«سید اصغر کیوان حسینی» عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبائی طی گفتگویی تاکید کرد که توافق هسته یی ایران و گروه 1+5 در کنار پیامدهای گوناگون منطقه یی و بین المللی، تاثیری مهم و غیرقابل انکار بر بافت حاکمیت آمریکا و روابط این کشور با رژیم صهیونیستی داشته است.
لابی گری در ادبیات سیاسی به فرایند و اقدام هایی گفته می شود که با هدف اعمال نفوذ و تاثیرگذاری بر ساختار سیاسی و سیاستمداران انجام می شود. به این ترتیب به آن دسته از گروه هایی لابی می گویند که برای تاثیرگذاری بر روند تصمیم گیری های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و به طور عام تامین منافع ویژه ی خود عمل می کنند.
بسیاری از تحلیلگران سیاسی بر این باورند که نخستین تجربه های مربوط به فعالیت گروه های ذی نفوذ در آمریکا و در حوزه ی مناسبات اقتصادی و اجتماعی شکل گرفت و سپس به حوزه ی سیاسی نیز گسترش پیدا کرد. در این میان، یهودیان در آمریکا به عنوان یکی از اقلیت های قومی- مذهبی، از اواخر دهه ی 50 میلادی تلاش کردند تا به صورت یک لابی و گروه ذی نفوذ فعالیت هایی جدی و هدفمند داشته باشند.
مهمترین لابی یهودی با نام کامل «کمیته ی روابط عمومی آمریکا و اسراییل» (آیپک)، سالیان درازی است که به خاطر نفوذ و تاثیر خود، شهرت بسیار زیادی به هم زده و برای سال ها نماد لابی گری در آمریکا بوده است.
برای دهه ها، آیپک تلاش کرده است که پشتیبانی هر 2 حزب دموکرات و جمهوریخواه را برای نفوذ در عرصه ی سیاست آمریکا به دست آورد. طی هشت دهه تلاش این گروه برای تاثیرگذاری بر صحنه ی سیاست آمریکا، آیپک توانسته به مهمترین هدف خود یعنی بهره گیری از کمک و پشتیبانی آمریکا برای بقای رژیم صهیونیستی دست یابد.
توافق هسته یی وین و دستیابی به برجام (برنامه ی جامع اقدام مشترک) رخدادی بود که باعث شد تا پس از دهه ها، شکاف آشکاری میان لابی های یهودی و نیز برخی حامیان سیاسی صهیونیسم در دستگاه سیاسی آمریکا به وجود آید.
در این پیوند، گروه پژوهش و تحلیل خبری ایرنا در گفت وگو با کیوان حسینی مدرس دانشگاه و تحلیلگر مسایل بین المللی، به بررسی و ارزیابی لابی گری در آمریکا، مناسبات لابی های یهودی با 2 حزب دمکرات و جمهوریخواه و روابط این 2 پس از توافق هسته یی وین پرداخت.
کیوان حسینی بر این باور است، برجام در کنار دیگر تاثیرهایی که در حوزه های منطقه یی و بین المللی بر جای گذاشت، یک سونامی در ساختار سیاسی آمریکا ایجاد کرد که نمودهای آن شکافِ های میان حزبی و صف آرایی های سیاسی، اختلاف لابی های یهودی در درون و هماوردی برخی از آن ها با دولت آمریکا بوده است.
در ادامه، مشروح گفت وگوی ایرنابا کیوان حسینی را می خوانید:
به نظر شما فلسفه ی تشکیل گروه های ذی نفوذ و مبانی نظری لابی گری در عرصه ی سیاستگذاری خارجی چیست؟
** کیوان حسینی: موضوع گروه های ذی نفوذ و لابی گری در حوزه ی سیاستگذاری خارجی به بخشی از بوروکراسی سیاستگذاری خارجی اشاره دارد؛ بخشی که به طور معمول در کشورهایی ایجاد می شود که سیاستگذاری خارجی آن ها برآیند یک فرایند بین سازمانی است یعنی نهادها و افرادی وجود دارند که می توانند با لابی گری، روی دیدگاه های تصمیم گیران ساختار سیاسی از طریق چارچوب قانونی مشخص تاثیرگذار باشند.
مهمترین فایده ی لابی گری این است که به نوعی از انباشت قدرت در بخشی از نهادهای مربوط به سیاستگذاری خارجی جلوگیری می کند و البته زیان هایی نیز دارد که این زیان ها به اعمال دیدگاه های حزبی و سازمانی و شخصی بر جهت گیری سیاست خارجی باز می گردد به شکلی که می تواند آن را از حوزه ی منافع ملی یک کشور دور کند. البته به طور معمول بحث لابی گری به عنوان بخشی از فرایند تکثرگرایانه ی تاثیرگذار بر سیاست خارجی یک پدیده ی مثبت تلقی می شود مشروط بر اینکه، ساز وکارهایی برای مدیریت آن نیز وجود داشته باشد.
امروز بسیاری لابی و فرایند و لابی گری در جهان را با لابی یهودیان در آمریکا می شناسند. به نظر شما کارکردهای لابی ها در سیاست خارجی آمریکا چیست؟
** کیوان حسینی: جریان تصمیم سازی در عرصه ی سیاست خارجی آمریکا یکی از نمونه های عمده ی نظام های تکثرگرا است. در چارچوب قانون اساسی آمریکا از همان ابتدای تشکیل این کشور اصولی در نظر گرفته شده که پدران بنیانگذار آمریکا در نظر گرفته اند و همچنان نیز ساختار سیاسی کشور به آن پایبند است و آن موضوع «کنترل و توازن» است.
در ساختار سیاسی آمریکا تلاش شده تا قدرت درهیچ بخشی از آن متراکم نشود و به نوعی میان قوای اجرایی، قانونگذاری و قضایی و به ویژه 2 قوه ی اجرایی و قانونگذاری، نوعی توزیع منطقی از قدرت ایجاد شود. البته این موضوع در حوزه ی نظری طراحی شده اما در صحنه ی عمل نمونه های بارزی را می بینیم که این فضا مخدوش می شود.
بحث لابی گری یکی از سازوکارهایی است که در همین ارتباط در چارچوب سیاست و حکومت در آمریکا قانونی شده و برای آن مجاری قانوی و حقوقی مشخصی را نیز در نظر گرفته اند. لابی گری در ساختار سیاسی آمریکا، یکی از از ساز وکارهایی است که جریان تصمیم گیری را به عنوان برایندی از برخورد دیدگاه های افراد در جامعه می شناسد و به آن هویت دهد. البته در صحنه ی عمل ما شاهد انحراف هایی در این زمینه هستیم اما تکرار می کنم نکته ی مهم این است که با لابی گری در چارچوب سیاستگذاری خارجی آمریکا، به عنوان یک ساز و کار قانونی برخورد می شود.
در آمریکا به دلیل قانونی بودن فعالیت گروه های لابی و به دلیل مبنای قانونی آن حدود یکصد نهاد و سازمان را می بینیم که همگی مشغول لابی گری و تاثیرگذاری بر سیاست خارجی آمریکا هستند. در میان آن ها لابی های مدافع منافع یهود و اسراییل فعالترند. در میان لابی های یهودی نیز آیپک شناخته تر است. آیپک جزو سازمان هایی است که توانسته رسوخ گسترده یی را در ساختارهای سیاسی آمریکا به ویژه قوای قانونگذار و اجرایی این کشور داشته باشد.
چه عامل هایی موجب شده در فضای سیاسی آمریکا لابی چون آیپک به این درجه از تاثیرگذاری دست یابد؟
** کیوان حسینی: چند نکته ی مهم در اینجا قابل ذکر است. نکته ی نخست اینکه باید بدانیم آنچه باعث شده تا لابی یهودی و اقلیت یهودیان آمریکا بتوانند به چنین سهم بزرگی در جامعه ی آمریکا برسند به فرایند تاثیرگذاری یهودیان در جامعه ی آمریکایی باز می گردد که توانسته اند خود را از یک اقلیت مهاجر به شهروندان تاثیرگذار تبدیل کنند. در این پیوند باید توجه داشت که این گروه برای بیش از یک قرن حتی از زمان تشکیل دولت آمریکا و جنگ های داخلی در این کشور نقش های برجسته و قابلیت های ویژه یی از خود نشان داده است. البته زیر چتر حوادثی مانند جنبش اجتماعی دوره ی «جان اف. کندی» رییس جمهوری پیشین آمریکا، این گروه ها نقش بیشتری پیدا کردند.
نکته دوم اینکه ما نباید فکر کنیم که همیشه میان لابی های آمریکا و رهبران این کشور، رابطه ی خوبی برقرار بوده است. تجربه ها و شواهد تاریخی نشان می دهد که در زمان های گوناگون برای نمونه در زمان ریاست جمهوری «جورج بوش پدر» یعنی اواخر دهه ی80 میلادی و اوایل دهه 90 میلادی، لابی یهودی و رهبران آمریکا تعارض های پیچیده یی با یکدیگر پیدا کردند. البته ما نباید تصور کنیم هر زمانی میان لابی یهودی و رییس جمهوری آمریکا اختلاف وجود دارد، به طور حتم اختلاف میان آمریکا و اسراییل نیز وجود داشته است. برای نمونه بر سر قضیه ی فروش هواپیماهای شناسایی «آواکس» به عربستان در دوره ی «رونالد ریگان» به شدت میان رییس جمهوری آمریکا و لابی یهودی اختلاف وجود داشت اما هواپیماها به عربستان فروخته شد و تاثیر چندانی نیز بر رابطه ی اسراییل و آمریکا نگذاشت.
نکته سوم اینکه اگر مدتی پیش به تارنمای آیپک مراجعه می کردید می دیدید کلیدواژه های تازه یی تعریف شده که یکی از این کلیدواژه ها با عنوان «تهدید ایرانی» مشخص شده بود. آیپک تلاش داشت با بهره گیری از تصویرسازی این موضوع را القا کند که این گروه می تواند تاثیرگذاری گسترده یی بر موضوع هسته یی ایران داشته باشد. متاسفانه این دیدگاه در میان برخی تحلیلگران ایرانی نیز رسوخ پیدا کرد که ما به آن رویکرد تقدیرگرایی می گوییم.
اجازه دهید از همین نکته در ارتباط با موضوع توافق هسته یی بحث را ادامه دهیم. در این زمینه برخی معتقد به تاثیرگذاری لابی های یهودی بر روند شکل گیری برجام و وضعیت آن در کنگره بودند حال آنکه به نظر می رسد برجام خود سبب بروز اختلاف هایی بین برخی لابی های یهودی چون «جی استریت» با آیپک شده است. شما این اختلاف ها را چگونه ریشه یابی می کنید؟
** کیوان حسینی: همانطور که پیش از این گفتم، لابی های یهودی خود بسیار متعدد هستند که در این میان طیف های گوناگونی از گروه های رادیکال و میانه رو درون آنها دیده می شود. بخشی از این تغییر مواضع در میان گروه لابی های یهودی به جایگاه خود یهودیان در جامعه ی آمریکا و آنچه که هضم شدن جامعه ی یهودی در جامعه آمریکایی گفته می شود، بازمی گردد. به این معنا که نسل های تازه یی که در جامعه ی آمریکا رشد یافته اند مانند گذشتگان خود، حساسیت های قوی نسبت به اسراییل و رابطه ی آمریکا و اسراییل ندارند. چنین وضعیتی می تواند به دلیل ازدواج و تحصیلات عالی و به طور خلاصه ناشی از نوعی هضم و آمیخته شدن با جامعه ی آمریکایی باشد. بخشی از چرایی ایجاد چنین شکافی را می توان در این موضوع دید.
سخن شما به این معنا است که یهودیان در جامعه ی آمریکا ورای پیوستگی های قومی- مذهبی و منافع رژیم صهیونیستی، در چارچوب منافع ملی آمریکا عمل می کنند؟
** کیوان حسینی: من در این زمینه روی منافع ملی آمریکا تاکیدی ندارم اما روی کاهش حساسیت ها در زمینه ی سرنوشت اسراییل و حفظ حساسیت ها روی قومیت یهود در بطن جامعه ی آمریکایی تاکید دارم. آنچه که پیش از این میان یهودیان آمریکا مشاهده می کردیم، نوعی مرزبندی فرهنگی بین جامعه ی یهودیان و جامعه ی آمریکایی بود و در حقیقت «دیاسپورای یهودی» (گروه های یهودی پراکنده) در جامعه آمریکا تلاش می کردند این مرزبندی میان خود و فرهنگ و جامعه ی آمریکایی را حفظ کنند اما امروز به مرور این مرزبندی ها رقیق شده است و نوعی گسست میان نسلی میان یهودیان آمریکایی ایجاد شده است.
بسیاری از تحلیلگران، برجام را تضعیف کننده ی پیوند دولت دموکرات «باراک اوباما» و لابی یهودی می دانند. ارزیابی شما در این زمینه چیست؟
** کیوان حسینی: پرونده هسته یی ایران با وجود تاثیرگذاری بر حوزه های گوناگون منطقه یی و بین المللی، یک پیامد استثنایی بر بافت حاکمیت آمریکا و روابط آمریکا و اسراییل داشت که آن غیرقابل انکار است. در موضوع هسته یی ایران تنها بحث خود توافق نیست. از حدود 2 سال پیش که دور تازه ی گفت وگوهای هسته یی آغاز شد، با موضوع گیری شخص «بنیامین نتانیاهو» در مجمع عمومی سازمان ملل مشخص شد که پرونده ی هسته یی ایران تاثیر خود را بر مناسبات آمریکا و اسراییل گذاشته و رخداد ویژه یی در حال وقوع است. از همه مهمتر دعوتی بود که رییس مجلس نمایندگان آمریکا از نتانیاهو برای سخنرانی در کنگره به عمل آورد و برای نخستین بار چنین شخصیتی در کنگره علیه رییس جمهوری آمریکا کشور سخنرانی کرد. این روند نشان دهنده ی اتفاق ویژه بود.
در خصوص مواضع اسراییل و لابی یهود ما نباید مصارف داخلی این موضوع گیری را دست کم بگیریم. نتانیاهو در چارچوب پرونده ی هسته یی توانست بسیج سیاسی و اجتماعی ایجاد کند و دوباره به قدرت برسد و طبیعی است که برای حفظ مشروعیت خود در داخل اسراییل و در راستای رویارویی با مخالفان خود همچنان بخواهد آن موج را حفظ کند. به نظر من باید بخش مهمی از مواضعی را که نتانیاهو در ارتباط با برجام اعلام می کند در قالب مصارف داخلی بدانیم چون مبنای تداوم مشروعیت سیاسی و نفوذ سیاسی نتانیاهو همین بزرگ جلوه دادن تهدید ایران است که می تواند به نوعی باعث وحدت میان طیف های سیاسی اسراییل شود. من برای این مولفه اهمیت بسیاری قایل هستم. البته نباید فراموش کرد که نتانیاهو از مواضع خود بسیار عدول کرده است.
برجام چه تاثیری بر شکاف میان لابی های یهودی و یهودیان دمکرات آمریکا گذاشته است؟
** کیوان حسینی: لازم است پیش از پاسخ به پرسش شما نکته یی را یادآور شوم. ما نباید فکر کنیم تمام کسانی که مدافع لابی یهودی شده اند یهودی هستند و از دیگر سو، تمام مخالفان این لابی هم غیر یهودی هستند. در آمریکا به دلیل فضای ویژه ی سیاسی، ما گرایش های سیاسی گوناگونی را در جامعه ی این کشور می بینیم. در آمریکا اختلاف ها میان احزاب سیاسی از طریق ساز وکارهای مرسوم حل می شود اما این بار اوباما برای تایید برجام از حربه ی شورای امنیت سازمان ملل بهره برد. چنین وضعیتی، حادثه ی نادری است که رییس جمهوری برای حل اختلاف های خود با حزب رو به روی خود از طریق شورای امنیت اقدام کند. وقتی چنین نوآوری و چنین شکاف بین حزبی را می بینیم، طبیعی است که باید شاهد شکاف های نوظهوری میان خود یهودیان نیز باشیم.
به نظر می رسد برجام در کنار دیگر آثاری که در حوزه های منطقه یی و بین المللی بر جای گذاشته یک سونامی در ساختار سیاسی آمریکا نیز ایجاد کرده و ما پس از این شاهد سنت های تازه یی برای حل اختلاف ها میان احزاب سیاسی این کشور حتی برای نقش آفرینی لابی یهود خواهیم بود. ما باید منتظر پس لرزه های این موضوع در ساختار سیاسی آمریکا باشیم که آثار آن در آینده آشکارتر خواهد شد.
شما مواضع آتی لابی های یهودی در انتخابات ریاست جمهوری سال 2016 آمریکا را چگونه ارزیابی می کنید؟
** کیوان حسینی: نخست باید دید که احتمال پیروزی کدام حزب در انتخابات آینده بیشتر است. به نظرم با موفقیت های پی در پی دولت اوباما در مورد موضوع هسته یی، کوبا و نظام تامین اجتماعی آمریکا دست پر و برتر را دموکرات ها دارند. جمهوریخواهن تنها در مقام حمله قرار دارند و به نظر نمی رسد که طرح جایگزینی برای این وضعیت نیز داشته باشند.
در این میان شما نظر شما در خصوص همراهی لابی آیپک با جمهوریخواهان و نقش آنها در فرایند انتخابات پیش رو چیست؟
** کیوان حسینی: من فکر نمی کنم لابی آیپک پای این موضع گیری بر سر برجام بایستند زیرا در دولت آینده ی آمریکا نیز فراموش نخواهد شد. من فکر می کنم در ماه های پیش رو، ما شاهد تغییر رویکرد در این طیف خواهیم بود و این گروه از آینده و نقش خود در دولت آینده ی آمریکا نخواهند گذشت. البته پایبندی به منافع اسراییل از اصول بدیهی و مبانی راهبردی این گروه و دولت آمریکا است.