۱۱ تير ۱۳۹۷ ۱۰:۲۱
کد خبر: ۱۹۹۱۰۵
حسین سلیمی، رئیس دانشگاه علامه طباطبائی

دکتر حسین سلیمی، رئیس دانشگاه علامه طباطبائی و استاد تمام روابط بین‌الملل دانشکده حقوق و علوم سیاسی این دانشگاه اظهار کرد: جامعه امروز ایران مشکلات و معضلات فراوانی دارد که نگرش انتقادی جاری در بستر فضای عمومی کوچکترین خلل و فرج آن را آشکار می‌سازد و راه را برای غلبه بر آنها می‌گشاید.


سلیمی در یادداشتی که در صفحه اول روز دوشنبه، 11 تیرماه روزنامه ایران منشتر شده آورده است:


یورگن هابرماس در شرحی که بر نظریه ارنست بلوخ در اصلاح نظریه انتقادی می‌نویسد این جمله کلیدی بلوخ را ذکر می‌کند که: خرد بدون امید بی‌سرانجام است و امید بدون خرد به جایی نمی‌رسد. این نگاه مبنای یک تحول بزرگ در جریان اندیشه‌ای است که در یک دوران تاریخی ضمن ایجاد یک طوفان نقد و ساختارشکنی، نوعی ناامیدی شورش‌برانگیز را در جوامع گوناگون بشری تزریق کرد اما این تحول ضمن حفظ بنیادهای انتقادی، گونه سازنده‌ای از امید را نیز با این نگرش همراه کرد.


این چرخش در نوع نگاه نظریه انتقادی به آینده درسی برای جامعه امروز ایران دارد. جامعه‌ای که تفکر و بیان انتقادی – با سبک‌ها و مبانی نظری مختلف – به وجه غالب گفتمان‌های رایجش بدل شده و عنصری گریزناپذیر در تداوم حیات در فضای اندیشگی‌اش گردیده است. بدین منظور نخست مروری کوتاه می‌کنیم بر اینکه چگونه نگاه انتقادی موجب دگرگونی فضای تفکر جهانی شد. در فضای تفکر جهانی در دهه‌های نخستین قرن بیستم مدل لیبرال دموکراسی به مدلی بی‌عیب بدل شده بود که نوع آرمانی آن در ایالات متحده و اروپای غربی شکل گرفته است و بنیاد خوشبختی لایزال بشری را فراهم کرده است. اگر هم مشکلی در بخش‌هایی از جهان هست به‌دلیل دوری آنها از آن نوع آرمانی است و نظریه‌های نجات‌بخش هم نظریاتی است که به دیگر کشورها نشان دهند که چگونه می‌توان خصوصیات خود را تغییر داد و به آن نمونه‌های آرمانی پیوست. هر چند جنگ جهانی اول این انگاره را شکست اما در عرصه نظرورزی همچنان این گفتمان غالب بود.


اما بتدریج با شکل‌گیری فاشیسم و نازیسم و بروز بحران‌های بزرگ اقتصادی، اجتماعی، جوانه‌های نظریه انتقادی زده شد. نظریه انتقادی هم بنیادهای معرفت‌شناختی اندیشه‌های رایج را زیر سؤال برد و هم تمامی انگاره‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آن را به چالش کشید. از این منظر نوین ادعای علوم مدرن که می‌توانند واقعیت را بی‌کم و کاست بشناسند و با کمک تکنولوژی راه را برای خوشبختی تام و تمام بشر بگشایند زیر سؤال برد. نظریه انتقادی علوم مدرن را به مثابه ایدئولوژی پنهانی تعبیر کرد که راه را برای استثمار جامعه بشری می‌گشایند و دیکتاتوری خشن و پنهان سرمایه‌داری را توجیه علمی می‌کنند. بتدریج نظریه انتقادی به وجه غالب روشنفکری نوظهور در غرب بدل شد و حتی جنبش‌های نواندیش جهان سومی را نیز تحت تأثیر خود قرار داد. اما در همان زمان بتدریج جوانه این اندیشه نیز رویید که نقد ویرانگر اندیشه غالب چه نتیجه‌ای خواهد داشت؟ آیا انسان را به سوی نوعی نهیلیسم و پوچ‌گرایی پنهان که کارش ویران کردن محض است نخواهد کشاند؟ آیا شکستن ساختارهای فکری و اجتماعی به ناامیدی محض جوانان و اهل اندیشه و فروپاشی اجتماعی که روزی فاشیسم و جنگ را به همراه آورده بود، منجر نخواهد شد؟


نشانه‌هایی در جامعه و فرهنگ و هنر غرب پدید آمد که گویای آن بود که نگرش انتقادی محض بدون امید و سازندگی می‌تواند ویرانگر نیز باشد. وقتی در سال 1968 جنبش­‌های دانشجویی فضای اروپا و امریکا را به هم ریختند، چیزی برای جایگزینی و امیدی برای آینده نداشتند و حتی خود پیشتازان نظریه انتقادی را از خود راندند. دستاورد جنبش آنها نوع جدیدی از لیبرال دموکراسی بود که درست برخلاف اندیشه و هدف جنبش آنها به بار نشست. در عرصه هنر نوعی هنر پوچ­گرا وارد سینما و تئاتر شد و گریز از زیست بارور اجتماعی را در پی داشت. تلاش‌هایی مانند اتحادیه اروپایی نیز می‌رفت به نوعی رکود و بن‌بست کشیده شود و نوعی انزوا و ناامیدی بر فضای اهل اندیشه و درد حاکم شد. از این جا بود که متفکرانی ظهور کردند که عنصر امید را در عرصه نظریه اجتماعی و نگرش انتقادی باز گرداندند. ارنست بلوخ که بعدها یورگن هابرماس نیز به او پیوست از پیشتازان این جریان جدید بود. بلوخ معتقد بود که نباید نگاه یوتوپیایی و امید برآمده از آن را فدای تندروی نقادانه در نگرش انتقادی کرد. بدون امید نگرش انتقادی به اندیشه­‌ای ویرانگر بدل می‌شود که معلوم نیست وضعیت بهتری به ارمغان بیاورد اما توان تخریب حداقل‌های موجود برای رهایی بشر را دارد. از این‌رو وی تمام اندیشه‌ها و ایدئولوژی‌هایی که گونه‌ای از امید و آینده بهتر را ترسیم می‌کردند بزرگ و محترم می‌شمارد. او که گرایشی مارکسیستی هم دارد حتی به مذهب و اندیشه‌های یوتوپیایی و امیدآفرین مذهبی نیز توجه می‌کند زیرا راه را برای آفرینش امید در ذهن بشر مدرن می‌گشاید. این نگرش به تحولی در جریان روشنفکری انجامید که در آن نسل جدید نظریه انتقادی به جای ویران کردن پروژه مدرنیته به سوی اصلاح آن گرایش یافتند. امثال یورگن هابرماس در پی آن نیستند که انقلابی بزرگ در دنیای مدرن پدید آورند بلکه در پی ایجاد دگرگونی اساسی در آن برای تکامل در فرایند جهانی شدن هستند. همین امر نگرش در حال احتضار انتقادی را به یکی از پرکاربردترین و تأثیرگذارترین جریان‌های فکری معاصر بدل کرد.


اما در جامعه ایران پس از چهل سال تحولات پیاپی و ظهور جریان‌های فکری و اندیشگی مختلف و در بستر موفقیت‌ها و در عین حال بحران‌های گوناگون، شاهد رشد تدریجی نگرش انتقادی هستیم. نگرشی که به نوعی در تار و پود تفکر اهل اندیشه و اهل سیاست نفوذ کرده است. نفوذ گرایش انتقادی به حدی است که همگان از مردمان کوچه و بازار گرفته تا مسئولان اجرایی برای مشروعیت‌یابی سخن خود تلاش می‌کنند در درون ساختار گفتمان انتقادی سخن گویند.


البته گسترش شبکه‌های مجازی سبب عامیانه شدن و گاه مبتذل شدن این گفتمان نیز شده اما نفوذ و مشروعیت آن را در گستره فضای عمومی تثبیت کرده است. به نحوی که سخنی که سبک و سیاق انتقادی نداشته باشد و حتی وضعیت‌های موجود را به سخره نگیرد امکان شنیده شدن ندارد. این امر فی نفسه موجب رشد و تعالی خواهد شد و چنان مشکلات و نقاط ضعف را آشکار خواهد کرد که همگان می‌توانند آنها را دیده و راه رفع آنها را بجویند. اما این جریان نقد همه‌جانبه اگر با امید و نگرش سازنده همراه نشود ممکن است ویرانگری محض در پی داشته باشد. آن هم در منطقه‌ای که هر گونه ویرانگری به نوع خشنی از بنیادگرایی لجام گسیخته انجامیده است.


جامعه امروز ایران مشکلات و معضلات فراوانی دارد که نگرش انتقادی جاری در بستر فضای عمومی کوچکترین خلل و فرج آن را آشکار می‌سازد و راه را برای غلبه بر آنها می‌گشاید. اما در کنار این مشکلات باید دانست که جامعه کنونی ما قابلیت‌ها و توانایی‌های فراوانی نیز دارد که امیدی بی‌نظیر را در دل می‌دواند. جامعه‌ای که توان مدیریتی خود را با غلبه بر بزرگترین بحران‌های تاریخی نشان داده‌ است، این جامعه بیشترین تعداد تحصیلکردگان را حتی در مقایسه با پیشرفته‌ترین کشورها در خود جای داده و بیشترین منابع طبیعی در زیر پای آن نهفته است. بسیاری از زیرساخت‌ها در حوزه‌های مختلف زیست اجتماعی و اقتصادی ساخته شده و شناخت و آگاهی مردم و مسئولان نسبت به گذشته تکامل شگفت‌انگیزی یافته است.


این امر ممکن است نوعی امید یوتوپیایی باشد اما یوتوپیایی خیالی و فریبکارانه نیست بلکه اکسیر تداوم و بقای اجتماعی است. به‌نظر می‌رسد که نگرش امروزین انتقادی در ایران نیازمند یافتن شاخص‌های عملیاتی برای امید آینده‌ساز است؛ امیدی که جامعه را از گودال ناامیدی ویرانگر برهاند.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* captcha:
* نظر:
مطالب دیگر
مدیریت فضای مجازی در ترکیه و امارات چگونه است؟
بررسی قوانین اینترنت در کشورهای دیگر (3)

مدیریت فضای مجازی در ترکیه و امارات چگونه است؟

چندین سال است که در امارات کلیه سرویس‌های انتقال صوت با پروتکل اینترنت ممنوع بوده و برنامه‌هایی مانند واتس اپ، وایبر، تانگو، فیسبوک مسنجر، ایمو، لاین، کیک مسنجر، تلگرام و فیس تایم مسدود هستند.
استاد دانشگاه شانگهای از برجام و روابط ایران و چین می‌گوید
گفتگوی اختصاصی عطنا با هوندا فَن

استاد دانشگاه شانگهای از برجام و روابط ایران و چین می‌گوید

دنیای کنونی نسبت به جهان 2006-2010 تغییرات زیادی کرده است؛ این امر بر توسعه برخی از روابط بین المللی هم تاثیر گذاشته است. من شخصا فکر می کنم بهترین نتیجه برای ایران این است که این مسئله را در اسرع وقت...
علت افزایش مهاجرت در میان نخبگان چیست؟
یک استاد دانشگاه در گفتگو با عطنا بررسی کرد

علت افزایش مهاجرت در میان نخبگان چیست؟

یک استاد دانشگاه معتقد است: «نوسانات وضعیت اقتصادی و نداشتن امید به حل مشکلات که دلیل مهاجرت است با جوان‌گرایی و به کارگیری نسل جوان در ساختار‌های نظام کشور باعث پویایی و کاهش مهاجرت می‌شود.»
در افغانستان چه خبر است؟
ملازهی در گفتگو با عطنا بررسی کرد

در افغانستان چه خبر است؟

يك کارشناس مسائل افغانستان معتقد است: «طالبان می‌کوشد تا با حملات نظامی سهم بیشتری از قدرت در افغانستان را به خود اختصاص دهد؛ در حالی که در ایران یک ارزیابی واقع بینانه از تحولات افغانستان وجود ندارد.»
پر بازدیدها
آخرین اخبار