قاضیانی که در کنار آشنایی به مسائل حقوقی، در زمینه جرمشناسی و جامعهشناسی جرم آگاهیهای لازم را دارند، بهدرستی میدانند که هدف از دادرسی گرفتن انتقام نیست؛ بلکه رعایت عدالت است.
به گزارش عطنا، امانالله قرائیمقدم، جامعهشناس و استاد دانشگاه در یادداشتی که روز چهارشنبه 31 خرداد ماه در روزنامه شرق به چاپ رسانده، پیرامون مفهوم عدالت نکاتی را نگاشته است که با هم میخوانیم.
هفته قوه قضائیه که از اولین روز تیر آغاز میشود، فرصتی برای گفتوگو درباره مفهوم «عدالت» در حوزههای مختلف است. اگر بخواهیم «عدالت» را در لغت بررسی کنیم، به سادگی به تعابیری مانند «نظم» و «ادب» و «دادگری» میرسیم؛ اما هر چقدر جوامع ما از حالت سنتی خود فاصله گرفتهاند و در طول زمان دستخوش تغییرات اساسی در ساختار و خلق و خوی مردم شدهاند، تعابیری مانند عدالت نیز معناهای تازهای یافتهاند. عدالت در تقابل با «جرم» و «مجرم» یکی از مهمترین جلوهگاههای این تعابیر تازه است.
«لامارتین»، نویسنده، شاعر و سیاستمدار فرانسوی، در سال ١٨٣٧ هنگامی که مجلس نمایندگان ابراز هرگونه ترحم و دلسوزی را درباره بزهکار محکوم به مرگ رد میکرد، شعر پرشوری سرود که به نظر من سرآغازی در تعریف مفهوم معاصر عدالت است: «این مرگ نیست که باید مردم را از آن در هراس داشت، بلکه زندگی است که باید احترام به آن را به همه انسانها آموخت».
در این گفته لامارتین، توجه به عبارت «همه انسانها»، ما را به این واقعیت میرساند که عدالت مفهومی فراگیر دارد و اگر لحظهای اندیشه کنید، هولناک است اگر بخواهیم از این مفهوم بنیادین انسانی، قدرت و نیرویی علیه یک فرد بسازیم. اگرچه برای ایجاد و برقراری عدالت در مسئله وقوع جرم، به قوانین جزا مراجعه میکنند؛ اما عجیب است که از میان مجموعه این قوانین فقط به موضوع مجازات توجه میشود و انجام تعهداتی که به خاطر احترام به آنها، چنین کیفرهایی اعمال میشود، از سوی هیچ کسی مطالبه نمیشود. به بیانی سادهتر، قانون جزا، دستور نمیدهد که باید به زندگی دیگران احترام گذاشت و برای آنها امکانات یک زندگی معمولی را فراهم کرد؛ بلکه فرمان مجازات صادر میکند.
براساس تجربه و مطالعهای که در سالیان دراز داشتهام، اگر هرکس با دید جامع و نگرش وسیع و با درنظرگرفتن جوانب مختلف، علت و انگیزههای وقوع جرم یا بزه را مورد توجه قرار دهد، بهخوبی پی خواهد برد که داوری و رعایت عدالت، درباره بزهکاران آنچنان هم ساده نیست و قاضیان محکمهها باید در برخورد با آنها، رفتاری در پیش بگیرند که بزهکار، قاضی را غمخوار و دوست خود بداند.
قاضیانی که در کنار آشنایی به مسائل حقوقی، در زمینه جرمشناسی و جامعهشناسی جرم آگاهیهای لازم را دارند، بهدرستی میدانند که هدف از دادرسی گرفتن انتقام نیست؛ بلکه رعایت عدالت است؛ بنابراین نخست، این عدالت را در برخورد انسانی با فرد بزهکار میبینند و سعی میکنند دریابند که چطور او از عوامل گوناگون اجتماعی، خانوادگی و فرهنگی صدمه دیده و اکنون در جایگاه متهم پرونده نشسته است.
درنهایت به نظر میرسد پیش از آنکه مجرم یا بزهکاری بخواهد براساس قانون به مجازات برسد تا به اصطلاح عدالت درباره او انجام شود، جامعه نیازمند آن است که از بدلکردن شهروندانش به مجرم یا بزهکار، تا حد امکان جلوگیری کند و در مسیر تحقق عدالت واقعی و همهگیر گام بردارد. کشف علل ناهنجاریها و اعمال ضداجتماعی و ریشه جرائمی که مجرمان مرتکب آن میشوند، نیازمند بررسی و مطالعه دلسوزانه و عمیق است تا براساس آن، جامعه با رویکردی پیشگیرانه، هم معنای عدالت را در خود نهادینه کند و هم دادگاهها از افراد بزهکار و مجرمانی که در حقیقت معلول پدیدههای تلخ اجتماعی هستند و نه علت آن، خالیتر شود. عدالت واقعی را در چنین جامعهای بهتر میتوان درک کرد و محترم شمرد.