در همه بحرانهای اخیر از سیل سال گذشته، گرانی بنزین، سقوط هواپیما، تا چالش کرونا که چهره دیگری از رسانه را نمایان کرد، روزنامهنگاران از این برحذر داشته شدند که به وظیفه ذاتی خود عمل کنند و درصدد جستوجوی اخبار برآیند و به کشف حقیقت نایل شوند و این حقایق را با مردم درمیان بگذارند. نتیجه روشن این موضوع بیاعتمادی به رسانهها- از رادیو و تلویزیون گرفته که ساختار کاملاً دولتی دارد تا باقی رسانهها که یا دولتی یا وابستهبه دولت هستند- خواهد بود.
به گزارش عطنا و به نقل از فرهیختگان آنلاین، محمد مهدی فرقانی، رئیس دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامهطباطبائی معتقد است: در این دوسه ماه اخیر بیش از هرچیزی شاهد تحلیلها و آیندهنگریهای بیشماری ناظر به آثار و تبعات شیوع ویروس کرونا بر عرصههای مختلف اعم از دانش، جامعه، فرهنگ، اقتصاد، سیاست، حکمرانی و... بودیم. کرونا حتی بر سرگرمیها، تعاملات فردی و اجتماعی و... آثاری گذاشته و خواهد گذاشت و هرکسی از ظن خود تصویری از آینده ارائه کرده است. در این میان صاحبنظران علومانسانی در سطح بینالمللی همچون نوام چامسکی و یورگن هابرماس گرفته تا صاحبنظران حوزه علومانسانی و اجتماعی در کشور خودمان وارد این صحنه شدهاند و انگارههای مختلفی را ناظر به آینده پساکرونا مطرح میکنند. یکی از انتقاداتی که عمدتاً در قاطبه تحلیلهای خارجی و داخلی به چشم میخورد، این بود که جهان، مسئله کرونا را بیشتر یک مسئله پزشکی میبیند و صرفاً از منظر پزشکی بدان نگاه میکند. اگرچه کرونا خواهناخواه در وهله اول موضوعی پزشکی است و از این بابت باید جامعه پزشکی و پرستاری را تحسین و ستایش کرد که در این مدت فداکاری کردند، قربانیانی دادند و خوش درخشیدند و یک مقبولیت عمومی کسب کردند. ما هم امیدواریم این نوع مقبولیت و حس احترامی که در این دوره نسبت به جامعه پزشکی ایجاد شد، تعمیم و ادامه یابد. اما در عینحال نباید فراموش کرد که کرونا صرفاً یک مسئله پزشکی نیست و این بحران در میان تحلیلها از منظر علوم انسانی بررسی نشد، در حالی که بیشترین آثار آن روی انسان، سبک زندگی، روابط اجتماعی، روابط میانفردی، مناسبات روانشناختی و مسائلی از این قبیل بوده است، لذا باید اذعان داشت که این جنبه تا حد زیادی مغفول مانده است، درحالیکه ترکیب اینها با هم میتواند کارآمد باشد. برای چگونگی مواجهه با این بحران ایده من آن بود که دولت باید ستادی تشکیل دهد که فقط پزشکان و جامعه پزشکی در آن تصمیمگیرنده نباشند و جامعهشناسان، روانشناسان، متخصصان حوزه ارتباطات و تخصصهای چندوجهی نیز در آنجا حضور داشته باشند تا در تعامل با هم بهترین راهکارها را پیدا کنند و به این جمعبندی برسند که با چه زبان و با چه ادبیاتی باید این مسائل برای مردم بازگو شود تا مشارکت اجتماعی در مواجهه با بحران به حداکثر برسد. بهویژه برای عملیاتی کردن دستورالعملهایی که برای قرنطینه و درخانه ماندن و امثالهم صادر شد، این ترکیب بهخوبی میتوانست بیشترین کارآیی را داشته باشد. اما به هر جهت چنین ستادی با چنین ترکیبی که بتواند تخصصهای چندگانه مورداشاره را دربر داشته و با دولت، رسانهها، پزشکان و... تعامل و ارتباط داشته باشد، شکل نگرفت. من براساس تجربه و تخصص خود میخواهم بیشتر روی رسانهها تمرکز کنم. ما در عرصه روزنامهنگاری ژانرهایی تحتعنوان روزنامهنگاری بحران و روزنامهنگاری راهحلگرا داریم که هر دو شاخههایی از روزنامهنگاری و ارتباطات و توسعه تلقی میشوند که ارتباطات و روزنامهنگاری را در خدمت پیشرفت جامعه میبینند. هرکدام از اینها برای دورهها و مواقع بحرانی راهکارهایی پیشنهاد میدهند و تجربههایی پیشرو میگذارند، ولی متاسفانه بهدلیل ساختار مدیریت و مالکیت رسانهها در ایران و نیز تجربه تاریخی حضور و فعالیت 180ساله روزنامهها و مطبوعات و رسانهها، این امکان برای رسانههای ما وجود ندارد. این ساختار به دلایل مختلف ازجمله فقدان قوانین مناسب و مدون که آزادی رسانهها را تامین و تضمین کند و حقوق رسانهها را به رسمیت بشناسد، پاسخگوی نقشآفرینی مقتضی رسانهها در شرایط بحران نیست. ذات رسانه با قلمیسازی، بیان حقیقت و آشکارسازی امور پیوند خورده است. ما نمیتوانیم از رسانه توقع پنهانکاری داشته باشیم، چراکه اساساً ذات رسانه سرپوش برداشتن از واقعیتها است. ولی بهمحض حرکت به این سمت، روزنامهنگاران و رسانهها با مشکلات متعددی روبهرو میشوند. یعنی بهرغم 180 سال تاریخ مطبوعات ما هنوز یک قانون در حمایت از حقوق روزنامهنگاران و در حمایت از حقوق رسانهها بهمعنای اخص کلمه نداریم. البته چیزی در قانون مطبوعات وجود دارد و حقوقی را بیان کرده، اما این مبحث بیشتر به حدود رسانهها میپردازد. گویا اساساً نگاه از ابتدا این بوده که رسانهها ذاتا متخلف و نافرمان هستند و ذاتا باید گوش آنها را کشید و مراقب بود دستاز پا خطا نکنند.
عرض بنده این است که بهدلیل فقدان تجربه مطبوعات آزاد و روزنامهنگاری آزاد در تاریخ 180ساله رسانهای ما، زمینه خطای رسانهها در این حوزه بالا رفته است. روزنامهنگاران ما درطول تاریخ هیچگاه فرصت نکردند شرایط روزنامهنگاری معتدل مناسب و آزاد را تجربه کرده و با آزمون و خطا پخته شوند و راه و چاه را تشخیص دهند.
در همه بحرانهای اخیر از سیل سال گذشته، گرانی بنزین، سقوط هواپیما، تا چالش کرونا که چهره دیگری از رسانه را نمایان کرد، روزنامهنگاران از این برحذر داشته شدند که به وظیفه ذاتی خود عمل کنند و درصدد جستوجوی اخبار برآیند و به کشف حقیقت نایل شوند و این حقایق را با مردم درمیان بگذارند. نتیجه روشن این موضوع بیاعتمادی به رسانهها -از رادیو و تلویزیون گرفته که ساختار کاملاً دولتی دارد تا باقی رسانهها که یا دولتی یا وابسته به دولت هستند- خواهد بود. ما یک وزنه تعادل ترازو در حوزه روزنامهنگاری، ارتباطات و رسانهها داریم که یک کفه آن حقوق روزنامهنگاران و رسانه بوده و کفه دیگر مسئولیت اجتماعی آنها است. هر دو کفه باید در تعادل و توازن با یکدیگر باشند. این حکم دینی و قرآنی ما است که خداوند از ما آنچه استطاعت نداریم، انتظار ندارد. در واقع حقوق روزنامهنگاران را اگر در چارچوب قانون محقق نکنیم، نمیتوانیم از آنها پاسخگویی و مسئولیت بخواهیم. این ترازو در کشور و جامعه ما در طول 180سال گذشته مطلقاً متعادل نبوده است. به هر ترتیب در بحران کرونا میتوان فضا را به پیشاکرونا و پساکرونا و حین کرونا تقسیم کرد. از نظر من در پیشاکرونا رسانهها نیز همانند مسئولان در غفلت بودند. در واقع رسانهها به عمد یا سهواً این موضوع را نادیده گرفتند و به آن اعتنا نکردند و حتی در مقاطع اولیه مسئله کرونا را تکذیب کردند. در ابتدا شما شاهد تکذیبهای متعدد و مکرر بودید و گفته میشد هیچ موردی از کرونا در ایران دیده نشده و هیچ اتفاقی نیفتاده، اما در ادامه مشخص شد در همان روزهایی که تکذیب میشد، کرونا در ایران نیز وجود داشته است. همین رویه به بیاعتمادی دامن میزند، چرا که حقیقت دیر یا زود معلوم میشود. هم مسئولان و هم رسانههای ما در دوران پیشاکرونا ضعیف عمل کردند. رسانههایی که منبع آنها دولتی و رسمی است، همان اطلاعات و گفتهها را بازگو میکنند، چراکه بهطور طبیعی از خود تولید اطلاعات و محتوا ندارند. اما در حین کرونا رسانهها در مجموع بهتر عمل کردند. چون با بحران درگیر شده و ضمن قرار گرفتن در متن ماجرا قضیه را جدی دیدند. در چنین بستری اگر مردم به رسانهای اقبال نشان دادند، این اقبال الزاماً بهمعنای اعتماد به رسانه نیست. آنها چارهای نداشتند که اطلاعات رسمی را از آن رسانه بگیرند، لذا رسانه نباید این موضوع را به حساب اعتماد به خود بگذارد و اینگونه تصور شود که اعتماد به رسانه بالا رفته است. طبیعی است که وقتی هر روز سخنگوی وزارت بهداشت بهصورت زنده با صداوسیما مصاحبه کرده و جدیدترین آمار مربوط به کرونا را اعلام میکند، مردم برای شنیدن جدیدترین آمارها به این رسانه مراجعه میکنند. به هر ترتیب باید اذعان داشت که رسانهها در حین کرونا بهتر عمل کردند و درباره پساکرونا نیز هنوز نمیتوان به قضاوت مشخصی در اینباره رسید. هنوز همه گرم هستیم و تصویر روشنی از آینده کشور و بایدها و نبایدهای مقتضی در حوزههای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، رسانهای و... نداریم. این بایدها و نبایدها باید درکنار هم و بهصورت مجموعه دیده شوند و مادامی که اعتمادسازی صورت نگیرد، راهحلها عملا به نتیجه نخواهند رسید.