عطنا - یک استاد فلسفه معتقد است: «هنگام مواجهه با مشکلات و مصائب اگر به مصیبت های بزرگ تر فکر کنیم، مشکلی که برایمان رخ داده است در برابر ذهن ما خُرد شده و کوچک و قابل تحمل می شود.»
یکی از علوم اصلی در پیشبرد دانش به معنای عام آن، فلسفه است که سابقه آن به تاریخ تفکر بشری می رسد. اما آیا فلسفه به طور خاص می تواند راهکارهایی برای مشکلات روزمره مردم نیز ارائه کند؟ آیا فلسفه برای شاد زیستن بشر در زمانه کنونی و کنار آمدن آدمی با مشکلات و غم های بزرگ، مانند غم از دست دادن یک عزیز چه نقشی دارد؟ آیا فلسفه می تواند جدا از نظریات روانشناسی، اضطراب های روزمره را از بشر دور کند و برای ما آرامش به ارمغان بیاورد؟ فلسفه چه نقشی در زندگی امروزین ما می تواند ایفا کند؟
در این باره دکتر یوسف نوظهور، دانشیار گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی در گفتگو با عطنا، اظهار کرد: «همه ما انسان ها در برهه هایی از زندگی خود چه بخواهیم چه نخواهیم و چه دوست داشته باشیم یا دوست نداشته باشیم وارد فلسفه می شویم.»
وی ادامه داد: «زمانه امروز ما آکنده از پدیده ها و اتفاقات ناگواری است که هر یک به تنهایی برای غمگین و اندوهگین ساختن ما کفایت می کند. اتفاقات ناگواری مثل پاندمی کرونا و مرگ اندوهگین هموطنانمان، وضعیت اسفناک معیشتی بسیاری از مردم، تسلط دوباره ایدئولوژی منحط طالبانی بر کشور همسایه ما افغانستان، جنگ های داخلی فرسایشی در خاورمیانه و ده ها موضوع ناراحت کننده دیگر.»
تلاش برای فهم دقیق امور سبب کاستن از رنج ها می شود
این استاد دانشگاه اظهار کرد: «در این اوضاع هولناک نخستین کاری که از لحاظ نظری باید کرد تلاش برای فهم عمیق، دقیق و چرایی وقوع این پدیده ها است. ما معمولا از حوادث مرموز و ناشناخته ای که اطرافمان اتفاق می افتد بیشتر می ترسیم و دچار اضطراب می شویم. اگر به علل حقیقی امور پی ببریم هم کمی آرامش درونی احساس می کنیم و هم به راه حل های علمی که می تواند در تصمیم گیری ها موثر واقع شود دست می یابیم.»
وی ادامه داد: «به طور مثال اگر کرونا وحشتناک است، اما راهکار مبارزه با آن وجود دارد. در حال حاضر چندین ماه است که واکسن های معتبر و کارآمدی را دانشمندان برای مقابله با آن یافته اند. فقط باید آن ها را به موقع تهیه و با برنامه ریزی دقیق به اقشار مختلف مردم تزریق کرد. پس روزنه امید در سخت ترین شرایط هم وجود دارد و نباید آن را از دست داد و این امید، امید کاذب نیست بلکه مبتنی بر حقایق و یافته های علمی است.»
وی افزود: «لذا تحقیق و پژوهش برای فهم دقیق امور، یافتن علل و اسباب حقیقی آن ها، جستجوی راه های علمی برای مواجهه با پدیده های اطرافمان و فهم موقعیتی که در آن هستیم همواره لذت بخش بوده و سبب کسب رضایت مندی و کاستن از رنج ها می شود.»
فکرکردن به مصیبت های بزرگتر، مصیبت جاری را قابل تحمل می کند
نوظهور با اشاره به اینکه انسان معجونی از عواطف، احساسات، غرایز، حتی اندکی جنون و بخش بسیار کوچکی عقل است، گفت: «پس طبیعی است که رفتارها و کارهایی که انسان انجام می دهد بیشتر تحت تاثیر عواطف و احساسات قرار گیرد.»
وی بیان کرد: «یکی از اصلیترین عواطف و امیالی که در انسان وجود دارد میل به بقا و باقی ماندن است. ما دوست داریم باقی بمانیم و هر آن چه که به ما تعلق دارد نیز همراهمان باقی بماند. ارزشمندترین چیزی که به ما تعلق دارد اطرافیان، اهل خانه و دوستان است. پس هرگاه یکی از عزیزان از دست رود مطمئنا عواطف ما جریحه دار می شود و ممکن است به شدت درهم بشکند.»
این مطلب را هم بخوانید
♦ چگونه شادی را به خود، خانواده و جامعه تزریق کنیم؟
این استاد دانشگاه ادامه داد: «برای جلوگیری از این شرایط تنها راهی که وجود دارد این است که به آن بخش عقلانی خود مراجعه کنیم و تلاش کنیم آن را فعال کنیم تا عواطف و احساساتمان را در برگیرد و به آن نظم و سامان دهد تا بتوانیم تا حدودی مصائب بزرگ را تحمل کنیم.»
وی بیان کرد: «در فلسفه رواقیان قدیم تکنیک هایی برای مواجهه با مصیبت ها و مشکلاتی که در زندگی آدمی به وجود می آید ارائه می شد. یکی از این تکنیک ها این بود که هر بار با مشکلی مثل از دست دادن فرد عزیزی مواجه شدیم سعی کنیم به مشکلات بالاتر که هنوز اتفاق نیفتاده است، فکر کنیم. مثلا اگر کسی را از دست دادیم باید به این فکر کنیم حداقل بقیه اعضای خانواده و عزیزان ما سالم و در کنارمان هستند و اگر خدایی نکرده تمام آن ها را از دست می دادیم و تنها می ماندیم آن موقع چه می کردیم.»
آگاهی به خود، موجودات اطراف و حوادث پیرامونی به کاهش اضطراب کمک می کند
نوظهور در پاسخ به این سوال که فلسفه چگونه می تواند به کاهش اضطراب های انسان کمک کند؟، گفت: «امروزه زندگی همواره توأم با اضطراب است. البته ما در دنیای قدیم زندگی نکردیم و نمی دانیم که آیا حقیقتا آنطور که گفته می شود با چنین اضطراب هایی همراه بوده است و یا انسان ها زندگی آرامتری داشته اند. اما در دنیای امروز اضطراب های مختلف شغلی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ما را فراگرفته است. ما همچون فردی هستیم که در مسابقه دو با اطرافیانش شرکت کرده است و همواره این اضطراب را دارد که سکو را از دست بدهد و از قهرمانی دور شود.»
وی تاکید کرد: «مهم ترین کار برای کاستن از این اضطراب ها این است که جزء عقلانی و شناختی خودمان را تقویت و شخصیت خودمان را نسبت به مسائل و حوادثی که پیرامون ما است آگاه تر کنیم و سعی کنیم به شئون وجودی خودمان آگاهی پیدا کنیم. این آگاهی پیدا کردن به خود، موجودات اطراف، اشخاص و حوادث پیرامونی به کاهش اضطراب کمک می کند.»
این استاد دانشگاه تصریح کرد: «برای خودمان اهداف خیلی آرمانی که ما را همواره با اضطراب های سنگین همراه می کند تعریف نکنیم. اهداف واقع بینانه، دست یافتنی و میان مدت برای خودمان در زندگی تعریف کنیم؛ به طوری که هم زندگی ما را معنادار کند و هم با دست یافتن به آن ها به هر بهانه ای برای خود شادی های کوچکی ایجاد کنیم.»
وی با اشاره به اینکه نباید دنبال کارهای ناممکن و ناشدنی برویم، اظهار کرد: «باید اراده خود را به چیزهایی معطوف کنیم که قابلیت انجام دارد. همه این ها باعث می شود که اضطراب هایمان کمتر و کمتر شود. البته بر اساس نظریه ژان پل سارتر (فیلسوف فرانسوی قرن ۲۰) در ما انسان ها یک اضطراب وجودی و هستی شناختی است. ما آزادی مطلق و مسئولیت داریم و این آزادی و مسئولیتی که با آن توأم است در ما اضطراب و دلهره ای ایجاد می کند که نمی توانیم از آن فرار کنیم.»
وی افزود: «من به یاد شعر سعدی می افتم که میگوید «المنة لله که دلم صید غمی شد، کز خوردن غمهای پراکنده برستم.» پس اگر به اضطراب وجودی و حقیقی که آزادی و مسئولیت ما برای زیستن، انتخاب و تصمیم گیری است توجه کنیم، از اضطراب های پراکنده و گذرا تا حدودی رهایی پیدا می کنیم.»
انسان عادی نیز به فلسفه نیاز دارد
نوظهور در پاسخ به این سوال که آیا تمام انسان های عادی به فلسفه نیاز دارند؟، گفت: «اینکه بگوییم انسان عادی زندگی، شغل و کارهای روزمره خودش را دارد پس نیاز به فلسفه ندارد، اشتباه است. همین انسان عادی در برهه هایی از حیاتش به پرسش های بنیادین یا باورهای پایه توجه می کند مانند این که آيا زندگی اش اصلا معنایی دارد، آیا باید امیدوار به آينده باشد، آيا او در این عالم تک و تنها و به حال خود رها شده است یا کائنات و چرخش روزگار حساب و کتابی دارد یا خیر.»
وی تاکید کرد: «وقتی انسان به این پرسش ها توجه می کند به ابعاد دیگری می پردازد، پس به نوعی وارد فلسفه می شود. البته اینکه کسی به صورت حرفه ای و آکادمیک به تفکر فلسفی بپردازد، مکتبی فلسفی را پرورش دهد و ایده های فلسفی تولید کند متفاوت است. به هرحال در زندگی روزمره چنانچه ارسطو نیز گفته است یا باید فیلسوف باشیم و یا اگر نخواهیم فیلسوف باشیم باز هم باید به نوعی فیلسوف باشیم، پس به اندیشه های فلسفی نیازمندیم.»
عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید: