استاد برنامهریزی درسی دانشگاه علامه در نشست تحول علوم انسانی گفت: مرام این است که ما با فهم اهمیت علوم انسانی، نقشه راه را برای تحول طراحی کنیم. همچنین برای تغییر باید روی مبانی فلسفی هر رشتهای انگشت بگذاریم.
به گزارش عطنا، نشست هماندیشی استادان دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبائی با موضوع «بررسی تحول و ارتقا علوم انسانی»، یکشنبه، 28 خردادماه به همت دفتر نمایندگی نهاد مقام معظم رهبری در سالن شورای این دانشکده با حضور جمعی از استادان و صاحبنظران برگزار شد.
در بخشی از این نشست، حسن ملکی، استاد تمام و عضو هیئت علمی گروه برنامهریزی درسی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبائی، سخنان خود را با تعریف دو مفهوم «تحول» و «علوم انسانی» آغاز کرد و گفت: زمانی که ما از تحول صحبت میکنیم، مراد تغییر در یک یا چند مولفه و امور سطحی نیست، اگر به معنای واژه تحول توجه کنیم، دارای پیامی برای ماست، تحول از حالتی به حالت دیگر تبدیل شدن است.
وی افزود: زمانی که از تحول صحبت میکنیم، یعنی دارای وضعی هستیم که مطلوب نیست و میخواهیم به وضعی برسیم که مطلوب ماست، بنابراین در تحول «تغییر بنیادین» مد نظر است و میتوان گفت هر تحولی، تغییر است، اما هر تغییری، تحول نیست.
ملکی در پاسخ به این پرسش که «تحول بنیادین یعنی چه؟»، بیان کرد: تغییر بنیادین به معنای تغییر از ریشه است، یعنی اگر علوم انسانی، علوم تربیتی و برنامههای درسی را به یک درخت تشبیه کنیم، ریشه این درخت حیاتبخش و امیدبخش است و تا زمانی که ریشه در آب است امید ثمر وجود دارد.
وی با بیان اینکه اگر به دنبال تحول هستیم، باید به دنبال ریشهها باشیم، خاطرنشان کرد: ریشه همان مبانی فلسفی است و پس از آن مبانی اجتماعی، سیاسی و دیگر مبانی است، اما مادر تمامی مبانیها در تحول، مبانی فلسفی است.
عضو هیئت علمی گروه برنامهریزی درسی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبائی ادامه داد: نظریههای علوم انسانی و علوم تربیتی دارای تنوع بسیاری است و علت این تنوع بدون تردید تنوع ریشههاست و چون مبانی فلسفی متفاوت است، تئوریها، نظریات و دیدگاهها نیز متفاوتاند.
ملکی با بیان اینکه نگاهی ریشهای به تحول دارد، اضافه کرد: سایر امور تغییراتی هستند که نام آنها را تحول نمیتوان گذاشت، تغییر سرفصلها و تغییر عنصر هدف، تحول نیست، بلکه تحول آن است که ما بر اساس مبانی فلسفه خودمان به یک تحلیل عمیق دست بزنیم و استنتاج داشته باشیم.
وی یادآور شد: علم انسانی، علمی است که با تعریفی ساده، اما قابل دفاع، موضوع آن یا به طور مستقیم انسان است و یا با واسطه درباره انسان است، مثلا علمی مانند روانشناسی به طور مستقیم، اما علوم اقتصاد، سیاست و جامعه شناسی با امور انسانی که به انسان متصل است، سروکار دارند.
استاد دانشگاه علامه طباطبائی اظهار کرد: هر دو دسته علوم، زمانی زندهاند که متصل به مبنای فلسفی باشند و اگر متصل نباشند، برای جامعه اسلامی چندان قابل دفاع نیست، البته این حرف به معنای آن نیست که تحول علوم انسانی به معنای بستن تمام درها و پنجرههای علمی جهان است، نه.
وی ادامه داد: تحول علوم انسانی نیاز به «نقشه» است و نقشه عاریتی و قرض کردنی نیست و باید مختص خودمان باشد، اما اینکه در پیادهکردن نقشه خودمان در صورت لزوم از تجارب غرب و شرق باید استفاده کنیم، کار پسندیدهای است.
ملکی با مخاطب قرار دادن حجتالاسلام والمسلمین اکبریاقدم، تاکید کرد: تحول علوم انسانی نیاز به نقشه دارد. آیا دانشگاه علامه طباطبائی این نقشه را دارد؟ من مطمئن هستم که با وجود همه تلاشها و دغدغههای مثبتی که در این زمینه در دانشگاه صورت گرفته است، اما این نقشه وجود ندارد.
وی با اشاره به رسالت استادان در موقعیت کنونی، خاطرنشان کرد: در حال حاضر رسالت دینی خاصی در حوزه علوم انسانی وجود دارد و آن این است که خدای متعال سرمایهای به نام «فطرت الهی»، «انبیا و اولیا»، «ائمه اطهار»، «رهبران الهی» و پس از آن «جمهوری اسلامی ایران» را به عنوان متولی فطرت در اختیار انسان قرار داده است.
نظریههای علوم انسانی و علوم تربیتی دارای تنوع بسیاری است و علت این تنوع بدون تردید تنوع ریشههاست و چون مبانی فلسفی متفاوت است، تئوریها، نظریات و دیدگاهها نیز متفاوتاند
استاد دانشکده روانشناسی دانشگاه علامه طباطبائی اظهار کرد: اگر جمهوری اسلامی ادامه پیدا کند، ولی نتواند استعدادهای بالقوه را به فعلیت درآورد، باید به دنبال حل این مشکل و چرایی آن بود و سوال این است که مگر غیر از این ماموریت دیگری داریم؟
وی با تاکید بر اینکه جمهوری اسلامی در درجه اول و در ذات خود، متولی فطرت است و ثانیاً و بالعرض مسئولیتهای دیگر را دارد، بیان کرد: آیا تا به حال کسی پرسیده است، علوم انسانی چه نسبتی با فطرت دارد؟ چه مسئولیتی در مقابل فطرت الهی انسان دارد؟ ما این کار را نکردهایم و به جای آن به دنبال کارهای موقعیتی، تبلیغاتی و جزئی بودهایم، پس به نتیجه نرسیدهایم.
ملکی با بیان اینکه اگر مرام را تغییر ندهیم به نتیجه نخواهیم رسید، گفت: مرام این است که ما با فهم اهمیت علوم انسانی، نقشه راه را برای تحول طراحی کنیم و سوال در این نقطه آن است که برای تهیه این نقشه راه، مراحل تهیه چیست؟
وی افزود: تحلیل آسیبشناسانه فعالیتهای تحولی علوم انسانی فعلی که ارتباطی با این شورا و آن شورا و این کمیته و آن کمیته ندارد، اگر دانشگاه علامه طباطبائی بنا بر تعریفی که از آن ارائه شد، میخواهد ثقل کار باشد، صاحب ثقل بایستی صاحب حرف و سخن باشد.
ملکی یادآور شد: ما مدعی آن هستیم که دانشگاه علامه طباطبائی باید زمامدار تحول علوم انسانی باشد و باتوجه به اینکه این دانشگاه در تمام خاورمیانه تنها دانشگاه تخصصی علوم انسانی است، ادعایی بر حق است، بنابراین باید فعالیتهای علوم انسانی را آسیبشناسی جدی کنیم که چرا در این زمینه موفق نشدهایم؟
وی با اشاره به اینکه 38 سال از انقلاب اسلامی ایرانی میگذرد، خاطرنشان کرد: دومین گام، مطالعات عمیق دیدگاههای دانشمندان مسلمان در خصوص علوم انسانی و تربیتی است و همانطور که میدانیم، ما سرمایههای بسیاری در میراث خود داریم، اما چقدر آنها را کاویدهایم؟ و به چه میزان اندیشههای بزرگان خود را به قصد ارائه نقشه تحول علوم انسانی طراحی کردهایم؟
عضو هیئت علمی گروه برنامهریزی درسی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبائی ادامه داد: من اطلاع دارم که این کارها صورت نگرفته است و آیا این بدان معناست که ما در گذشته راجعبه علوم انسانی صحبتی نداریم؟ خیر.
وی سومین مرحله را تدوین علوم انسانی برشمرد و اضافه کرد: فلسفه روانشناسی و علوم اجتماعی، نسبت به فلسفه علوم انسانی در فرعیات قرار دارند که البته درباره فلسفه علوم انسانی کارهای تحقیقاتی شده است و میتوان کار تدوین فلسفه علوم انسانی را در امتداد تحقیقات انجام شده صورت داد.
عضو هیئت علمی گروه برنامهریزی درسی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبائی ادامه داد: فلسفه علوم انسانی است که میگوید برای پاسخ «چرا و چیستی» این فلسفه بایستی به کجا برویم.
وی چهارمین مرحله را «نقد علامانه نظریههای غربی» خواند و اضافه کرد: مولد علم بایستی در ابتدا ناقد علم باشد و اگر عرضه نقد کردن نداشته باشد، صلاحیت تولید نخواهد داشت، چرا که در دنیا نظریههای بسیاری وجود دارد و اگر توان نقد کردن وجود نداشته باشد، احتمال اینکه حرفهای ما تکرار نظریات پیشینیان باشد، بسیار زیاد است.
ملکی ادامه داد: در نظریات بسیاری از صاحبنظران، نکات خوبی نهفته است اما از کجا میتوان دانست، نقاط قوت و ضعف آنها در کجا قرار دارند، غیر از استفاده از نقد علمی صاحب معیار.
وی با بیان اینکه اگر دارای فلسفه همه علوم انسانی باشیم، صاحب معیار خواهیم بود، اظهار کرد: چه وقت نظریات غربی را عالمانه نقد کردیم؟ شاید زمانی در جایی، استادی به طور انفرادی این نقد را انجام داده باشد، اما تحول علوم انسانی کاری جمعی است و نه فردی و تک ستارهها نمیتوانند در این زمینه کار چندانی از پیش ببرند.
استاد دانشگاه علامه طباطبائی ادامه داد: مراد از نقد کردن، تخریب و یا کنار گذاشتن نیست، بلکه نقد یعنی فهم نکات مثبت، درک جنبههای قابل قبول و نکات متضاد با فلسفه خود.
وی با اشاره به اینکه کسانی که مبانی را کاوش نکنند، کلاه علمی سرشان میرود، خاطرنشان کرد: کلاه فقط سیاسی یا اقتصادی نیست، بلکه کلاهبرداری علمی نیز در دنیا وجود دارد.
ملکی با طرح این پرسش که «چه وقت کلاه ما پس معرکه خواهد بود»، پاسخ داد: زمانی که نقد نکرده عاشق یک نظریه بشویم! دنیای علم، دنیای عشقبازی نیست، بلکه دنیای استدلال، نقد و تولید است.
وی افزود: علوم انسانی دانشگاه علامه طباطبائی بایستی در راستای انجام این کارها آستینها را بالا بزند وگرنه طرح چند مسئله و مانور دادن به دور آن، تحول علوم انسانی را سبب نمیشود.
استاد گروه برنامهریزی درسی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبائی در ادامه اظهار کرد: پنجمین مرحله در تحول علوم انسانی که کاربردیترین و روشنترین کار است، تدوین برنامه راهبردی علوم انسانی در دانشگاه است و ما برای تحول علوم انسانی نیاز به برنامه راهبری داریم چرا که برنامه غیرراهبردی کارگشا نیست.
وی با اشاره به اینکه برنامه راهبردی گذشته را به حال و حال را به آینده متصل میکند، تاکید کرد: برنامه راهبردی اهداف بلند مدت و کوتاه مدت ما را مشخص میکند، جدول SWOT را عالمانه تدوین میکند و حرکت میکند.
ملکی با طرح این پرسش که انجام تمامی این کارها ممکن است زمان زیادی در برداشته باشد، بیان کرد: همین موارد را میتوان با یک حمایت قوی با سرعت انجام داد و به ده سال و پنج سال بعد موکول نکنیم، چه بسا تمام این مراحلی که ذکر کردم در عرض یکی دو سال پیمودنی است زیرا بنا نیست که کار ما از نقطه آغازین و صفر شروع شود.
وی «تدوین برنامههای عملیاتی در دانشکدهها و در رشتههای مختلف» را ششمین محور و مرحله برشمرد و ادامه داد: اگر در حال حاضر از دانشکده روانشناسی بخواهیم برنامه تحول علوم انسانی ارائه دهد، این صحبت از جهت علمی قابل دفاع نیست چرا که دانشکده سوال میکند «برنامه تحولی کلان کجاست که من خود را زیر مجموعه آن قرار بدهم؟»
استاد گروه برنامهریزی درسی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبائی اظهار کرد: اگر مجموعهای نباشد تا هر دانشکده خود را زیرمجموعهای از آن تعریف کند، هر دانشکده یک پرچمی برای خود به اهتزار در میآورد و در چنین وضعیتی تحول علوم انسانی چند رنگی خواهد بود و این درست نیست، ما باید سبقه تحول علوم انسانی را در دانشکده علامه طباطبائی طراحی کنیم.
وی افزود: باید برنامه تحولاتی این دانشکده، فرزند برنامه راهبردی دانشگاه باشد و اگر غیر از این باشد ما دچار چندگانگی و کثرت خواهیم بود و راه به جایی نخواهیم برد.
ملکی در خصوص ساختار پیشنهادی خود اظهار کرد: برای انجام این تحول به یک شورای راهبردی تحول علوم انسانی در دانشگاه نیاز داریم که خبر ایجاد پژوهشکدهای در این زمینه، بسیار نویدبخش است اما پژوهشکده، حمایتگری مطالعاتی میکند و توان برنامهریزی ندارد.
استاد گروه برنامهریزی درسی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبائی ادامه داد: بایستی برای ایجاد شورای تحول علوم انسانی در دانشگاه علامه از تشکلهای پراکنده موجود در دانشگاه برای اعضای این شورا استفاده کنیم.
وی ادامه داد: قطب علمی بومیسازی وجود دارد که در حقیقت امر، قطب علمی اسلامیسازی است، اما ما با یک تسامحی نام آن را بومیسازی نهادیم، چرا که اگر به نام سازی مزین میشد، عده کثیری میگریختند، اما من معتقد به اسلامیسازی علوم انسانی و علوم تربیتی هستم که البته بومیسازی نیز هم پوشانیهایی با این مبحث دارد که وارد آن نمیشویم.
ملکی با بیان اینکه اصل پیام اسلامیسازی علوم انسانی است، خاطرنشان کرد: اگر قطب علمی، بسیج استادان و نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه نیز مشارکت کرده و جزو اعضای این شورا قرار بگیرند، میتوان اعضا را شامل افرادی که اهل عمل و فکر هستند تشکیل داد.
وی با بیان اینکه به اندازه کافی شعار دادهایم و زمان عمل فرا رسیده است، گفت: خوشبختانه در شرایط فعلی مدیریتی دانشگاه علامه، فضای مناسبی جهت پیشبرد برنامههای تحولی وجود دارد و اگر بخواهیم حرکت خود را در ساختار به طور خلاصه مطرح کنیم، باید بگویم در گام اول تشکیل شورا و گام دوم تعیین کمیتههای راهبردی تحول علوم انسانی در دانشکدهها موضوعاتی قابل بحث هستند.
استاد گروه برنامهریزی درسی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبائی اضافه کرد: کمیتههای راهبردی تحول علوم انسانی در هر دانشکدهای، فروع درختی است که بر مبانی فلسفه علوم انسانی و اندیشه دینی کار را دنبال کرده و به جایی برساند.
وی افزود: اگر در این چارچوب مشخص و با برنامهریزی حرکت نکنیم در «سُبل»(راهها) حرکت کردهایم و نه در صراط و این در حالی است که در ابتدا بایستی «صراط تحول» طراحی شود و سپس سبل تحول.
ملکی خاطرنشان کرد: نمیتوانیم بدون طراحی صراط به دنبال کوره راههای فرعی باشیم و این یعنی نمیتوانیم از دانشکدهها بخواهیم که یک به یک برنامه تحول علوم انسانی ارائه بدهند.
وی افزود: مطالبات از دانشکدهها زمانی میتواند مفید باشد که ما در سطح دانشگاه، شورای تحول راهبردی را تشکیل دهیم، برنامهریزی کنیم، نقشه راه برای تحول طراحی شود و بعد ببینیم در دنیا چه خبر است و در کشورهای دیگر چه کارهایی صورت گرفته است و از آنها نیز بهرهبرداری کنیم.
استاد گروه برنامهریزی درسی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبائی در پایان خاطرنشان کرد: اگر کسی در تحول نقشه راه نداشته باشد و یا نقشه را از دیگران عاریتی بگیرد، کار به جایی نمیرساند.