۱۱ تير ۱۳۹۶ ۱۶:۰۳
کد خبر: ۱۲۴۷۰۸
boudrilard

شاید یکی از دلایل پیوستنِ غربی‌ها به گروهک‌های تروریستی این باشد: تجربه‌ دنیایی تازه که در آن منطق مبادله برافتاده است و اعضای گروه با ایمان و اعتقادی بنیادین-که انتحار گواه آن است- ماجراجویی‌هایی شبیه به فیلم‌های وحشتناک و بازی‌های رایانه‌ای خشن را تجربه می‌کنند.


به گزارش عطنا، روزنامه دنیای اقتصاد در مطلبی که روز شنبه 10 تیر به قلم سیدوحید میره‌بیگی منتشر کرده به تاثیر جهانی شدن بر نظم سرمایه‌داری پرداخته است که در ادامه با هم می‌خوانیم.



نیم نگاه


بودریار نقد خود را متوجه دوگانگی مانوی فلسفه‌ غرب می‌کند و مدعی است «فلسفه‌ غرب در مورد رابطه‌ بین خیر و شر دچار سوءتفاهم شده و ساده‌لوحانه چنین پنداشته است که پیشرفت خیر (یعنی پیشرفت علوم، تکنولوژی، حقوق بشر و غیره) با شکست شر پدید آمده است. در حالی که پیشرفت و جهانی شدن این سیستم، خیر و شر را با هم پیشرفت داده است».


ژان بودریار (2007-1929) را به‌عنوان یکی از جنجال‌برانگیزترین فیلسوفان پسامدرن می‌شناسند که توانست به اندازه‌ شهرت خود، مخالف نیز دست ‌و پا کند. او به خاطر دیدگاهش راجع به جنگ خلیج‌فارس (میان عراق و کویت که با دخالت امریکا و متحدانش پایان یافت) شهرت افزونی یافت؛ زیرا مدعی شد که این جنگ هرگز رخ نداده و آنچه افکار عمومی از این رویداد فهمیده‌اند چیزی جز محصولی رسانه‌ای نبوده است.


بودریار، بر سرشت متفاوتِ نظام‌های بازنمایی در عصر پسامدرن تأکید دارد و چنین فرض می‌کند که در این عصر رابطه‌ ساده‌انگارانه و سرراستی که گمان می‌رفت میانِ «نشانه» و «واقعیت» وجود دارد به کلی از میان رفته است، زیرا در عرصه‌ سلطه‌ رسانه‌ها دیگر نشانه‌ها مابه‌ازای واقعی ندارند و روابط میان «نشانه‌ها» و «واقعیت‌ها» که معنا را می‌ساختند (بازنمایی Representation ) جای خود را به روابط میان «نشانه‌ها» و «نشانه‌ها» (وانماییsimulation ) داده ‌است.


در این عصر، معنا حاصلِ دلالت‌های درون‌شبکه‌ای تصاویر، نوشته‌ها، صداها و... در داخلِ رسانه‌ها است. و واقعیت به جای اینکه مرجع نشانه‌ها باشد، خود از نشانه‌ها متأثر شده و حتی گاهی چیزی جز رونوشت و تقلیدی از رسانه‌ها و شبکه‌ نشانه‌ها نیست. وی، این شبکه‌ عظیم و پیچیده‌ نشانه‌ها که توسط رسانه‌های مختلف در تمامی زوایای زندگی انسان امروزی رسوخ کرده است را «حاد واقعیت»(Hyperreality) می‌نامد.


»حاد واقعیت» فضایی است که تفکیک «واقعیت» و «تخیل» و «توهم» در آن به سختی ممکن است. برای نمونه کاراکترهایی مانند سوپرمن، باربی، مدل‌های زیبایی و... در انیمیشن‌ها و فیلم‌های تخیلی، هنگامی که به جزئی از ذهنِ کودکان یا حتی بزرگسالان نفوذ می‌کنند و زندگی روزمره‌ آنان را متأثر می‌سازند نمونه‌هایی ساده از حاد واقعیت‌ هستند که واقعیت به تقلید و تأثیرپذیری از آنها می‌پردازد.


بر همین اساس بود که ادعای عجیبِ «رخ ندادنِ جنگ خلیج‌فارس» توسط بودریار مطرح شد. شاید این ادعا تنها طعنه‌ای به اذهان عمومی غرب بوده باشد که اخبار رسانه‌ها را با انفعال می‌پذیرند و واقعی می‌انگارند. در حالی که به زعم بودریار رسانه‌ای همچون تلویزیون، تکه‌پاره‌هایی از واقعیت را بُرِش می‌زند و کولاژی از داده تولید می‌کند و آنچه به نمایش می‌گذارد ممکن است هیچ نسبتی با واقعیت نداشته باشد. آنچه تلویزیون به مخاطبانش ارائه می‌کند، نه لزوماً تصویری از واقعیت، بلکه به احتمال زیاد تصویری از تصاویر و رونوشتی از رونوشت‌ها است که «معنا» در پیچ و خمِ آن گم شده است.


بودریار در نوامبر سال 2001، مقاله‌ای با عنوان «روح تروریسم: یادبود برج‌های دوقلو» منتشر کرد که در آن از موضع‌گیری خود در قبال جنگ خلیج‌فارس فاصله گرفت، اما ایده‌های کلیدی جدیدی در خصوص تروریسم مطرح کرد که این نوشتار بیشتر بر این ایده‌ها تمرکز می‌کند. او صراحتاً اعلام می‌کند که پیدایش تروریسم انتحاری پیامد «فلسفه‌ غرب» و «واکنشی به جهانی‌شدنِ نظمِ سرمایه‌داری غربی» است. او به طالبان نظر دارد اما دیدگاهش درباره‌ داعش نیز تعمیم‌پذیر است.


بودریار مدعی است که نظام سرمایه‌داری با طلایه‌داری امریکا سال‌ها است که در حال گسترش ابعاد مادی (تکنولوژی، اقتصاد سرمایه‌محور و...) و غیرمادی (ایدئولوژی فردگرایانه، مبادله‌محور و...) خود است. این نظام چنان غلتک نظم خود را با قدرت بر سطح کره‌ خاکی گردانده است که ناهمواری‌ها، نایکسانی‌ها و تفاوت‌های فرهنگی آلترناتیو را لِه کرده است و تروریسم واکنشی به این یکسان‌سازی است: «وقتی در یک بازی همه‌ برگ‌های برنده را خودت در دست بگیری، «دیگری» چاره‌ای جز تلاش برای تغییر قواعد بازی نخواهد داشت. در واقع تروریسم عملی است که یگانگی فروکاهش‌ناپذیر به قواعد این سیستم مبتنی بر تبادل تعمیم‌یافته را بازیابی می‌کند.


 تمام یگانگی‌ها و تفاوت‌های گونه‌ها، افراد و فرهنگ‌ها که قربانی برپایی سیستم جهانی سرمایه‌داری شده‌اند از طریق تروریسم در حال گرفتن انتقام خویش‌اند.» بودریار نقد خود را متوجه دوگانگی مانوی فلسفه‌ غرب می‌کند و مدعی است «فلسفه‌ غرب در مورد رابطه‌ بین خیر و شر دچار سوءتفاهم شده و ساده‌لوحانه چنین پنداشته است که پیشرفت خیر (یعنی پیشرفت علوم، تکنولوژی، حقوق بشر و غیره) با شکست شر پدید آمده است.


 در حالی که پیشرفت و جهانی شدن این سیستم، خیر و شر را با هم پیشرفت داده است. »یعنی همان تکنولوژی آفریده شده توسط غرب است که اکنون توسط تروریست‌ها به کار گرفته می‌شود و همان امکانات ارتباطی و رسانه‌ای غرب‌ساخته است که تروریست‌ها را قدرتمندتر کرده است.


به بیان دیگر، تروریسم عمل کردن تولیدات غرب علیه خودش است و این حادثه بدین سبب رخ می‌دهد که؛ «این قدرت جهانی عرصه‌های مختلف را چنان به انحصار درآورده است..... که هیچ شکل آلترناتیوی برای تفکر باقی نگذاشته است، در این شرایط چه راه دیگری جز تروریسم باقی می‌ماند؟ این خود سیستم سرمایه‌داری است که شرایط عینی برای مقابله به مثل وحشیانه را ایجاد کرده است.»



 به نظر بودریار ما با جنگ جهانی چهارم روبه‌رو خواهیم بود، جنگی که همچون سه جنگ دیگر واکنشی به استعمار، نازیسم یا کمونیسم نیست بلکه واکنشی به هر قدرت و ایدئولوژی‌ای است که خود را «جهانی» سازد و گروه‌های مختلف را یکسان‌سازی کند؛ «تروریسم به این معنا همچون سایه‌ای از هر نظام سلطه‌ای وجود دارد و ترسیم خطوط تمایز آن از نظام حاکم به سادگی ممکن نیست» زیرا خود حاصل همان نظام است. با این تفاسیر است که وی نتیجه می‌گیرد اقداماتی اینچنین، تروری علیه ترورهای سیستم سرمایه‌داری و امری غیر اخلاقی است که پاسخی به فرآیند غیر اخلاقی جهانی شدن است.


نکته‌ مهمی که در مقاله‌ بودریار وجود دارد این است که؛ «میل به ترور، مرگ و تخریب حتی در قلب کسانی که از مزایای این نظم جهانی بهره‌مندند نیز شکل می‌گیرد» زیرا ایدئولوژی این نظام با «مرگِ بی‌معنا شده در جهان کنونی» بیگانه است و تلاش دارد با واپس زدن آن و پرداختن مدام به زندگی، خود را همچون خداوندگاری که زایش و آفرینش توسعه‌یابنده را به ارمغان می‌آورد جلوه دهد.


اما میل به تخریب و مرگ از میان نمی‌رود، «افزایش قدرتِ قدرت، میل به تخریب آن را افزون خواهد کرد و این بخشی از تخریبی است که خود قدرتِ حاکم ایجاد کرده است». بودریار مدعی است، سیستم سرمایه‌داری میل به تخریب و مرگ و تخیل تروریستی را در افراد درونی کرده است. «فیلم‌های بسیاری که درباره‌ فجایع ساخته شده‌اند، گواه این فانتزی هستند. این فیلم‌ها به وضوح در حال طرد [برخی امور] به وسیله‌ تصاویر و غرق کردن همه‌چیز در جلوه‌های ویژه‌اند. جاذبه‌ جهانی این فیلم‌ها و فیلم‌های غیراخلاقی [خشن] نشان می‌دهد که تخلیه‌ هیجانی تخریبگر خیلی بعید نیست.»


این میلِ به تخریب که توسط حادِ واقعیت در قالب فیلم‌های وحشتناک، بازی‌های رایانه‌ای خشن و... تولید می‌شود، از کارکرد اصلی خود یعنی پرکردن اوقات فراغتِ افرادی که از کار طاقت‌فرسا و کسالت‌بار و بیگانه‌شده در سیستم سرمایه‌داری به ستوه آمده‌اند فراتر می‌رود و نیاز به چنین ماجراجویی‌هایی را در افراد می‌پروراند. شاید یکی از دلایل پیوستنِ غربی‌ها به گروهک‌های تروریستی نیز همین باشد: تجربه‌ دنیایی تازه که در آن منطق مبادله برافتاده است و اعضای گروه با ایمان و اعتقادی بنیادین-که انتحار گواه آن است- ماجراجویی‌هایی شبیه به فیلم‌های وحشتناک و بازی‌های رایانه‌ای خشن را تجربه می‌کنند و فانتزی‌های مرگ و تخریب (قتل دیگران به سبک‌های مختلف که از لحاظِ شِکلی با تلاش برای گرفتنِ سِلفی‌های متفاوت شباهت دارد) را با همان شیوه‌های ارتباطی مخلوق سرمایه‌داری با دیگران به اشتراک می‌گذارند. به بیان دیگر حادِ واقعیتِ تخریب و مرگ، واقعیت را برمی‌سازد.


به بیان بودریار، «هیچ خیری در رسانه نیست، رسانه بخشی از حادثه است، بخشی از ترور است و در هر دو طرفِ [خیر و شر] نقش بازی می‌کند.»
پی‌نوشت:
مقاله‌ «روح تروریسم: یادبود برج‌های دوقلو» بودریار در سال 2001 به زبان فرانسوی و در روزنامه‌ لوموند منتشر شد. در مکتوب حاضر نقل‌قول‌ها از ترجمه‌ انگلیسی مقاله‌ بودریار هستند که توسط     Chris Turner به انگلیسی ترجمه شده و در اینترنت در دسترس است.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* captcha:
* نظر:
مطالب دیگر
چگونه مسائل جنسی را به کودک آموزش دهیم؟
یک استاد دانشگاه در گفتگو با عطنا بررسی کرد

چگونه مسائل جنسی را به کودک آموزش دهیم؟

تربیت جنسی امری ضروری است و آموزش آن را از هر سنی که کودک شروع به سوال پرسیدن می کند باید شروع کرد. اما به طور کلی اولین زمان برای این آموزش 3 تا 5 سالگی است. چون کودک در این برهه سنی کنجکاوی هایی دارد
فقدان سرمایه اجتماعی، نظام سیاسی را با چالش‌ روبرو می‌کند/ مهاجرت یکی از نتایج شکاف میان دولت و ملت است
یک جامعه شناس در گفتگو با عطنا مطرح کرد

فقدان سرمایه اجتماعی، نظام سیاسی را با چالش‌ روبرو می‌کند/ مهاجرت یکی از نتایج شکاف میان دولت و ملت است

یک استاد دانشگاه معتقد است: «نهادهای دولتی و حاکمیتی نقش مهمی در اعتماد عمومی دارند و در واقع عملکرد نهادهای اجتماعی و سیاسی است که اعتماد را خلق می‌کند یا باعث کاهش آن می‌شود.»
فضای مجازی را باید کنترل کرد/ باید به سمت اینترانت حرکت کنیم
یک جامعه شناس در گفتگو با عطنا:

فضای مجازی را باید کنترل کرد/ باید به سمت اینترانت حرکت کنیم

در حال حاضر در معرض تهدید جدی هستیم. طرح مجلس درباره ساماندهی فضای مجازی اولین گام در جهت داشتن برنامه برای مدیریت فضای مجازی است و البته نباید به روش‌های نادرست مثل قطع کردن اینترنت روی بیاوریم.
مدیریت فضای مجازی در آمریکا و کره جنوبی چگونه است؟
بررسی قوانین اینترنت در کشورهای دیگر (1)

مدیریت فضای مجازی در آمریکا و کره جنوبی چگونه است؟

TikTok و WeChat دو شبکه اجتماعی چینی هستند که در دنیا با استقبال روبه‌رو شده‌اند، اما در زمان ریاست جمهوری ترامپ استفاده از این اپلیکیشن‌ها در امریکا به دلیل نگرانی های امنیتی ممنوع اعلام شد.
پر بازدیدها
آخرین اخبار