استاد جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبائی گفت: شوکهای به وجود آمده در جامعه مانند پدیده شهید حججی نشان میدهد که ما جامعه را نفهمیدهایم.
به گزارش عطنا به نقل از مهر، سال گذشته بود که شهادت شهید محسن حججی و انتشار عکس های او که نشان دهنده صلابت و رشادت وی بود موج گسترده ای را در میان آحاد مختلف مردم به وجود آورد و واکنش های مختلفی را به همراه داشت. امروز پس از گذشت حدود یک سال از شهادت حججی به سراغ محمدتقی کرمی استاد جامعه شناسی و عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی رفتیم تا باز هم مولفه های جامعه شناختی این مسئله را مورد ارزیابی قرار دهیم. متن زیر مشروح گفتگوی ما با این استاد دانشگاه است؛
سال گذشته خبر شهادت شهید حججی موج عظیمی در میام مردم ایجاد نمود و همه را متاثر کرد. برای پرداختن به این مسئله در درجه اول بفرمایید بسترهای جامعه شناختی رشد چنین افرادی اعم از دهه هفتادی ها چطور قابل تحلیل است؟
ما در کشورمان با وجود اینکه به نظر می رسد به ظاهر از فضای انقلابی گری فاصله گرفته ایم اما این مربوط به کلیت جامعه ما نیست. ما در شهرها و روستاها با یک واقعیت متکثری روبرو هستیم که در عین حالی که یک نشانه هایی مبنی بر فاصله گرفتن از برخی ارزش های اسلامی و انقلابی درون برخی از مردم وجود دارد در یک گروه دیگری نشانه هایی هست که اینها به شدت و بلکه راسخ تر از نسل اول انقلاب به آرمان های انقلاب وفادارند و این آرمان ها بازتولید می شود.
بسترهای این امر هم چند دسته است. یکسری بسترهای تاریخی دارد. جامعه ما یک جامعه شیعه است. فرهنگ شهادت و ولایت و ایثار در آن قوی است و محبت اهل بیت و حریم اهل بیت در جامعه ما یک امر جدیدی نیست و دائما در حال بازتولید است. هر محرم و صفری که ما هر سال شاهد هستیم، یک بار بازخوانی تبار تاریخی شیعه است. تشیع در این کشور دائماً در حال تجدید حیات است و روح تازه پیدا می کند.
نکته دیگر این است که در کنار فرهنگ دوستی اهل بیت ما یک تاریخ جنگ تحمیلی را داریم که باز هم بحث فرهنگ شهادت و ایثار را دارد. وقتی افرادی که به سوریه می روند، را می بینیم عمدتاً نوستالژی بازگشت به دوران جنگ در اینها وجود دارد. آنها از فرصت های از دست رفته با حسرت یاد می کنند حالا وقتی میدان ایثار و شهادت فراهم می شود مشتاقانه شرکت می کنند.
اما در کنار بسترهای تاریخی و محیطی که ما می توانیم نشان دهیم، چیزی که کمتر به آن توجه می شود این است که ما با یک مسئله ای مواجه هستیم که آن مسئله مظلومیت تشیع است. در اتفاقاتی که در سوریه و یمن و لبنان و افغانستان و... رخ داده است شما هیچ گاه ندیده اید که شیعه اقدام به خشونت کرده باشد. همیشه رفتار شیعه رفتاری دفاعی بوده و در یک فضای مظلومیت قرار داشته است. شیعیان هیچ گاه به مساجد اهل سنت حمله نکرده اند. هیچگاه مراسم مذهبی اهل سنت را مورد تمسخر یا اذیت قرار نداده اند. وقتی شما در یک موضع مظلومیت قرار می گیرید. مظلومیت روی دیگر یک شجاعت است. شما می بینید که گفتمان و پایگاه معرفتی شما با وجود منطقی بودن و حقانیت مورد ظلم واقع می شود و این یک شجاعتی ایجاد می کند.
مثلا بحث انرژی هسته ای در ایران یک جنبه های منطقی، جنبه های رسانه ای و یک جنبه های واقعی و عینی دارد. در جنبه های عینی می بینید که گفتمان جمهوری اسلامی گفتمان مظلومی است و حتی کسانی که تمایل دارند ما با غرب گفتگو کنیم و کوتاه بیاییم متوجه هستند که در یک منطق زورگویی و یک طرفه قرار گرفته ایم. در مجموع به نظر می رسد که فهم مظلومیت یک شجاعتی به وجود می آورد.
علاوه بر این ما از بسترهای فردی و شخصی نیز نمی توانیم غفلت کنیم. بسیاری از این آدم ها انتخاب کرده اند که یک راه متفاوتی را طی کنند که البته راه پرخطری است و اینها خطرها را به جان پذیرفتند.
بعد از شهادت شهید حججی یک موج اجتماعی در جامعه به وجود آمد به نظر شما چه عواملی در بروز این موج تاثیرگذار بوده است؟
چند نکته را در فهم چرایی این موج باید در نظر گرفت. داستان شهید حججی یک داستان خاصی است به این معنا که وی دقیقاً در زمانی به شهادت می رسد که داعش در موقعیت ضعف است. ما احتمال نمی دادیم که چنین اتفاقی بیفتد. فضایی که هم در عراق و هم در سوریه وجود دارد این است که ما با پیروزی های چشم گیری مواجه هستیم و هنوز هم روند همین است. ولی سال گذشته در این مسیر یک ناباوری اتفاق افتاد که آمریکایی ها فضایی را در میدان جنگ ایزوله کردند و داعشی ها توانستند بیایند و حدود چهل نفر را به شهادت برسانند. پس اصل اتفاق در یک فضای ناباوری بود.
سوال اصلی این است که در بین این همه شهید چرا شهید حججی دیده شد و بر آن مانور داده شد. یک تحلیل های عادی رسانه ای وجود دارد به این معنا که شهید حججی ابتدا اسیر شد، داعش بر روی اسارت وی مانور داد و یک عکس منتشر شد. این عکس از لحاظ نشانه شناسی خیلی عکس عجیبی است. به نظر می رسد فرد پشت سری در موقعیت ضعف قرار دارد و فردی که اسیر شده در موقعیت قدرت قرار دارد. این حالت انتزاع نسبت به سرنوشت این انسان مورد توجه قرار گرفت.
من نمی خواهم مقایسه کنم اما چند سال پیش یکی از مشاهیر هنری در بستر بیماری بود و دائما خبر مرگ وی منتشر شده و تکذیب می شد. وقتی از دنیا رفت، این مرگ بازتاب رسانه ای گسترده ای داشت. وقتی شما از قبل اذهان را آماده یک آدم کرده اید، همه اخبار او را دنبال می کنند.
وقتی داعش صحنه هایی از اسارت و شهادت شهید حججی را منتشر کرد همه اینها چرایی ایجاد موج اجتماعی را در منطق فهم رسانه ای قابل تحلیل می کند.
گاهی در تحلیل این مسائل نمی توانید امور مادی را مورد نظر قرار دهید. این حرف ها هم درست است و موج رسانه ای ایجاد می کند اما وقتی که شما آمادگی شهید حججی از قبل از اعزام به سوریه را بشنوید، مسئله متفاوت می شود. شهید حججی با بسیاری از شهدای مدافع حرم در ایران عکس یادگاری داشته است یعنی شهید حججی به این راه یک بصیرت و توجه تام و تمامی داشته است و مدت ها این مسیر را رصد می کرده و با آدم هایی که می رفتند عکس می گرفته و با خانواده های آنها ارتباط داشته است. او بسیار هوشمندانه با خانواده خود خداحافظی می کند و بسیار هوشمندانه وصیت می کند.
تعلق خاطر او به این مسیر نشان می دهد که بخشی از بازتاب شهادت شهید حججی، الهی و آسمانی بودن آن است و با منطق تحلیل های خبری و رسانه ای ممکن است همخوان نباشد. اگرچه تمام منطق ها در مورد شهید حججی هم صادق است ولی این حجم از دیده شدن و تاثیرگذاری امری الهی است.
من بسیاری از پروفایل ها را در فضای مجازی دیدم که عکس شهید حججی بود. بسیاری از آنها دانشجویان دختر و پسری بودند که ممکن است تعلق تام و تمامی هم به گفتمان انقلاب اسلامی نداشته باشند ولی عکس پروفایل خود را عکس شهید حججی قرار داده بودند. بخشی از این بازتاب ها را می توان در عرصه رسانه ای فهم کرد که مثلا انتظار مرگ و نشانه های تصویری، مظلومیت و... باعث شد این شهید دیده شود اما به نظر می رسد کارهایی که این شهید در دل خود انجام داده است و آمادگی ای که از قبل داشته نشان می دهد که این راه را با بصیرت دنبال کرده و دیده شدن او هم پاداش آن بصیرت است.
اصلاً به نظر شما چه لزومی دارد که پدیده ای مانند شهید حججی را تفسیر اجتماعی کنیم و از این اتفاق یک تفسیر اجتماعی ارائه دهیم؟
واقعیتی که وجود دارد این است که ما در یک فضای ملتهبی به لحاظ ارزشی و اجتماعی قرار گرفته ایم که این فضا یک پیام می دهد که ارزش ها و هنجارهای مذهبی و انقلابی در حال تضعیف است. پدیده شهید حججی دو کار انجام می دهد. یکی اینکه نشان می دهد فراروایتی که در حال ساخته شدن است و آن این است که جامعه ایران یک جامعه یکدست است، این یک فراروایت مجعول و تقلبی است. از آن طرف نمی خواهم بگویم که کلیت جامعه ایران یک جامعه ارزشی و انقلابی است. می خواهم بگویم جامعه ایرانی یک جامعه متکثری است. چیزی که به عنوان یک تحلیل اجتماعی می توان گفت این است که پدیده شهید حججی نشان می دهد که جامعه ایران یک جامعه یکدست نیست. ما می خواهیم جامعه را درست بفهمیم و باید تکثرها را در کنار هم ببینیم.
مسئله دیگر این است که گفتمان انقلاب اسلامی گفتمان ارزشمندان است. یعنی وجود شهید حججی ها یعنی ظرفیت های انقلاب اسلامی و از آن طرف وجود جوانان ساختارشکن یعنی نقاط ضعف جامعه ما. ما از بستر فهم شهید حججی می توانیم بفهمیم ظرفیت ها و نقاط قوتمان در کجاست و در مقابل با فهم اجتماعی گروه های دیگر می توانیم نقاط ضعف را احصا کنیم. این تکثرهای اجتماعی فهم ما را نسبت به جامعه واقعی می کند و نشان می دهد که کجاها موفق بوده ایم و درکجاها ضعف داشته ایم و اگر در جایی موفق بوده ایم به چه دلایلی بوده است؟ آیا ما دخیل بوده ایم؟ یا اینکه بررسی کنیم سهم ما در پدیده های ساختار شکن چقدر است و...
لذا باید گفت روایت یک دست از جامعه مجعول است. بسیاری از جوانان ما الان اخلاق را به رسمیت نمی شناسند و با مذهب و ارزش های مذهبی مخالفت دارند. نمی گویم اکثریت اند بلکه می گویم هرچند اندک وجود دارند. جامعه ما نباید از کنار آنها بگذرد و باید برای آنها برنامه داشته باشد.
انقلاب اسلامی در بعضی جنبه ها از نقاط قوت خود به شکل خوبی استفاده نکرده و آن نسل جوانی که با ارزش های انقلاب فاصله دارند به چیزهایی احتیاج دارند که آن چیزها در داستان شهید حججی وجود دارد. معمولا نسل ها نیازمند قهرمان اند. در بازتاب شهادت شهید حججی یک نکته ای که مطرح است این است که وی شهادتی بسیار قهرمانانه داشت. اگر شهید حججی یک اعترافات یا صحبت هایی مبنی بر ضعف کرده بود داعش آن را نشان می داد. لذا او در اوج صلابت و قدرت است. نسل جوان ما در عین حالی که به نظر می رسد یک سری فاصله هایی را با ارزش های ما پیدا کرده اند اما باید قهرمان داشته باشند.
داستان شهید حججی می تواند به نسل جوان ما الگوهای خواستنی و دوست داشتنی و قهرمانانه بدهد. البته این دیگر هنر رسانه ها و تبلیغات ما است که بتواند این کار را انجام دهد. ما قهرمان های بالفعلی داریم که می توانیم از آن استفاده کنیم. ما باید برای جوان ایرانی هویت تعریف کنیم. نوعی فاصله گرفتن از ایرانیت و از تبار در نسل جدید ما بوجود آمده است که این فاصله ها را باید از بین ببریم. آن تبار ما باید بازسازی شود. ما باید کاری کنیم که در فضای مجازی افتخار به خود و افتخار به شیعه بودن در بین نسل جوان جا باز کند که بخشی از این امر با ارائه الگوهای برتر از جمله شهید حججی باید اتفاق بیفتد.
نسبت حاکمیت با پدیده های اجتماعی چطور قابل تعریف است و این نسبت باید چگونه تنظیم شود؟
مسئولین نباید به پدیده های اجتماعی ورود کنند. فرض کنید ما مسئله شهید حججی را صدا و سیمایی می کردیم. البته صدا و سیما با این موج همراهی کرد ولی این همراهی به معنی تبعیت از این موج بود.
مسئله این است که معمولا شوک های اجتماعی قابل پیش بینی نیستند. آنها دریچه ای هستند به فهم جامعه و بازسازی فهم های بنیادین و پیشینی. یعنی شوک های به وجود آمده در جامعه مانند پدیده شهید حججی نشان می دهد که جامعه را نفهمیده ایم.
حرف ما با مسئولین از این منظر است که نسبت حاکمیت با فرهنگ چیست؟ حاکمیت چگونه می تواند فرهنگ را مدیریت کند؟ آیا می تواند فرهنگ را مدیریت کند؟ این بحث جداگانه ای است.
مسئله این است که حاکمیت از شوک های اجتماعی به نقاط ضعف خود می رسد تا آن را اصلاح کند. طیف های مختلف مردم باید به میدان بیایند و نشان دهند که اگر ایران برای ما مهم است باید شهید حججی را ببینیم. حکومت باید این امر را تسهیل کند. اگر این مسئله را حکومتی کردیم به جایی نخواهیم رسید.