اگر ارزش پول کشور مقصد کم باشد، تعداد توریستهایی که به آن کشور میروند بالا میرود. با توجه به اینکه هر توریست میتواند جنسهای مرغوب و باکیفیت را با حداقل قیمت بخرد، بنابراین حجم قابل توجهی ارز را همراه خود وارد کشور مقصد میکند و همچنین با خرید اجناس بومی به اقتصاد داخلی آن کشور هم کمک میکند.
علی قلیزاده-عطنا؛ با روی کار آمدن دونالد ترامپ بهعنوان رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، روابط پیچیده ایران و این کشور وارد فاز جدیدی شد. ترامپ در همان ابتدای دوره ریاست جمهوری، مخالفت خود را با بسیاری از تصمیمات باراک اوباما، رئیس جمهور قبلی ایالات متحده آمریکا اعلام و از جمله آن معاهده برجام را نقض کرد.
با این تصمیم کشمکشهای ایران و آمریکا از سر گرفته شد و ارزش پول ملی ایران اولین قربانی این کشمکش شد؛ قیمت دلار طی 5 ماه از اردیبهشت امسال تا مهر جاری از 4 هزار تومان به 17 هزار تومان رسید و این در حالی بود که قیمت دلار از خرداد سال پیش تا اردیبهشت امسال تقریبا روند ثابتی را طی کرده بود.
نوسانات قیمت ارز در چند ماه اخیر بسیاری از اقتصاددانان و تحلیلگران را وا داشت که در جستوجوی علت اصلی بیثباتی بازار سکه و ارز، خصوصاً دلار باشند و هر روز صفحات روزنامهها و سایر وسایل ارتباط جمعی را با تحلیلهای خود پر کنند.
التهابی که در بازارهای مختلف ایران وجود دارد حاصل عللی است که پرداختن به آن حدیث مفصلی میطلبد اما در اینجا به یکی از تاثیرات این بیثباتی که به بخش گردشگری مرتبط میشود میپردازیم و سعی میکنیم به این سؤال پاسخ دهیم که گردشگری امروز ما در چه شرایطی قرار دارد، چه تهدیدها و چه فرصتهایی پیش روی آن است و آینده این صنعت بهکدام سمت میرود؟
دکتر مجتبی محمودزاده، عضو هیئت علمی گروه مدیریت و جهانگردی در این خصوص معتقد است: «در حال حاضر کاهش نرخ ارز به نفع صنعت گردشگری ایران است اما آمریکا سیاستهایی را پیش گرفته است که تاثیرات مثبت تغییرات نرخ ارز را خنثی میکند. مثلا به کسانی که در کشورهای اروپایی زندگی میکنند و به ایران میروند، روادید آمریکا نمیدهد. بنابراین از ورود ارز خارجی به کشور جلوگیری میشود اما این مسئله برای کشورهای خاورمیانه مثلا ترکیه، عراق و کشورهای حوزه خلیج فارس صدق نمیکند و اتفاقاً برای آنها بسیار هم مناسب است.»
صنعت گردشگری یکی از صنایعی است که تا حد زیادی تحت تاثیر مسائل سیاسی است و تصمیمات بینالمللی تاثیر زیادی بر برخورد فرهنگها که ذیل صنعت گردشگری تعریف میشود، میگذارد. هدف هر صنعت، سودآوری است و صنعت گردشگری علاوه بر مردمی بودن، صنعت سفید است که با ورود هر گردشگر به کشور به صورت مستقیم برای 5 نفر و غیرمستقیم برای 9 نفر فرصت شغلی ایجاد می شود. ارتقای سطح زندگی مردم، اشتغالزایی و رفع بیکاری، افزایش سرمایهگذاری، توسعه و بهبود زیربنایی، ارزآوری، فروش خدمات و رونق اقتصادی و... از مشخصههای توسعه گردشگری در کشور خواهد بود.
پس از شکایتی که ایران علیه تحریمهای آمریکا در دیوان بینالمللی لاهه انجام داد و رأی مثبتی که به نفع ایران صادر شد، خیلی از کارشناسان گردشگری معتقدند که با کم شدن تحریمها و فشار آمریکا، صنعت گردشگری با کیفیت بیشتری کار میکند و قطعا تعداد گردشگران افزایش مییابد.
محمودزاده در این رابطه میگوید: «قرار دادگاه لاهه به لحاظ محیط بینالملل تاثیر مثبتی دارد اما به پایبندی آمریکا بستگی دارد. جو خوبی در محیط بینالملل راه افتاده است و اگر آمریکا تحریمهای خود را تشدید نکند بسیار به نفع ما خواهد بود.»
مرور آمارهای مربوط به تعداد گردشگران بینالمللی واردشده به ایران(در جدول پایین) نشان میدهد برخلاف وعدههای رئیس دولتهای یازدهم و و دوازدهم و اهداف کمّی سند چشمانداز، بخش گردشگری ایران جایگاه واقعی خود را به دست نیاورده است و با عدم تحقق برنامههای پیشبینیشده به نظر میرسد با ادامه شرایط فعلی در این بخش، بسیاری از فرصتهای تاریخی صنعت گردشگری بهسرعت از دست خواهد رفت و با وجود «خوشخیالیهای پفکی» آینده چندان درخشانی برای این بخش در انتظار نیست.
برای واضح شدن مسئله تاثیر نرخ ارز بر صنعت گردشگری، از دو جنبه میتوان وارد شد؛
1.کشور مقصد با ارزش پول کم و 2. کشور مبدأ با ارزش پول کم.
اگر ارزش پول کشور مقصد کم باشد، تعداد توریستهایی که به آن کشور میروند بالا میرود. با توجه به اینکه هر توریست میتواند جنسهای مرغوب و باکیفیت را با حداقل قیمت بخرد، بنابراین حجم قابل توجهی ارز را همراه خود وارد کشور مقصد میکند و همچنین با خرید اجناس بومی به اقتصاد داخلی آن کشور هم کمک میکند.
علاوه بر آن هر توریست با خرید اجناس داخلی کشور، به صادرات آن کشور کمک میکند؛ اقتصاددانان به این نوع از صادرات، صادرات پنهان میگویند. صادرات پنهان، به صادرات غیرتعرفهای میگویند که از فیلتر تعرفه گمرک نمیگذرد اما ارز خارجی را وارد کشور میکند. مثلا خرید یک ساندویچ در کشوری که به آن مسافرت کردهایم یک صادرات پنهان محسوب میشود؛ زیرا در ابتدا پول کشور مبدأ تبدیل شده و بنابراین ارز وارد کشور مقصد شده است و همچنین ساندویچ از گمرک رد نمیشود که تعرفه گمرکی به آن اضافه شود.
جنبه دیگر، مسئله کشور مبدأ با ارزش پول پایین است. اگر ارزش پول کشوری پایین بیاید، شاخص رفاه آن هم کم میشود و بنابراین قدرت خرید مردم پایین میآید. خرید اجناس و هزینههای غیرضروری کاهش مییابد و مردم از مسافرتهای تفریخی و پرهزینه اجتناب میکنند. رفتن به سفرهای خارجی برای کشوری که ارز آن نسبت به ارز کشورهای دیگر کمارزشتر است، گرانتر خواهد بود و بدین صورت مردم سعی میکنند از هدر دادن پول خود جلوگیری کنند و در زمانی که نرخ ارز بهضرر آنهاست مسافرت نکنند.
بنابراین نرخ ارز رابطه مهمی با صنعت گردشگری دارد و اگر ایران بتواند نوسانات ارزی خود را کنترل کند و قیمت دلار را به اندازهای که در اردیبهشتماه بود برساند، میتوانیم امیدوار باشیم که صنعت گردشگری حالت متعادل خود را حفظ کند. همچنین خروج کسانی که قصد مسافرت به دیگر کشورها را دارند هم آسانتر خواهد شد و نگران خروج سرسامآور ریال با ارزش پایین از کشور نخواهیم بود.
به هر روی میتوان اینگونه نتیجه گرفت که با وجود چالشهای مهمی که کاهش و افزایش بیدلیل نرخ ارز بر اقتصاد میگذارد و تاثیرات روانی و اجتماعی که نوسانات بازار بر زندگی مردم به خصوص افراد کمدرآمد دارد با وجود این، میتوان از این تهدید فرصتهایی هم دید و در زمینه جذب گردشگری تصمیماتی شایسته اندیشید.
سیاستگذاران در عین حال که باید جلوی صادرات معکوس را به کشورهای همجوار بگیرند که روزانه برای تهیه خرید مایحتاج از مرزها عبور میکنند، باید در جهت تبدیل تهدیدات به فرصت که در طولانیمدت به بازگشت تعادل مالی به بازار کمک میکند، گامهای جدیتری بردارند و از فضای شعارزده در صنعت گردشگری دوری کنند.