استاد فلسفه دانشگاه تهران با اشاره به دیدگاه مشترکی که با مرحوم قانعیراد درباره اهمیت مطالعات میانرشتهای داشت، گفت: ما در علوم مختلف دانشگاهی هنوز زبان هم را خوب نمیفهمیم. یعنی اگر در دانشکدهای غیر از فلسفه بروم صحبت کنم معلوم نیست که با دوستان آن دانشکده توانسته باشیم زبان یکدیگر را خوب درک کنیم و بالعکس.
به گزارش خبرنگار عطنا، نشست «بررسی کارنامه علمی محمدامین قانعیراد» روز سه شنبه ۱۹ تیر با حضور استادان، دوستان و آشنایان این مرحوم در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.(گزارش تصویری)
در این نشست، سیدمحمدرضا حسینیبهشتی در سخنانی از تجربه آشنایی خود با مرحوم قانعیراد گفت و اظهار کرد: زمانی که با دکتر قانعیراد مواجه شدم ایشان را فردی با روحیات انسانی دیدم که در زندگی برای خود مسیری را تنظیم کرده بود و در کارش جدی بود؛ بودن و دیدن چنین افرادی خودش از نعمتهای بزرگ است.
وی ادامه داد: وی نسبت به مسائل اجتماعی دغدغهمند بود، طوری که از خود مایه میگذاشت؛ بعد از دیدن چنین افرادی گشایش خاطری حاصل میشود و این موضوع برای من بسیار با ارزش است.
بهشتی به نشستهای مشترک خود با مرحوم قانعیراد اشاره کرد و با بیان اینکه علایق نظری مشترک این دو را به هم پیوند میزد، خاطرنشان کرد: مرحوم قانعیراد جدیت و وظیفهشناسی اجتماعی خود را میتوانست به همکاران منتقل کند و مهمتر از شیوه کار، روحیه ایشان روی همکارانشان تاثیر میگذاشت.
استاد فلسفه دانشگاه تهران به نشست مشترکی با مرحوم قانعیراد اشاره کرد و گفت: در نشستی سخن از ضعف بنیه نظری فارغ از رشتههای مختلف شد. این موضوع در جلسات مختلف مطرح شد و انتظار این بود که کسانی که متولیان مسئله هستند با عمق نظری ژرفتری به این موضوع بنگرند، ولی با صحبتهای ما آشنا نبودند. گویی نظریه جدیدی را مطرح میکنیم! بهخصوص رشتههایی که سر و کارشان با امور انضمامی است یک نوع محدودیت دید در دایره تحقیقاتیشان داشتند و عمدتاً خروجیمحور و محصولمحور بودند. به این معنا که آن دانش سریعاً به نوعی نتیجهبخشی تبدیل شود و از این رو، بسیار شتابزده عمل میکردند.
وی ادامه داد: بحثی که با دکتر قانعیراد مطرح شد این بود که تا چه اندازه در داخل خود رشتهها ما بنیه نظری داریم و اینکه انتظار میرود در هر رشتهی کسانی و دانشگاهی کسانی در جایگاه تکیهگاه آن دانش باشند. این مسائل را هم ایشان به عنوان کاستی و معضل میدید و من میخواستم این موضوع یعنی ضعف بنیه نظری را به یک دید نظری فرارشتهای گره بزنم. چرا که نیازمند آن هستیم ولو اینکه جامعهشناسی جامعهشناسی است و فلسفه فلسفه است و هرکدام نحوه رهیافت خود را به موضوع دارند و هرکدام پرسش خود را دارند و نتایج متفاوتی خواهند داشت. اما گره خوردن اینها با یکدیگر و چنین نگرشی به نظرم ضروری است.
استاد فلسفه دانشگاه تهران در ادامه با اشاره به همیت تفکر انتقادی و اندیشه در هر رشتهای اظهار کرد: استفاده PhD (مخفف واژه لاتین فیلوسوفیای دکتر) به عنوان پیشوند یا صفت دکترا واقعا نابهجا نیست، این PH وقوف نسبت به خود از منظری است که برای بهدست آوردن نتایج در یک میدان انضمامی یک منظر بالاتر و برتر است، بالاتر نه اینکه بگویم این رشته از آن رشته بالاتر است نه، بلکه بحث بر سر یک نگرش است که به نظر میرسد بنیه آن در کشور ضعیف است.
وی با ذکر مثالی اضافه کرد: ما برای پایاننامهای با موضوع ژنتیک در دانشگاه شریف دعوت شدیم چون چند سالی دانشجوی پزشکی بودم این بحث برایم جالب بود، دو پارادایم تبیینی مطرح شد اول اینکه ما اوصاف وراثتی را به چیزی به نام ژن برگردانیم و نسبت بین ژن و اوصاف وراثتی را بتوانیم پیدا کنیم. پارادایم دوم ملکول است که ما به جای پارادایم طبیعی ژن به سراغ ملکول برویم و علیالقاعده نتایج ما باید یکی باشد اما جالب است که وقتی با این دو پارادایم به سوی تبیین موضوع واحدی می رویم با پاسخ های متفاوتی روبهرو میشویم.
وی از این مثال چنین استنباط کرد: به راستی، دید و وقوف داشتن به کاری که داریم انجام میدهیم و از منظر نظری نگاه کردن، چقدر در کار ما، در ارزیابی ما از کار و نتایجی که بهدست میآوریم موثر است؛ اینها چه جایگاهی دارند، چه اندازه میتوانند برای ما تکیهگاه باشند و با چه قیودی ما آنها را به عنوان نتایجی که به اصطلاح نتایج کانکرت یا انضمامی شناخته میشود، تلقی کنیم.
بهشتی بحث خود را اینگونه ادامه داد: عرض ما با آقای قانعیراد این بود که ما نتوانستهایم چنین تناسبی را بین رشتههایمان برقرار کنیم، نتوانستیم ربط بین دانشکدهها و کاری که در این دانشکدهها انجام میشود را برقرار کنیم؛ حتی در طبقات دانشکدهها! در صورتی که اگر این تناسب بهصورت دو سویه انجام شود، نتایج متفاوتی در پی دارد.
این استاد دانشگاه یکی از دغدغههای مرحوم قانعیراد را این موضوع دانست که ببینیم آیا میتوانیم کارهای مشترکی انجام دهیم، تا کمی این فضاهای بیگانگی با حوزههای مختلف علوم را بتوانیم به سمت آشنایی بیشتر و بارور کردن دانش حرکت دهیم.
بهشتی تصریح کرد: ولی ما هنوز زبان هم را خوب نمیفهمیم. یعنی اگر در دانشکدهای غیر از فلسفه بروم صحبت کنم معلوم نیست که با دوستان آن دانشکده توانسته باشیم زبان یکدیگر را خوب درک کنیم و بالعکس.
وی در ادامه از نگاه درونرشتهای در علوم انسانی انتقاد کرد و گفت: ضعف ما همان محدودیت دید درون یک رشته است. این چیزی است که برای مجال حرکت و کاوش و تحقیق به آن نیاز داریم ولی با آن بسیار فاصله داریم.
استاد فلسفه دانشگاه تهران تاکید کرد: باید حداقل گفتوگوهایی انجام شود تا این گفتوگوها بعدها عمل و اجرا شوند؛ از این رو، آقای قانعیراد طرف گفتوگوی مناسبی بود.
وی در پایان گفت: روزی که به عیادت دکتر قانعیراد رفتم دیدم که ایشان دارد از دقیقه به دقیقه باقی مانده عمرش استفاده میکند، واقعا روحیهاش، روحیهای بود که توانست با این مسئله محکم مواجه شود؛ یادش گرامی.