این کتاب، دعوت به اندیشهای نه سکولار و نه تئولوژیک است و این جایگاه میان تئولوژی و سکولاریسم، برخاسته از روح سنت تاریخی ماست، سنتی که عبارت است از خانه کردن در امر نامتعین یا «حقیقت استعلایی»، و این اثر به گونهای در نزاع با نهیلیسم نیز است، تفکر «پایان تئولوژی» به هیچ یک از نظام های حقیقت و بشرساخته آگاهی، تن نمیدهد.
به گزارش عطنا، جلسه نقد و بررسی کتاب «پایان تئولوژی» اثر بیژن عبدالکریمی، در دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی دانشگاه علامه طباطبائی با حضور نویسنده اثر و محمدامین قانعیراد، محمدعلی مرادی، سیدجواد میری، حسین حجتپناه، سید مجید کمالی، شهریار پاکنیا، جمعی از استادان این حوزه، با همکاری انجمن علمی-دانشجویی فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی، گروه جامعه شناسی کشورهای اسلامی و نشر نقد فرهنگ، دوشنبه 9 اسفندماه برگزار شد.
پس از اولین جلسه در کتابخانه ملی که در هفته اول اسفندماه 1395 برگزار شده بود، این دومین جلسه نقد و بررسی کتاب «پایان تئولوژی» اثر بیژن عبدالکریمی است، کتابی که شامل دو جلد با نامهای «تئولوژی، عقلانیت مدرن و علوم انسانی جدید» و «تئولوژی و تاریخ» است.
در آغاز نشست، عبدالکریمی به عنوان اولین سخنران جلسه، به معرفی اجمالی کتاب خود پرداخت و گفت: بحث های این اثر سیاقمند است و اگر از پایان تئولوژی صحبت میشود، باید دقت کنیم که از چه زاویهای درباره آن صحبت میکنیم.
وی ادامه داد: تئولوژی سیستمی است که در آن حقیقت قربانی «سیستم» می شود، اما تئولوژی دین نیست و تاکید میکنم نقد رادیکال تئولوژی، نقد دین نیست.
این فیلسوف افزود: پایان تئولوژی نباید به بحثی سیاسی تنزل پیدا کند، چرا که تئولوژی به عنوان بخشی از فرهنگ و حقایق فرهنگی در جامعه وجود دارد و نظامهای تئولوژیک توانایی قد علم کردن در برابر بسط «سوبژکتیویسم» (ذهنیتگرایی) را ندارند.
نویسنده کتاب «پایان تئولوژی» تصریح کرد: این کتاب، دعوت به اندیشهای نه سکولار و نه تئولوژیک است و این جایگاه میان تئولوژی و سکولاریسم، برخاسته از روح سنت تاریخی ماست، سنتی که عبارت است از خانه کردن در امر نامتعین یا «حقیقت استعلایی»، و این اثر به گونهای در نزاع با نهیلیسم نیز هست، تفکر «پایان تئولوژی» به هیچ یک از نظام های حقیقت و بشرساخته آگاهی، تن نمیدهد.
وی با اشاره به این که فهم جهان امری دم دستی نیست، گفت: «ما»ی ِ امروزی، با نداشتن آنتولوژی (هستیشناسی) مناسب در این جهان دچار سردرگمی شده است، حقیقت به منزله یک رویدادگی قابل دفاع است و نه به عنوان یک نظام تاریخ، و لذا، پایان تئولوژی، خواهان تکیه بر مراتب گوناگون آگاهی است.
عبدالکریمی خاطرنشان کرد: برای قدرت گرفتن باید بر شکاف تاریخی و اجتماعی غلبه پیدا کنیم و اگر این امر تحقق یابد، کاری حتی برتر از انقلابهای گذشته همچون انقلاب مشروطه کردهایم.
پس از این سخنان، دکتر سید مجید کمالی، استاد فلسفه دانشگاه تهران شمال با ارائه سخنانی گفت: من درمورد این اثر، نگاهی انتقادی ندارم و تنها نکاتی رو بیان میکنم که منجر به پرسشهایی در این زمینه میشود، البته نگاه من پیش فرضی یا جانبدارانه هم نیست.
کمالی یادآور شد: «پایان تئولوژی» یک نوع شرایطِ هستی شناختی و معرفت شناختی را نیازمند است که با درکی که از دکتر عبدالکریمی دارم، ایشان سالیان سال است که در پی طرح سوالی بنیادی هستند و در این متن، «ما» جایگاه خاصی دارد که تلاش می کند همواره دیگری را با خود همراه کند.
وی با بیان اینکه پرسش نباید انتزاعی باشد، افزود: پرسش یا از بنیادهای دنیایی که در آن به سر می بریم است و یا بنیادهایی که وجود ندارند و نیازمند آن هستیم.
این استاد دانشگاه اظهار کرد: «پایان تئولوژی» فهمی هرمنوتیک است یعنی تاریخی و پدیدارشناسانه، و این هرمنوتیک خصلتش تخریب ساختار(Destruction) است. در پدیدارشناسی هایدگری، فهم و پرسشی که در اختیار ماست دارای شأنی عملی است و وجهی از آن در تخریب (Destruction) و بخش دیگرش در عمل است. همچنین، ماجرای تفهم، قبل از جایگاه انتزاعی آن، فهمی در انسان و دارای حوزهای عملی است.
به گفته کمالی، در فرازی از کتاب عبدالکریمی گفته شده؛ هدف، نقدِ فرهنگ و نظامهای حاکم بر تفکرِ تئولوژیک است و پرسش از پایان تئولوژی، پرسشی با استفاده از زبانِ وابسته به تفکر است اما در سبکِ روشی، نقد متافیزیک نیازمند زبانی متافیزیک (مابعدالطبیعه) و پوئتیک (سخنشناسی) است. این بررسی نمی تواند بدون استفاده از تخریب تاریخی به عنوان یک رهیاب یا روش تخریبی انجام شود.
استاد فلسفه دانشگاه تهران شمال اضافه کرد: این تفکر خود به عنوان بنیانگذاریِ نوعی الهیات است و این فقدان زبانی به نوعی در جستجوی الهیاتِ شنیدن و الهیاتِ دیدن است، در حالی که الهیات موجود امروزی نمی تواند «ببیند» و «بشنود» و اگر هم بشنود یا ببیند آن چیزی را میبیند و می شنود که «می خواهد» و به آن تمایل دارد. اینجا است که هایدگر تاکیدی بر بنیادی بودن سکوت در برابر شنیدن و گفتن دارد.
کمالی در پایان افزود: این اثر همچنین، نقدی بر امر قدسی و امر عرفی دارد.
در بخش دیگر از نشست، دکتر محمدعلی مرادی، استاد فلسفه در سخنان خود، ابتدا شناخت تفاوتها بین الهیات، تئولوژی، خداشناسی و دیگر مفاهیم که تفاوتهای بسیار اندکی با هم پیدا می کنند، لازم دانست و گفت: نقد من به فرم این مفاهیم است، لذا ابتدا مفاهیم باید دقیق بیان و تبیین شوند، تا بشود بر آن بحث شود.
این پژوهشگر حوزه فلسفه آلمانی که دکترای خود را از دانشگاه برلین گرفته است، ادامه داد: اگر در اروپا چنین سوالی (پایان تئولوژی؟) مطرح است، باید بفهمیم با این جایگاه که از ورای آن به جهان می نگریم، سوال ما چیست، البته که در جامعه ایرانی، این نگاه نمیتواند هایدگری باشد و باید بپرسیم که الهیات را چگونه میشود احیا و برپا کرد.
وی در نقد شرایط کنونی دانشگاه و لزوم «پرسش سوالات کاربردیتر و ملموستر از پایان تئولوژی»، گفت: باید بپرسیم که چگونه میتوان «دانشگاه» داشت، وقتی هیچ بنیان و مفهوم ساختاری وجود ندارد و دانشگاه فقط مکانی برای انباشت نوشتههایی است که بررسی و تنظیمی نیز بر آنها وجود ندارد.
دکتر غلامرضا ذکیانی، عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی، دیگر سخنران این نشست بود که سخنان خود را طبق گفتمان معرفتشناختی و هرمنوتیک (علم تأویل) بیان کرد و با خوانشی از متن کتاب، گفت: سوالی کانتی که باید مطرح می شد، این بود که قدسیت کتاب کجاست و چه چیزی موجب تقدس یک کتاب می شود؛ درحالیکه هیچ یک از متفکرین ما به آن نپرداخته اند.
وی با کنار هم گذاشتن این نکات و حرفهای بیان شده در اثر، افزود: من نگارش کتاب را سلبی و انتقادی میبینم، با دیدگاهی متدیک و روششناسی، من در کتاب، نگاهی فراتاریخی و فراسوی کفر و ایمان ندیدم. البته با فرض درست بودن حرفهای سلبی دکتر عبدالکریمی، باید دید حرفهای ایجابی و پاسخ به این نقدها کی ارائه میشود؟
ذکیانی به طرح این پرسش پرداخت که آیا با تفکیک تئولوژی (الهیات) از اونتولوژی (هستیشناسی)، نویسنده در دام پهن شده از مدرنیته نیفتاده است؟
در ادامه به دکتر حسین حجتپناه، استاد جامعهشناسی رسید تا نقد و بررسی خود را بر «پایان تئولوژی» ارائه دهد.
حجتپناه نقد خود را در دو بعد نقد بیرونی و نقد درونی ارائه کرد و اظهار کرد: نقد بیرونی، این است که ببینیم چه شرایط و گفتمانی در جامعه، نویسنده را بر آن دارد تا این مفهوم را بیرون آورده و تعریف کند.
وی ادامه داد: در این کتاب، تئولوژی به معنای یک «دین» نیست، بلکه به معنای دینی فرهنگی و تاریخی با سوابق عرفی است.
این استاد دانشگاه اضافه کرد: اندیشیدن اصیل، خواست در برابر دانستن است و این زمانی اتفاق میافتد که دردمند باشیم و البته این دردمندی در پی عشق می آید.
حجتپناه خاطرنشان کرد: در این کتاب، نویسنده نمی خواهد با پایان تئولوژی ما را به یأس و ناامیدی برساند، بلکه می خواهد ما را به اندیشه ای اصیل برساند که حقیقت مطلقی را در نظر می گیرد فرازمانی، فراتاریخی و فرامکانی، و پیام کتاب هم، بازسازی اندیشه برای ساخت آینده است.
این استاد جامعهشناسی با بیان اینکه «تولد خواننده» الزاما به معنای «مرگ مولف» نیست، تصریح کرد: تفکر متافیزیک با تئولوژیک نقاط مشترک دارد با این تفاوت که تفکر متافیزیک غربی برای خود حد و مرزی نمیبیند.
آن چیز که در می یابیم، آن است که دکتر عبدالکریمی سنتِ عبری-یهودی را به سنت اسلامی ربط می دهد در حالی که سنت سازه های عبری-یهودی با تئولوژی هماهنگ است اما با سنت سازهی شیعی متفاوت است.
وی افزود: نکته این است که در نگاه به تاریخ و در مواجه با زمینه ای به نام تئولوژی، اگر بخواهیم این امر را کنار بگذاریم، باید اول بدانیم که چه شرایطی آن را تشکیل داده است.
او با اشاره به نقاط قوت کتاب هم اظهار کرد: از جمله اینکه، عبدالکریمی قصد ندارد انسان را در آن، به شرایط و تفکر اجتماعی محدود کند و در می یابیم که نگاه آنتولوژیکال (نگاه هستیشناسانه) با نگاه عبدالکریمی تفاوتهایی دارد.
حجتپناه ادامه داد: عبدالکریمی با بومیسازی علوم و بهویژه علوم انسانی موافق است. او حتی با بومیسازی علوم اسلامی نیز موافق است، به شرطی که با اساس و برنامه باشند. اما سوالی که می پرسد آن است که آیا این تفکر دینی برنامهای برای آینده دارد یا همواره میخواهد در همین حد و جایگاه امروزی بماند؟
وی در پایان سخنانش گفت: آن چیز که در می یابیم، آن است که دکتر عبدالکریمی سنتِ عبری-یهودی را به سنت اسلامی ربط می دهد در حالی که سنت سازه های عبری-یهودی با تئولوژی هماهنگ است اما با سنت سازه شیعی متفاوت است، یعنی از بُعد آنتولوژیک نمیتوان این سنتها را یکسان دانست.
در بخش دیگر نشست، دکتر شهریار پاکنیا، دیگر استاد و پژوهشگر جامعهشناسی، با بیان این که «فلسفه مادر علوم است»، اظهار کرد: این کتاب یک پروبلماتیک (مسئله به تعبیر آلتوسر) امروزی و اینجایی است و از فضای آسمانیِ فلسفه به زمین آمده و در پی پاسخ مسئلهاش است.
پاکنیا یکی از نقدها به این کتاب را این گفته دانست که «سنت نظریه های اسلامی باید قابل تعمیم باشد» و گفت: جواب من، این است که سنت های نظری که ایشان بیان کرده است، سنت نظریه ایِ «شناختی» است که عینیت دارد و میتوان با استفاده از آنها در پی مسائل جامعه رفت و آن را بررسی کرد.
وی با بیان اینکه پرسشگری از امر مقدس، از زیباییهای این اثر است، افزود: در «پرسشگری از امر مقدس» است که به آن امر، میتوان حیات و پویایی داد.
این جامعهشناس با انتقاد از نگاهی که اثر عبدالکریمی را «خلاف امکان اندیشه» میداند، گفت: اینگونه نیست که می گویند، بلکه این اثر، محدودکننده امکان اندیشه است و به نظرم، این کتاب امکان اندیشه را فراهم کرده است.
پاکنیا طرح عبدالکریمی را طرحی بسیار سلبی و البته فوق العاده خواند و تصریح کرد: البته نقدهایی هم به این کتاب وارد است، کتاب «پایان تئولوژی» از طرفی به تئولوژی میتازد و از طرف دیگر، آن را بخشی از فهم جهان میداند.
پاکنیا اضافه کرد: حال اگر تئولوژی بخشی از فهم است، پس مشکلش چیست؟ این اثر بیانگر مشکل آن نبوده است.
دکتر سیدجواد میری، استاد جامعهشناسی آخرین سخنران جلسه در ابتدا به سبک چنین نشست هایی که تعدادی از اساتید متکلم هستند و بحثی با دیگر حاضران جلسه صورت نمی گیرد، انتقاد کرد، سپس در شروع سخنان خود، گفت: در این فرم که ما را در جایگاه بالا و خطابه قرار میدهد، با تمام حرف های خوبی که در این مورد زده می شود، باید فراموش نکنیم که خود عبدالکریمی در کجاست و از چه جایگاهی این اثر را نوشته است.
میری که دکترای خود را از دانشگاه بریستول انگلستان اخذ کرده، افزود: بعد از خواندن این کتاب به این معنا رسیدم که «پایان تئولوژی» به پایان مفهوم «فقه» اشاره دارد، تفکری که مدعی آن است که می توان جهان و جهان ایرانی را هدایت کرد.
او ادامه داد: در ایران، تفکر فقاهتی در مدیریت نظم اجتماعی وجود دارد، به چشم می خورد که در بسیاری از مسائل، دچار مشکلات و بحران و در برخی مسائل نیز دچار فاجعه شده است.
میری با طرح این سوال که «این دغدغه از کجا میآید؟» اضافه کرد: آیا این بحث، صرفا متافیزیکال است؟ یا بحث شهروندی است که دغدغه شهر و سرزمین و محیط زندگی خود دارد؟
به گفته میری در «خواندن» اثر نمی توان به مفروضات، پیشفرض ها، پیش بینی ها و مفصلبندی آن اثر برسیم، بلکه با «خوانش»(به معنای هرمنوتیکی) می توان به آن رسید و پایان تئولوژی را می توان به انتها رسیدن آن ندانست، بلکه پایان را به عنوان هم معنایی با کلمه End در معنی «هدف» دانست. حال، باید نگاه کنیم که عبدالکریمی را چگونه می شود خوانش کرد و او بر کدام سنت فکری است.
میری در پایان سخنان خود، افزود: نگاه نویسنده می کوشد بین حقیقت و واقعیتِ سنت تاریخی، تمایزی قائل شود تا معنا و مفهوم سنت تاریخی را بسیار روشن، به نمود برساند.
پس از سخنرانیها و ارائه نقدها، نوبت باز به دکتر بیژن عبدالکریمی، نویسند کتاب رسید تا پاسخ ها و همچنین توضیحات تکمیلی خود را در این جلسه ارائه دهد.
عبدالکریمی در ابتدا در جواب به بحث «پایان» به معنی «تخریب تاریخی» مفهوم تئولوژی، عنوان کرد: ما الگویی را داریم که هایدگر آن را طرح کرده و به چنین نتایجی رسیده است، اما ربطی به من ندارد، من در جایگاه یک سوبژه (ذهن) ایرانی آن را بررسی میکنم و حتما نباید تابع نعل به نعل او(هیدگر) باشم. گرچه تجربیات بزرگان برای ما الگو هستند.
وی درباره «مورد خطاب واقع شدن از سوی کسی به عنوان متفکر» گفت: تفکر، به ذات یعنی به راه بودن و من نیز البته ادعای تفکر ندارم و فقط در توان خود تلاش می کنم. این حرف، ژستی متواضعانه نیست و پس از مطالعه و فهم هرچه بیشتر به آن رسیدهام. در فاحشهخانه کلمات سعی نکنیم کلمات را کم ارزش کنیم، من خود را مناسب کلمه متفکر نمی دانم و خود را فقط در راه میدانم.
عبدالکریمی ادامه داد: تمام تفکر من این است که ما میتوانیم در امر نامتعین سکنا گزینیم. اندیشیدن به مرگ تئولوژی، از مهم ترین بحثهای تاریخی ماست برای با فاصله گذاری از سنت تمامیت یافته نمی خواهم به عقل اروپا محوری اهمیت بخشم.
نویسنده کتاب «پایان تئولوژی» در پاسخ به نقد دکتر مرادی هم گفت: دکتر مرادی که سخنان و کارهایم را خطابه می داند و ایرادی بر عدم خلق تکست (متن) وارد می کند و اینگونه می گوید که فقط منبر میروم دو چیز در این مسیر را باید بداند، یک اینکه، به صورت رتوریک (سخنوری) خود ایشان متنی را از خود به عنوان الگو ارائه نکرده اند تا من بتوانم به مفهوم حرف ایشان پی ببرم و متوجه اشتباهم بشوم. اگر از شریعتی و سروش خطابههای شان را بگیریم، چیزی از تفکراتشان نمی ماند. البته که یکی از مسائل امروزی ما، این است که چرا امروزه تکست و متن برای رجوع در فضایی آکادمیک نداریم.
وی اضافه کرد: حرف من این است که رتوریک شریعتی در این جامعه ایرانی متناسب با این جامعه و این کشور است، حتی اگر بصورت خطابه باشد.
وی در ادامه دفاع از سبک و نوشته خود، گفت: اول به من آکادمیک نشان دهید تا من در جایگاه آکادمیک متن و اثر خود را نشر دهم. در این صورت، من حاضرم در «کیهان بچه ها» متنم چاپ شود اما در مجلهی حکمت و فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی چاپ نشود!
وی با ابراز ناراحتی از وضعیت اندیشه در فضای آکادمیک کشور، تصریح کرد: پویایی دانشگاهی و آکادمیک در دانشگاهها وجود ندارد و به نظر من این دانشگاه (علامه طباطبائی) هم، دانشگاه و فضایی آکادمیک نیست؛ قبرستان است.
این نظریهپرداز حوزه فلسفه اظهار کرد: پایان تئولوژی دعوت به اندیشه به وجود مطلق است و وفادارانهترین شکل به روح سنت تاریخی است.
وی اختلاف بین کفر و ایمان را از منظر تئولوژیک دانست و در ادامه در مورد سوال بر قدسیت متن مقدس، گفت: قدسیت متن مقدس به چیست؟ کتب مقدس حاصل فرهنگ و جغرافیا و در کل سوبژکتیویته فرد نبی است.
بیژن عبدالکریمی تاکید کرد: تئولوگ به دفاع حقیقت نمی پردازد، بلکه به دفاع از سیستم می پردازد و من مخالف این تفکر و این تئولوژی هستم.
اما در معنایی دیگر که میتوان تئولوژی را تسلیم در برابر حقیقت و حتی لقاءالله بدانیم ، من با این تئولوژی مشکل ندارم، در تئولوژی رادیکال، راز وجود ندارد و به گونهای از ازل تا ابد به همه چیز جواب داده است. اما به نظر من باید در راز پناه جست و زندگی کرد. این راز است که حد واسطی بین تئولوژی رادیکال و سکولاریسم است.
پس از پایان مراسم، دکتر غلامرضا ذکیانی، رئیس دانشکده ادبیات و زبانهای خارجی دانشگاه علامه طباطبائی، هدایایی به رسم یادبود به دکتر بیژن عبدالکریمی، نویسنده کتاب دوجلدی «پایان تئولوژی»، اهدا کرد و به همراه دیگر سخنرانان و اعضای انجمن علمی-دانشجویی فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی عکسی به یادبود انداختند.