کارگروه اجتماعی، فرهنگی و رسانه
در مقدمه این نشست، دکتر هادی خانیکی که مسئولیت «کارگروه اجتماعی، فرهنگی و رسانه» را برعهده داشت به معرفی مختصری از «هیئت ویژه گزارش ملّی سیلابها» پرداخت و گفت: این هیئت مرکّب از 20 تن از دانشگاهیان، با حکم رئیس جمهور در 27 فروردین 1398 آغاز به کار کرد و موظف شد تا 15 عرصۀ مطالعاتی را با همکاری نهادهای علمی و اجرایی و مدنی برای پاسخگویی به 110 سؤال مشخص در زمینههای اقلیمی، محیطزیستی، فنّی، مدیریتی، بهداشتی، اقتصادی، اجتماعی، ارتباطی، حقوقی و سیاسی سامان دهد.
سه تن از اعضای کارگروه اجتماعی، فرهنگی و رسانه از اعضای هیئت ملّی بودند، و کارگروه با انتخاب 27 تن دیگر از شخصیتهای علمی و حرفهای و مدنی کشور، تشکیل چهار کمیتۀ تخصّصی ملّی و هفت کمیتۀ استانی و مشارکت 25 دانشگاه و پژوهشگاه و پژوهشکده و انجمن علمی و همکاری دستگاههای اجرایی ذیربط و نهادها و شبکههای فعّال مدنی و اجتماعی، زمینهها و ابعاد و پیآمدهای اجتماعی و فرهنگی و ارتباطی سیلابها و بهداشت روان و سلامت شهروندان آسیبدیده را مطالعه کرد.
مبانی و کلیات مطالعات اجتماعی، فرهنگی و رسانه گزارش ملی سیلابها
پس از آن عباس قنبری «مبانی و کلیات مطالعات اجتماعی، فرهنگی و رسانه گزارش ملی سیلابها» را مطرح کرد. او ضمن اشاره به ابعاد برجستۀ این مطالعه شامل تمرکز بر روشهای کیفی ازجمله مصاحبهها، بحثهای متمرکز و شنیدن روایتهای مختلف؛ تولید اطلاعات و دانش بر اساس دادههای دست اول؛ حضور جمع معتبری از افرادی نظیر اعضای هیئت علمی، نمایندگان انجمنها، فعالان مدنی، فعالان رسانهای؛ و حضور چهار انجمن علمی و استفاده و تمرکز بر سازمانهای غیردولتی، ده سوال رئیس جمهوری از کارگروه اجتماعی، فرهنگی و رسانه را عنوان کرد:
۱ –آموزشهای مربوط به ارتقای تابآوری در برابر سیلاب در کشور چه وضعیتی داشته است و دستگاههای مسئول آموزش و ارتقای فرهنگ عمومی ایمنی در این زمینه چه کارکردها، قوتها و ضعفهایی داشته اند؟
۲ –رسانهها و اطلاعرسانی در بحران سیلاب چه عملکردی داشته اند؟
۳ -مشکلات رسانههای رسمی در زمینه روزنامهنگاری و اطلاعرسانی بحران چیست؟
۴ –سازمانهای مردمنهاد مرتبط با فعالیتهای پیش از سیلاب، امداد و نجات هنگام سیلاب، و کمککننده به احیای زندگی سیلزدگان در کشور چه وضعیتی دارند؟
۵ -نقش همکاری و همراهی مردم در مدیریت سیلاب (در حوزه بسیج آنها در احداث دایکهای حفاظتی تخلیه آب با لحاظ موارد فنی و اجتماعی) و سایر اقدامات چگونه بوده است؟
۶ -اعتماد و سرمایه اجتماعی در روزهای مدیریت بحران و امداد و نجات چه تأثیری بر عملکرد مدیریت بحران داشته است؟
۷ -تأثیرات اجتماعی سیلاب بر سیلزدگان چه بوده و مناسبترین راهکارهای تعدیل و جبران خسارات برای ایشان چیست؟
۸ -وضعیت آمادگیهای کشور در زمینه مقابله با آسیبهای اجتماعی ناشی از سیلاب چگونه است؟
۹ –درسآموختههای سیلاب برای سیاستها، برنامهها و اقدامات اجتماعی و فرهنگی توسعه تابآوری کشور در مقابل سیلاب چیست؟
۱۰ -اصلاحات ضروری برای تقویت تابآوری اجتماعی و فرهنگی کشور در مقابل سیلاب چیست؟
گستردگی ابعاد اجتماعی، فرهنگی، رسانهای و روانشناختی سیل
وی همچنین خاطرنشان کرد که به دلیل گستردگی ابعاد اجتماعی، فرهنگی، رسانهای و روانشناختی سیل، هشت سوال دیگر به سوالات رئیس جمهوری اضافه شد شامل:
1. ادراک مردم از خطر سیلاب و واکنش به آن چه بوده است؟
2. عوامل اجتماعی مرتبط با هشدار سیلاب و اثر هشدارها چیست و چه اثراتی داشته است؟
3. نگرشهای مردم درباره مسائل مرتبط با سیلاب و از جمله خدمات عمومی، علت سیلاب، و مدیریت شرایط سیلاب چیست؟
4. مهمترین اثرات روانشناختی سیلاب چیست؟ راههای افزایش آمادگیها برای کاهش رنج سیلزدگان چیست؟
5. مدیریت اجتماعی کمپهای اقامت سیلزدگان چه کیفیتی داشته است؟
6. مواجهه امدادگران و سیلزدگان از منظر اجتماعی چه کیفیتی داشته است؟
7. عوامل اجتماعی چگونه بر کیفیت تخلیه مناطق سیلزده اثر گذاشته است؟
8. ویژگیهای فرهنگ سازمانی و سرمایه اجتماعی بینسازمانی چه اثری بر مدیریت سیلاب گذاشته است؟
روایت «دست اول» سیلاب
جمعآوری دادهها و تنظیم روایت «دست اول» سیلاب از طریق الف: مطالعه کیفی عملکرد سازمانها و دستگاههای مربوطه و ذینفع و نیز ارزیابی نظرات و دیدگاههای مردمی در ارتباط با آنها (بخش کیفی)، ب: سنجش کمّی افکار عمومی به معنای وسیع (پیمایش ملی) و خاص (پیمایش استانی) صرفا در هفت استان سیلزده (بخش کمّی) و ج: تحلیل محتوا و روایت تمامی جریانها و کانالهای رسانهای (بخش رسانه)، متناسب با حوزه و ماموریت کارگروه در اولویت قرار گرفت.
ابعاد اجتماعی و فرهنگی سیلابها
در ادامه نشست، دکتر محمد فاضلی به توضیح «ابعاد اجتماعی و فرهنگی سیلابها (مطالعات کمی و کیفی)» پرداخت و گفت: پیمایش ابعاد اجتماعی سیلابهای اسفند 1397 و فروردین 1398 به کمک پرسشنامهای که توسط سیلزدگان پر شده در هفت استان سیلزده ایلام، کرمانشاه، مازندران، شیراز، گلستان، خوزستان و لرستان انجام شد.
این مطالعه مشتمل بر بخش بررسی کیفی نیز بوده و شامل صدها مصاحبه است که با طیف گستردهای از ذیربطان و ذینفعان سیلاب انجام شدهاند. سیلزدگان، مقامات دولتی، فعالان سمنها، امدادگران، خبرنگاران و فعالان رسانهای، افراد ساکنشده در اردوگاههای سیلزدگان و کادرهای بهداشتی و درمانی عمدهترین گروههایی هستند که در جریان مطالعات با آنها مصاحبه شده است.
تحلیل این مصاحبهها در دو قالب برای بررسی ابعاد اجتماعی سیلابها استفاده شده است. نتایج و یافتههای این مطالعه بیانگر درسآموختهها و الزاماتی برای حکمرانی سیلاب است که از جمله میتوان به این موارد اشاره کرد: رویکردهای غیرسازهای به مدیریت سیلاب در کشور یا در سطح بسیار شدیدی مغفولاند یا بسیار سطحی و کماثر به آنها پرداخته میشود.
نظام حکمرانی مجهز به سازوکارهای غلبه بر پارادایمهای ذهنی غالب نیست (برای مثال، پارادایم خشکسالی). رویههای سازمانی و نظام تصمیمگیری با شرایط خشکسالی تنظیم شده و نظام حکمرانی ظرفیت نداشته که همزمان هم در شرایط خشکسالی باشد و هم از طریق سازوکارهای نهادی مختلف آمادۀ مواجهه با شرایط سیلاب باشد.
بیاعتمادی بین سازمانها، سازمانها و مردم، و دولت و سمنها، نقش تعیینکننده در بالانبودن سطح آمادگی ایفا کرده است. مردم نیز در مدت چند دهه نسبت به وعدهها، کردارها و هشدارهای نهادهای رسمی کماعتماد شدهاند. این کماعتمادی بر ارکان مختلف مدیریت غیرسازهای سیلاب در مراحل پیش، حین و پس از سیلاب اثر منفی گذاشته است.
روایتهای مردم و حاکمیت از سیلاب تفاوت بنیادین دارد
روایتهای مردم و حاکمیت از سیلاب تفاوت بنیادین دارد. روایتهای مردمی گاه تا عمدی تلقیکردن سیلاب (عمدتاً در خوزستان) یا کوتاهی در مدیریت سیلاب توسط سدها (در گلستان) پیش میرود و با روایتهای رسمی درخصوص زیاد بودن بارشها بسیار فاصله دارد.
جامعه ایرانی که پیش از سیلاب جایگاهی برای ایمنی قائل نبوده است، پس از سیلاب بر اهمیت ایمنی، مهندسی رودخانه و مدیریت غیرسازهای سیلاب واقف شده است. این فرصت اگر به ظرفیت تبدیل نشود، به سرعت از دست میرود.
سمنها بهعلت نقشی که در سيلاب ايفا کردند بازشناسی شده و اهمیت یافتهاند. با این حال، سطح بسیار بالاتری از هماهنگی و تقسیم کار میان سمنها و سازمانهای رسمی لازم است. سمنها به همۀ دانش، امکانات و منابع لازم برای مدیریت سیلاب مجهز نیستند و عملکرد ناهماهنگ آنها میتواند بر مشکلات بیفزاید، اما بالابردن سطح هماهنگی و آمادگی سمنها، آنها را به نیرویی مؤثر در مدیریت حوادث تبدیل میکند.
سیلاب به روایتهای قومی آغشته شده
سیلاب به روایتهای قومی آغشته شده و باید این مسئله را با جدیت درمان کرد. مالکیتهای عرفی و گروههای حاشیهای (نظیر مهاجران افغانستانی) در معرض تبعیض جدی هستند؛ نظام حمایت اجتماعی برای شناسایی و حمایت هدفمند از شهروندان (مبتنی بر اطلاعات دقیق از وضعیت اقتصادی و اجتماعی افراد) آماده نیست.
نگاه مردم به مردم، منسجمتر و با همبستگی بیشتر شده، اما این به قیمت توسعه بیاعتمادی نهادی بیشتر تمام شده است؛ نهادهای دولتی بنا به گزارشها، و بالاخص هلالاحمر، بیشترین خدمات تاریخ خود را به مردم ارائه کردهاند، اما بینظمی، تقابل رسانهای، ناآگاهی مردم از پروتکلهای امداد، و سابقه بیاعتمادی، این میزان کمک را ناچیز جلوه داده است.
بیشترین مشکل در مرحلۀ پیش از وقوع سیلاب است. یعنی مرحلهای که مستلزم ارزیابی مخاطره، تدوین راهبرد و سیاستگذاری، آگاهسازی و آموزش و نیز فراهمسازی زمینههای ارتباط بین کنشگران مختلف است؛ در مناطقی که مستعد وقوع سیلابهای تکراری هستند باید اقدامات مربوط به آمادهسازی مردم و اقدامات پیشگیرانه در برنامههای توسعهای این مناطق دیده شود. این بهمعنی ضرورت توجه به مدیریت جامع خطر سیل در طرحهای جامع شهری و طرحهای هادی روستایی است.
بیتوجهی به نقش برنامهریزی فضایی در مدیریت سیلاب
بیتوجهی به نقش برنامهریزی فضایی در مدیریت سیلاب و عدم توجه به واردنمودن ملاحظات مربوط به مخاطرۀ سیلاب در برنامهریزی فضایی مناطق مستعد سیلاب کاملاً آشکار است.
شهروندان دانش و اطلاعات کافی دربارۀ پیامدهای احتمالی سیلاب بر اموال خود، و همچنین در مورد احتمال وقوع سیلاب در منطقه خود، و اقدامات ضروری به هنگام سیلاب ندارند. دستگاههای متولی امور تخصصی سیلاب، به نظام ارتباطگیری کارآمدی برای تعامل با شهروندان، ارائه آموزشها و اثرگذاری بر کنشهای ایشان نیازمند هستند.
نگرش عموم مردم این است که کاهش خطر سیلاب وظیفۀ دولت است نه مردم. مردم باید مسئولیتهای خود در قبال سیلاب را بدانند و برای پذیرش این مسئولیت تجهیز شوند.
فقدان مشارکت عمومی مردم در جلوگیری و کاهش آسیبهای سیل، مانع بزرگی برای بهبود وضعیت تابآوری جامعه در مقابل سیلاب است. ضروری است برنامههای محلی مدیریت سیلاب با مردم به اشتراک گذاشته شده و حتی مشارکتی تهیه شوند.
نهادینهکردن درسآموزی از سیلاب در رویههای عملکردی دستگاهها مشهود نیست؛ سیستم هشدار سیلاب هم فرایندی مهندسی و هم فرایندی سازمانی است. سیستم هشدار فراتر از فنآوری است و شامل ارتباطات انسانی، مدیریت و تصمیمگیری هم میشود.
نقصان در هشدار سیلاب و جدی گرفتهشدن آن
انواعی از بیاعتمادی، عادتکردن به پارادایم خشکسالی، نقصان رسانهها، فقدان آموزشهای کافی به مردم برای درک نشانههای اطلاعرسانی، نقصان در عملکرد سمنها و زیرساخت رسانهای کشور بر نقصان در هشدار سیلاب و جدی گرفتهشدن آن اثر گذاشته است.
فقدان سیستم هشدار مبتنی بر اجتماع محلی در سیلاب اخیر کاملاً مشهود بوده است. اثربخشی هشدارهای رسمی حتماً باید با استفاده از از کانالهای محلی داوطلبانه هم تقویت شود؛ پروتکل مشخصی بر بازدید مقامات سیاسی از مناطق سیلزده و کمپهای اسکان موقت حاکم نیست. حضور متعدد مسئولان انتظارات در حادثهدیدگان را افزایش میدهد و به تدریج این دیدگاه را در ایشان تقویت میکند که مقامات برای نمایش سیاسی از این مناطق بازدید میکنند و بر بیاعتمادی میافزاید.
ابعاد روانشناختی و سلامت روان سیلابها
در ادامه این نشست، دکتر مریم رسولیان نتایج مرتبط با «ابعاد روانشناختی و سلامت روان سیلابها» را بیان کرد: بررسی ابعاد روانشناختی سیلابها با هدف کلی تعیین شیوع اختلالات سلامت روان و عوامل مرتبط با آن در سیلزدگان ایران در سال 1398 صورت گرفت.
مطالعات این بخش در کمیتهای با عنوان «بهداشت و سلامت روان» انجام شد و یافتهها متکی بر انجام پژوهش کیفی شامل مصاحبه و بحثهای گروهی با مردم، ارائهدهندگان خدمات سلامت روان و مسئولان سه استان سیلزده لرستان، خوزستان و گلستان و مشاهدات تیم پژوهش و پیمایش کمی در سه استان سیلزده با گستره وسیع در مرداد و شهریور ماه 1398 است.
در بخش کمّی، مطالعهای بر روی 2486 نفر ازجمعیت سیلزدهی سه استان خوزستان (دشت آزادگان، غرب اهواز، حمیدیه)، لرستان (پلدختر، معمولان) و گلستان (آق قلا، گمیشان) انجام شد. نمونهها در قالب210 خوشه (70 خوشهی 12 نفره از هر استان هر خوشه شامل 8 بزرگسال و 4 کودک) به طور تصادفی انتخاب شدند و در نهایت پرسشنامههای مورد بررسی شامل 1671 فرد بزرگسال 16 سال به بالا و 815 کودک و نوجوان 6 تا 15 سال بودند.
در بخش کیفی، روش اصلی جمعآوری دادهها، مصاحبه عمیق فردی به شیوه نیمهساختاریافته و بحثگروهی متمرکز بود. بحثهای گروهی متمرکز با مردم سیلزده (دریافتکنندگان خدمات سلامتروان)، ارائه کنندگان خدمات سلامت روان و مصاحبههای عمیق فردی با مسؤلان مربوطه توسط اعضای اصلی کمیته انجام شد.
در نهایت تعداد 14 بحث گروهی با مردم سیلزده و ارائه دهندگان خدمات سلامت روان و 19 مصاحبه عمیق فردی با مسؤلان ستادی استانی و شهرستانی انجام شد. اعضای کارگروه همزمان با سفر به مناطق سیلزده برای انجام بخش کیفی، از مناطق سیلزده در هر استان بازدیدهای میدانی به عمل آورده و از نزدیک شاهد مشکلات و آسیبهای ایجاد شده بودند.
بر اساس نتایج مطالعه کمّی، در بزرگسالان مورد مطالعه، شیوع اختلالات روانی 34 درصد، افسردگی شدید 8/9 درصد و اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) 5/23 درصد بود. تفاوت شیوع اختلالات روانی بین استان های مورد مطالعه، معنیدار بوده و در هر سه متغیر وضعیت استان لرستان نامطلوبتر بوده است.
نتایج تحلیلی نشان داد، شیوع اختلالات مذکور به طور معنیداری در گروههای سنی بالاتر، زنان، افراد بیکار، افراد طلاق گرفته یا همسر فوت کرده، افراد با خسارتهای مالی بیشتر، افرادی که سیلاب به منزل مسکونی آنها ورود پیدا کرده و در افرادی که در زمان سیلاب به اردوگاه رفته بودند، بیشتر گزارش شده است.
سیلزدگان به حمایت اجتماعی نیاز دارند
به نظر میرسد، سیلزدگان دچار اختلالات روانی علاوه بر مراقبتهای روانی و روانپزشکی، به حمایتهای اجتماعی در جهت بهبود سلامت روان و امید به زندگی نیاز دارند. در کودکان و نوجوانان مورد مطالعه شیوع PTSD 6/14 درصد و میانگین نمره کیفیت زندگی 6/11±8/74 از 100 نمره، بود. همانند نتایج بخش بزرگسالان، شیوع PTSD به طور معنی داری در کودکان و نوجوانان استان لرستان بیشتر مشاهده گردید.
بر اساس نتایج مطالعه کیفی نیز سیلزدگان پس از سیلاب واکنشهای متفاوت روانی از جمله خشم و عصبانیت، ترس و اضطراب، کم خوابی،کابوسهای شبانه، احساس ناامیدی، داشتن افکار خودکشی، احساس ناامنی به همراه پرخاشگری نزاع و درگیری بروز دادهاند،که البته هر چقدر وقوع سیلاب شدیدتر و حادتر بوده است، علایم منفی روانی شیوع بیشتری داشته است.
با وجود اینکه این علایم و نشانهها با بروز سیلاب مرتبط بوده است که این علایم ناشی از فشار روانی خود سیلاب یا عوارض آن از قبیل تخریب خانه و زمینهای کشاورزی و مشکلات اقتصادی ناشی از دست دادن سرمایههای اولیه زندگی و هر چیزی که برای آن سالها زحمت کشیدهاند و نگرانی از دست دادن یا آسیب دیدن نزدیکان بوده است.
همچنین با توجه به نتایج مطالعه کیفی، کیفیت ارائه خدمات علیرغم برخی چالشها (مانند کمبود نیروهای ارائه دهنده، وجود ناهماهنگیها بین ارائه کنندگان خدمت، احساس بیعدالتی در توزیع کمکها، عملی نشدن وعدههای مسولان و ...) از کیفیت مناسبی برخوردار بوده است و مردم از ارائه خدمات سلامت روان و توجه به این مقوله نسبتا اظهار رضایت میکردند.
طبق اظهارات مردم، تکنیکها و مهارتهایی که به آنها آموزش داده میشد، توان مقابله آنها را با مشکلات بیشتر میکرد و تابآوری آنها را افزایش دادهاست.
طبق نتایج مطالعه کمی نیز 9/7 درصد افراد مورد مطالعه از خدمات ارائه شده رضایت خیلی زیاد، 9/42 درصد رضایت زیاد، 4/39 درصد رضایت متوسط، 6 درصد رضایت کم و 8/3 درصد رضایت خیلی کم داشتند.
رسانهها و شبكه اطلاعرسانی در بحران سیلاب چه عملکردی داشتهاند؟
در بخش دیگری از این نشست، دکتر هادی خانیکی یافتههای حاصل از گزارش «رسانهها و سیلابها: مطالعه جریانهای اصلی رسانهای و ارتباطی» را با اشاره به دو سوال رئیس جمهوری در بحث رسانهها و سیلاب شامل «رسانهها و شبكه اطلاعرسانی در بحران سیلاب چه عملکردی داشتهاند؟» و «مشکلات رسانههاي رسمي در زمينه روزنامهنگاری و اطلاعرسانی بحران چيست؟» مطرح کرد:
با توجه به اهمیت رسانهها و نقش آن در شکلگیری افکار عمومی، جریانها و کانالهای رسانهای و اطلاعرسانی در پنج محور مجزا اما همسو با هدف کارگروه مورد مطالعه قرار گرفتند که عبارتاند از:
1. رادیو و تلویزیون (شبکههای یک، سه، خبر سراسری، شبکههای تلویزیونی استانهای خوزستان، گلستان و لرستان (افلاک) از صداوسیما و نیز سه شبکه ماهوارهای ایران اینترنشنال، بی.بی.سی فارسی و من و تو)
2. روزنامهها و مطبوعات (شش روزنامه سراسری ایران، سازندگی، شرق، شهروند، کیهان، هفت صبح)
3. خبرگزاریها و سایتهای خبری (شش خبرگزاری پانا، برنا، ایسنا، مهر، ایرنا، خبرآنلاین و خبرگزاریهای محلی استانهای گلستان، خوزستان و لرستان)
4. رسانههای آلترناتیو (دادههای کلان شبکههای اجتماعی توئیتر و تلگرام در سطح ملی و استانهای خوزستان، گلستان و لرستان)
5. نهادهای روابط عمومی (روابط عمومیهای هفت وزارتخانه و هفت سازمان ملی مرتبط با سیل در تهران و روابط عمومیهای سازمانهای متناظر در سه استان خوزستان، لرستان و گلستان)
تلگرام، صدا و سیما یا ماهواره؟
هادی خانیکی در ادامه به یافتههای کمیته رسانه و اطلاعرسانی کارگروه در پاسخ به پرسش «رسانهها و شبكه اطلاعرسانی در بحران سیلاب چه عملکردی داشتهاند؟» اشاره کرد:
در پیمایش ملی تلفنی در 134 شهر کشور (تابستان 98)، 96 درصد پاسخگویان بيان داشتهاند اخبار و اطلاعات مربوط به سیلاب اخیر را بهطور مرتب از طريق مجراهای خبری داخلی دنبال کردهاند و تنها 2 درصد آنها نسبت به پیگیری اخبار و اطلاعات مربوطه بیتفاوت بودهاند.
پیمایش انجامشده در سه استان و در میان سیلزدگان نیز نشان میدهد که 77.6 درصد آنها اخبار سیلاب را از صدا و سیما دنبال میکردهاند. استفاده از صدا و سیما برای اطلاعیابی به معنای استفاده نکردن یا اعتماد نداشتن به شبکههای اجتماعی یا تلویزیونهای ماهوارهای نیست.
نکته مهم اینکه 32.4 درصد نیز از شبکههای اجتماعی نظیر تلگرام و اینستاگرام استفاده میکردهاند. شبکههای ارتباطات آشنایان و خانوادهها نیز منبع اطلاعرسانی 32.7 درصد بوده است. بدیهی است که افراد میتوانستهاند از منابع مختلف استفاده کنند. بسیار اهمیت دارد که بدانیم چه اخبار و اطلاعاتی در ارتباط با سیل از طریق نهادهای رسمی اطلاعرسان، رسانههای جریان اصلی و رسانههای جایگزین در اختیار افکار عمومی قرار گرفته است.
خانیکی در ادامه به یافتههای جداگانه پنج محور مورد بررسی اشاره کرد:
عملكرد نهادهای رسمی روابط عمومی
كارگروه پس از بررسی رفتار شماری از روابط عمومی دستگاههای رسمی درگير در سيل اخير، ضعف اصلی آنها را در مرحله «پیش از وقوع سیل» فقدان «برنامه جامع اقدام ارتباطی رسانهای درون و برونسازمانی» ارزيابی کرد.
قابل توجه اينكه عموم روابطعموميها در نظام رصد و ارزيابی خود اساساً تصور و دركی از وقوع سیلاب در مقياسی كه رخ داد نداشتند و سازوكارهای رصد و ارزيابی آنها امكان چنين آمادگی را برای آنها فراهم نمی كرد. از همین رو «غافلگیر شدن» و «قرار گرفتن در موضع انفعالی» بههنگام مواجهه با بحران سيل وجه اشتراك عموم روابط عمومیها بهشمار میرود.
بررسی ها نشان داد اولويت اصلی روابط عمومیها در اوج رويداد سيل معطوف به حفظ اعتبار و حثیت سازمان متبوع و توجیه اقدامات گذشته، برنامه های حال و آینده آن بوده است. حالآنكه اصول «شفافسازی» و «حفظ ارتباطات با مخاطبان» و «اطلاعرسانی سریع و به موقع» نیز اصولی بنیادیاند که کمتر به آنها توجه شده است.
عملکرد مطبوعات
تعطیلی مطبوعات در نوروز 1398 به حدود 20 روز رسید. در روزهای پیش از تعطیلات نیز، به دلیل بحران کمبود کاغذ، شمارگان مطبوعات به شدت کاهش یافته و نظم انتشار آنها مختل شده بود. به همین دلیل مطبوعات پیشتر، از تعطیلات نوروز استقبال کرده بودند.
در میان روزنامههای سراسری دو روزنامه «ایران»، ارگان دولت، با انتشار 6 نسخه الکترونیک، و روزنامه «شهروند»، ارگان جمعیت هلالاحمر ایران، با انتشار چند شماره کاغذی تنها روزنامههای کشور بودند که در ایام تعطیلات نوروز بحران سیل را مورد توجه قرار دادند.
البته این تنها تلاشها هم چنان که باید مورد توجه مخاطبان قرار نگرفت، ولی شماری از روزنامهنگاران حرفهای که عمدتاً به صورت خودانگیخته و غیرسازمانیافته، در مناطق سیلزده حضور یافته بودند و از طریق شبکههای اجتماعی و پیامرسانهای موبایلی فعالانه به پوشش رویدادهای سیل پرداختند و به این ترتیب «روزنامهنگاری شهروندی» نقشی موثرتر از روزنامه نگاری جریان اصلی یافت.
چند نکته در بررسی مطبوعات حائز اهمیت است:
1. سهم اصلی بازار روزنامههای کشور کماکان متعلق به حکومت و دستگاههای مختلف متعلق به نظام سیاسی است. به این ترتیب بیشتر روزنامههای بزرگ کشور در چهارچوب سیاستهای سازمانها و نهادهایی که به آن وابسته هستند، و نه الزامات و معیارهای حرفهای روزنامهنگاری، فعالیت میکنند و حتی در مواقع بحران نقش دستگاه تبلیغاتی یک نهاد یا دستگاه اداری- اجرایی را برعهده میگیرند.
2. هنوز «ارتباطات بحران» و «روزنامه نگاریبحران» مفاهیمی مغفول در نظام رسانهای ایران هستند. از همین رو، رفتار مطبوعات در مواجهه با بحران بهطور عمده متکی به ابتکارهای موردی و شخصی و نه رویکردی جامع مبتنی بر سازمان، آموزش، تجربهاندوزی و مهارتافزایی است. در کل مصاحبهها با روزنامهنگاران و خبرنگاران، فقط دو خبرنگار صدا و سیما و خبرگزاری تسنیم از گذراندن دوره دو روزه روزنامهنگاری بحران در 15 و 6 سال قبل خبر دادهاند.
3. جاماندگی مطبوعات، حتی روزنامههای پرسابقه و صاحبنام، در بهرهگیری از فناوریهای نوین ارتباطات و اطلاعات و استفاده از شبکههای اجتماعی و پیامرسان های موبایلی، و کمتوجهی به ضرورت برخورداری از روزنامه نگاران حرفهای و مهیای پوشش بحران، به میزان قابل ملاحظهای از چابکی و نقشآفرینی نشریات و روزنامه های حرفهای در پوشش سیل کاست و میدان را به فعالیت شهروندان در فضای مجازی سپرد.
4. به لحاظ جغرافیایی، شماری از مطبوعات محلی هنوز نتوانسته است، مفهوم و کارکرد رایج «رسانه» را کسب کند. این گونه مطبوعات امروز به درجهای از استقلال مالی و حرفهای نرسیدهاند که بتوانند حتی در شرایط عادی به روال کار خبری و اطلاعرسانی خود بپردازند.
لحن کارشناسان هواشناسی در روزهای پیش از سیلاب هشداردهنده نبود
اخبار بارندگیها در رسانۀ ملی به دلیل غالب بودن پارادایم «خشکسالی» بر ذهینت سیاستگذاران و مسئولان رادیو و تلویزیون در روزهای پیش از سیل، بهطور عادی و در اولویتهای دوم به بعد، آنهم بهصورت کلی و غیر هدفمند، پوشش داده میشد.
نگارش و بیان اطلاعیهها و اخطاریههای هواشناسی که در صدا و سیما قرائت میشوند نیز گاه کلی، غیرشفاف و به گونهای بود که در اغلب آنها، پارامترهای جوی مشخص نمیشد و تفاوت سطح هشدارها در آنها شفاف نبود. این موضوع موجب کاهش حساسیت و اطمینان به اخطاریهها میشد.
همچنین لحن کارشناسان هواشناسی و بهتبع آن مجریان و گویندگان در صداوسیما در روزهای پیش از سیلاب هشداردهنده نبوده و پیشبینیها طبق روال شرایط عادی بیان میشد؛ آنگونه که مخاطب نمیتوانست ابعاد خطر را دریابد.
در بیشتر گزارشهای هواشناسی از عبارتهایی همچون «طغیان رودخانهها»، «سیلابیشدن مسیلها»، «وزش باد»، «فعالشدن سامانههای بارشی در روزهای آتی»، «صدور اخطاریه»، «آبگرفتگیها» و ... استفاده میشد که مجموعه این واژگان به دلیل مرسوم و تکراری بودن، حساسیت لازم را ایجاد نمیکرد.
به این ترتیب میتوان، در یک ارزیابی کلی، نتیجه گرفت که صداوسیما – هم به دلیل زبان و محتوای اطلاعیههای سازمان هواشناسی و هم به دلیل نوع بیان و توجه خود رسانه به موضوع - به عنوان فراگیرترین رسانه، نتوانست در مرحله پیش از وقوع بحران «ادراک خطر» از سیلاب را در افکار عمومی، به خصوص در مناطق سیل زده ایجاد کند.
رویکرد انتقادی صداوسیما عمدتا معطوف به برانگیختن و واداشتن مقامات و مسئولان به حضور و اقدام در صحنه حوادث بود که منجر به حضور بیبرنامه، مکرر و گاه نمایشی آنان میشد و عملیات امداد و کمکرسانی و الزامات مدیریت بحران را تحت تاثیر قرار میداد.
پس از فروکش کردن اوج سیلاب ها پخش ویژه برنامه های تحلیلی تفسیری وقایع و نیز انعکاس وسیع مطالبات و صداهای مردم سیلزده، توانست توجه افکار عمومی را تا حدودی از شبکههای ماهوارهای فارسیزبان به پوشش صداوسیما سوق دهد.
عملکرد خبرگزاریها و سایتهای خبری
خبرگزاریها و سایتهای خبری نیز در مرحله پیش از بحران از ایفای نقش هشداردهندگی بازماندند، اما در مرحله بحران توانستند با اعزام نیروهای خبری به مناطق سیلزده و ارتباط گرفتن با نهادهای مسئول و همچنین بهرهمندی از امکانات شبکههای اجتماعی و پیامرسانهای موبایل، تصویری نسبتاً متوازن از سیل ارائه دهند.
این پوشش در برخی خبرگزاریها و سایتهای منتقد دولت به فضای انتقادی و نسبتا بیاعتماد شبکههای اجتماعی نزدیکتر بود ولی در خبرگزاریها و سایتهای رسمی بعضاَ با ابتکار عملهای جدید خبری و پرداختن به الزامات اجتماعی و فرهنگی همراه شد.
نداشتن دانش زمینهای و پیشینی در حوزۀ آب و بحران سیل، جذابیت اخبار غیررسمی و حتی خبرهای جعلی، ضعفها، کاستیهای فنی و حرفهای و دیده نشدن در میدان اصلی افکار عمومی، از جمله چالشهای خبرگزاریها و سایتها در پوشش رویداد سیل بودند.
در این میان، شاید مهمترین چالش، به دلایل گوناگون، از دسترفتن مرجعیت خبری برای خبرگزاریها و سایتهای رسمی و حتی رسانههای جریان اصلی بود. واقعیت این است که اخبار رویداد سیل بیش از خبرگزاریها و سایتهای رسمی خبری در شبکههای اجتماعی و پیامرسانهای موبایلی جریان یافته بود. لاجرم، روایت شکلگرفته از سیلابها در این فضا نیز عمدتاً بر کاستیها و نقاط ضعف عملیات امدادونجات و اسکان سیلزدهها استوار بود.
رفتار کاربران تلگرام و توئیتر
با وجود فیلترینگ پیامرسان تلگرام و شبکه اجتماعی توئیتر، این دو رسانه، همراه با شبکهها و پیامرسانهای دیگر با بهرهگرفتن از مزیتهای فناورانه، نقش مهمی را در تولید و به اشتراک گذاشتن انواع محتوا در ارتباط با بحران سیل ایفا کردند. این در حالی بود که فیلترکردن تلگرام و توئیتر، در عمل و به واقع، تنها سازمانهای درگیر مدیریت بحران را از حضور و فعالیت در این دو فضای ارتباطی فراگیر و اثربخش و تعامل با انبوه مخاطبان آنها محروم کرد.
تحلیل مضمون دادههای حاصل از دادهکاوی هزار توئیت پر لایک توئیتری و هزار پست پربازدید تلگرامی، گویای نوعی رهاشدگی و بیبرنامگی و بیعملی دستگاههای مدیریت بحران در فضایی بود که بیشترین پرسشها و ابهامهای شهروندان در آن مطرح و دنبال میشد و انبوه شایعهها و خبرهای جعلی در آن جریان داشت. ویژگی اصلی این فضا مرکز گریزی فناورانه و غلبۀ جنبههای اعتراضی اجتماعی و سیاسی بود.
«رهاشدگی» شبکههای اجتماعی مجازی از یک سو و ضعف مرجعیت رسانههای اطلاع رسانی رسمی و کانالهای موثر ارتباطی بین دستگاههای حکومتی با آسیبدیدگان و افکار عمومی از سوی دیگر، در سطح جامعه بهویژه در مناطقی مانند خوزستان و لرستان گاه باعث تأثیرگذاری و رواج گسترده «اخبار جعلی» شده بود.
طرح شایعاتی چون «سرریز کردن سد کرخه»، «ممانعت وزارت نفت از آبگیری هورالعظیم» که منشأ آنها صرفاً توئیت یک نگهبان و اظهارنظرهای افراد محلی غیرمسئول بود، گاه موجب ایجاد بحرانهای شدید مدیریتی و اجتماعی گردید. البته موارد قابل توجهی نیز وجود داشت که در آن کانال های تلگرامی محلی در نقش کانالهای موثر اطلاع رسانی برای شکل دادن ارتباطات و اجتماعات محلی، ارایه خدمات و تشکیل کانونهای خبررسانی ظاهر شدهاند که به طور مشخص در منطقۀ آق قلا و روستاهای آن، این کاربرد موثر مشاهده گردید.
در پاسخ به پرسش دوم متناظر به رسانه ها نیز یافتهها نشان میدهد: غفلت نظری و عملی از اهمیت «ارتباطات و روزنامهنگاری بحران» و کاربرد سازوکارهای تحقق آن در نظام رسانهای و اطلاعرسانی کشور، کمتوجهی به نقش رسانههای جریان اصلی و کارکردهای مثبت شبکههای اجتماعی و پیامرسانهای موبایلی و در نتیجه شکلگیری پدیده ضعف مرجعیت رسانهای، انتقال مرجعیت جریان خبررسانی و آگاهیبخش از رسانههای جریان اصلی به شبکههای اجتماعی و پیامرسانهای موبایلی و نیز شبکههای خارج از کشور، خالی ماندن عرصه شبکههای اجتماعی و پیام رسانهای موبایل از فعالیت حرفهای کنشگران حرفهای و نهادهای مدنی و سازمانهای مدیریت بحران و متخصصان رسانه ای، کمتوانی جریان رسانهای و اطلاعرسانی حرفهای و مستقل، فقدان عملی «سخنگویی واحد» در دستگاههای حکومتی و ضعف سازوکارهای اطلاعرسانی محلی در سطح استانها و شهرستانها عمده ترین مشکلات رسانهای در شرایط بحران سیل هستند.
ابعاد اجتماعی، فرهنگی و رسانه سیلاب در هفت استان اصلی درگیر سیلاب
در آخرین سخنرانی این نشست، دکتر قنبری به ابعاد اجتماعی، فرهنگی و رسانه سیلاب در هفت استان اصلی درگیر سیلاب پرداخت و توضیح داد:
ابعاد اجتماعی و فرهنگی سیلابها در استانهای سیلزده شامل استانهای فارس، مازندران، خوزستان، گلستان، لرستان، ایلام و کرمانشاه به طور جداگانه توسط گروههای پژوهشی استانی مورد بررسی قرار گرفت.
اگرچه کارگروه برای انجام مطالعات چارچوب مفهومی یکسانی برای همه استانها تدوین کرده و حداکثر هماهنگی با محققان در استانها صورت گرفته بود تا گزارشهایی با محتوای قابل مقایسه و تا حد ممکن تابع ساختار واحدی تدوین شود، اما ویژگیهای محلی، مقتضیات سیلاب در هر استان و دیدگاه و تجارب محققانی که در هر استان فعالیت کردهاند بر محتوا و ساختار گزارشها اثر گذاشته و تفاوتهای ایجاد شده است.
وجوه تقریبا یکسانی در عمدۀ گزارشها وجود دارد اما هر استان ویژگیهای خاص خودش را نیز دارد برای مثال، گرچه استان خوزستان در متغیرهای مختلفی با سایر استانها مشترک است، اما مطالعه نشان داد مسئلۀ تلقی مردم درخصوص تبعیض قومیتی در این استان نسبت به سایر استانهای سیلزده جدیتر است و تا حد زیادی عمومیت دارد.
سیلاب اگرچه در شیراز باعث شده است مردم بههم نزدیکتر شده و همبستگی اجتماعی بیشتری با یکدیگر بیابند، اما سیل در استان ایلام، افزون بر بیاعتمادی به نهادهای حکومتی، نوعی بیاعتمادی بینگروهی را نیز سبب شده است. سیلابها در این استان نهتنها کلیشههای قومی بین مردم را از بین نبرده، بلکه بیشتر به آنها دامن زده است. این جنس از تفاوتهای بیناستانی در کنار شباهتهای بسیار، در بسیاری از بخشهای این بخش به چشم میخورند.
در گزارش سیل استان فارس بهطور مفصل دربارۀ سلطۀ پارادایم خشکسالی بر نگرش مردم، سازوکارهای ناکارآمد هشداردهی، برخی مناسک معمول و نمایشی مدیریت بحران، بیاعتمادی عمومی به نهادهای دولتی و حکومتی و نیز ضرورت توجه به خصیصههای فرهنگی محلی در مدیریت و سیاستگذاری بحرانها بررسی شده است.
سیلاب استان مازندران جزء سیلابهای با گسترۀ محدود بود، با این حال از آنجایی که احتمال رخدادن سیلاب در این استان زیاد است، بررسی آن اجتنابناپذیر مینمود. گزارش سیلاب استان مازندران بهصورت خلاصه، تحلیلی جامعهشناختی از علل تمایل نداشتن مردم به استفاده از بیمهها ارائه کرده و همچنین با استفاده از دادههای گردآوریشده، راهبردهایی برای مدیریت سیلاب ارائه و نقش حکمرانی را با تفصیل بررسی کرده است.
در گزارش سیلاب استان خوزستان یکی از مباحث مهم یعنی تفاوت و تناقض روایت مردم و روایت مسئولین از سیلاب اخیر طرح شده است. بر اساس مطالعات کارگروه اجتماعی، فرهنگی و رسانه مشخص شد هر چه سیلابها از استانهای شمالی فاصله گرفتند و به مناطق جنوبی ایران نزدیکتر شدند و هرچه از زمان غافلگیری سیلابها گذشت، نقش مدیریت بحران از نظر مردم پراهمیتتر شد.
همچنین در استان خوزستان روایت مردم از بحران با روایت مسئولین از آن به بالاترین سطح از ناسازگاری رسید. روایت مردمی در این استان تا آنجا پیش رفته است که برخی معتقدند نظام سیاسی بهصورت عامدانه موجب وقوع سیل و آبگرفتگی مناطق عربنشین در خوزستان شده است، در حالی که روایت مسئولین چندان تقصیری را متوجه مدیریت بحران نمیداند و سطح بالای بارشها را علت سیلاب میداند.
گلستان جزء استانهایی بود که گسترۀ سیل در آن زیاد بود و این مهم در گزارش مفصل آن نیز بازتاب یافته است. گزارش بررسی اجتماعی و فرهنگی سیلاب استان گلستان تلاش میکند تا از آنچه رخ داده و آنچه میتواند به بهبود وضعیت کمک کند، شرح دقیقی دهد.
دادههای پیمایشی این بخش عمدتاً بهصورت تفکیکشده بین شهرهای آققلا، گمیشان و گلستان ارائه شده است تا سیاستگذاران و نیروهای اجرایی این توانایی را داشته باشند که با هدفگیری دقیقتری پیامدهای اجتماعی و فرهنگی این سیلاب را مورد توجه قرار دهند. گزارش این استان همچنین درخصوص نگرش مردم به سیلاب و توجه به گروههایی چون جامعه اهل سنت ایران اهمیت بسیاری دارد.
بررسی ابعاد اجتماعی سیلاب در استان لرستان از چند وجه اهمیت ویژهای دارد. مهمترین نکته این است که این استان در آینده نیز در معرض سیلاب خواهد بود و در صورت در دستور کار قرار ندادن برخی اصلاحات اساسی، بهعلت بستر زیرساختی و بستر اجتماعیاش، بهشدت در برابر سیلاب آسیبپذیر است. استان لرستان جامعهای است با ساختار نیمهمدرن و نیمهسنتی كه در سالیان درازی سه نوع از سبک زندگی ایلی، روستایی و شهری را در خود جای داده است. این جامعۀ در حال گذار هم از فقدان سازماندهی و تشكیلات مدرن رنج میبرد و هم از بوروکراسی دولتی آغشته به طایفهگرایی محلی در رنج است. این گزارش میتواند نخست نیاز استان به اصلاحات اساسی را نشان دهد و دوم راهنمایی برای نقاط تمرکز سیاستگذاریها باشد.
گرچه استان ایلام نیز در متغیرهای مختلفی از جمله سطح ادراک و آگاهی و آموزش و میزان سرمایۀ اجتماعی با سایر استانها اشتراکاتی دارد، اما بر اساس تحقیقات، این استان نسبت به سایر استانهای سیلزده در برخی وجوه متفاوت است.
احساس تبعیض قومی و احساس طردشدگی در این استان بهشدت بالاست. افزون بر این، در این استان نوعی بیاعتمادی بینگروهی نیز بهسبب سیلاب پدیدار شده است. گزارش سیل استان ایلام همچنین حاوی اطلاعاتی دربارۀ اثرات اقتصادیاجتماعی سیلاب در روستاهای استان است و از دادههای آن میتوان برای برگزیدن بهترین گزینۀ جبران هزینههای سیلاب استفاده کرد.
استان کرمانشاه از آنجایی که در قیاس با سایر استانها آسیبهای کمتری دیده بود، گزارش آن نیز اندکی محدودتر از سایر استانها تهیه شده است. تحلیل نهایی این گزارش حاکی از آمار و وضعیت نیمهخوشایندی است که عمدۀ شرایط بحرانی را نتیجۀ کمبود استفاده از تجارب مدیریت بحران در کشور می داند.
گزارش ملی سیل، گفت و گوی نهادهای دانشگاهی، مدنی و دولتی بود
در پایان این نشست هادی خانیکی در جمع بندی مطالب ارائه شده بر این نکته تاکید کرد که تجربهای که در فرایند مطالعه و مشارکت در به فرجام رسانیدن این گزارش حاصل شد، کمتر از نتایج آن نیست.
از جمله هماندیشی و همکاری میان نهادها و کنشگرانی که کمتر تجربۀ گفتوگو با هم، اعتماد به هم و پذیرش هم را داشتهاند. در عمل این گزارش گفتوگوی سه جانبه میان نهاد دولت و حاکمیت، نهاد دانشگاه و علم و نهاد جامعه و جامعۀ مدنی را نشان داد. همچنین انسجام درونی داخل کارگروه و چهار پاره اصلی مطالعه شامل وجوه اجتماعی، فرهنگی، روانی و ارتباطی از ویژگیهای دیگر این گزارش است.
در نهایت باید گفت اهمیت یافتن جوانب اجتماعی، فرهنگی، ارتباطی و روانی سیلاب به مثابۀ بحران و ضرورت توجّه به آنها در پیشگیری، مهار و مدیریت سیلابها، برجستگی مطالعات و پژوهشهای میانرشتهای و همفکریها و همکاریهای سه گانۀ علمی و اجرایی و مدنی، به دست آمدن دادههای ارزنده کمّی و کیفی حتّی در سطوحی فراتر از آنچه تاکنون انتشار یافته است و رو آوردن دانشجویان و محققان به پایاننامهها و رسالهها و پژوهشهای مسئلهبنیاد، بخشی از دستاوردهای این کارگروه و کارگروههای دیگر است که امید میرود این رهیافت در مواجهه با بحرانهای دیگر پشتِ سر و پیشِ رو مورد بهرهبرداری قرار گیرد.
همچنین امید است که دولت نیز برخورد مثبتی نسبت به این نوع پژوهشها داشته باشد تا این نوع مطالعهها حالت صرفا آکادمیک نداشته باشد و تبدیل به برنامههایی برای اقدام شود.