عطنا، ایران طی ماههای اخیر با بحرانی بیسابقه در حوزه انرژی دست و پنجه نرم میکند که منجر به زنجیرهای از تعطیلیهای پی در پی در سراسر کشور شده است. این معضل، که ریشه در عواملی، چون زیرساختهای فرسوده، عدم سرمایهگذاری کافی، تغییرات اقلیمی و مدیریت نامناسب منابع دارد، تأثیرات گستردهای بر زندگی روزمره مردم و فعالیتهای اقتصادی گذاشته است.
کمبود برق در تابستان و گاز در زمستان، دولت را ناگزیر به اتخاذ تصمیماتی کرده است که شامل تعطیلی گسترده ادارات دولتی، دانشگاهها و مراکز آموزشی میشود. این تصمیمات حتی شامل تعطیلی کسبوکارها، صنایع و فضاهای ورزشی نیز شده تا فشار بر شبکه انرژی کاهش یابد.
این تعطیلیها، هرچند با هدف مدیریت مصرف و جلوگیری از فروپاشی شبکه انرژی انجام میشود، اما عواقب منفی متعددی دارد. اختلال در روند آموزش، کاهش بهرهوری در بخشهای دولتی و خصوصی، زیانهای اقتصادی برای کسبوکارها و صنایع و نارضایتی عمومی تنها بخشی از پیامدهای این وضعیت است. شهروندان نیز با دشواریهایی در انجام امور روزمره و کاهش کیفیت زندگی مواجه هستند.
غلامرضا لطیفی، استاد برنامهریزی اجتماعی، شهری و منطقهای دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی، در گفتوگو با عطنا، به زوایای مختلف بحران انرژی و تعطیلیهای پی در پی کشور پرداخته است.
وی در این گفتوگو گفت: انرژی یکی از حیاتیترین عناصر توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جوامع محسوب میشود. برق، گاز و آب بهعنوان مهمترین حاملهای انرژی، نهتنها در بخش صنعت و تولید بلکه در آموزش، بهداشت، حملونقل و زندگی روزمره شهروندان نقش مستقیم دارند. در ایران طی سالهای اخیر، بحرانهای ناشی از کمبود برق، گاز و آب، به تعطیلی مکرر صنایع، مدارس، دانشگاهها و حتی ادارات دولتی منجر شده است. این بحرانها در فصلهای اوج مصرف (تابستان و زمستان) شدت بیشتری یافته و زندگی میلیونها شهروند را تحت تأثیر قرار داده است.
از منظر جامعهشناسی، انرژی تنها یک کالای اقتصادی نیست، بلکه بستر تعاملات اجتماعی، بازتولید سرمایه اجتماعی و حفظ انسجام اجتماعی را نیز شکل میدهد؛ بنابراین، بحران انرژی را باید نه فقط در سطح فنی و اقتصادی، بلکه در ابعاد اجتماعی و فرهنگی نیز تحلیل کرد.
لطیفی با بررسی بحران انرژی از دیدگاه جامعهشناسی، افزود: جامعهشاسان بسیاری، پیامدهای بحرانهای انرژی را بررسی کردهاند که میتوان این پیامدها را در قالب چند نظریه کلیدی مورد بررسی قرار داد. به طور مثال «امیل دورکیم» تأکید دارد که جامعه نیازمند نوعی انسجام و نظم اجتماعی است. بحران انرژی با ایجاد اختلال در زندگی روزمره، موجب گسست در روابط اجتماعی و کاهش حس اعتماد جمعی میشود. این وضعیت در صورت تکرار زیاد منجر به ناهنجاری میشود و میتواند باعث اختلالالهای اجتماعی گسترده شود.
«ماکس وِبِر» نیز در نظریه «عقلانیت ابزاری» بر نقش بوروکراسی و عقلانیت در اداره امور جامعه تأکید میکند. مدیریت ناکارآمد انرژی در ایران نمونهای از ضعف عقلانیت ابزاری در سطح ساختار حکمرانی است که باعث افزایش نارضایتی عمومی میشود.
همچنین «اولریش بک»، بحرانهای مدرن از جمله بحران انرژی را بخشی از ویژگیهای جامعه ریسکمحور میداند. او معتقد است که این بحرانها بهطور مستقیم نابرابریهای اجتماعی را تشدید میکند؛ بهویژه زمانی که باعث اختلال بر کسب و کارها و فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی شود.
«رابرت پاتنام» نیز باور دارد، قطع مکرر برق و گاز موجب کاهش سرمایه اجتماعی و تضعیف اعتماد متقابل میان مردم و نهادهای حکومتی میشود و لایههای اعتماد اجتماعی دارای گسست و فروپاشی خواهد شد.
در رویکرد تابآوری اجتماعی نیز نشان داده شده که جوامع چگونه میتوانند در برابر بحرانها مقاومت و خود را بازسازی کنند. بررسی این موضوع در ایران نشان میدهد که کاستی و عدم واقعگرائی و واقعبینی در ساختار نظام و برنامهریزی پایدار، تابآوری جامعه را کاهش خواهد داد.
این استاد برنامهریزی اجتماعی تاکید کرد: بحران برق، گاز و آب در ایران پیامدهای گستردهای بر اقتصاد کشور نیز برجای گذاشته است. تعطیلی صنایع، کاهش سرمایهگذاری، فشار بر خانوارها و تورم و گرانی، برخی از این پیامدها است.
وی ادامه داد: براساس گزارش وزارت نیرو در سال ۱۴۰۰، قطعی برق در تابستان موجب تعطیلی بسیاری از واحدهای صنعتی، بهویژه صنایع فولاد، سیمان و پتروشیمی شد. این تعطیلیها میلیاردها تومان خسارت به تولید و اشتغال وارد کرده است. کاهش تولید به دلیل تعطیلی صنایع موجب افزایش قیمت کالاهای اساسی و خدمات عمومی میشود که در نهایت قدرت خرید خانوارها را کاهش میدهد. همچنین عدم اطمینان نسبت به تأمین پایدار انرژی، سرمایهگذاران داخلی و خارجی را نسبت به سرمایهگذاری در بخش تولید دلسرد میکند و باعث فرار سرمایه از بخشهای مولد به غیر مولد خواهد شد. سرمایهگذار ترسو است و باید بسترهای لازم و امن را برای تولید و سرمایهگذاری داشته باشد.
لطیفی افزود: بر اثر بحران انرژی، خانوادهها نیز مجبور به استفاده از منابع جایگزین مانند ژنراتور، سوخت مایع، خرید آب معدنی و منابع نگهداشت آب شدهاند. بسیاری از مناطق با افت شدید فشار آب و خالی شدن سدها و منابع مصرفی مواجهند. با توجه به قرارگرفتن ایران در منطقه خشک و نیمهخشک، طی سالهای اخیر مدیریت منابع آب و خاک باید با رویکردهای علمی مناسب، برآوردهای لازم را برای جامعه رو به توسعه ایران اتخاذ میکرد و نه صرفا با روزمرهگی و سهلانگاری زمان را از دست داده تا برکمبودها افزوده شود. به دنبال این بحرانها، هزینههای زندگی افزایش یافته و فشار اقتصادی مضاعفی نیز بر جامعه وارد شده است.
این استاد علوم اجتماعی در ادامه به تاثیرات اجتماعی، فرهنگی و آموزشی بحران انرژی اشاره کرد و گفت: تأثیر بر آموزش یکی از قابل توجهترین پیامدهای بحران انرژی است. قطع برق در مدارس و دانشگاهها موجب تعطیلی کلاسهای حضوری و اختلال در آموزش آنلاین شده است. این وضعیت در مناطق محروم شدیدتر و نابرابری آموزشی را افزایش داده است.
وی عنوان کرد: سلامت روان و سلامت اجتماعی نیز از جمله موضوعات مهمی هستند که تحت تاثیر بحران انرژی قرار گرفتهاند. خاموشیهای طولانیمدت باعث ایجاد اضطراب، ناامیدی و بیاعتمادی در میان شهروندان شده است. مطالعات نشان میدهد که افزایش قطعی برق در تهران و اهواز طی سالهای ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ موجی از اعتراضات اجتماعی را به همراه داشته است.
لطیفی به تغییر سبک زندگی، بر اثر پیامدهای بحران انرژی اشاره کرد و افزود: خانوادهها مجبور به تغییر الگوهای مصرف انرژی و محدود کردن فعالیتهای اجتماعی و تفریحی خود شدهاند. این امر موجب کاهش کیفیت زندگی و افزایش تنشهای خانوادگی شده است. در کشوری که با کمبود و کاستی در حاملهای انرژی روبرو است، با سیاستهای غلط توسعه سرزمینی، شاهد موجی از خانههای دوم، ویلاسازیها به همراه ایجاد استخر و بلند مرتبهسازیهای گسترده بدون در نظر گرفتن زیرساختهای لازم آن هستیم. همچنین در حوزه کشاورزی که بخش زیادی از منابع آبی کشور را استفاده میکند، هنوز شاهد آبیاری سنتی و پرت شدید منابع آبیم. ناراحت کنندهتر از موارد گفته شده این است که در شرایط کنونی، در مناطق پر باران شمال کشور نیز شاهد کمبود آب هستیم.
وی ادامه داد: حاشیهنشینی و مهاجرت نیز از دیگر تاثیرات مهم بحران انرژی است. بحران انرژی در برخی مناطق منجر به مهاجرتهای درونشهری شده است. خانوارهایی که توان تأمین انرژی نداشتند به مناطق حاشیهای و کمهزینهتر نقل مکان کردهاند که این موضوع مشکلات اجتماعی تازهای ایجاد کرده است.
این استاد برنامهریزی اجتماعی، شهری و منطقهای دانشگاه علامه طباطبائی درباره حل بحران در کشورهای دیگر و مقایسه نمونههای بینالمللی با ایران گفت: کشور آلمان، با توسعه انرژیهای تجدیدپذیر مانند باد و خورشید توانسته است وابستگی خود به منابع سنتی را کاهش دهد. هند نیز در مواجهه با بحران برق، بستههای حمایتی برای صنایع کوچک و خانوارهای کمدرآمد ارائه کرده است تا فشار اجتماعی کاهش یابد. کشور آفریقای جنوبی با بحران خاموشیهای گسترده مواجه بوده است اما با اطلاعرسانی پیشدستانه و برنامهریزی خاموشیها توانسته بخشی از نارضایتی اجتماعی را کنترل کند. برخلاف کشورهایی که از انرژیهای جایگزین بهره میگیرند یا برنامههای حمایتی دارند، ایران بیشتر به سیاستهای مقطعی و واکنشی متکی بوده است.
وی در ادامه پیشنهادهایی برای کنترل بحران انرژی در کشور ارائه داد و گفت: «توسعه انرژیهای تجدیدپذیر و کاهش وابستگی به منابع فسیلی»، «بهبود مدیریت مصرف انرژی و آموزش عمومی»، «اطلاعرسانی شفاف و پیشدستانه در زمان بحران»، «حمایت مالی و اجتماعی از خانوارهای کمدرآمد»، «سرمایهگذاری در زیرساختهای نوین و تکنولوژیهای ذخیره انرژی» و «تقویت سرمایه اجتماعی از طریق مشارکت نهادهای مدنی در مدیریت بحران» پیشنهادهای راهبردی و جامعهشناسی برای حل این بحران است.
لطیفی در پایان گفت: بحران انرژی در ایران نه تنها یک چالش اقتصادی، بلکه یک بحران اجتماعی و فرهنگی است. تعطیلیهای مکرر صنایع، مدارس و خدمات عمومی منجر به افزایش نابرابری، کاهش سرمایه اجتماعی و فشار روانی بر شهروندان شده است. مقایسه با تجربه سایر کشورها نشان میدهد که راهحل پایدار تنها از مسیر ترکیب اصلاحات ساختاری در حوزه انرژی، سرمایهگذاری در انرژیهای نو و مدیریت اجتماعی و فرهنگی بحران میگذرد؛ در غیر این صورت، بحران انرژی میتواند به تهدیدی جدی برای انسجام اجتماعی و توسعه پایدار ایران بدل شود.