استادتمام علوم ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع) رابطه تنگاتنگی میان وقوع انقلاب و جابجایی ارزشها وجود دارد و ما طی 70 سال دو بار دچار این مشکل شدیم، گفت: در دولت احمدینژاد، دستوری از جانب رئیسجمهور مبنی بر ارائه مدرک تحصیلی بهمنظور بررسی به وزارت علوم صادر شد که 80 درصد مقامات کشور از اجرای این دستور خودداری کردند.
به گزارش خبرنگار عطنا، مهدی محسنیانراد، 27 آذرماه در نشست تخصصی «چهل سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران»؛ بازخوانی آراء و نظریههای جامعهشناختی در باب انقلاب اسلامی ایران در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی (گزارش تصویری) با موضوع «پیروزی تعهد بر تخصص در دهه اول انقلاب اسلامی و اثرات اجتماعی آن بر ایران دهههای بعد» سخنرانی کرد.
وی صحبتهای خود را در رابطه با 40 سال بعد از انقلاب ادامه داد و گفت: رابطه تنگاتنگی میان وقوع انقلاب و جابجایی ارزشها وجود دارد و ما طی 70 سال دو بار دچار این مشکل شدیم، تحقیقات نشان میدهد هر دو انقلاب بهصورت طبیعی، توافق در رابطه با ارزشهای منفیشان، بیشتر از توافق بر سر ارزشهای مثبت است.
محسنیانراد افزود: طبق بررسیهای انجامشده در تحقیقات، در انقلاب اسلامی، توافق بر سر نفی ارزشهای پیش از مشروطه بود، همه موافق رفتن شاه بودند، اما اختلافها از زمانی شروع شد که قرار شد کسی بیاید و در اصل انقلاب نمیدانست باید چه کند.
وی اظهار کرد: نتیجه تحلیل محتوا 86 روزنامه دوره مشروطه نشان میدهد که در آن زمان، وطن رتبه یک ارزشها بود و بدبختی، فقر و عقبماندگی در رتبه اول ارزشهای منفی قرار داشتند.
این استاد علوم ارتباطات افزود: همچنین این نتایج در انقلاب 57، بهگونهای بود که انقلاب اسلامی و امام، در صدر ارزشهای مثبت بودند و در مقابل، یک نوع غربستیزی سنگین در کشور حاکم بود، بهگونهای که امپریالیسم، استعمارگران، وابستگی و ازایندست در صدر ارزشهای منفی قرار داشتند.
استادتمام علوم ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع) تصریح کرد: در انقلاب مشروطه، مردم نگاه علمگرا داشتند و امیدوار بودند تا علم آنها را نجات بدهد، همچنین دانشمند و دانش و مواردی ازایندست، از رتبه بالایی ازنظر ارزشهای مثبت برخوردار بودند اما در انقلاب اسلامی، در پایین بودن ارزش علم و دانش، توافق وجود داشت.
وی ادامه داد: مهمترین اختلاف دو انقلاب، حول محور غرب بود، افکار در مشروطیت موافق و در انقلاب اسلامی مخالف غرب بودند.
محسنیانراد با اشاره به آناتومیهای انقلاب در دنیا، اظهار کرد: 5 یا 6 آناتومی انقلاب در جهان وجود دارد، بهنظر من انقلاب اسلامی نوع هفتم است، چراکه در هیچجای جهان نمونه ندارد، این انقلاب با نفرت از شاه و شاهنشاهی و با بیزاری از امپریالیسم و بیگانگان، همچنین با درک همبستگی میان شاه و بیگانگان، در آرزوی دستیابی به آزادی، هرلحظه در حال تبدیل برخی ارزشها به آرمانها پیش میرفت.
این استاد دانشگاه تأکید کرد: اشتباه بزرگ روشنفکری ایران در سالهای پیش از انقلاب، نفی غربزدگی از روی تجدد بود، آنها باید بهجای غربزدگی، جایگزینی مانند مدرنیته را توضیح میدادند، اما چیزی ارائه نکردند.
وی در مثالی تصریح کرد: دکتر شریعتی، با توضیح کامل شیعه صفوی آن را نقد و بجای آن شیعه علوی را معرفی میکند، اما آن را بهطور کامل توضیح نمیدهد و همین امر موجب میشود هرکسی بتواند تحلیل خود را ارائه بدهد؛ این خطای بزرگ شریعتی بود.
محسنیانراد اذعان کرد: در اوایل انقلاب به این دلیل که بسیاری از رشتهها دکترا نداشتند، استادان برای تحصیل به غرب میرفتند که در نتیجه نگاه غربستیزی که در جامعه حاکم شده بود و بسیاری نیز به استادان دانشگاه حمله کردند و همین امر سبب ظهور نوعی نگاه تخصصستیز شد.
این استاد علوم ارتباطات ادامه داد: البته کسانی چنین کارهایی را میکردند که نفعی در آن داشتند، چراکه همه انقلابها را یک طبقه خاص تودهای که به یک درک جمعی رسیدهاند، میچرخانند.
وی ضمن تأکید بر این مسئله که در حال حاضر وابستگی افراد به ارزشها مهم نیست، بلکه رتبه ارزش موردنظر، برای آنها مهم است، تصریح کرد: در آن دوره انقلاب، هیئت دولتی شکلگرفته بود که روشنفکران اسلامی بودند و ستیزی با غرب نداشتند.
محسنیانراد ادامه داد: اعضای آن هیئت دولت افرادی خاکی بودند که حتی از ماشینهای دولتی نیز استفاده نمیکردند، اما طبقه سوءاستفاده کنندهای که با تجمع، رهبری را به دست آورده بود، غربستیز نبودن آن را بهانه کرده و جدلی را مبنی بر تعهد و تخصص آغاز کردند.
استادتمام علوم ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع) اظهار کرد: اگر جنگ نمیشد، نیروهای روشنفکر قدرت آن را داشتند تا مردم را نسبت به اینکه دارند بهنوعی بیراهه میروند قانع بکنند، اما جنگ و ناتوانی ارتش، یک دیپلم افتخار به نفع تعهد و به ضرر تخصص صادر شد که تعهد حرف اول را میزد.
محسنیانراد در رابطه با تعهد و تخصص، اذعان کرد: اولین حوزهای که بلای تعهد و تخصص بر سرش آمد، رسانه بود، طی تحقیقی که در سال 69 انجام شد، بهاین نتیجه رسیدیم که از فارغالتحصیلان 20 سال دانشکده ارتباطات، تنها 6 درصد جذب رسانه شده بودند، چون میلی به تخصص در حوزه رسانه نبود.
وی در رابطه با مدل مدیریت کشور، گفت: چندین شیوه مدیریتی در جهان وجود دارد، اما طی یک تحقیق طولانیمدت به این نتیجه رسیدیم که در ایران، مدل جدیدی شکلگرفته است که ما نام آن را «مدیریت هیئتی» گذاشتیم.
این استاد علوم ارتباطات ضمن اشاره به اینکه مدیریت هیئتی توانست ایران را از جنگ با عراق نجات بدهد، گفت: این نوع مدیریت چند مشخصه دارد که شامل مدیریتی است که میان کارکنان پراکندهشده و نوعی همکاری خودجوش به وجود میآورد و همچنین بهشیوههایی غیرتحکمآمیز که تلاش میکنند، کاری کند تا کارکنان نوعی همرنگی و همنوایی پیشه کنند؛ همنوایی شیوهای است که در آن باید هرچه رئیس میگوید، انجام دهیم چون حضور در گروه داوطلبانه است و این، همان اتفاق بدی است که باعث میشود گزینش صورت نگیرد.
محسنیانراد بیان کرد: بنابراین چون مدیریت هیئتی داوطلبپذیر است، تلاشی برای پرورش استعدادها نخواهد کرد، بلکه تلاش برای حداکثر توانایی است، بلایی که بر سر دانشگاههای ایران آمده نیز محصول همین روند است.
استادتمام علوم ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع) با اشاره به اینکه این نوع مدیریت برای جنگ خوب است نه مدیریت کشور، اظهار کرد: از اوایل دهه سوم انقلاب شرایطی بهوجود آمد که شامل 5 بخش میشوند:
این استاد علوم ارتباطات در پایان سخنان خود تصریح کرد: در دولت محمود احمدینژاد، دستوری از جانب رئیسجمهور مبنی بر ارائه مدرک تحصیلی بهمنظور بررسی به وزارت علوم صادر شد که 80 درصد مقامات کشور از اجرای این دستور خودداری کردند و این هر آن چیزی بود که من در 40 سال گذشته دیدم.