عطنا - برای فهم دقیق ابعاد “جنگ شناختی” و ریشه تاریخی اش، کافیست به مرور واقعه کربلا بپردازیم. چه طور می شود در سال ۶۱ هجری، یک لشکر ۳۰ هزار نفره مسلمان که در بینشان تعداد زیادی فقیه و مجتهد، عابد و زاهد شب زنده دار و حافظ و قاری قرآن وجود داشت، نوه پیامبر اسلام و یاران مظلومش را با آن جنایت کم نظیر و قساوت غریب به شهادت برسانند؟! قطعا نمی توان گفت همه آن ها مزدور و منفعت طلب بودند، بلکه اتفاقا بخش عمده شان در نهایت اعتقاد، باور، اخلاص و برای رضای الهی قدم به میدان حق کشی گذاشتند. این جاست که باید اهمیت قدرت نرم را در گفت و گوی تامل برانگیز سریال تلویزیونی امام علی یادآور شد:
{معاویه:
قویتر از ذوالفقار علی سراغ داری؟
عمروعاص:
آری، جهل مردم!}
جنگ شناختی(Cognitive warfare)، به عنوان یکی از زیرشاخه های نبرد نرم، چیزی جز بهره گیری از جهل یا به عبارت دقیق تر نقطه ضعف های ادراک انسانی برای جادوی ذهن و تسخیر باور او در جهت اهداف از پیش تعیین شده، با بهره گیری از ابزار ارتباطی و رسانه ای نیست. فن مکرآمیز و جادوگرانه ای که در تمام طول تاریخ ارتباطات انسانی و اجتماعی، بسیاری کج اندیش ها از سفسطه گران یونان باستان تا امثال معاویه، عمروعاص و این زیاد نیز در آن مهارت داشته اند و جلوه ای از جدال خیر و شر به نام جنگ شناختی را پدید آورده اند.
تمام انسان، هویت و کردار او(جهتش در زندگی) “باور” وی است که از شناخت ناشی می شود. اما این دستگاه ادراکی خالی از خلل نیست.
سوگیریهای شناختی (Cognitive bias) یا خطاها و تحریف های شناختی، نقطه ضعف های فرآیند ادراک انسان ها هستند که به گرایش، نگرش، وهم یا به عبارتی “باور غلط” منجر میشوند و بر روی ادراک، استدلال و تصمیمگیری اثر منفی میگذارند. اثرهایی چون: لنگرانداختن، ایکیا، گالاتئا، خطای هاله ای، تنزیل هذلولی و… که هر یک شرح تفصیلی دارند مشت هایی نمونه از خروار گسترده این چشم اسفندیارهای شناختی به شمار می روند، که برخی در حوزه های مختلف رسانه و فرآیند ارتباطات، از تبلیغات سیاسی گرفته تا بازاریابی فروش از آن ها بهره گیری یا بعضا سوءاستفاده می کنند…
”مدیریت و تولید رسانه” در جهان امروز، خاصه طی شرایطی که رشد روزافزون ابزار ارتباطی در زمینه هایی چون: هوش مصنوعی مرز میان واقعیت و مجاز را بسیار کمرنگ ساخته، یک دانش-مهارت چندوجهی و پیچیده است که به مولفه ها و متغیرهای بسیاری، خصوصا در حوزه های میان رشته ای مانند: روانشناسی و علوم اجتماعی بستگی دارد.
در این عرصه و طی روند جنگ شناختی، اثر شترمرغ(ostrich effect) می تواند عارضه ای مرگبار برای فعالان رسانه ای باشد. فردی که تحت تاثیر اثر شترمرغ رفتار میکند ترجیح میدهد از اخبار و رویدادهای منفی یا هر شرایطی که ممکن است خلاف میلش باشد و کمی ناراحتی برایش پیش بیاورد دوری گزیند. این خطای شناختی سبب میشود کنشگر، میدان جنگ را به نفع رقیب خالی کند.
در عصر قدرت بلامنازع رسانه های یک سویه، مانند: روزنامه، رادیو و تلویزیون متداول بود که در برابر اخبار و رویدادهای ناخوش آیند از روش "سکوت" و حتی "حاشا" بهره ببرند. اما فضای مجازی با رواج ارتباطات دوسویه و ایجاد جهان شیشه ای، زمین بازی رسانه ای و قواعدش، هر دو را متحول ساخته. در چنین شرایطی و در معرض جنگ شناختی، سکوت حکم سم مرگبار، گل به خودی و واگذاری میدان به دشمن را دارد. باید توجه اکید داشت که در کوران جنگ شناختی سه عامل سرنوشت ساز: “سرعت(دست اول بودن)، دقت(اعتبار) و جذابیت روایت” است که دست برنده را مشخص می سازد…
نویسنده: محسن سوهانی
عطنا را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید: