دکتر وحید آگاه، عضو هیئت علمی گروه حقوق عمومی و بین الملل دانشگاه علامه طباطبائی و استاد حقوق سینما و ارتباطات این دانشگاه، در ادامه نوشتههای خود با عنوان «در جستجوی نسبت حقوق و هنر» در روزنامه اعتماد، نگاهی داشته است به فیلم «زادبوم»، ساخته ابوالحسن داودی و محصول ۱۳87 که این روزها در سینماهای کشور درحال اکران است.
به گزارش عطنا، در این نوشته آمده است:
١- زادبوم: فيلمي از ابوالحسن داودي، روايت تمام قدي از مسائل زندگي ايراني است. در زادبوم، فعال سياسي و نامزد انتخابات رياستجمهوري، از ترس رد صلاحيت و به خطر افتادن موقعيت، پدر سرهنگ خارج شده از كشور در اول انقلاب را سالهاست كه نرفته و نديده و حتي براي فوت مادرش نيز به آلمان سرنزده. روايتي كه زير جلدش سرهنگي كه ميگويد به مردم سلاح نكشيده، عليه نظام و انقلاب نبوده و فقط ترسيده. اما برنميگردد. ممنوعالورود است؟ نه. اما فكر ميكند ورود همانا و مصايب بعدياش. به لسان زادبوم، براي گرم شدن ايران زمين، همه ميتوانند و بايد برگردند، چون عاشق سرزمينند. امري كه در سالهاي گذشته، به طور جدي، مدنظر قرار نگرفته و تدبيري اتخاذ نشده و متاسفانه اينجا حقوق ذيل سياست است و جز با سياست، نميتوان عطش مهاجرين ناخواسته به حضور در وطن را، پاسخ داد. آدمها از لاكپشتها كمترند؟
٢- دولتها متشكل از سه عنصر سرزمين، حكومت و مردمند و زادبوم، هرسه را مدنظر داشته. از مردم گفته. از اينكه جز با مهرباني و احترام به عقايد مختلف يكديگر، نميتوان زندگي گرم و عاشقانهاي داشت. از اينكه همديگر را به سادگي، قضاوت نكنيم. اميرعلي فرزند به پدر ميگويد خواهرم سارا، در همه اين سالها كه هردو خارج از كشور بوديم، فقط دوبار به من زنگ زد: يك بار براي پول و بار دوم براي ويزا! و از پدر ميشنودكه همه حقيقت، هميشه پيش چشمان ما نيست و همين، جوهره سلوك زندگي مسالمتآميز و مدارا با هم است. اينكه ما محور دنيا و حقيقت نيستيم، بقيه مردم هم حق دارند و اين يعني آغاز گفتوگو.
٣- عنصر سرزمين دولت در زادبوم، محور اصلي است. چه، برخلاف حكومت و مردم كه ميتوانيم از آن، دلگير باشيم يا خير؛ سرزمين غالبا با ما مهربان بوده. بستري كه مردم را به ايران پيوند ميدهد. زادبومي كه در حقش جفا كرديم و در فيلم، از نحوه تاسفبرانگيز حمايت از محيط زيست در پهنه حفاظت از لاكپشتها گفته ميشود. زادبوم، فيلمي به غايت حامي اكوسيستم، اما با چاشني سياست است. سرزمين هميشه بيطرف بوده و چپ و راست و كارگزار و خدمتگزار نداشته؛ كما اينكه وقتي لاكپشتها بعد از ٣٠ سال برميگردند، تمايزي ميان آنها قايل نميشود. نميگويد لاكپشت كوچك برگردد و تخمريزي كند و لاكپشت بزرگ، نه. همينطور، رنگ و شكل و ساير ويژگيهايشان. شهروندان هم، مثل آنها. براي دور هم جمع شدن و گرم كردن ايرانزمين، به همه نياز داريم.
٤- حكمراني و نحوه اداره هم در زادبوم، جلوه دارد. از حضور گروهي در برهم زدن ستاد انتخاباتي تا حكمراني نامطلوب در اداره محيط زيست كه در فيلم، مسوول دولتي، كاسبكار و بيمسووليت است و ياري كه نميكند هيچ؛ به انحاي مختلف، كارشكني هم ميكند. اما در مقابل، جامعه مدني در فيلم، مستعد است: محليها به دليل اقتصادي و غم نان، از خانم دكتر حامي لاكپشتها دلگيرند؛ چون امسال با وجود او، تخمهاي كمتري از لاكپشتها گيرشان آمده و سفرهشان لاغرتر شده. اما همينها، با روشنگري و تذكر خانم دكتر و ناخدا، به ياري او آمده و پروژه حفاظت را كمك ميكنند. تصويري از پويايي و كارآمدي جامعه مدني مقابل ناكارآمدي خدمات دولتي كه ميتواند گذري بر نظريه دولت هم باشد.
٥- در زادبوم، آدمها مثل لاكپشتها، گرد هم آمده و ايران آباد با حضور همه، شكل ميگيرد. خانم دكتر كه مدتهاست از همسر متاركه كرده، به دليل بيماري، از او پرستاري ميكند و شوهري را كه اول كار در اتاقي جدا اسكان داده، پس از ترميم رابطه، در اتاق خود ميبيند. دخترش سارا هم كه براي سقط جنين به ايران آمده، با مهرباني خانواده، منصرف شده و او نيز چون لاكپشتها در وطن، مادر ميشود. بايد همديگر را تحمل كنيم و گام بعدي، دوست داشتن است. احترام كه باشد، علاقه ميآيد. نيامد هم، غمي نيست. اگر افراد خطايي هم كردهاند، بايد ببخشيم. اين نه، معرفت است و نه لطف. قانون زندگي است. بر ما بخشيدهاند كه اينجاييم. دولت بايد طبعش بلند باشد و بپذيرد. ايران با وجود همه، گرم ميشود.
٦- در تيتراژ پاياني فيلم، سال توليد و نمايش: ٨٥ تا ٩٦ آمده. در اين بيش از يك دهه، چه بر سر ابوالحسن داودي آمد؟ آيا او سزاوار ١١ سال توقيف بود؟ آيا اگر فيلم سر وقت، اكران ميشد، اكنون صد فيلم ديگر نساخته بود؟ سوالهايي كه پاسخ مستقلي ميطلبد و بعد از اين همه سال، دوباره ديدن زادبوم براي داودي، سخت است و ناشدني. اما فيلم بعديات را بساز. ايران با حضور و فيلمسازي تو، گرمتر ميشود.