نوع مواجهه هر نظريهپردازي با مسائل پيرامون خودش و نوع مواجهه ديگران با آن انديشه و گونهشناسي مسائل و دغدغههاست که تخصص و نظریهپردازی مسئلهمحور ميتواند براي جامعه علمي و فرهنگی، اجتماعی، جامعه مدني و جامعه سياسي سودمند باشد.
به گزارش عطنا به نقل از اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی تهران، استاد علوم ارتباطات و توسعه دانشگاه علامه طباطبائی هادی خانیکی
سابقه آشنايي من با دکتر كاتوزيان و آثار او از زماني است كه در دانشگاه شيراز تحصيل میکردم و او به عنوان استاد سرشناس اقتصاد همان سالها مدتی با آن دانشگاه همکاری داشت؛ حالا هم بهعنوان معلم حوزه توسعه همچنان از نظریات او بهره میبرم؛ بهويژه در سالهاي اخير که به عنوان يك كنشگر اصلاحطلب، تجربههایش را در مورد جامعه ایرانی و سیاستورزی ایرانی همچنان درخور تامل میدانم. در اینجا خود را موظف ميدانم بهجای نظر شخصی از منظر نهادی، یعنی انجمن علمی حوزه ارتباطات و مطالعات فرهنگی در مورد ضرورت توجه به اندیشه و تجربه كاتوزيان سخن بگویم. پس بحث اصلي من اين است كه چه نيازي به بازاندیشی در آثار دكتر كاتوزيان هست و آثار او از چه لحاظ اهمیت دارند؟
1/ نوع مواجهه هر نظريهپردازي با مسائل پيرامون خودش و نوع مواجهه ديگران با آن انديشه و گونهشناسي مسائل و دغدغههاست که تخصص و نظریهپردازی مسئلهمحور ميتواند براي جامعه علمي و فرهنگی، اجتماعی، جامعه مدني و جامعه سياسي سودمند باشد. كاتوزيان از اين حيث با بسیاری از انديشمندان و دانشمندان متفاوت است. علت تفاوت ايشان آن است كه او آكادميسيني است كه خود را محبوس در «آكادمي» نكرده است. ممکن است گمان شود که در این مقام چنین خصوصیتی بدیهی است اما اين امر براي من چنین نيست. سخن دانشگاهیان بیشتر محصور در دانشگاه است و کمتر به جامعه وارد میشود. کشور دچار «بحران بیآبی»، «محیط زیست» و «آسیبهای اجتماعی» است و جز چند تن از آکادمیسینها کسی با افکار عمومی و حوزه عمومی از این دغدغهها سخن نمیگویند؟ اينكه يك آكادميسين خودرا در معرض افكار عمومي قرار دهد امری اخلاقی و کنشی شجاعانه است و كاتوزيان اين كار را كردهاست؛ او خود را مقید به تشریفات و تلقیهای مرسوم از «شأن علمي» نکرده است.
2/کاتوزیان محقق و نظریهپرداز پرارجاع در حوزههای مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است؛ نميشود آثار ايشان را به يك عرصه خاص محدود كرد؛ بهویژه آنکه در همه اين عرصهها نيز بحثهاي ايشان روشن و دور از رازآلودگي و ابهام است، روشن فکر میکند و ساده و قابلفهم برای همه مینویسد و نوشتههایش چندساحتی و دارای رنگ و بوی ایرانی است.
3/كاتوزيان در نظریههایش به مخاطبان مجال ميدهد تا نظري مخالف با او داشته باشند. او مخالف قضاوت براساس منطق «همه يا هيچ» است. لذا در میدان روشنفکری و سیاستورزی زمینه را برای رشد تفکر انتقادی فراهم میکند. به اين معنا طرح اندیشههای کاتوزیان خدمتی به جامعه ایران و بالا بردن فهم انتقادی است.
4/محدودیت مطالبات کاتوزیان بر تاریخمندی و درک تاریخی در همه زمینههاست، او چه بهعنوان «آكادميسين»، چه به عنوان «روشنفكر» و چه بهعنوان كنشگر سياسي و اجتماعي به مسائل پیش روی تاریخی و چندبعدی میاندیشد و مباحث مشترکی را در این سه حوزه بهعنوان مسئله یا مسائل جامعه ایران مطرح کرده است. در رأس این مسائل چنان که اغلب تحقیقات و مطالبات تخصصی و عمومی او نشان میدهد ورود به یک «جریان اصلی» است که در مراحل پیشینی عمدتا بر تبیین «استبداد ایرانی» به عنوان مفهومي متفاوت با «ديكتاتوري» بوده است و در سالهای اخیر بهصورت صریحتر بر مبحث «جامعه كلنگي» يا «جامعه كوتاهمدت» متمرکز شده است. طرح اين مباحث صرفنظر از توافق بر سر همه عوامل آنها، ما را متوجه مسائل بنیادین جامعه و قدرت سیاسی در ایران كرده است. به این اعتبار در حوزه انديشگي او مختلف نشان ميدهد ضعفهايي كه وجود دارد، محدود به يك زبان و سطح نيست. او تاكيد دارد كه مشكل ایران فقط مشكل حكومت نيست، مشكل همه ايرانيان است. مسئلهای که کاتوزیان تحت عنوان «ضعف انديشگي» از آن ياد ميكند و در تبیین تاریخی آن تعابير صريحي مثل «لگامگسيختگي استبداد» از يك سو و «ياغيگري ملت» از سوي ديگر را بهکار میبرد که بهصورت آشکار و پنهان عارض بر جامعه ایرانی شده و در جایی به ماندن در سطح «شبهمدرنيسم» با نمونهها و مصداقهاي زيادي بروز پیدا ميكند. متفکران و نخبگان ما بیش از «ضعف اندیشه»، گرفتار «ضعف روش» برای رفع آن هستند. سخن گفتن از ضعفهای اندیشهای جامعه کافی نیست، باید به شیوه عمل یا پراکسیس هم پرداخت. چون شیوه و روش تبدیل اندیشههای اصلاحگرایانه به عمل و پروسه تبدیلشدنِ پروژههای اجتماعی و سیاسی به عمل چندان مشخص نیست. این همان مسئلهای است که برخی از صاحبنظران مثل علی میرسپاسی در نقد روشنفکران ایرانی به آن اشاره میکنند. اگر به این مسئله بپردازیم شاید سهگانهای که دکتر کاتوزیان تحت عنوان «تساهل»، «گفتوگو» و «مسامحه» از آن نام میبرد، بتواند به طرح راهحلهای مشخصی در حوزههای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی برسد. شاید از دل گفتوگو بر سر روش، بتوان به نقد نقدناپذیری در جامعه ایرانی بهتر پرداخت. اینکه «استبداد ایرانی» خاص خود ایران و تغییرپذیر است میتواند ما را به آنجا برساند که از «جامعه کوتاهمدت» به مسئله «انباشت» و از تعبیر «جایگزینی» بهجای جانشینی استفاده کنیم. اگر به جامعه کوتاهمدت به عنوان مسئله اجتماعی نگاه کنیم نه دغدغه عالمانه، ضرورت توجه به مسئله انباشت را در تغییرات سرمایهای، اعم از سرمایه اقتصادی، سرمایه اجتماعی، سرمایه فرهنگی و سرمایه نمادین بهتر میتوانیم درک کنیم و براساس آن به ضرورت تقویت جامعه مدنی، نهادی کردن میراثهای تاریخی و تمرکز بر نهادهای درازمدت در همه حوزهها، گفتوگو، تعامل و اعتدال برای نیل به آنها بپردازیم.
میتوان نمونههای شهودی از این رویکرد را در مطالعات کاتوزیان دید. او با علاقهمندی در حوزه ادبیات به سعدی میپردازد و به سعدیکشی پایان میدهد. دلیل او برای ورود به این حوزه درخور توجه است؛ او به سعدی به این دلیل میپردازد که از میان دوگانههایی در جامعه ایرانی، «میانه» را برگزید. او به میانه عقل و عرفان، میانه جامعه و حکومت و میانههای دیگر میپردازد. این میانهگزینی برای خروج از فرهنگ «همه یا هیچ» نوعی کوشش برای رسیدن به نقاط اشتراک و الگوهای مشترک به شمار میآید و به این اعتبار است که فکر میکنم بحث کاتوزیان از توصیف ایران در قالب «جامعه کوتاهمدت» امروز به تامل در چگونگی «خروج از جامعه کوتاهمدت» رسیده است. رویکردی که در آخرین تجربههای او به وضوح به چشم میخورد و بهگونهای سازگار با رویکردهای اصلاحگرایانه در سیاست است.
بهخاطر دارم بعد از انتخابات 1384 او به ایران آمد. در همان فضای نگران سیاسی و فکری آن زمان در میان جمعی از صاحبنظران دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، کاتوزیان از عملکرد اصلاحات از همین منظر دفاع میکرد. دکتر کاتوزیان دستاورد اصلاحات را ترک افتادن در چرخهی تاریخی «هرجومرج» و «استبداد» میدانست که خود زمینهای برای تامل در چگونگی رسیدن از «جامعه کوتاهمدت» به «جامعه بلندمدت» در ایران است. جالب این بود که در آن نشست دکتر کاتوزیان در برابر کنشگران اصلاحات بیشتر به دستاوردهای اصلاحات در تغییر رویکردها و روشهای جامعه ایرانی برای دستیابی به خواستههای تاریخیاش اهمیت میداد. این تجربه و نگاه او میتواند موضوعی برای فراهم آوردن زمینه گفتوگو میان حوزهها و ساحتهای مختلف نظری و تجربی باشد.