فريدون مجلسي، تحليلگر روابط بينالملل در گفتوگویی با «شرق»، به تحليل فضاي مقابل روحاني در حوزه ديپلماسي پرداخته است و معتقد است: فقط در چارچوب احترام به حقوق و روابط بينالملل و احترام به قطعنامههاي شوراي امنيت است که ميتوانيم با تشنجزدايي و استقلال هرچهبيشتر به اين خواستهها از جمله ورود سرمايههاي خارجي و توسعه صنعتي و اشتغال و گردشگري در سرزميني که از بالاترين جذابيتها برخوردار است دست يابيم.
به گزارش عطنا به نقل از شرق، چهار سال فرصت پيشِروي حسن روحاني قرار دارد تا بعد از آراي قابل توجه و بالاي مردم به نامزد اصلاحطلبان و اعتدالگرايان، دومين دولت خود را روي تجربههاي دوره اول و البته آراي عمومي مردم استوار کند. بااينحال مسئله سياست خارجي و بهويژه سياستهاي منطقهاي، همچنان مقابل دولت قرار دارد. منطقه خاورميانه به يک دنياي کوچک تبديل شده که بازيگران منطقهاي و فرامنطقهاي در آن به يارگيري روزانه و مصاف با يکديگر مشغول هستند. فريدون مجلسي، تحليلگر روابط بينالملل در گفتوگو با «شرق»، به تحليل فضاي مقابل روحاني در حوزه ديپلماسي پرداخته است.
پس از انتخاب دوباره حسن روحاني به رياستجمهوري با آراي بالا و البته مشارکت بالاي مردم در انتخابات، حوادث زيادي در داخل و خارج از ايران به وقوع پيوست که هر کدام ميتوانست بحرانساز باشد.حضور دوباره روحاني در جايگاه رئيسجمهور، تا چه حد فضاي جهاني را به سود ايران تغيير داده است؟
فکر ميکنم طولانيشدن شرايط التهابي پس از انقلاب که در دوران هشتساله شعارزده احمدينژاد رنگ کاذب تهديدآميز پيدا کرد و منجر به صدور قطعنامههاي تحريمآفرين شوراي امنيت شد، فضاي جهاني نامناسب و نوعي انزواي خودخواسته در دولت وقت ايجاد کرد که به دليل ناتوانی براي حضور در بازار جهاني و بستهشدن ارتباطات بانکي به استقلال بينالمللي ايران لطمه زد و حتي کشورهاي دوست براي نرنجاندن کشورهاي غربي که مهار اقتصادي و بازرگاني بينالمللي را در اختيار داشتند، از معامله و روابط جدي با ايران خودداري ميکردند. آقاي روحاني با کليدي آمد که شرايط تحريم بينالمللي را از ميان بردارد و به دليل مخالفتهاي داخلي و خارجي، دوسوم دور اول رياستجمهوري ايشان صرف مذاکرات و اقدامات براي نيل به برجام شد که قدم مهمي در گشايش نسبي فضا و نيل به استقلال اقتصادي و بينالمللي شد. اکنون ايشان وعده داده است که تحريمهاي دوجانبه تجاري و بانکي را نيز از ميان برخواهد داشت. طرف اصلي اينگونه تحريمها آمريکاست که کشورهاي ديگر را براي نرنجاندن آمريکا يا عدم تعلق جرائم آمريکايي، وادار به ملاحظهکاري ميکند؛ ازاينرو انجام اين کار بستگي به توانايي آقاي روحاني در آغاز مذاکرات دوجانبه و حلوفصل مسائلي دارد که موجب تحريمهاي آمريکايي شده است. ميدانيم که مشکل اصلي روابط با آمريکا، سياست ايران نسبت به رژيم اسرائيل است. به نظر ميرسد، تعهد آقاي روحاني که حمايت سهپنجم آراي مردم را نيز جلب کرده است پيگيري راهحل نخست، يعني مصالحه عقلاني و اخلاقي به جاي مجادله و جنگ باشد.
يعني استقبال اروپا و سران کشورهاي تأثيرگذار از انتخاب دوباره دکتر روحاني که تا تبريک خاوير سولانا و فدريکا موگريني هم کشيده شد، کشورهاي دنيا را به تداوم سياست تنشزدايي دولت روحاني اميدوار ميکند؟
حضور مردم ايران پاي صندوقهاي رأي به دنيا ثابت کرد که مردم به تعهد سياسي آقاي روحاني اعتماد دارند و رئيسجمهور که قبلا نيز در رسيدن به توافق برجام، امتحان توانمندي و حسن نيت خود را پس داده است، طبيعتا با اعتبار بيشتري ميتواند کشورهاي جهان را با ادامه سياست تنشزدايي اميدوار کند. اما همان طور که گفته شد توفيق در اين کار منوط به تلفيق مصالحهاي ميان اصول حقوقي و سياسي ايران و اصول حقوق و روابط بينالملل و استناد به قطعنامههاي شوراي امنيت در مسئله اسرائيل و غرامات و خسارات فلسطينيان در قالب دولتي مستقل است.
کشورهايي نظير ترکيه هم در تماس تلفني با وجود همه اختلافها و مواضع، از انتخاب دوباره روحاني ابراز خوشحالي کردند. اين را بايد يک عرف ديپلماتيک بدانيم يا براي آنان اين روند تفاوت ميکند؟
ايران و ترکيه در تاريخ به اندازه کافي با يکديگر جنگيدهاند. قراردادهاي مرزي ايران و ترکيه به عهد صفوي بازميگردد که با وجود جنگهاي ديگر و خصوصا دو جنگ جهاني، آن مرزها با قدمتي بيش از ٣٠٠ سال با اصلاحاتي جزئي ثابت مانده است. طرفين ميدانند که با توجه به نزديکترين راههاي ارتباطي، ميتوانند از مزيت نسبي قابلتوجهي در توسعه روابط بازرگاني برخوردار باشند. با توجه به اينکه رقيب آقاي روحاني بر اصولگرايي مذهبي شديدتري تکيه داشت و با توجه به اينکه دولت کنوني ترکيه به اندازه کافي بر شيوه مذهبي خود استوار است، رويکارآمدن دولتي اصولگرا در ايران ميتوانست به دوقطبيشدن و تشنج در روابط ايران و ترکيه منجر شود. به اين دليل و به دليل رو به کاهش نهادن بحرانهاي داعشي در عراق و سوريه، اکنون زمان همکاري تجاري بيشتر ميان اين چهار کشور مهم منطقه فرارسيده است که به سود صلح و منافع اقتصادي همه آنها خواهد بود. به اين دليل واکنش و تبريک آنان را ميتوان صميمانه و فراتر از تعارفات و عرف ديپلماتيک دانست.
براي کشوري مثل ترکيه، ايران ضعيف شده يا ايراني مانند ايران دوران احمدينژاد، بهتر نيست؟
نه! براي ترکيه مانند هر همسايه ديگري ايراني قوي و اعتدالي و ثروتمند مهمتر است که طرفين وبال گردن يکديگر نباشند و بتوانند با توسعه روابط بازرگاني و اقتصادي و گردشگري اقتصادهاي يکديگر را تقويت کنند.
ترکيه مضرات همسايه ضعيفشده را در عراق و سوريه و جنگ داخلي آنان و امواج آوارگان که اقتصاد ترکيه را نيز به رکود کشاند، آزموده و از کاهش گردشگران ايراني و روس زيان ديده و بازارهاي ثروتمند و مهم و اختصاصي عراق و سوريه را از دست داده است. البته در شرايط ضعيف مانند دوران احمدينژاد نيز ميتوان در حد بهرهگيري از راههاي انحرافي حواله بانکي و حتي پولشويي و قاچاق سودجويي کرد؛ اما بهرهمندي متقابل از ثبات و بازارهاي ثروتمند و بيرقيب دو همسايه قابل مقايسه با شرايط اضطراري و نيمه قانوني بحرانزدگي نيست.
بخشي از اعراب به سرکردگي عربستان، واکنش خاصي دراينباره نداشتند و از قضا به دنبال تندترکردن فضا عليه ايران هستند. اتفاق تروريستي اخير هم انگشت اتهام را بار ديگر به سمت عربستان برد. با آنها چه بايد کرد؟
عربستان اولا به دليل تحريم ايران در دولت احمدينژاد و موقعيت انحصاري در بازار نفت، جاي ايران را گرفته و بسيار منتفع بود. از طرف ديگر حکومت سعودي، ايران را مانع توسعهطلبي خود در منطقه ميداند. عراق در دوران حکومت اقليت صدام حسين در عراق که متکي بر سلطهگري ٢٠ درصد اعراب سني عراقي و اغلب قبايلي بود، روابط ويژهاي با عربستان سعودي داشت و در جنگ با ايران از کمکهاي سخاوتمندانه آنان برخوردار بود. عربستان بعد از آنکه نفوذ اکثريت شيعه و اقليت کرد عراق افزايش يافت، درصدد برآمد با جنگي کودتاگونه با همکاري بازماندگان ارتش بعثي زير پوشش داعش، موصل و بغداد را بگيرد و دولتي دستنشانده روي کار آورد که شکست خورد. عربستان درصدد انتقامجويي در جنگي سريع و چندروزه در يمن برآمد که با گذشت نزديک دوسالونيم عملا درگير جنگي فرسايشي شده است. واکنشنشانندادن کشورهاي ديگر حوزه خليج فارس به ملاحظه برادر بزرگتر يا آقا بالاسري مانند عربستان بوده است؛ وگرنه ساير کشورها مانند عمان و کويت و قطر و حتي امارات، خصوصا امارت دوبي، هرکدام منافع و روابطي تاريخي و جمعيتي ايرانيتبار و علاقهمند به ايران دارند که ميتوانند ابزار روابط تجاري سودمندي براي دولتهاي خود باشند. دوبي بيش از ديگران در ٤٠ سال اخير از رابطه با ايران منتفع بوده است و مانند قطر و ديگران مايل به سروري عربستان نيست. اصلاح و تعديل روابط ايران با آنان به سود آنان و ايران خواهد بود. ميان آنها و عربستان اختلافات عميقتر از آن است که با اينگونه اتحادهاي سست تسليم شوند. اين کشورها در مقابل درگيري خشونتآميز بسيار آسيبپذير هستند و منافع همگي در اصلاح روابط است.
کشورهايي نظير قطر، کويت و عمان و حتي مصر تا چه حد ميتوانند با يک سياست معقول از طرف ايران، مانع شکلگيري ناتوي عربي عليه ايران شوند؟
ناتوي عربي در واقع به معني اسارت ارتشهاي اين کشورها نيز هست. وضعيت اجتماعي عربستان با وجود ثروت به دليل حکومتي خانوادگي در قرن بيستويکم متزلزل است. قطر و کويت و عمان و حتي امارات به قدري ثروتمند و رو به توسعه هستند که مايل نخواهند بود رفاه و آسايش و ثبات خود را قرباني سلطهجويي عربستان کنند و اين را در تنش اخير ميان قطر و عربستان، بعينه ميبينيم. غير از قطر، ساير کشورهاي عربي هم ميدانند که هيچ خطري از سوي ايران، آنها را تهديد نميکند. ناتوي اصلي از سوي جهان غرب در برابر توسعهطلبي تهاجمي شوروي شکل گرفت. بهراستي کدام توسعهطلبي تهاجمي همسايگان عرب ما را تهديد ميکند که بخواهند در برابر آن موضع بگيرند؟ اما مصر بزرگترين و از لحاظ اجتماعي توسعهيافتهترين کشور عربي است و بههيچوجه مايل نيست تحت سلطه يک کشور تازه بهدورانرسيده عربي با سطح فرهنگي نازل قرار گيرد. روابط مصر و ايران با ريشههاي عميق فرهنگي ميتواند براي هر دو کشور بسيار سودمند و در تأثيرگذاري بر بقيه کشورهاي منطقه سازنده باشد. رعايت منافع ملي مستلزم تجديدنظر در رفتارهايي است که لزوما نيازي به انجام آنها نيست.
پرونده سوريه و عراق به سمت پايان حرکت ميکند و به نظر ميرسد صرفنظر از عراق که داراي حمايت بينالمللي است، سهگانه ايران، روسيه و ترکيه هم در شکلگيري مناطق امن موفق بودهاند. با اين روند ميتوان به بهبود شرايط منطقهاي ايران هم اميدوار بود؟
بهبود شرايط ايران در منطقه بستگي به اين دارد که ايران بتواند در سوريه ميان معارضان مخالف اسد، اعتمادسازي کند. همچنين با همکاري روسيه و ترکيه و حتي آمريکا بتوانند حفظ وحدت ملي سوريه را با همکاري همه طرفها ازجمله کردها برقرار و تضمين کنند که همسايگان هيچگونه نظر سودجويانه و سلطهطلبانه ندارند و گروههاي ذينفع کنوني از نوعي خودمختاري غير مسلح در حوزههاي اختصاصي خود برخوردار باشند. تا حدي مانند شرايط لبنان. دراينباره شايد تفاهمي درباره استرداد بلنديهاي جولان غير مسلح کارساز باشد.
کشوري مانند روسيه، از انتخاب دوباره روحاني بايد شادمان باشد؟
آري، روسيه هم بايد شادمان باشد؛ زيرا روسيه قدرتي در حال برخاستن است و قدرت در سايه صنعت و اقتصاد حاصل ميشود. شاهراه درياي خزر ابزاري بيمانند است که ارزانترين راه ارتباطي و تجاري ميان ايران تا قلب روسيه را در دسترس ميگذارد که برخلاف قرون گذشته به اهميت آن براي تجارت ميان پنج کشور ثروتمند اين حوزه واقف نيستند. استقرار دولتي اعتدالي و صلحطلب و فاقد تمايلات ماجراجويانه در ايران که دولت روحاني واجد چنين شرايطي است، ميتواند بهرهمندي سودآور و بهينه از اين راه ارتباطي ارزان يعني درياي خزر را تضمين کند.
بهعنوان يک تحليلگر به دولت روحاني پيشنهاد ميدهيد بيشتر در چهار سال دوم روي چه حوزههايي برنامهريزي کند؟
بهعنوان تحليلگري سياسي معتقدم که رفع مشکل سياسي ميتواند مانع اصلي توسعه روابط سياسي و اقتصادي ايران را بردارد و حتي موجب شود فشار جدي و بيشتري بر عاملان بيعدالتي وارد آيد. ازاينرو رعايت اصول حقوق بينالملل، خصوصا احترام به موجوديت همه کشورهاي عضو سازمان ملل متحد و متقابلا از جانب آنها، جبران خسارات ناشي از رفتارها، غصبها و کشتارها، خلع سلاح هستهاي اسرائيل و شناسايي حق ملت فلسطين به داشتن کشوري مستقل و ممنوعيت ساختوساز در اراضي اشغالي آنان بهعنوان درجه اول اهميت براي ايران قابل پيگيري است و در اين صورت ايران ميتواند با استقلال کامل در عرصه بينالمللي خواهان احترام به حقوق خود و ديگران شود و درهاي توسعه به رويش گشوده خواهد شد. گذشته از اين موضوع اصلي، ادامه توسعه بهداشتي که بسيار موفق بوده است، توسعه علمي و کمک به دانشگاهها، بهرهبرداري از خطوط ريلي که هنوز وضعي بسيار ابتدايي دارد، ايجاد خطوط ريلي در باراندازها و حملهاي طولاني با ريل و حملهاي مقصد از سوی شرکتهاي حملونقل واسط، ايجاد فرصت عرضه از سوی حملونقل ريلي با برنامه سريع ميان تهران و مراکز استانها، ميتواند ايجاد تقاضاي جديد براي توسعه ايران محسوب شود. برنامههاي توسعه توليدات مصرفي و بستهبندي ميتواند به اشتغال واقعي کمک کند. مسئله پيرشدن جمعيت حقيقت ندارد، بلکه سلامت بيشتر و بهتر بر طول و کارايي زندگي افزوده است و آن را جبران ميکند. دولت ميليونها کارمند اضافه بر نياز دارد که بايد انتقال به بخش خصوصي برايشان جذابتر شود. چنين برنامههايي مستلزم بقاي طولانيتر دولتي برنامهمحور است. روند آرا در هربار انتخابات ايران نشان از دورشدن تدريجي عناصر قديمي متکي به نيروهاي عاميگراست. بهاينترتيب احتمالا در آينده رقابت ميان دو گروه جديد راست و چپ، مدلي مانند ليبرال و سوسيالدموکرات در کشورهاي ديگر در رقابت اصلي حضور خواهند داشت که هر يک بايد بکوشد با اجراي برنامههايش موفقيت دور بعدي را در نظر بگيرد و حضور رقيب را نيز با توجه به وزنش رعايت کند.
به نظر شما حل مشکل رژيم حقوقي درياي خزر، بهبود رابطه با اعراب و البته اروپا، ميتواند همزمان با هم دنبال شود و چه رويکردهايي ميخواهد؟
بدون تمايل به شعارهاي زيادهطلبانه ناسيوناليستي از آغاز معتقد بودم که حقوق ايران در درياي خزر که در سال ١٩٢١ از ميزان «هيچ» در قرارداد ترکمانچاي به حق قايقراني ساحلي افزايش يافت و سپس در سال ١٩٤١ با اختصاص ١٠ ميل آب ساحلي براي استفاده اختصاصي و ماهيگيري تابع شرايطي مانند ساير درياهاي بينالمللي شد، تابع تحولات آن قوانين است. به نظر صريح اينجانب، ذکر حقوق مساوي کشتيراني در قراردادي تابع اين امر فقط ناظر بر کشتيراني است و تقسيم ٥٠-٥٠ توهمي بيش نيست. اگر کساني نميخواهند مورد شماتت ايرانيان وطنپرست قرار گيرند و به خوشنامي تاريخي آنان لطمه نخورد، ميتوانند اين مرزبندي را به داوري بينالمللي در لاهه يا دادگاه لاهه واگذار کنند که نتيجه آن نيز معلوم است. زيان ايران از طولانيکردن بينتيجه مذاکرات که ٤٠ سال ادامه داشته، جز زيان تجاري و حملونقل و بهرهبرداري و زيستمحيطي هيچ فايدهاي نخواهد داشت! اين مطلب را در نخستين سال انتشار روزنامه همشهري و در جاهاي ديگر نيز نوشتهام. روابط با کشورهاي حوزه درياي خزر، حوزه خليجفارس و اروپا براي ايران اولويت دارد و منوط به موفقيت برنامه اصلي دولت در تشنجزدايي ايراني است.
شما از جمله چهرههايي بودید که از انتخاب نخستوزير جديد کانادا و البته پارلمان جديد اين کشور استقبال کرديد، اما ارتباط ايران با آنها همچنان قطع است. به نظر شما بهبود رابطه با کانادا نميتواند علاوه بر بهبود وضعيت ايرانيان، برگ برنده ديگري براي روحاني باشد؟
بله روابط ايران و کانادا بسيار مهم است. چيزي نزديک به دو درصد جمعيت کانادا ايرانيتبار هستند. آنان در شمار موفقترين شهروندان آن کشور هستند. دليل آن برخورداري تقريبا عمومي ايرانیتباران از آموزش عالي است. اينان تدريجا دارند به توسعه نفوذ و تأثيرگذاري در جامعه کانادا دست مييابند. ميان ايران و دولت کنوني کانادا مسئله ايدئولوژيک مهمي وجود ندارد. اگر داستان خانم کاظمي مسئله است، بههرحال اين اتفاق رخ داده و ايشان نيز تابعيت دوگانه داشته است. منافع ملي و رابطه با کشوري مهم که فقط برقراري رابطه هوايي با آن کشور سالانه ميليونها دلار سود بههمراه خواهد داشت در درجه اول اهميت است. جامعه ايرانيتبار مرفه کانادا نيز تضميني بر توسعه روابط تجاري با آن کشور خواهد بود.
اين ارتباطات ميتواند به بهبود وضعيت سرمايهگذاري مستقيم خارجي و تسهيل ارتباطات بينبانکي و ورود گردشگر خارجي منجر شود؟ يعني در شرايطي که ما نياز به پول و خلق فرصتهاي شغلي جديد داريم، چقدر تداوم بهبود دیپلماسي به بهترشدن شرايط اقتصاد و معيشت مردم کمک ميکند؟
توفيق در همه زمينههاي فوق منوط به تداوم بهبود روابط ديپلماتيک و بهرهمندي از استقلال بيشتر در توانايي مذاکره با همه کشورها براي تأمين حداکثر منافع ملي و دستيابي به جايگاهي در حد و شأن کشور ايران است که بايد در شمار ٢٠ يا حتي ١٥ کشور بزرگ و مرفه جهان باشد. فقط در چارچوب احترام به حقوق و روابط بينالملل و احترام به قطعنامههاي شوراي امنيت است که ميتوانيم با تشنجزدايي و استقلال هرچهبيشتر به اين خواستهها از جمله ورود سرمايههاي خارجي و توسعه صنعتي و اشتغال و گردشگري در سرزميني که از بالاترين جذابيتها برخوردار است دست يابيم. توليد آب در امتداد دوهزارکيلومتري خليجفارس و درياي عمان با بهرهمندي تلفيقي از انرژي پاک خورشيدي و تبخير آب شور و تقطير و کشت علمي گلخانهاي در دهها هزار هکتار زمينهاي تا عمق حدود صدکيلومتري ساحل بسيار اثرگذار است. توليد برق در پنلهاي نصبشده، کنترل گرماي گلخانهها و توليد تلفيقي برق بادي و خورشيدي در هامون و کشت بزرگ گلخانهاي مصون از تبخير در حوزه هيرمند در سيستان، سبزکردن دشت خوزستان به شيوههاي علمي با تصفيه و توليد آب و آبياري علمي و توسعه آن برنامه با همکاري عراق بهمنظور دفاع در برابر ريزگردها، همه امکانپذير و شدني است و فقط در گرو صلح و اعتدال و آرامش، نهفقط براي ما، بلکه براي همسايگان است. در آن شرايط ما براي اشتغال به نيروي کار کشورهاي همسايه با حقوق و شرايط انساني برابر نياز خواهيم داشت. توفيق دولت روحاني در انجام وعده رفع تحريمهاي دوجانبه ميتواند اين تصوير را واقعيت بخشد.
مصاحبه: حسين سخندان- شرق