محمدعلی مرادی، مدرس دانشگاه، با بیان اینکه بسط فلسفه در علوم انسانی کمرنگ است، درباره کتاب «آخر زمان: پایان جهان غرب» گفت: مسئله پسا استعماری مسئله جالبی است اما پرسش جدی این نیست و باید درباره «دیگری خِرد» فکر کرد و از دوگانهها بیرون آمد؛ دوگانه حقیقت و ناحقیقت، زیبا و زشت، نیک و بد.
به گزارش عطنا، نشست علمی «نگاهی به نظریه پسا استعماری» همراه با معرفی کتاب «آخر زمان: پایان جهان غرب» سهشنبه، 1 خردادماه با معرفی کتاب «آخر زمان: پایان جهان غرب» با حضور مرتضی کتبی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، محمد علی مرادی، مدرس دانشگاه، حسین میرزایی، استادیار گروه مطالعات فرهنگی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامهطباطبائی برگزار شد.
در این نشست، محمدعلی مرادی، مدرس دانشگاه، در سخنان خود با گریزی به محتوای این کتاب تمدن روشنگری را بر اساس ایده پیشرفت دانست و اظهار کرد: اصل کتاب مفهومی است که در شعرهای فروغ هم دیده میشود. «آنگاه که خورشید سرد شد» را فروغ از روی آیه قرآنی «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَت» گفته است. مفهومی که در مقابل اندیشه پیشرفت قرار میگیرد.
وی افزود: مفهوم پیشرفت به عنوان یک ایده بنیادهای تئولوژیکال دارد که اوج آن از کتاب هگل سرچشمه میگیرد.
مرادی با بیان اینکه اندیشه پیشرفت ریشه در بنیادهای مسیحیت دارد، تصریح کرد: این بحثی است که فیلسوفان روی آن صحبت میکردند. برای مثال اگر سینمای روشنفکران را نگاه کنید میبینید فیلمهای دیوید لینچ شمایی «اتوپیستی»(ناکجاآبادی؛ بهشت زمینی) دارد.
کتاب «آخر زمان: پایان جهان غرب» نوشته میشل مفه زولی و ترجمه مرتضی کتبی، استاد پیشکسوت روانشناسی اجتماعی دانشگاه تهران که به بررسی ایدههای پسا استعماری میپردازد.
وی افزود: کتاب میخواهد «دیس-اتوپیستی» بحث کند یعنی اینگونه که فکر میشد که ایده پیشرفت باعث پیشرفت جهان میشود و بهشتی را رقم میزند، در عمل اتفاق نیفتاد.
این پژوهشگر با اشاره به بحرانهایی که در «ایده پیشرفت» به وجود آمد، ادامه داد: بحرانهایی که در ایده پیشرفت به وجود آمد موجب شد جامعه ایران نیز درگیر آن شود. «اندیشه حال» در این کتاب مطرح شده است و این یعنی که از «اندیشه پیشرفت» و «اندیشه زمان گذشته» (قهقرا) چگونه میتوان بیرون آمد.
وی سپس به طرح این پرسش پرداخت که چرا فوکو انقلاب اسلامی را اتفاق جدیدی میدانست و گفت: فوکو کتاب «هگل» را نخوانده بود. چرا فوکو فکر کرد با انقلاب اسلامی یک اتفاق جدیدی در حال وقوع است؟ چون فوکو هگل را نخوانده بود و نمیدانست به این راحتی نمیشود از جهان غرب بیرون آمد نه اینکه جهان غرب را تایید کند، بلکه جامعه ایران در پی آن است که در کرانه جهان غرب، نقدی متفاوت را سازمان بدهد.
مرادی در ادامه سخنان خود تصریح کرد: برخلاف فهم فوکو، انقلاب اسلامی نمونه تلاشی فکری بود که به شکست منجر شد. شما ببینید! بعد از چهل سال از گذشت آن آرمانها خودپردازها از سطل آشغالها بیشتر شده است.
وی ادامه داد: در این سالها تعداد مسجدها بیشتر شد، به تدریج مسجد تبدیل به فروشگاه شد و اینگونه شد که در جشنها میپرسند امام اول شیعیان؟ و وقتی شرکتکننده پاسخ درست را میگوید؛ پنجاه هزار تومان جایزه میگیرد و این یعنی همه چیز ارزیابی مادی می شود.
این پژوهشگر با بیان اینکه در غرب بحث «دیگری خِرد» مطرح شده است، افزود: مسئله خرد و دیگری خرد مهم است، چون جامعه ایران بنیان نظری آن را نمیداند، این مفهوم تبدیل به محل پیکار سیاسی میشود، از هم ریخته و پاشیده میشود که این همان نظم پسا استعماری است.
مرادی سپس به طرح این مسئله پرداخت که چه چیزهایی «دیگری خرد» بود و گفت: فانتزی، احساس، عواطف و بدن دیگری خرد بود که در کتابهای غربی بیان شده است. مهمترین ویژگی آن «تخریب محیط زیست» است و استعمار تنها یک بعد از این تفکر است. چون جامعه ایران میخواهد سیاسی بحث کند برای همین صرفاً مبحث پسا استعماری را مطرح میکند.
این مدرس دانشگاه پرداختن به مسئله پسا استعماری را مسئله جالبی دانست و گفت: پسا استعماری مسئله جالبی است اما پرسش جدی این نیست و باید درباره «دیگری خرد» فکر کرد و از دوگانهها بیرون آمد. دوگانه حقیقت و ناحقیقت، زیبا و زشت، نیک و بد.
وی افزود: باید توجه کرد چگونه ایرانیها از دل کویر باغ بیرون آوردهاند. چگونه خرد کویری شکل گرفته است. خرد عشایری چگونه شکل گرفت؟ اما به جای اینها جریان علوم اجتماعی ایران تنها در یک دستگاه سیاسی سیر میکند.
مرادی در پایان با بیان اینکه فکرهای جذابی در کتاب «آخر زمان» وجود دارد، گفت: باید از دوگانه دیدن خارج شد و از جهان قدیم بیرون آمد. پیشزمینههای فلسفه را باید شناخت. این کتاب ایدههای پسا استعماری را مطرح میکند؛ باید بتوان آنها را بسط داد و برای دانشجویان شوراهایی ایجاد کرد تا دانشجویان بتوانند با یکدیگر مباحثه کنند و این آغاز تفکر در این راه است.
گفتنی است مطالعات پسااستعماری، در مطالعات و نظریهپردازیهای خود از نظریههای انتقادی چون مطالعات فرهنگی، مارکسیسم، فمینیسم و پسامدرنیسم الهام گرفتهاست، اما بیش از همه این نظریهها، با ساختارهای مدرنیته استعماری به مواجهه و مقابله برخاسته است. «برای متمایز ساختن مطالعات پسااستعماری از سایر اَشکال پژوهش انتقادی، میتوان گفت که پژوهش پسااستعماری، به درک قدرت فرهنگی عمق تاریخی و بینالمللی میبخشد.»