب اسلامی می باشد. با پیروزی انقلاب اسلامی و خیزش اسلام گرایی در جهان، نگاه ها به سمت احیای دین و معنویت به ویژه نسبت به اسلام معطوف گردیده است. اجرای تمدن اسلامی به سنخیت و انسجام درونی، نظم اجتماعی و افزایش قدرت و حل اختلافات درونی و رفع معضلات و یک برنامه تمدنساز نیاز دارد. تمدن سازی نیاز به جامعه برخوردار از سعادت و سلامت اخلاقی در ابعاد سلامت جسمی، روانی، اجتماعی خانوادگی و جنسی و معنوی و قدرت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و دستاوردهای علمی و تکنولوژی پیشرفته دارد و نوید بخش ایجاد تمدن آرمانی خدا آگاه و خود آگاه و زمینه ساز ظهور مهدی موعود عجل الله باشد. دستیابی به احیا و بازسازی آرمان تمدن نوین اسلامی ایرانی نیازمند به تعریف نقش و ماموریت دانشگاه به عنوان کانون محوری تربیت سرمایههای اجتماعی نخبگان منسجم اندیشمند و نظریه پرداز و برنامهساز و مرجع علمی با اراده و توانمند دارد و بسترسازی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به سوی تمدن نوین اسلامی باشد ایجاد بینش و اندیشه تمدن سازی نوین اسلامی و دستیابی به دانشگاه تمدن ساز در تراز انقلاب اسلامی نیاز به پیشرفت در چهار عرضه فکر، علم، زندگی و معنویت دارد.
وی در خصوص شاخصه های دانشگاه تمدن سازاسلامی افزود: اولین شاخصه هویت است که عامل اصلی و پیشران بلوغ و تمدن است و زبان در تکمیل و انسجام هویت نقش محوری مهمی دارد. زیرا زبان عامل پیوند های درونی و همبستگی است لذا تقویت زبان فارسی در رویای تمدنی دیروز و امروز ایران معاصر اثر بسیار قابل توجهی دارد. شاخصه بعدی، نیز خود اتکایی و عزتمندی است. مهم ترین شاخصه دانشگاه تمدن ساز تربیت نیروی انسانی با مهارت و نخبگان تاثیرگذار و کارآمد و تولید دانش بومی است تا مشکلات جامعه ایرانی را حل نماید. اگرچه امروزه دانشگاه های ایران در رقابت جهانی دارای طراز قابل توجهی هستند ولی از انتظارات و نیازهای جامعه غافل هستند دانشگاه نسل سوم و چهارم متعلق به جامعه است پس شایسته در برابر آسیب های جامعه مثل آموزش و تربیت نخبگان توجه کند تا بتواند مشکلات جامعه را حل کند. دستیابی به الگو و خط مشی و سیاستهای کلی حرکت علمی و فناورانه کشور بر اساس آراء و اندیشههای قرآنی و عترت و برای امام خامنه ای در دانشگاه اخلاق مدار برای پیشرفت در گام دوم انقلاب اسلامی به منظور فراهم سازی زمینه ظهور ولایت عظما و تشکیل حکومت حضرت مهدی خواهد گردید. در این صورت علمی که یک مقدمه آن تربیت و تزکیه باشد و اخلاق و معنویت دنباله مؤلفه ها و شاخص های اصلی دانشگاه اخلاق مدار در جامعه کاربرد حقیقی داشته باشند، باید در این دانشگاه هدف قرار داده شود و نقش داشته باشد.
او ادامه داد: نکته بعدی ساخت اندیشه تمدنی و نظریه های نوین است. لوازم این حرکت شامل؛ نقد و بررسی پیشینه مراکز علمی ایرانی و استفاده از شیوه های آموزشی و پژوهشی آنها به عنوان مکمل مثلا رصدخانه مراغه و غیره، نظریه شناسی و نقادی دانش و مدنی و ماده مدرنیته غرب جایی که برای خدا و وحی ندارد، نظریه پردازی و غنی سازی و روزآمدسازی حکمت و تفکر مبتنی بر وحی و مدنیت تمدن ساز اسلامی، نظریه سازی و توانمندسازی و کارآمدسازی مراکز علمی کشور برای ورود به صحنه جامعه برای تولید علوم مورد نیاز تمدن نوین اسلامی است. در راهکار طراحی مدل تولید علم تمدنساز باید سه نکته را در نظر داشت؛ اول استنباط فلسفه و احکام اجتماعی اسلام و موضوعات نوین پیشرفت اسلامی و تدوین مبانی نظام های چهارگانه سیاسی اجتماعی فرهنگی اقتصادی و با تبیین نقش محوری دین در گستره فلسفه تمامی علوم انسانی، پایه، مهندسی، پزشکی و با اسلامی سازی مسیر هدف علوم می توان راه بنیان دانشگاه تمدن سازی اسلامی را همراه کرد. مدل حاکم بر فرهنگ و فلسفه علوم را آسیب شناسی کرد و مدل نوین منطبق بر تفکر دینی و به وسیله فقه اجتماعی و حکومتی موضوعات را استنباط و تدوین کرد و تشیع نقطه ای، اخباری و فقه فردی تاب تدوین برنامه را ندارد. دومین نکته تولید معادلات و ارتباط نهادهای لازم برای نظام سازی چهارگانه و سومین مورد روش های طراحی برنامه کاربردی مثل پیاده سازی نقشه های شهر، رشته های نوین، برنامه درسی و دروس تمدنساز مبتنی بر شیوه های آموزش یاد گیرنده محور اجتهادی است. تفکر انتقادی و نقد ارزیابی دیدگاه های دیگران، متخصصان جامعه را قادر می سازد تا با رویکردی نقادانه مشکلات و آسیبهای وضعیت موجود را شناسایی کرده و راهکارهای لازم را برای رفع موانع گوناگون پیشنهاد نماید و موجب افزایش نظریه های سازنده و نوین می گردد و کاهش به کارگیری تفکر انتقادی در نظام آموزشی علمی موجب بی تفاوتی محققان نسبت به وضعیت علمی کشور و پیشرفت تفکر انتقادی در نظام علمی سبب تحول علمی و تولید علم و نظریه پردازی و زمینهساز تولید علم تمدنساز می گردد و دانشگاه تمدن ساز اسلامی نیاز به همه علوم دارد.
منتظرالقائم در خصوص آسیب شناسی دانشگاه های کشور بیان کرد: بر اساس بیانات مقام معظم رهبری یکی از آسیب های وضعیت موجود تولید علم، گسترش روحیه مدرک گرایی در دانشگاه است و آسیب بعدی عدم تعمیق پژوهش و تحقیق و آسیب دیگر دور شدن جوانان از فرهنگ خطر پذیری است. پیشرفت علمی دانشگاه بر اساس مقاله محور بوده و جابجایی وسیله و هدف در به کارگیری مقالات در حل مسائل جامعه دانش آموختگان توانمندی لازم را برای حل مسائل کشور ندارند. توسعه ناهماهنگ آموزش عالی با محیط صنعت علم و فناوری آسیب دیگر است. زیرا جوهر اصلی هر تمدن هماهنگی آموزش عالی با محیط صنعت و فناوری است. و سوالاتی که مطرح می شود این است که طراحی و معماری گردانندگان علم و فناوری در کشور با چه نهادی است تا در خدمت جامعه و صنعت باشد و چرا صنعت و اقتصاد این مشکلات دارد. نامتوازن بودن نظام آموزش عالی با برنامه توسعه کشور آسیب دیگر است زیرا برنامه گسترش دانشگاهها با سیاست گذاری دولتی و وزارت علوم به شکل حاکمیتی دولتی بوده است. آسیب بعدی عدم توسعه دوره های تحصیلات تکمیلی با نیازها و شرایط اقتصادی فرهنگی و اجتماعی و آمایش سرزمینی موجب بیکاری دانش آموختگان و سبب مهاجرت آنان شده است. آسیب دیگر، ضعف زنجیره تبدیل دانش به فناوری و محصول و عدم ظهور دانشگاه کارآفرین و همراه با صنعت است. دانشگاه ها هنوز نتوانستهاند به ابزار پرورش نیروی انسانی نخبگانی و کارآفرین تبدیل شوند. بیشتر دانشجویان دانشگاه ها موفق به ثبت اختراع و مجوز کسب و کارهای لازم نمیشوند و نتوانستند به مرحله پذیرش مسئولیت اجتماعی برای حل معضلات کشور و تقاضا محور و تجاری سازی علم (دوره های آموزشی سفارشی، خدمات مشاوره ای، و کنشگری برای پیشرفت کشور) وارد گردند. دانشگاه نسل چهارم دانشگاهی است که ارتباط تنگاتنگ با جامعه و با کارفرما دارد. آنان در ارزیابی رشته و برنامه درسی و دانش و مهارت دانشجویان انتظارات دانش آموخته و مشاوره شغلی نقش دارند و در بهبود بازنگری برنامه های درسی از نظر نهادی های ذینفع شامل هیئت علمی و دانش آموختگان و کارفرمایان استفاده می کند. ارتقای منابع مالی دانشگاه به غیر از امکانات دولتی از طریق موقوفات و کمک کارفرمایان و کمکهای مردمی تامین می گردد. تاکید بر هماهنگی و وحدت علوم و اینکه جایگاه هر علم در هندسه علم باید مشخص شود زیرا به تنهایی یک علم تمدن ساز نخواهد بود. بین رشتهای بودن موجب گسترش نظر علمی و ابداعات و اختراعات می گردد. نتیجه آن که بدینسان انقلاب اسلامی بدون ساخت تمدن امکان تاثیرگذاری خود را از دست می دهد زیرا رقبا و دنیای مدرنیته با سیطره خود موجب ایستایی حرکت رو به جلو انقلاب اسلامی خواهد گردید. شاخص های دانشگاه تمدن سازی اسلامی به ما رهنمون می دهد که در چنین دانشگاهی علوم انسانی در اولویت و جایگاه مهمی قرار دارد که بدون توجه به جنبش نرمافزاری، در علوم انسانی امکان حرکت به سوی تمدن نوین وجود ندارد.
ناسازگاری مبانی مدیریت با مبانی پذیرفته شده در جوامع اسلامی از مهمترین چالشهای پیش رو است
در قسمت دیگر نشست حسین پور با اشاره به این که در حوزه مطالعات مدیریت در کشورهای مختلف تلاش هایی صورت گرفته است، ادامه داد: امروزه گسترهای از اطلاعات و دانش دراین حوزه تولید شده است اما به کارگیری این علم در جوامع اسلامی با چالش های فراوانی همراه است. ناسازگاری مبانی مدیریت با مبانی پذیرفته شده در جوامع اسلامی از مهمترین چالشهای پیش رو است. قرآن کریم به عنوان منبع اساسی و جامع مدیریت و سیره پیامبر خدا به عنوان سیره مدیریت الهی دو منبع اولیه مدیریت اسلامی است که طبعاً نظام مسائل و گزاره های مدیریت اسلامی در آنها مندرج و نیازمند پژوهش و استخراج است. در ادامه رسالت الهی در سیره ائمه اطهار مباحث مدیریت در سیره قولی و عملی معصومین علیه السلام به عنوان تفسیر قرآن و سنت پیامبر تنوع و گسترش وسیع یافت. مباحث مدیریت در سیره امیر مومنان جلوه ویژهای یافت خطبه ها و نامه های حضرت خصوصا نامه مالک اشتر، نمونه هایی از مسائل مدیریتی است. کتاب تکوین و کتاب تشریع، منابع شناخت مدیریت است و روش های پژوهش اجتهاد جامع، روش های نقلی وحیانی عقلی تجربی و شهودی است. بر این مبنا علوم انسانی متاثر از ارزشهای فرهنگی حاکم بر ذهن و روح پژوهشگران و متخصصان و متاثر از محیط حاکم است. علم مدیریت همچون علوم انسانی دیگر علم متاثر از فرهنگ حاکم بر پژوهشگر علم مدیریت مدیر و مانند آن است.
وی تصریح کرد: اسلام، نظام مدیریتی خاص خود را دارا است و این نگرش در حوزه توصیفات و تجویزات مدیریتی حاکم است. در بحث مدیریت دو بحث کلیدی مبانی و مسائل را داریم. در مبانی علم گزاره هایی را داریم که اصول متعارفه و موضوع علم را تشکیل میدهند. بنابراین مبانی مدیریت شامل: اصول متعارف و موضوع عام اسلامی و اصول موضوع خاص و اخذ مدیریت اسلامی است که ناظر به مبانی معرفت شناسی، هستی شناسی، الزامی شناسی و روش شناسی مدیریت اسلامی است. مبانی عام یک علم نیازمند پژوهش در آن علم می باشد چرا که در علوم دیگر اثبات شده است از این رو پژوهشگر مدیریت بایستی این پیش فرض های آن را مبنای پژوهش های خویش قرار دهد. مبانی (بیرون علم) مقولاتی هستند که مبنای حل و فصل مسائل (درون علم) قرار می گیرند. مبانی خاص نیز ناظر به عموم مسائل مدیریت اسلامی است. مسئله ما با توجه به پیش فرض هایی که در نظر داریم این است که تدبیر سطح مطلوب از سطح واقع ولایت عالم ربانی (با لحاظ حجیت طولی آنان، ذیل ولایت معصوم) چگونه است. در مدیریت دولتی ارزشها درون تعاریف آورده میشود؛ مثل ولایی الهی_ مدیریت جهادی، تدبیر، هدف (کمال رشد و قرب الهی)، ارزشهای اسلامی. سطوح الزامات سه سطح مدیریتی غیر معصومین را نشان می دهد: اول مدیریت در سطح فقه و حقوق، دوم مدیریت در سطح اخلاق و سوم مدیریت در سطح عرفان است. پس پیش فرض های ما در این سه مقوله خواهد بود. مدیریت در مسیر تحول در علوم انسانی مجموعه ای جامع است ناظر به پژوهش، آموزش و اجرا، مبتنی بر ارزشهای اسلامی، از مبانی ارزشی و اقتضائات بومی کشور، تا از تجربیات گذشته و نظریه ها و نمونه های علمی و تجربه عملی ملی و فراملی استفاده گردد. ما با جریان غربی متفاوت هستیم چون شیوه حکمرانی حکومت ما ثقل اصلی اش ولی فقیه و ولایت مطلقه فقیه است. پس عمده پیش فرض های ما طبیعتاً وضعیت خاص خودش را دارد و به وجود می آورد. نسبت به این پیشفرضها باید روشهای خاص خود را داشته باشیم.
پژوهش های ما، پژوهش در عرض سایر پژوهش هاست؛ نه در طول آنها
در ادامه نشست فاتحی دهقانی با اشاره به سه انقلاب شکل گرفته در غرب از سال ۱۵۰۰ تا ۱۸۰۰ میلادی بیان کرد: انقلاب فرهنگی در آن جا ذهن ها را آماده کرد و این کار یک شبه صورت نگرفت. تحقق تحول علوم انسانی در ایران علاوه بر این که نیازمند یک نگاه منظومهای است، بخشی از این مقوله نیازمند بحث های فکری است که دکتر حسین پور بسیاری از این مبانی را توضیح دادند. در غرب، علوم اجتماعی مسئله محور و پاسخ گو بود. ارتباط صنعت و دانشگاه برای ما موضوعیت دارد و برای آن ها این طور نیست. بالاخره این علوم با یک مبانی، پیش فرض و مسئله وارد ایران شد و این در حالی است که ما مسئله، پیشفرضها و نظام فلسفی و معرفتی خود را داریم. در بحث تحول در علوم انسانی که مقام معظم رهبری در سال ۸۴ مطرح کردند تا به امروز، خیلی پیشرفت کرده ایم و با ۲۰ سال پیش تفاوت داریم البته گرچه هنوز حلقه های گم شده زیادی داریم. علوم ما در حال حاضر علوم ترجمه ای است و تحول یک امر یک شبه و فردی نیست بلکه نهادی و حکومتی است. در این نگاه منظومه ای من ۴ عرصه را تعریف کرده ام؛ عرصه اول ساحت معرفتی و نظری، عرصه دوم ساحت سیاحتی و راهبردی، عرصه سوم ساحت فرهنگ سازی و گفتمان سازی و عرصه چهارم عرصه ی ساخت نظام های آموزشی، پژوهشی، برنامه ریزی جذب دانشجو و غیره است. نگاه منظومه ای بین این چهار عرصه است. بین این ساحت ها ما جدایی و فاصله را مشاهده می کنیم. نگاه منظومه ای یعنی اینها با هم دیده شوند. ما نمی توانیم در خلاء بنشینیم و بدون توجه به ساحت های دیگر فلسفه بافی کنیم. مثلاً در عرصه دوم اگر بخواهیم سیاست گذاری کنیم، می توان گفت که ما سندروم سندسازی داریم و از لحاظ سند کمبودی نداریم اما چرا این سند ها را در برنامه ها نمی بینیم و اجرایی نمی شود. شاید یکی از دلایلش این است که این سند ها فرهنگ سازی و بومی سازی نشده اند. اگر بخواهم این را به نخ تسبیح تشبیه کنم باید بگویم که در حال حاضر دانه های تسبیح را داریم اما پراکنده هستند. بخشی از این دانه ها را حوزه تولید می کند و بخش دیگر را دانشگاه و غیره. ما به یک نخ تسبیح احتیاج داریم تا این دانه ها را سر هم کند و به یک تسبیح استاندارد تبدیل شود. پس در حال حاضر جایی که این کار را انجام دهد، نداریم و شورای انقلاب فرهنگی ثابت کرد که این جایگاه را ندارد و این جایگاه را ایفای نقش نکرد. یا امکان دارد این مبانی معرفتی را قبول دارد ولی توجه به آن ندارد. باید توجه کرد و دید که چه چیزی علوم انسانی در ایران را هماهنگ می کند.
وی در پایان گفت: اگر قرار است که تحول در علوم انسانی موفق شود، باید استاد محور باشد. اما استاد محور نه به این معنا که فرد گرایی شود. در هر کدام از این ساحت ها یکسری پرسش مطرح می شود. داشته های ما در عرصه ساحت نظری چیست. قطعاً امروزه ما مقاله، کتاب و صاحب نظرهایی داریم که ۲۰ سال پیش نداشتیم اما این ها پراکنده هستند و جایی نیاز است تا این ها را منظومه وار کنار هم قرار دهد و منظور از پیوند و وحدت حوزه و دانشگاه همین است. دومین پرسش این است که ما یک سری خلأهای تئوریک و فقر نظری داریم که این ها باید شناسایی شود. سوال سوم ناظر به عرصه دوم است. ما نهادهایی در ایران داریم که سیاست گذاری، نظارت یا... دارند. سوال این است که این نهادها و دستگاهها با وجود مصرف بودجه های زیاد، خیلی اوقات مزاحم و مانع همدیگر هستند یا هیچکدام از این ها ناظر به مسئله یا آن چه در دانشگاه ها می گذرد نیست. پس چه باید کرد تا این ها را هم راستا و کیفی سازی کنیم و یک دستگاه سیاستگذار هوشمند فعال مؤثر داشته باشیم. باید نگاه منظومه ای هم در تشکیلات، ساختارها، افراد و... داشته باشیم. هرکس کاری بخواهد شروع کند، از صفر شروع می کند و انگار نه انگار که قبل تر کارهایی انجام شده است. پژوهش های ما، پژوهش در طول پژوهش نیست و در عرض پژوهش است. سیاستگذاری ما نیز این گونه است. آن هم در کشوری این اتفاق می افتد که محدودیت منابع، زمان و مسئله دارد. ما با چالش های مهمی در تحول علوم انسانی همراه هستیم. اولی سرعت تغییرات نظریه های علمی که در غرب تولید می شود و دوم حجم آن ها است. سومین مورد مسئله مندی آن ها است و درست است که ممکن است مسئله ما نباشند ولی در حال حاضر با آن ها داریم مسائل خود را حل می کنیم. از طرف دیگر بحث کندی ما در تولید نظریه است. پس این سرعت و کندی تبدیل به مشکلات اجتماعی ما می شود.
عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید: