عضو هیئت علمی گروه مطالعات زنان دانشگاه علامه طباطبائی در نشست بررسی تحول و ارتقاء علوم انسانی بیان کرد: به عقیده من مشکل ما در علوم انسانی و به خصوص جامعهشناسی و علوم اجتماعی در میان علوم انسانی، آن است که از سر گشاد مینوازیم!
به گزارش عطنا، نشست هماندیشی استادان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی با موضوع «بررسی تحول و ارتقاء علوم انسانی»، یکشنبه ۲1 خردادماه به همت دفتر نمایندگی نهاد مقام معظم رهبری در سالن شهید ارشاد این دانشکده با حضور جمعی از استادان برگزار شد.
در این نشست، دکتر علی جنادله، عضو هیئت علمی گروه مطالعات زنان دانشگاه علامه طباطبائی در ابتدای این نشست، گفت: بایستی نوسازی را یک بزنگاه مهم برای جامعه تلقی کنیم و میتوان تاریخ جامعه ایرانی را به جامعه ایرانی پیشانوسازی، پیشامدرنسازی و جامعهای که بعد از نوسازی است، تقسیم کرد.
وی افزود: نوسازی یک بزنگاه مهم است، چرا که باعث رقم خوردن مسائل جدیدی در جامعه شد و به تعبیر نهادگرایان تاریخی، نوسازی میراثهای نهادی برای ما به ارمغان گذاشته است که همچنان نیز در تمام حوزههای زندگی ما تأثیرگذار هستند.
جنادله با اشاره به اینکه حتی با گذشتن از بزنگاه تاریخی، سایه آن همچنان بر سر ما وجود دارد، خاطرنشان کرد: یکی از این میراثها، دوگانه غلطانداز و گمراهکننده سنتی-مدرن است که متأسفانه از دوران نوسازی به بعد، مسئله جامعه ما این دوگانه است.
وی ادامه داد: تلاش ما در این دوران این است که تمام مسائل را ذیل چارچوب این دوگانه سنتی-مدرن تعریف کنیم و متأسفانه مدرنها و سنتیها، هر دو گروه از این دوگانه خیلی خوب استقبال میکنند و هر دو جریان بر آتش این دوگانه غلطانداز میدمند و آن را گسترش میدهند.
استاد علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی اضافه کرد: جریانهای مدرن و روشنفکری روی مدرنسازی تأکید میکنند بر این اساس که جامعه قبل از نوسازی جامعهای فشل و بیقانون، فاقد مناسبات اجتماعی و سازمان بوده است و هرج و مرج در آن موج میزده است اما در حال حاضر نوید رهاییبخشی، توسعه و پیشرفت را دارد.
وی با اشاره به بهره سنتیها از این دوگانه سنتی-مدرن، اظهار کرد: در این میان، سخن سنتیها نیز این است که ذخایر فرهنگی، دینی و پشنتوانههای سنتی داشتیم که جریان مدرن آنها را نابود کرده و از بین برده است.
به گفته جنادله به جای اینکه این دوگانه، یک دوگانه آکادمیک، معرفتی و علمی باشد، کاملاً یک دوگانه سیاسی و ناشی از رقابت نیروهای اجتماعی در جامعه است و مسئله جامعه ما در معنای حقیقی خود، مدرن–سنتی بودن نیست.
وی با اشاره به تجربههای تاریخی کشور، خاطرنشان کرد: هر جا و در هر حوزهای که توانستهایم فراتر از این دوگانه سنتی-مدرن برویم و آن را پشت سر بگذاریم، آنجا بوده است که زمینه و بستر اتحاد در مسائل به وجود آمده است.
عضو هیئت علمی گروه مطالعات زنان دانشگاه علامه طباطبائی با ابراز تأسف از این تعریف و بازتعریف جدال سنتی-مدرن، گفت: ما تمام انرژی خود را مصروف این جدال سنتی-مدرن میکنیم و همواره برای ما انرژیسوز بوده است و به جای اینکه همافزا کننده باشد، همیشه باعث تقابل در جامعه ما شده است.
وی ادامه داد: بحث تحول علوم انسانی نیز ذیل این دوگانه مدرن-سنتی تعریف میشود و به جای اینکه مسئله تحول علوم انسانی یک مسئله وحدت آفرین، اجماع کننده در مراکز علمی مختلف باشد، تبدیل به موضوعی برای محل منازعه شده است.
جنادله به درگیریهای آشکارا و پنهان این دوگانه سنتی-مدرن اشاره کرد و گفت: گام اول در بحث تحول علوم انسانی آن است که این تحول را فراتر از دوگانه سنتی-مدرن بازتعریف کنیم چرا که در این حالت افراد تحصیلکرده دانشگاهی با این ترس مواجه میشوند که تحول علوم انسانی برای برچیدن آنها است و ازسوی دیگر نیز کسانی که دارای تحصیلات حوزوی هستند به این فکر میکنند که با این تغییر و تحول، علوم انسانی را اسلامی کرده و علوم غربی را از میدان به در کنیم.
کلمه «تحول» برای علوم انسانی وحدت آفرین است
وی با اشاره به عبارت «تحول علوم انسانی» گفت: این نشان میهد که ما از بومی کردن علوم انسانی و اسلامی کردن آن، فراتر رفتهایم، میدانیم که کلمه «تحول» وحدت آفرین است یعنی از همان ابتدا قصد دیکته کردن تفکر خاصی را ندارد.
جنادله اضافه کرد: ما معتقد هستیم که در علوم انسانی مشکل داریم و باید در مورد آن بحث کنیم که کسی درباره آن تردیدی ندارد.
وی افزود: یکی از نتایج منفی نوسازی در کشور ما ایجاد دو نگرش منفی نسبت به علم است، نخست آنکه علم و معرفت باید مبتنی بر نیاز باشد که این آموزهای مدرن است و در حالی است که ما در گذشته حکمت را فضیلت میدانستیم اما امروز میگوییم تنها در صورتی که علم شما از دید من نافع است، آن علم دارای ارزش است.
هر جا و در هر حوزهای که توانستهایم فراتر از این دوگانه سنتی-مدرن برویم و آن را پشت سر بگذاریم، آنجا بوده است که زمینه و بستر اتحاد در مسائل به وجود آمده است.
جنادله ادامه داد: دستگاهها و نهادهایی که بر تولید معرفت مسلط هستند، تمامی علم را کانالیزه میکنند به طوری که تنها علمی تولید شود که برای منافع آنها مفید باشد.
عضو هیئت علمی گروه مطالعات زنان دانشگاه علامه طباطبائی با اشاره به اینکه علم میتواند و باید مسئلهمحور باشد، اما مبتنی بر نیاز بودن، نه! یادآور شد: هگل و مارکس بر اساس چه نیازی فلسفه خود را بیان کردند و کدام نهاد یا دستگاهی از آنان درخواست ارائه نظریه کرده بود؟ این موضوعی است که در مورد اختراعات و مسائل فنی نیز صدق میکند.
وی ادامه داد: رویکرد فایدهانگارانه و سودانگارانهای رهآورد علم مدرن است و به عنوان یک تحصیلکرده علوم غربی، میتوانم بگویم که در غرب نیز علوم با این رویکرد عمل نکردهاند و ماحصل آن را به خوبی میبینیم.
جنادله دومین رهآورد منفی نوسازی درباره نگاه ما به معرفت و دانش را کمی کردن علم خواند و گفت: ما علم را به صورت متری ارزیابی میکنیم و دغدغه ما این شده است که هر روز علم خود را اندازه بگیریم، شاید دو سانت اضافه شده باشد!
وی با بازتعریف کسب دانش، نقطه شروع علم را دغدغهای فردی خواند که به هیچ وجه متری و قابل اندازهگیری نیست و ادامه داد: در تحول علوم انسانی به جای آن که از ابتدا به تعیین محتوا مقید باشیم، باید به فرآیندهای معرفتی در جامعه متمرکز شویم و اشکالات این فرآیند را حل و فصل کنیم.
استاد دانشگاه علامه طباطبائی اظهار کرد: به عقیده من مشکل ما در علوم انسانی و به خصوص جامعهشناسی و علوم اجتماعی در میان علوم انسانی، آن است که از سر گشاد مینوازیم! یعنی رابطه فلان بر فلان و تاثیر فلان بر فلان را بررسی میکنیم و توصیف غنی و فربهای از جامعه، زندگی و پدیدههای اطراف خود نداریم و ای کاش پایاننامههای کارشناسی ارشد دانشجویان ما به جای تبیین به تحلیل بپردازند.
وی افزود: ما در جامعه خود فقر تاریخ اجتماعی در جامعه داریم و نمیدانیم گروههای مختلف اجتماعی و افراد مختلف چگونه در جامعه زندگی میکردهاند و چه نیروهای اجتماعی و عناصر سازندهای در جامعه در کار بودند و سیر تحولات به چه شکل بوده است.
جنادله با اشاره به اینکه ما پس از توصیف است که میتوانیم به مسئله برسیم، مثالی از عملکرد علوم انسانی در غرب را برشمرد و گفت: دورکیم در ابتدا جامعه خود را توصیف کرد و گفت این جامعه در حال خروج از وضعیت مکانیکی است و ورود به وضعیت ارگانیک است، این یک توصیف بود که پس از ارائه آن، طرح مسئله کرد و گفت در شرایط جدید اخلاق باید چه بنیادهایی داشته باشد؟
وی در پایان خاطرنشان کرد: از دل توصیفات غنی و فربه است که مسئله خارج میشود که مختص جامعه ماست و در این نقطه است که علم مسئله محور شکل میگیرد و پس از مسئلهشناسی است که بایستی به سمت تیین و علت یابی برویم.