هفته گذشته زلزله بزرگی در عرصه دیپلماسی جهان عرب به وقوع پیوست. چندین کشور عربی در اقدامی هماهنگ، با قطر قطع رابطه کردند. درحالی که عربستان با صرف صدهامیلیارد دلار، دعوت دونالد ترامپ و رهبران دهها کشور عربی و اسلامی برای مهار و سد نفوذ ایران تلاش میکرد، در منظومه کشورهای عربی با چالش جدیدی مواجه شد. اختلافات عدیدهای باعث تنش در روابط کشورهای عربی شده است. اکنون عربستان، قطر را به عنوان اسب تروای ایران در کشورهای عربی معرفی میکند و مقابله با قطر به اولویت اول سیاست منطقهای آنان تبدیل شده است. اما تحرکات تازه عربستان و متحدان او سوالات بسیاری را در رابطه با تنشهای تازه منطقه ایجاد کرد. آیا این اقدام بخشی از پروژه بزرگ مقابله با ایران است یا تنها اقدامی برای تنبیه قطر است.
به گزارش عطنا، برای پاسخ به این سوالات و مسائل دیگر، پیروز مجتهدزاده، ژئوپلیتیسین و کارشناس مسائل بینالملل، با «آرمان» گفتوگو کرده است که در ادامه میخوانید.
*باتوجه به تنشهاي چند روز گذشته در جهان عرب آیا کشورهای عربی در میان دو قرائت متفاوت از دین، سیاست و استراتژی تقسیم شدهاند؟ارزیابی شما از این مسئله چیست؟
درست است که در جهان عرب و به ویژه در میان کشورهای حاشیه خلیج فارس تنش و منازعه بزرگی به وجود آمده اما این به معنی تقسیم جهان عرب در میان دو بلوک یا دو قرائت متفاوت نیست. ما اکنون در دنیای عرب دارای یک قرائت غالب هستیم و آن نیز قرائت مورد پسند و حمایت اسرائیل است که توسط این کشور هدایت و توسط عربستان سعودی اجرا میشود. سعودیها تنها عامل اجرایی این قرائت هستند. اسرائیل نیز این مسئله را بارها مورد تاکید قرار داده است. این قرائتدرصدد تحمیل خود بر تمامی بازیگران عرب و غیر عرب منطقه است. اسرائیل از طریق این قرائت توانست تقابل هفتادساله خود با اعراب را به دعوای مسلمان با مسلمان، دعوای شیعه و سنی دعوای وهابیت با همه مسلمانان تبدیل کند.
آنان در ابتدا با مطرح کردن موضوع هلال شیعی به رهبری ایران و اینکه اسرائیل دیگر هیچ تهدیدی برای جهان عرب محسوب نمیشود زمینه را برای تحقق رویکرد خود فراهم کردند. اکنون نوبت این است که برنامه خود را در میدان عملیاتی به صورت کامل اجرا کنند. در سالهای گذشته به واسطه دولت عربستان سعودی تمامی تنشها با اسرائیل کاهش یافته و نوک پیکان تنشها به داخل جهان عرب و کشورهای اسلامی کشیده شده است.
هر بازیگری در مقابل این گفتمان غالب قرار گیرد توسط این کشورها دچار بحران خواهد شد. بهطور کلی این تنش را باید فراتر از تنش درون اعراب مورد تحلیل و بررسی قرار داد. ما بدون درک سیاستهای عربستان و اسرائیل فهم مناسب و دقیقی از این گونه تنشها نخواهیم داشت.
*با این دیدگاه موافق هستید که ادامه تنشها در حوزه خلیج فارس باعث نزدیک شدن برخی از این کشورها به محور ایران خواهد شد؟ و آیا بلوکبندی جدیدی در خلیج فارس به وجود خواهد آمد؟
با این دیدگاه و تحلیل موافق نیستم. در ابتدا عربستان با خرج کردن دلارهای باد آورده نفتی در تلاش برای جلب نظر کلیه کشورهای اسلامی است، علاوه براین هر سه کشور قطر، کویت و عمان به نوعی نمیخواهند با سیاستهای عربستان در منطقه خلیج فارس همراه و همگام شوند و این به معنای نزدیک شدن به محور ایران و قرار گرفتن در چارچوب سیاستهای ایران نیست. هرسه کشور محدودیتها و ملزومات خاص خود را دارند.
این ملزومات آنان را به درپیش گرفتن سیاستی منطقی ورای سیاست عربستان در قبال ایران سوق خواهد داد. کویت و پادشاهی عمان میخواهند در روابط خارجی خود با ایران و عربستان رویکرد و دکترینی اعتدالی و میانهرو در پیش بگیرند. عمان بهطور تاریخی روابط خوبی با ایران داشته و سیاست خارجی این کشور هیچگاه رادیکال نبوده است.
از زمان سرکوب شورش ظفار و مقابله با نیروهای تجزیهطلب در این کشور با همکاری دولت ایران، عمان در تلاش بوده روابط خود را با ایران در چارچوب دکترین عربستان و برخی کشورهای عربی تعریف نکند. این کشور به نوعی خود را وامدار ایران میداند. به همین دلیل در قبال کشورمان از سیاست عربستان پیروی نمیکند. توجه داشته باشیم این عدم همراهی با عربستان را به معنی قرار گرفتن در محور ایران تحلیل نکنیم. کویت نیز یک بار تجربه حمایت از دولتهای مخالف ایران در منطقه را داشته است.
عربستان درصدد ایجاد برتری استراتژیکی و ژئوپلیتیکی در جهان عرب و اسلام است و اسرائیل نیز از این پروژه حمایت میکند. در نتیجه ما نباید بعد از بروز تنش با قطر امیدوار باشیم که عربستان سیاست خود را در قبال ایران دنبال نکند و این تنش پایان سیاست ایران ستیزی عربستان خواهد بود. ایران بزرگترین مانع برای تحقق خواستههای بلندپروازانه سعودیهاست. عربستان در آینده دور و نزدیک نیز به سیاستهای ایران ستیزی خود ادامه خواهد داد.
این کشور در جنگ تحمیلی بهطور همه جانبه به صدام کمک کرد، اما خود صدام به کویت حمله کرد. در حالی که ایران حداقل بعد از دوران جنگ تحمیلی از کویت در مقابل صدام حمایت کرده است. به همین دلیل کویت نیز نمیخواهد دوباره در یک بازی و پروژه منطقهای شرکت کند که آن را تجربه کرده است. دیدگاه کویت نیز از این مسئله سرچشمه میگیرد نه مسئله قرار گرفتن در قالب سیاستهای ایران.
مهمترین کشور محور این تنش نیز یعنی قطر، ناچار است در مقابل زیاده خواهیهای ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی عربستان و در تلاش برای بقای خود به ایجاد نوعی موازنه ژئوپلیتیکی اقدام کند. قطر با ابراز دوستی با ایران میخواهد فشارهای آل سعود را متوازن و تعدیل کند. یعنی از طریق ابراز تمایل به ایران میخواهد سنگینی نفوذ عربستان را متوازن کند. این سیاست ایران نیست، این سیاست زیرکانه قطر است. آنان میخواهند از طریق وانمود کردن به نزدیکی به ایران سیاستهای تهاجمی سعودیها را مهار کنند.
آنان از این حربه به عنوان یک سپر استفاده میکنند. اگر قطر نتواند این موازنه را ایجاد کند قطعا باتوجه به شناختی که از سیاست آل سعود داریم قطر را اشغال خواهد کرد. کنش قطر دربرگیرنده توافق یا همراهی با ایران نیست. ما باید این مسئله را بهطور واقعیتر و دقیقتری مورد بررسی قرار دهیم. این موازنه به نوعی موازنه ژئوپلیتیکی در میان خاندان آل ثانی و آل سعود است.
*در طول چند هفته گذشته رسانهها و سیاستمداران عرب متحد عربستان بهطور مرتب به این مسئله دامن زدهاند که قطر با ایران دارای روابط مستحکمی است؛ آیا این سخن با واقعیت منطبق است؟
روابط محکم درست است ولی ائتلاف و اتحاد و غیره یک نوع تبلیغات و جنگی روانی است و انطباقی با واقعیت ندارد. اکنون تنش بزرگی در میان این کشورها وجود دارد. عربستان و یاران او نیز که در طول چند سال گذشته مرکز پروژه ایران هراسی و شیعه هراسی بودهاند میخواهند از طریق این شایعات دیدگاهها و سیاستهای خود را به قطر تحمیل کنند. نشان دادن قطر به عنوان دوست و نماینده ایران باعث تقویت منطق عربستان و تضعیف دیدگاه قطر در جها ن عرب میشود.
از طرف دیگر اینگونه موضوعات در سطح نظام جهانی تبعات منفی برای امیرنشین قطر دربردارد. به همین دلیل عربستان با تبلیغ این دیدگاههای غیر واقعی میخواهد سیاستهای اصلی خود را پیش ببرد. به هیچعنوان این تبلیغاتها درست نبوده و نیستند. عربستان و کشورهای متحد او حتی اگر لازم باشد همین تبلیغات را در مورد روابط ایران و کویت بعد از حمله صدام حسین و روابط تاریخی ایران و عمان نیز ابراز خواهند داشت و این دو کشور را نیز به عنوان دوستان محوری ایران معرفی میکنند. اما اکنون آنان بر قطر تمرکز کرده و نمیخواهند بر کویت و عمان متمرکز شوند.
*آیا بعد از بروز این تنشها پروژه عربستان برای مهار نفوذ ایران در منطقه شکست خورده یا حداقل با اختلال بزرگی مواجه شده است؟
شاید این پروژه دچار اختلال شده باشد اما این اختلال به معنی پایان آن نیست. عربستان درصدد ایجاد برتری استراتژیکی و ژئوپلیتیکی در جهان عرب و اسلام است و اسرائیل نیز از این پروژه حمایت میکند. در نتیجه ما نباید بعد از بروز تنش با قطر امیدوار باشیم که عربستان سیاست خود را در قبال ایران دنبال نکند و این تنش پایان سیاست ایران ستیزی عربستان خواهد بود. ایران بزرگترین مانع برای تحقق خواستههای بلندپروازانه سعودیهاست. عربستان در آینده دور و نزدیک نیز به سیاستهای ایران ستیزی خود ادامه خواهد داد.
آنان در چند سال پیش برای پیشبرد همین سیاست داعش را سازماندهی کردند. داعش گروهی شیعهستیز و ایرانستیز تحت هدایت عربستان است. تنها هدف داعش نیز نابودی شیعیان در منطقه و به ویژه در عراق و سوریه بود که با شکست روبهرو شد. با شروع زوال داعش آنان پروژهای دیگر را شروع خواهند کرد. در نتیجه بهرغم اختلال پروژه عربستان و متحدانش، سیاست این کشور تابعی از ضدیت و مخالفت با ایران است. هیچگاه از این سیاست عدول نخواهند کرد.
اما بحران قطر این نکته مثبت را نیز دربر داشت که به جهان نشان داد عربستان که میخواهد با دلارهای نفتی اتحاد اسلامی تشکیل دهد در درون جهان اسلام و کشورهای عربی فاقد پایگاه لازم برای این امر است. در نتیجه این کشور نمیتواند رهبری مورد نظر خود را تحقق بخشد.
*شخص دونالد ترامپ با حضور در اجلاس ریاض حمایت خود را از عربستان در قبال ایران ابراز کرد، ایالات متحده به دنبال تحقق چه مسائل و اهدافی در قبال ایران است؟
متاسفانه سیاست آمریکا با روی کارآمدن دونالد ترامپ به دوران پیش از اوباما و سیاستهای بوش پسر در قبال ایران بازگشته است. اکنون آمریکا سیاست تهاجمیتری نسبت به ایران درپیش گرفته است. دستگاه دیپلماتیک ما باید توجه ویژهای به این مسئله داشته باشند و فشارها و برنامههای آمریکاییها را خنثی سازند. اما بهطور ویژه آمریکا با حضور در اجلاس ریاض در پی تحقق دو مسئله در قبال ایران است.
از یک طرف میخواهد برنامه موشکی ما را متوقف سازد، یعنی با وارد کردن فشار از طریق عربستان و حتی کارت برجام میخواهند ما را مجبور به عقبنشینی در برنامه موشکی کنند. اما نباید در این مسئله هیچگونه عقبنشینی و سازشی صورت بگیرد. این مسئله، امری استراتژیک برای ما محسوب میشود و نباید آن را حتی مورد مذاکره قرار دهیم. از طرفی دیگر ترامپ با این اقدامات خود درصدد تحمیل عقبنشینی ما در سوریه است. این نیز غیر قابل قبول است. ما در این زمینه نباید تسلیم شویم.
اگر هر کشوری در اینگونه منازعات تسلیم شود، همه چیز خود را از دست خواهد داد. لاجرم باید کوشید تا هرگونه عقبنشینی در توازن با حریف باشد. سیاست خارجی ما در موضوع سوریه باید در راستای همکاری فعال با سایر بازیگران از جمله روسیه باشد و این موضوع را به مرور زمان و در قالب مبارزه جدی با تروریسم حل و فصل کنیم. بهطور کلی ترامپ میخواهد از طریق کارت عربستان و برجام ما را وادارد در مورد دو مسئله استراتژیک گفته شده، عقبنشینی کنیم.
این نکته را نباید از خاطر دور داشت که تسلیم در مقابل ترامپ باعث خواهد شد آنان در آینده خواستههای دیگری از جمله تسلیم جزایر سهگانه به کشورهای عربی و نمونههایی از این دست را مطرح کنند.
*باتوجه به بروز این تنشها و درپیش گرفتن سیاست تهاجمی در قبال ایران، دستگاه سیاست خارجی کشور باید چه مکانیسمهایی را برای خنثیسازی و رفع این موانع درپیش گیرد؟
بهطورکلی سیاست خارجی ایران در طول چند دهه گذشته مبتنی بر تساهل و تسامح بوده است. در طول چهار سال گذشته نیز این اصل به بنیاد سیاست خارجی ما تبدیل شد. اما ما باید در این دوران جدید منطبق با واقعیتهای منطقه گام برداریم. سیاست تساهل و تسامح نباید در مقابل تمامی کشورها مورد استفاده قرار گیرد.
کشورهایی اکنون وجود دارند که بهطور جدی علیه منافع ملی ما در سطح منطقه و جهان تلاش میکنند. ما نباید بر اساس منطق تساهل با این اقدامات برخورد کنیم. ما باید تمامی تلاش خود را برای خنثیسازی اقدامات این کشورها به کار گیریم. زمانی که عربستان تمامی کارتهای خود را علیه ما به کار میگیرد زمان آن است که ما نیز این سوال جدی را از خود بپرسیم که تا چه وقت در مقابل این کشورها سیاستمدارا در پیش خواهیم گرفت؟
علاوه براین ما باید در سیاست خارجی خود و دستگاه دیپلماتیک کشور یک نوع ورزیدگی همه جانبه ایجاد کنیم. ما باید وزارت خارجه را برای مقابله با توطئههای منطقهای چابکتر کنیم. این نیز نباید تنها در تغییر افراد و شخصیتهای دستگاه دیپلماسی دنبال شود. ما باید هم درمورد انتصاب افراد شایسته دقت داشته باشیم و هم درمورد ترسیم یک چشمانداز روشن برای سیاست خارجی خود. اکنون زمان آن است که ما چشماندازی منطقی و روشنتر برای مقابله با این بحرانهای منطقهای در سطح خاورمیانه ترسیم کنیم و با تمام وجود برای این مهم تلاش کنیم.
ما باید بر اساس یک سیاست اصولی، سیاست خارجی خود را در راستای به حداکثر رسانی منافع و به حداقل رساندن زیانها سازماندهی کنیم. از طرفی دیگر دستگاه دیپلماسی کشور باید موازنه منطقی در مقابل مخالفان خود در منطقه ایجاد کند. در سالهای آینده سیاست خارجی ما باید تلاش وافری برای خنثیسازی تلاشها جهت محاصره ایران و منزوی سازی کشورمان انجام دهد، زیرا موفقیت پروژه منزوی سازی ایران، خسارت جبرانناپذیری برای ما درپی خواهد داشت.