عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران به ارائه راهحلهای بازگشت امید به جامعه پرداخت و گفت: اگر دانشمند خطرات اجتماعی را بداند، سکوت کند و جامعه را نسبت به خطری که تهدیدش میکند، خبردار نکند آیا مصداق کمک نکردن به فرد در خطر نیست؟ آیا جرم نیست؟ آیا سکوتی که آکادمی نسبت به پروندههای اجتماعی و سیاسی دارد، دانش آکادمی را عقیم نمیکند؟
به گزارش عطنا، همایش«امید اجتماعی در ایران» به همت موسسه رحمان با همکاری دانشگاه علامهطباطبائی و نهادهای علمی، پژوهشی و مدنی، با محوریت «چیستی مفهوم و دستاوردهای نظری در حوزه امید اجتماعی»، «وضعیت امید اجتماعی در ایران»، «سببشناسی امید اجتماعی و آثار و پیامدهای آن» و «راهکارهای ارتقای امید اجتماعی» در روزهای دوشنبه، 7 اسفند و سهشنبه، 8 اسفند از ساعت 10 تا 19 در سه قسمت تخصصی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامهطباطبائی برگزار شد.
مصطفی معین، رئیس همایش امید اجتماعی، هادی خانیکی، دبیر همایش، حسین سلیمی، رئیس دانشگاه علامهطباطبائی، مصطفی ملکیان، فیلسوف و استاد دانشگاه، سارا شریعتی، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران و محمدمهدی اردبیلی، مدرس فلسفه در این همایش به ارائه دیدگاههای خود پرداختند و هیئت رئیسه و اعضای هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی این دانشگاه در روز نخست و مراسم افتتاحیه این همایش حضور داشتند.
شهیندخت مولاوردی، معاون رئیسجمهور در امور حقوق شهروندی، علیرضا علویتبار، فعال سیاسی و روزنامهنگار، محمدامین قانعیراد، استاد جامعهشناسی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور، محمدجواد غلامرضاکاشی، عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه علامهطباطبائی، حسین پاینده، استاد نظریه و نقد ادبی، بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه و نعمتالله فاضلی، استاد انسانشناسی و فرهنگ نیز در روز دوم و مراسم اختتامیه این همایش به ایراد سخنرانی پرداختند.
سارا شریعتی، عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در این همایش پیرامون امید اجتماعی و نقش جامعهشناس در جامعه صحبت کرد.
وی با بیان اینکه موضوع کار جامعهشناسان واقعیتهای اجتماعی است، گفت: موضوع کار جامعهشناسان ساختارهایی است که گاه مثل یک تخته سنگ بر سر ما آوار میشوند و ساختارها و قیود اجتماعی آنقدر سنگین هستند که ما به سختی میتوانیم با تکیه بر عقلانیت خودمان آنها را تعلیق دهیم، در نتیجه همواره در جامعهشناسی این بحث وجود دارد که افراد بعد از مدتی تحصیل در جامعهشناسی ناامید میشوند و یا منفعل میشوند و احساس میکنند با این ساختارها کاری از دستشان برنمیآید، دلیل این بدبینی، به موضوع مطالعه جامعهشناسی برمیگردد.
این جامعهشناس با اشاره به اینکه واقعیتهای اجتماعی همیشه ناامید کننده هستند، گفت: زمانی سراغ جامعهشناس میروند که بخواهند درباره موضوعهایی مانند فقر و گسلهای اجتماعی صحبت کنند و چون جامعهشناس واقعیتها را توصیف میکند گاهی متهم به سیاهنمایی میشود.
سارا شریعتی با بیان اینکه جامعهشناسی تبعات فردی هم دارد، گفت: واقعیتها، نابرابریها و گسلهای اجتماعی بر روان جامعهشناس تاثیر روانشناختی خیلی مشخصی میگذارد و معمولا او را بدبین و ناامید میکند.
وی در ادامه گفت: یکی از باورهای جامعهشناسی تفکیک سیاستمدار و دانشمند است، جامعهشناس مرد علم است اما سیاستمدار مرد عمل است، بنابراین باید تفکیکی بین سیاستمدار و جامعهشناس وجود داشته باشد، به میزانی شما دانشمند هستید که از سیاست فاصله بگیرید، به دلیل این تفکیک هرچه یک جامعهشناس بیشتر با حیات سیاسی پیوند بخورد، مشروعیت علمیاش بیشتر زیر سوال میرود.
این جامعهشناس دومین تفکیک را خنثی بودن ارزشی دانست و گفت: دانشمند کسی است که رابطهاش با موضوع مطالعهاش خنثی است و واقعیتهای اجتماعی را به شکلی بسیار سرد و با فاصله مطالعه میکند، اینها تفکیکهایی است که از ادبیات وبری گرفته شده است، نزد دورکیم نیز با همین خوانش روبهرو هستیم، واقعیت اجتماعی همانطور که دورکیم میگوید یک شی است، تفکیک بین امر ارزشی و امر واقع که باز از ادبیات دورکیم گرفته میشود.
سارا شریعتی در ادامه گفت: اولین دوگانه از دوگانههایی که به عنوان جدایی و تفکیک در نظر گرفته میشود، تفکیک علم و عمل است و دومین دوگانه تفکیک توصیف و تجویز است، جامعهشناس نباید کار تجویزی انجام دهد و باید توصیف کند. جامعهشناسی که تجویز میکند، رهبر اجتماعی است و دانشمند نیست، سومین دوگانه، تفکیک تغییر و تفسیر است، باورهایی که در جامعهشناسی وجود دارد باعث شده دانشآموخته جامعهشناسی علم خود را بیارزش و بدون عمل بداند و احساس کند این علم نمیتواند رهاییبخش باشد، به این ترتیب جامعهشناسی علمی توصیفی است، رهاییبخش نیست و نمیتواند چیزی را تغییر دهد.
وی اظهار کرد: ضرورت دارد جامعهشناسان کشور مدام از خود بپرسند جامعهشناسی به چه کار میآید، توان حل چه مشکلاتی را دارد و از چه طریقی میتواند این مشکلات را حل کند؛ جامعهشناسان باید به تابوهای عمل، تعهد و مداخله در امور اجتماعی فکر کنند و در مورد این مسائل، باز اندیشی کنند یا حداقل ادبیاتی که این تفکیکها را زیر سوال میبرد ترجمه کنند.
این استاد جامعهشناسی درباره راهحل برگرداندن امید به علم جامعهشناسی گفت: جامعهشناسی دچار بیماری مزمن بدبینی شده است و برای حل هر بیماری باید ابتدا آن را بپذیریم و سپس به شناسایی آن بپردازیم.
سارا شریعتی یکی دیگر از راههای برگرداندن امید به جامعه را پذیرفتن عواقب کارهای اشتباه دانست و درباره این موضوع گفت: امید در صورتهای ایدئولوژیک و انقلابی خود به بیمسئولیتی متهم شده است، برخی میگویند قرن 21 قرن امید نیست بلکه قرن مسئولیت است.
وی افزود: تاریخچه قرن بیست یکم شکست، سرخوردگی و بدبینی است، به همین دلیل بسیاری آن را کنار گذاشتهاند اما اگر بخواهیم امروز فراخوان امید دهیم باید به این تاریخچه توجه کنیم، امروز فراخوان به امید یک مسئولیت است، یعنی باید مسئول سیاستها و عواقب آن نیز باشیم، باید دوگانهها را کنار بگذاریم و به جای آن از دیالکتیزه کردن حرف بزنیم.
این استاد دانشگاه تهران در ادامه گفت: ما نسل امیدواری هستیم به همین دلیل مقصر و متهم هستیم، امروز امید یک مفهوم معصومانه و پاک نیست، امید متهم است که در خدمت خودش بوده است نه در خدمت جامعه، به همین دلیل است که امروز نسل جدید، امیدواران دیروز را به پرسش میکشند، امروزه امید با تکیه بر عقلانیت و واقعیت قابل قبول است، امیدهای مشخصی که با برنامهریزی مشخص میتوان به آنها رسید.
سارا شریعتی راه حل دیگر را آگاهی پیدا کردن از مسائل جامعهشناختی دانست و گفت: ما در ابتدا باید جبرهای اجتماعی را بشناسیم بعد با آن مبارزه کنیم، تفسیری که ما از واقعیت اجتماعی داریم در جهت تغییر است.
وی افزود: افراد با آگاهی پیدا کردن از قدرت اجتماعی خود میتوانند از مسائل و مشکلات رها شوند، قانونی که ما به آن آگاهی داریم به ما امکان آزادی میدهد، ما انقلاب کردیم و این نظم اجتماعی را به وجود آوردیم، پس کسانی که این نظم اجتماعی را به وجود آوردند میتوانند آن را تغییر دهند. دانش اجتماعی از این منظر رهاییبخش است، تجربه شکست و سرخوردگی به جامعه تجربه قدرت داشتن برای ایجاد تغییر اجتماعی میدهد، قدرت خود برای تحقق بخشیدن آنچه که میخواهد. در واقع، دیالکتیک بین آگاهی و عمل اتفاق میافتد.
این جامعهشناس دوگانههای «تفسیر و تغییر»، «علم و عمل» و «دانش و تعهد» را تابوهای دانشگاه عنوان کرد و گفت: باید در مورد این تابوها حرف بزنیم در حالی که ما در آکادمی فقط از دانش حرف میزنیم، من از تابوهایی حرف میزنم که محصول مناقشه باورهای رایج در جامعهشناسی است. یکی از همین تابوها تعهد است، عالمی که متعهد است کنشگر و فعال است، تعهد از تابوهای دانشگاه است، دانشمند متعهد نیست،تعهد برای فعال سیاسی است.
سارا شریعتی با اشاره به مقاله بوردیو به نام «دانش متعهد» گفت: بوردیو در این مقاله از یک دوگانه شوم حرف میزند و میگوید کمک نکردن به فردی که در خطر است جرم است، او معتقد است جامعهشناس امر واقع را توصیف میکند و آسیبهای اجتماعی را مطالعه میکند، همچنین میگوید اگر دانشمند خطرات اجتماعی را بداند و سکوت کند تحت عنوان خنثی بودن ارزشی جامعه را نسبت به خطری که تهدیدش میکند، خبردار نکند آیا مصداق کمک نکردن به فرد در خطر نیست؟ آیا جرم نیست؟ آیا سکوتی که آکادمی نسبت به پروندههای اجتماعی و سیاسی دارد، دانش آکادمی را عقیم نمیکند؟ بحث بوردیو در اینجا دقیقا همین است، دانشمند رهبر فکری نیست اما برای خودش باید یک نقش اجتماعی تعریف کند، باید به جامعه در حال خطر کمک کند، به این ترتیب دوگانه تفسیر و تجویز را زیر سوال میبرد. امروزه در جامعهشناسی در یک سنت فکری مشخص، الزام تجویزی یک الزام روشی است.
وی با بیان اینکه جامعهشناس نباید استعفای مدنی دهد،گفت: جامعهشناسان در برابر این خواسته قرار دارند که تا چه حد مجاز به پاسخ دادن به مطالبات اجتماعی هستند، به نام خنثی بودن ارزشی خودمان را مجاز به سکوت در جامعه نکنیم. دورکیم می گوید «سرانجام روزی فراخواهد رسید جامعه ما لحظات آفرینشگری خود را به دست خواهد آورد، آرمانهای جدیدی شکل خواهد گرفت که راهنمای بشریت خواهند بود.» این متنی است که از منظر شخصی من امیدی میدهد که لحن پیامبرانه دارد. این یک پیشبینی پیامبرانه است که یک جامعهشناس دارد. این خیالپردازانه و غیرواقعی است که اتفاقا من از همین منظر به آن میپردازم. این جامعهشناس افزود: امروز که از امید واقعی و عاقلانه بحث میشود اما به این دلیل که در جامعهشناسی سنتی است که تخیل اجتماعی را مبنای خود قرار داده و جامعه بنای تخیلی دارد، من از امید اتوپیک دفاع میکنم.
سارا شریعتی، عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در پایان گفت: جامعه آرمانخواه است و اتفاقا این آرمانخواهی است که باعث میشود مدام در کار ساخت واقعیت موجود باشد، واقعیت را هر روز بر اساس آرمان و آزمون و خطا میسازیم، واقعگرایی حکم میکند برای تحقق واقعیت از خیالپردازی و آرمانخواهی خودمان استفاده کنیم، این امیدی است که ما امروز به آن احتیاج داریم.