دینی کردن رسانه تلویزیون به معنای درانداختن طرح ساختاری و زیباییشناسی نوین در حوزههای متعدد برنامهسازی است و بر خلاف عقیدهای که میپندارند تصرف در ماهیت رسانههای فناورانه ناممکن است، به گواهی تاریخ هنر و رسانهها، این امر ممکن است.
علی اصغر فهیمیفر، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس در فصلی از کتاب «بیان تصویری دین در رسانه» به ضرورت ابداع گونههای مذهبی جدید در صدا و سیمای جمهوری اسلامی پرداخته است.
به اعتقاد او فرهنگها و کشورهایی که میخواهند در برابر فناوریهای نوین رسانهای بیتفاوت و منفعل نباشند، باید راهی بیایند که میان رسانههای سنتی، که بهطور طبیعی در سیر تاریخی آن فرهنگها شکل گرفته، با رسانههای نوینی مانند تلویزیون که در تاریخ فرهنگی آنها متولد نشده است، ارتباط و تعامل سازنده برقرار کنند.
مطالعه موردی او در این جُستار، تجزیه و تحلیل پخش مراسم دعای کمیل در تلویزیون و رسیدن به پاسخ این پرسش است که این محتوای اسلامی شیعی تا چه حد در یک قالب فنی غرب توانسته است به درستی بهروز شود. گزارش زیر خلاصهای از این مقاله نسبتاً بلند است.
تلویزیون به عنوان یکی از انواع رسانههای فناورانه، حاوی ارزشهایی است که ناظر به نوعی زبان هنری با زیباییشناسی و ذوقی است که با نوع خاصی از فرهنگ و اخلاق تلازم دارد یا به تعبیری میتواند نسبت بهتر و کاملتری برقرار کند. بررسی رسانههای فناورانه متولدشده در غرب نشان میدهد که چالش ما فقط با محتوا نیست، بلکه به طور عمومی با زبانِ آن است که این زبان در ذات خود دربرگیرنده نوعی محتواست.
فرهنگ سنتی ایرانی برای ابلاغ خود رسانههایی را تولید کرده است که اغلب با دین نسبت دارند. بین رسانههای با زمینه تاریخی سکولاریسم و دیدگاههای مذهبی یک جداافتادگی دیده میشود که بین رسانههای سنتی و ارزشهای دینی جامعه سنتی وجود ندارد. دین در جوامعی مثل ایران معنیدهنده و هویتبخش فرهنگ و تمدن است و رسانهها نیز باید روح دین را در جامعه به سیلان و گردش در آورند.
در غرب از رنسانس به این سو، جهان از حقیقت یکپارچه و مطلق به واقعیتهای نسبی و متکثر سقوط میکند و کل که معنابخش هستی است، به واقعیتهای بیمعنا و بیرمز بدل میشود. در این سپهر است که تلویزیون پا به عرصه وجود میگذارد، ماهیت پیدا میکند و مامور میشود انسان را سرگرم کند و خلا و تنهاییهای او را پر کند.
تولید برنامههای آیین محور و خدامحور همچون پخش مراسم دعا یا مراسم عزاداری، پیش از تلویزیون ایران در هیچ رسانه دیگری به این گستردگی تجربه نشده و طبیعی است که زبان و مختصات شکلی و ساختاری آن نیز از قبل تجربه و یافت نشده است.
حال اگر قرار است در حکومت دینی تلویزیون تعریف و ماموریت جدیدی کسب کند، افزون بر تغییر محتوای قبلی به محتوای دینی باید ماهیت زیبایی شناسی و ساختار آن نیز تغییر کند. دینی کردن رسانه تلویزیون به معنای درانداختن طرح ساختاری و زیباییشناسی نوین در حوزههای متعدد برنامهسازی است.
بر خلاف عقیدهای که میپندارند تصرف در ماهیت رسانههای فناورانه ناممکن است، به گواهی تاریخ هنر و رسانهها، این امر ممکن است. تیلیش مینویسد: « تحتتاثیر حضور معنوی، حتی فرآیندهای تکنیکی نیز ممکن است خداآیین شوند.»
گونه برنامهسازی دعای کمیل متضمن نوعی تصرف ایدئولوژیک در ساختار تلویزیونی است. همان که آوینی میگوید: « برای آنکه سینما در خدمت اسلام درآید، باید حجابِ تکنیک سینما خرق شود.»
وجه فنی و مهندسی تلویزیون ماهیت خنثایی دارد و در شکلدهی پیام تقریباً بیتاثیر است، اما وجه زیباییشناسی و هنری در ماهیت پیام تاثیر دارد و ماهیت پیام، مدلول و نتیجه مستقیم آن است. رسیدن به رسانهای که ساختار آن با طبیعت و ذات محتوای دینی هماهنگی پیدا کند، از سویی در گرو شناخت دقیق طبیعت فناورانه و هنری رسانه و از سوی دیگر، درک درست محتواست.
اگر به این مرحله از شناخت برسیم، تازه در آغاز راهی قرار گرفتهایم که تلاش کنیم زبان مناسبی برای تعالیم دینی با مختصات زیباییشناختی تلویزیونی بیابیم.
تولید برنامههای آیین محور و خدامحور همچون پخش مراسم دعا یا مراسم عزاداری، پیش از تلویزیون ایران در هیچ رسانه دیگری به این گستردگی تجربه نشده و طبیعی است که زبان و مختصات شکلی و ساختاری آن نیز از قبل تجربه و یافت نشده است.
تلاش برای ایجاد گونه مناسب دعای کمیل و به طور کلی برنامههایی با موضوعات دینی بی شباهت به تلاش برای یافتن گونه و زبان مناسب تلویزیونی در ارائه برنامههای دیگر تلویزیون، مثل پخش مسابقات تلویزیونی یا مسابقات ورزشی نیست.
فیالمثل تلویزیون به مرور زمان با بسط زبانِ خود واجد مجموعهای از ارزشهای هنری و زیباییشناختی برای پخش مسابقات فوتبالی شد که امروز به گونه مسلط و پربیننده تلویزیون های دنیا تبدیل شده است. کافی است مسابقات مهم امروزی را که گاه با 30 دوربین ضبط میشود را با مسابقات ضبطشده چند دهه گذشته از نظر فنی و زیباییشناسی مقایسه کنید تا دریابید که چه اندازه زبان تلویزیون در ارائه دراماتیکتر و جذابتر فوتبال، بالغتر و قویتر شده است و در انتقال موفقتر محتوای فوتبال سلیستر عمل میکند.
برنامههای مراسم دعا از نظر برنامهسازی، ذیل برنامههای مستند خبری و گزارشی قرار دارد. در حالی که بیننده چنین برنامههایی به دنبال ارضاء حس کنجکاوی که فیالمثل تعداد حاضران در مراسم دعا چند نفر بوده و چه کسانی در آن شرکت کردهاند نیست؛ ضمن اینکه برنامه تلویزیونی دعای کمیل به دلیل تکراریبودن موضوع از حیث خبر، ارضاءکننده هیچگونه حس کنجکاوی نیز نیست. اگر هم صدای زیبای خواننده دعا موجب دیده شدن آن باشد، بهتر است آن را برنامهای رادیویی به شمار آورد تا برنامهای تلویزیونی.
افزون بر نامتناسب بودن محتوای برنامه دعا با قالب مستند خبری، بیمبالاتی و سهلانگاری در ضبط این نوع برنامهها نیز علت ضعف ساختاری آن است. در ساختار فعلی، نقش نور فقط روشنکننده محیط است و هیچگونه بیان و معنای ویژهای به صحنه نمیدهد.
ترکیببندیها اغلب ضعیف هستند و از زیبایی بهره چندانی ندارند. حرکت دوربین فاقد طراحی برای ایجاد بیان منبعث از معانی و مضامین دعاست. دوربین در این نوع برنامه ناظری منفعل است و تحلیلی از فضا و محیط معنوی و روحانیای که در آن قرار گرفته است ندارد؛ در حالیکه چشم دوربین زاویه دید سالک و دعاخوان است و آنطور که یک متشّرف به مجلس دعا، صحنه و فضا را میبیند، دوربین هم باید صحنه را ببیند و ضبط کند.
از حیث فضاسازی نیز انتخاب درست فضای معمارانه، نقش اساسی در بصریکردن محتوای متن، شخصیتپردازی و فضاسازی دارد. در حال حاضر یک کارگردان تلویزیون در ساخت یک برنامه دعا، مکان(لوکیشن) انتخاب نمیکند؛ بلکه مکان پیشاپیش انتخاب شده است وکارگردان خود را موظف میداند که مراسم را پوشش دهد و هرگز به فکر تولید هنرمندانه برنامهای تلویزیونی با موضوع دعای کمیل نیست.
کنترل دقیق عوامل برنامهسازی با موضوع دعا به معنای ساخت آن در استودیو نیست، چون حاکمیت فضای مصنوعی و گاه بیروح بر برنامههای استودیویی موجب شده است که تولید اینگونه برنامهها دراستودیو با شکست قطعی مواجه شو
پیشنهاد میشود از فضاهای معماری سنتی مثل مساجد یا اماکن مذهبی استفاده شود. مساجد از نظر بصری به قدری غنی هستند که دوربین میتواند به جای تاکید بیمورد بر جمعیت، بر ویژگیهای معمارانه فضای آن و همچنین مظاهر بصری آن همچون کاشیکاریها و نقشمایههای تصویری، متمرکز و تلاش شود تا ویژگیهای معماری سنتی که تبلور معنویت هنر ایرانی است، پلی شود به سوی تجسم معانی دعا.
بهرهگیری از طاق ضربیها و گنبدها چون نشانهای از آسمان و انحناها و فضاهای چندسطحی و اینگونه تشبیهات و اشارات در هنر اسلامی، عالمی پر از رمز و راز ایجاد میکند که با همه صور و عوالم مانوس در جهان مادی متفاوت است.
در بحث میزانسن نیز صحنه از پیش تعیین شده و نقش کارگردان در شکلدهی به فضای صحنه تقریباً هیچ است. تنها کار کارگردان جایابی دوربین است؛ آن هم با این هدف که بتواند واضحترین نماها را از مجلس داشته باشد و نه لزوماً معنویترین نماها را.
البته کنترل دقیق عوامل برنامهسازی با موضوع دعا به معنای ساخت آن در استودیو نیست، چون حاکمیت فضای مصنوعی و گاه بیروح بر برنامههای استودیویی موجب شده است که تولید اینگونه برنامهها دراستودیو با شکست قطعی مواجه شود؛ بلکه در درجه اول درانداختن طرحی هنری در ضبط خلاقانه دعاست، نه ضبط روایی و گزارشی از موضوع(پوشش). به علاوه میتوان با تدوین خلاقانه تصاویر ضبط شده از محیط برگزاری دعا و تصاویر دیگر به ساختاری مطلوب دست یافت.
متمایزکردن دعاخوان با گذاشتن صندلی جداگانه برای او و تاکید بر چهره او نیز با زیباییشناسی گونه تلویزیونی دعا مغایر است. در دعای کمیل قرار نیست فرد دعاخوان قهرمان یک درام معنوی باشد؛ اتفاقاً در این مراسم قرار است فردیتها امحا شود و فقط روح الهی باقی بماند.
در دعای کمیل، نباید به ضبط مکانیکال واقعیت در حال انجام پایبند باشیم. ما باید تجلی روح و تجسم بصری معانی دعا را به واقعیت بیفزاییم. جلوههای واقعیت مادامی که به مثابه ماده بصری این تجلی به هنرمند کمک کنند باید استفاده شوند و در غیر اینصورت باید حذف شوند.
در ضبط مراسم دعا لزوماً نباید افرادی را نشاند و کتاب دعا به آنها داد و از آنها تصویر گرفت. ممکن است لازم باشد هیچ شخصیتی در تصویر نباشد و ما از طریق تداعی معناهای بصری و صوتی حضور جمعیت را در صحنه احساس کنیم.
آنچه مسّلم است این است که باید تمهیدات بصری و و فنی ویژهای ابداع شوند. گونه برنامهسازی دعای کمیل متضمن نوعی تصرف ایدئولوژیک در ساختار تلویزیونی است. همان که آوینی میگوید: « برای آنکه سینما در خدمت اسلام درآید، باید حجابِ تکنیک سینما خرق شود.»
رسیدن تماشاگر به حدی از تاثیر دعا که تجربه حضور را پیدا کند نیازمند طراحی بصری ویژهای است. ضمن آنکه کارگردان و گروه تولید در وهله اول خود باید به تجربهای معنوی از دعای کمیل نائل شده باشند. شاید دعای کمیل در تلویزیون نیازمند ساختاری ویدیوگرافیکال است که تا حد مقدور از مستند فاصله بگیرد.