به گزارش عطنا، کرسی ترویجی «چشمانداز مطالعۀ اقتصاد کلان با رویکردی اسلامی» به همت دانشکدۀ اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی، 24 آذرماه، بهصورت برخط (آنلاین) برگزار شد.
دکتر امیر خادمعلیزاده، دانشیار علوم اقتصادی دانشگاه علامه طباطبایی، دکتر محمدمهدی مجاهدیموخر، استادیار اقتصاد بازرگانی دانشگاه علامه طباطبایی، دکتر محمد نعمتی، عضو هیئت علمی دانشکده معارف اسلامی و اقتصاد دانشگاه امام صادق، در این کرسی به بیان دیدگاههای خود پرداختند.
دکتر امیر خادمعلیزاده، دانشیار علوم اقتصادی دانشگاه علامه طباطبایی گفت: «خاستگاه ایده مطالعه و آموزش تطبیقی اقتصاد اسلامی و مطالعۀ آماری، بررسی، تعلیم و... ذهن من را مشغول کرده است.
درس باید جذاب باشد و دربارۀ اقتصاد کلان و اسلامی صحبت کند و برای جامعه مفید باشد. تدریس متون اقتصادی در کشور غربی که چالش مدافعه ندارند علم را بازنگری میکنند ولی در ایران از سال1370 تا به حال نقد و بررسی دربارۀ این دروس نبوده و اگر بوده اندک است.
رابرت بارو کتاب کلان اقتصاد را نوشت و امید داشت انقلاب کلاسیک جدید دربارۀ علم صورت بگیرد که متاسفانه بهرغم مطالعه زیاد این کتاب هدف او رخ نداد. در ایران غافل هستیم دربارۀ این موضوع و اهمیتی برای چالش پژوهش قائل نیستیم تا مسیری نو در راه اقتصاد داشته باشیم.
چرا اثربخشی اقتصاد اسلامی و به طور خاص اقتصاد کلان کم است؟ چگونه میتوانیم اثر را زیاد کنیم؟ این روش بهبودی برای اقتصاد داشته است؟ تقاضای موثری برای اقتصاد کلان وجود نداشته و آموزش تطبیقی اقتصاد اسلامی به همراه مطالعه آماری نشاندهنده خوب بودن نظریه و.. است و باید بدانیم که مشکل کجاست و آن را رفع کنیم. شاهد تالیف کتابهای زیادی هستیم ولی صرفا بدون مشکل نیستند و انتقادهایی به آنها وارد است.
رویکرد جبری، سعی کرده نماد پرشمار خستهکننده را با هدف گنجاندن عیود اسلامی، محدودیت هنجاری، نوعی رفتار با الزامات شرعی بگنجاند که فهم برای دانشجویان رنجآور کرده است. ویژگی مهم این بحث شیوه آموزش کاملا دستوری که جامعه در آن دیده نمیشود و در نزد دانشجو بسیار خستهکننده است مگر دانشجویانی که اسلام برای آنها اهمیت بیشتری دارد.
رویکرد بعدی ارتباط بازارهای کلان و بازارهای مالی با دیدگاه اسلامی است. رویکرد بعدی زیرساختها را نشانه گرفته است و از حسابداری اسلامی نوعی تعدیل را دنبال کرده ولی دیگر اثری از آن دیده نمیشود. دلیل تقاضای اندک برای متون چیست؟ باید دلیل پیدا کرد تا گامی به جلو برویم. یکی از مسائل، فرق متون با جامعه ما و فقط صرفا متن کتاب است و تحلیلی از خرده کلان اقتصادی جامعه نیست، بنابراین نقص و کاستی نشان داده نمیشود.
هیچکدام از اقتصادهای کلان در خارج و داخل کامل نیست و هرکدام نقدی بر آن وارد است. چرا منابع دور از جامعه ما هستند؟ اگر نتواند به کمک جامعه اقتصادی اسلامی بیاید پس به چه دردی میخورند اگر در عمل به کاری نیاید.
مجموعهای از بایدها و نبایدها، به عنوان کلام اسلامی را باید برای رشد جامعه فهم کنیم. آنچه که تاکنون به عنوان کلام اسلامی است درست نیست و کلام در بحث آکادمیک نیز نقصهایی دارد. پژوهش مسئلهمحور اینگونه است که از دانشجویان بپرسیم چرا تقاضایی برای این دانش نوپا نیست در صورتی که همه متعهد به اقتصاد اسلامی هستند.
الیور بلانچارد، به عنوان یکی از استادان کلان، علم اقتصاد را علمی کاربردی میداند و ایدهها را با واقعیت مورد بررسی قرار میدهد ولی ما کدام یک از ایدهها را با واقعیت جامعه مورد بررسی قرار دادهایم؟ ما در بازار سرمایه جامعه را اسلامی میدانیم هم داده میگیریم و میگوییم مشکل کجاست ولی مشکل این است که این ایده عملی نشده است.
گریگوری منکیو، چندین سال مشاور اقتصاد کاخ سفید بود و کتابی نوشته است درباره حل مسئله که در آن نوشته است خداوند اقتصاددانان کلان را برای حل مشکلات عملی جامعه قرار داده است. آیا پژوهشگران اقتصادی در ایران روش شناسی در طرح این رشته داشتهاند یا خیر؟ مسائل موضوعمحور بودند یا مسئلهمحور؟
رویکرد جدیدی که به آن فکر کردم آموزش تطبیقی با مطالعه آمار است و ما چقدر از مسائل اسلامی دور هستیم که دانشجویان را وارد مسائل کنیم و رشته را برای دانشجویان جذاب کنیم. یافتهها صرفا نظری نسیتند و ارزش آنها باعث تقاضای بیشتر و جاذبه بیشتر برای دانشجویان میشود. شواهد آماری اگر رابطه معکوس با اقتصاد اسلامی دارد باید بحث شود نه اینکه کنار گذاشته شود.
در دانشگاه هاروارد بزرگان اقتصاد کلان رفتاری کتابی نوشتند که در کنار طرح مطالب اتفاقات جامعه را نیز میگویند و از دانشجویان میخواهند که چگونه میشود مشکلات را برطرف کرد. یکی از مشکلات ما این است که گرفتار دام ناسازگار شدیم که دوگانه به اینصورت است؛ دوگانۀ اول، مطالعه و آموزش اقتصاد کلان متعارف در محیط بومی و فرهنگی. دوگانۀ دوم، مطالعۀ اقتصاد با نگاه به غرب.
در غرب ساختار پیشرفتها تبدیل به برند میشوند ولی چرا ما این کار را انجام نمیدهیم تا بتوانیم به تصحیح مطالب برسیم. با شناخت درست و حل چالشها میتوانیم اقتصاد کلان اسلامی را تصحیح کنیم و رویکرد تولیدمحور داشته باشیم. شبهه فقدان جامعه اسلامی این است که جامعه را اسلامی ندانیم و مسائل را حل نکنیم و هیچ دانش جامعه در آن نیست، ولی میتوانیم با دانش اسلامی و با نگاه به جامعه به جامعهای مطلوب برسیم.
الگو برای مقایسه مطلوب است و الگوهایی باید باشند برای انسانهای عادی و مبنای الگوها افراد عادی هستند. آموزههای اسلامی باید دیدگاه جهان شمول داشته باشند. یکی از مباحث سیاستهای مالیاتی به شکل ملی، منطقهای و استانی باید رویکرد اسلامی باشد. باید بر اساس شواهد درس داده شود و با آمار صحبت کرد تا جاذبه برای دانشجویان و حتی استادان باشد.
آموزههای اسلامی با این رویکرد واقعبینانهتر است و نتایج بهتری دارد و نگاه به کلان اسلامی دگرگون میشود. آنچه که در غرب به عنوان کلان اقتصادی اسلامی گفته میشود در برابر بحرانها حرفی برای گفتن دارد و افراد تقاضا برای این اقتصاد دارند.»
دکتر محمد نعمتی، عضو هیئت علمی دانشکده معارف اسلامی و اقتصاد دانشگاه امام صادق در جایگاه دومین سخنران گفت: «با محوریت دو نکتۀ مطالعات تطبیقی و انتقادی و توجه به آمار اقتصادی و واقعیت اقتصاد چند نکته را میگویم.
در اقتصاد کلان، مارشال یک سیستم تعادل عمومی را مطرح میکند. وضعیت تعادلی یک وضعیت عادلانه است. نگاه کینز به جامعه فرق دارد ولی او نیز نظریههای تعادل عمومی را میدهد با آنکه متدولوژی این دو با هم بسیار متفاوت است و نگاه هرکدام به جامعه متفاوت است. مارشال متدلوژی فردگرا است و متدلوژی کینز عمومی و نگاه به جامعه دارد.
سیستمها و چگونگی سازماندهی جامعه با تمسک به آمار و ارقام انجام میشود و هر مکتبی که بخواهد جامعه را سازمان دهد سیستم خود را دارد. یک دانش با دو رویکرد مختلف که اختلاف بسیار زیادی با هم دارند و عملکردها نتیجه را معلوم میکنند.
خرد و کلان دو قسمت یک دانش نیستند، یک دانش هستند با دو رویکرد متفاوت که همدیگر را طرد میکنند. چارچوبهای کنزی و... عملکردهایی دارند که عملکردها مورد بررسی قرار میگیرند. بازنگری وضعیتها نتیجه نامطلوب به خاطر مبانیها، سیاستها و گاهی اوقات قواعد است. به عنوان مثال مسلمانی که در حوزه علمیه بوده و وضعیت کشور برای او قابل قبول نبوده است و بازنگری کرده و به دین بودایی رفته است.
خرده اسلامی مثل این است که بگوییم مارشال و یا کینز اسلامی که برازنده بیان ما نیست، ما نظام تدبیر کلاسیکها، سازماندهی جامعه سوسیالیستها و... داریم. سازمان متفاوت سازماندهی متفاوتی نیز دارد.
ضعفی که چرا مطالعات تطبیقی در کشور ما به جایی نمیرسد نداشتن رویکرد جایگزین است، و تنها کاری که میکنیم تغییر عیود، بازی با کلمات و کجاندیشی است و توجهای به واقعیتها مسئلهای برای ما حل نمیکند ولی توجه به ساختارها میتواند مسائل را حل کنند.
تقاضا برای اقتصاد اسلامی وجود ندارد دو بحث دارد؛ ما در دانشگاه ارتدوکس درس میدهیم و از او رساله و پایاننامههای اقتصادی اسلامی میخواهیم و همچنین کسی که صاحب اندیشه و قدرت است توجهای به اقتصاد اسلامی نیست، معمولا باید قدرت و حکومت پشت سر دانش باشند.»
دکتر محمدمهدی مجاهدیموخر، استادیار اقتصاد بازرگانی دانشگاه علامه طباطبایی در جایگاه سومین سخنران گفت: «نکتهای که حائز اهمیت است، ما در موضوع اقتصاد کلان به ویژه، و موضوع اقتصاد اسلامی به صورت ویژه وارد معقولههایی میشویم که هیچ ارتباطی با هم ندارند.
ما یک ناسازگاری در علوم اقتصاد داریم بین اندیشههای متعارف میان خود و اندیشههای اسلامی که باید آن را حل کرد که این ناسازگاریها هم در آموزشها، هم جامعه از لحاظ رویکردی دچار تناقض میشود که یا اسلام و یا نگاه موجود را کنار میگذارد.
تناقاضات اگر بخواهد اندیشمندان را وارد کند باید این تناقضها حل شوند. اصول فقهی را برای تناقضات وارد کردیم تا چارهجویی در مسائل اقتصاد کنیم ولی اصول فقهی کارکردش این است که تناقضات را بگیرد و راهکار عملی به ما دهد.
مثلا در حوزه بانکی بهره را حذف کنیم و چیز دیگری را جایگزین آن قرار دهیم. در فضای اقتصاد اسلامی برای تئوریزه کردن از نرخ بهره استفاده نکنیم و سود را وارد کنیم ولی این رویکرد راهی برای پویایی نیست و فقط تناقضات را حل میکند و فقط چاره اسلامی دارد، وقتی وارد بحث در مقابل علم میشود به جای استفاده از علم از روایات و آیات و... استفاده میشود. اما چه باید کرد؟
مسئله فراتر از تقاضای دانشجویان است، مسئله تناقض تئوری غربی نیست، حتی مسئله ما سیاست گذارهایمان که غربی آموختند و میخواهند اسلامی فکر کنند نیست. معتقدم که علم اقتصاد لایههای متفاوتی دارد که فقط توجه به لایههای بیرونی است و به لایههای درونی توجهای نمیشود و باید به این لایه درونی توجه کرد و وارد عمق ماجرا شد.
ما باید وارد لایههای درونی اقتصاد شویم و یک قدم عقبتر بیاییم و از تئوریهای فلسفه که سبب شکلگیری اقتصاد شدهاند شروع کنیم و نباید فقط به فقه اکتفا کرد. استاد در دانشگاه در حوزۀ اقتصاد اسلامی باید با حوزه علمیه و اقتصاد متعارف مبارزه کند.
اگر میخواهیم دو قدم به جلو برداریم باید به دو موضوع تکیه کنیم؛ ریاضیات در حوزه نظریهها که اندیشه فکری را مبتنی برا اندیشههای اقتصاد کلان کنیم که خرد بنیان هستند، و اندیشه فکری را با عقلای اندیشمندان فلاسفۀ اسلامی پایه گذاری کنیم که اقتصاد را بر پایه فلسفه شکل دهیم.»
در ادامه دکتر امیر خادمعلیزاده گفت: «هر مسئلهای نیازمند آمار است که به تقاضا برمیگردد. در درسهای اقتصاد اسلامی فقط دانشجویانی که پایبند به مسائل اسلامی هستند به این دانش دارند و عوام دانشجویا ن حالت دافعه نسبت به این دانش دارند مخصوصا به خاطر استادانی که فقط نقد میکنند. تغییراتی باید صورت بگیرد و به رویکرد ایجابی برسیم. باید منجر به رویکرد جایگزین ایجابی با ساختارهای مناسب خود داشته باشیم.
نباید ساختارها را سخت و خشک بگوییم چون این نیز باعث دافعه میشود. آقایی میگفت وقتی با دانشآموز صحبت میکردم متوجه میشدم از چه خانوادهای است و مشکلش را حل میکردم. باید آموزش را جذاب کنیم تا دانشجو را تشویق برای درس خواندن کنیم.
هدف ما این است که تطبیقی و انتقادی با اصول موضوعه (مبانی هستیشناسانه) تا جایی که دافعه ایجاد نکند درس دهیم. مبانی معرفتشناختی را توضیح دهیم تا دانشجویان را وارد مباحث کنیم و برایشان حل مجهولات جذاب باشد. باید بنیادهای نظری و مبانی خردی اسلامی را وارد درس کلان اسلامی کنیم تا جایی که استاد بتواند درس دهد و دانشجو حالت مدافعه نداشته باشد.»
دکتر محمد نعمتی در دور دوم سخنرانی خود گفت: «اگر اقتصاد را نظام آداب مملکتداری بدانیم عرصههایی که باید داشته باشیم؛ عرصۀ تولید توزیع مصرف، عرصۀ منابع طبیعی، پول، قدرت و عرصۀ کالاهای عمومی که اینها پنج مقوله است که در زندگی با آنها درگیر هستیم و چگونگی تولید توزیع و مصرف مورد نظر ما است.
فقههای مختلف متولد شدهاند که هرکدام اصول و مبانی فلسفی خود را دارد و باید کنار فقه فلسفه آن را نیز باید بخوانیم، در جامعه به استادانی تبدیل شدهایم که فقط مبانی را میخوانیم و فلسفه را کنار میگذاریم که باید فلسفه خوانده بشود تا به معرفت درجه یک برسیم و مهم سازمان دادن زندگی اجتماعی است.»
دکتر محمدمهدی مجاهدیموخر در دور دوم سخنران خود گفت: «مشکل اولی که وجود دارد انتظارات جامعه از دانشکده است که باید کاری انجام دهیم، مسئله دوم تئورهسازی مسائل با غرب است که باید متون علمی را بهطور دیگری تنظیم کنیم و مسئله سوم سیاستمداران اقتصاد نمیدانند ولی فکر میکنند در اقتصاد سر رشته دارند و دیگرانی که اقتصاد میدانند را نادیده میگیرند.
تمرکز ما باید به مسائل غرب و اشتراکهای فکری ما با آنها باشد و بر مبنای آنها مبانی اقتصادی و فلسفی آنها را روشن کنیم، شاید به لحاظ ماهیت متفاوت باشد ولی از لحاظ ساختاری اشتراکهایی دارند که باید به آن توجه شود».
خبرنگار: فاطمه حسنآبادی