عطنا - منطقۀ آسیای مرکزی یکی از مهمترین محورهای ارتباطاتی شرق به غرب و بالعکس محسوب میشود. درحقیقت، این منطقه بخشی از محور شمالی مواصلاتی جهان از شرق و به غرب و بالعکس درنظر گرفته میشود.
در این بین، فلات مرکزی ایران را میتوان بهعنوان یکی از مهمترین مراکز (هاب) ترانزیتی این منطقه درنظر گرفت. این نقش مرکزی برای ایران در منطقۀ آسیای مرکزی به دوران فعلی خلاصه نمیشود، بلکه ایران از ازمنۀ دور ایفاگر چنین نقشی بوده است.
ایران در دورۀ صفوی نقش پیونددهندۀ مسیر هند به آسیای مرکزی (ازطریق دریای عمان به مسیر هرات-مشهد و درنهایت سمرقند) و همچنین پیونددهندۀ مسیر آسیای مرکزی به حوزۀ قفقاز، آناتولی شام و درنهایت اروپا بوده است. بنابراین، فلات مرکزی ایران همواره از نقش دوگانهای برای ایجاد ارتباط با آسیای مرکزی برخوردار بوده است. درکنار این، محصور بودن آسیای مرکزی نیز بر جنبۀ استراتژیک شدن ایران برای این منطقه افزوده است.
درحالحاضر نیز ایران میتواند به احیای چنین نقشی در این حوزه بپردازد. ایران با ظرفیت فرهنگی و تمدنی که در خود دارد میتواند بهعنوان محور اقتصادی و فرهنگی در این منطقه عمل کند. درکنار این، نباید از منفعت تجاری این موضوع برای ایران غافل شد. هر تن کالایی که از خاک ایران بگذرد تقریباً 100 دلار و نزدیک به قیمت هر بشکه نفت خواهد بود که می تواند منافع اقتصادی قابل توجهی برای کشور به همراه داشته باشد. لکن بهنظر نگارنده، ایران برای ایفاگری چنین نقشی در این منطقه با چالشها و تهدیداتی روبهروست.
این چالشها و تهدیدات را میتوان در سطوح مختلف منطقهای و داخلی مشاهده کرد. در سطح داخلی مهمترین چالش، نبود زیرساختهای مناسب برای ایجاد پیوند مسیر ترانزیتی آسیای مرکزی به سایر مناطق است. ایران تابه حال نتوانسته است مراکز مشخص ترانزیتی را برای ارتباط با آسیای مرکزی تمهید کند. مراکز مهم مرزی ایران (سرخس، لطف آباد، اینچه برون و ...) برای ارتباط با این منطقه توانایی ظرفیت تخلیه و بارگیری زیاد را در خود ندارند. در زمینۀ هوایی نیز عدم وجود پروازهای ترانزیتی مستقیم از ایران به کشورهای آسیای مرکزی از چالشهای مهم محسوب میشود. درکنار این، ایران در سالهای اخیر نتوانسته است شبکۀ مالی مطلوبی را میان خود و شعب بانکهای در کشورهای آسیای مرکزی در جهت تسهیل در مبادلۀ پول ایجاد کند.
علاوه براین، ایران در سالهای اخیر نتوانسته است مسیر مرکزی ترانزیتی خود از شرق به غرب را به درستی تمهید کند و مراکز غربی و یا جنوبی پیونددهندۀ ایران به سایر مناطق نیز وضعیت مناسب زیرساختی ندارند. در چنین شرایطی، در سطح منطقهای کنشگران رقیب در زمینۀ ترانزیتی با استفاده از نبود زیرساختهای مناسب ترانزیتی در ایران، اقدام به بهرهبرداری میکنند و با فراهم کردن شرایط برای ارتباط آسیای مرکزی به جهان از مسیرهای دیگر و رقیب، زمینۀ دور زدن از مسیرهای ایران را فراهم میکنند. کشورهای موجود در منطقۀ قفقاز و حوزۀ آناتولی مسیر فلات مرکزی ایران را بهعنوان تهدیدی برای خود درنظر میگیرند. تحرکات اخیر آذربایجان و ترکیه در سالهای اخیر در زمینههای ترانزیتی نشاندهندۀ این موضوع است. ایجاد مسیرهای رقیب (کریدور خط میانی، ترنس خزر، کمربند بایرام و ...) که از دریای خزر آسیای مرکزی را به قفقاز متصل میکند، تنها بخشی از فعالیتهای این کشورها در چهت دور زدن ایران محسوب میشود.
در کنار این ابهام در وضعیت سیاسی و اقتصادی افغانستان (حضور طالبان) بهعنوان یکی از مهمترین مناطقی که زمینۀ پیوند شبهجزیرۀ هند را از ظریق ایران و کریدور موسوم به کتای (KTAI) فراهم میکند، مزید بر علت است. درکنار این، فعال شدن رژیم صهیونیستی در این منطقه بهطور خاص در کشور های ترکمنستان و قرقیزستان و لابیگریهای آن از دیگر چالشهای پیشروی ایران در این منطقه محسوب میشود.
باوجود این، به نظر میآید که درحال حاضر شرایط در سطوح داخلی و منطقهای برای ایران برای فراهم کردن بخش مهمی از مسیرهای ترانزیتی مناسب با آسیای مرکزی مهیا شده است. بحران اوکراین درعین حالی که در درون خود چالشهای دارد، اما میتواند فرصتهای طلایی برای ایران بوجود آورد. بهنظر نگارنده، بحران اوکراین از دو جهت میتواند برای این امر مهم باشد. اولاً اینکه این بحران موجب استراتژیک شدن مسیر ترانزیتی ایران-آسیای مرکزی شده است و ایران میتواند بهعنوان پیونددهندۀ مسیر شمالی جنوبی شود. از سویی دیگر، درگیر شدن روسیه در مرزهای غربی خود موجب کاهش نقش حضور آن در بخش های شرقی و جنوبی خود (آسیای مرکزی) شده است و این موضوع میتوان فرصتی طلایی برای فعالیت اقتصادی و ترانزیتی ایران با ایفاگری در نقش محوری در حوزۀ فرهنگی و تمدنی در منطقۀ آسیای مرکزی باشد.
درحقیقت، روسیه از دوران شوروی و پس از آن با سایه افکندن سلطه و قدرت خود بر این منطقه یکی از موانع مهم ایران برای ارتباط تجاری با این منطقه محسوب میشد. روسیه از رقبای استراتژیک اقتصادی و سیاسی ایران در این منطقه محسوب میشود و به همین منظور در سالهای اخیر مانع جدی ایران برای ایفاگری نقش حداقلی در این منطقه بود. حال که بحران اوکراین موجب مشغولیت روسیه در بخش غربی شده است و در کنار آن شرایط تحریمی موجب شده است تا تلاشی درجهت گذار از اقتصاد نفتی به اقتصاد غیرنفتی در داخل ازطریق ایجاد مسیرهای ترانزیتی مهیا شود، میتوان اقدام به تصمیمات راهبردی در این حوزه کرد. در کنار این، باوجودی که ذکر شد که آذربایجان و ترکیه در حال دورزدن ایران از مسیرهای ترانزیتی آسیای مرکزی هستند، اما باید به این موضوع توجه کرد که در شرایط فعلی اتفاقات و تحولات در حوزۀ قفقاز و ترکیه در کوتاه مدت به نفع ایران است و ایران باید از فرصت طلایی پیش آمده در این مدت کوتاه بیشترین بهرهبرداری را برای فعالکردن مسیرهای ترانزیتی خود از آسیای مرکزی بکند.
درحال حاضر، وضعیت فوق امنیتی شکلگرفته میان آذربایجان و ارمنستان در قفقاز جنوبی میتواند به نفع ایران باشد. درحقیقت، ابهام در وضعیت امنیتی این منطقه میتواند فرصتی طلایی برای ایران محسوب شود. درکنار این، گزارشات و اطلاعات نشان میدهد که مسیرهای عبوری از دریای خزر و قفقاز نیز در شرایط مشابه با مسیرهای عبوری از ایران از وضعیت مناسبی برخوردار نبوده و تکمیل این مسیرها نیز در هالهای از ابهام است. تمهید و تکمیل مسیرهای ترنس خزر و کریدور خط میانی خود با چالشهای جدی مواجه هست که ذکر آنها در این مقال نمیگنجد. در چنین شرایطی میتوان اذعان کرد که در کوتاه مدت فرصت مناسبی برای ایران برای کنشگری در حوزۀ ترانزیتی در آسیای مرکزی فراهم شده است که غفلت از آن میتواند به ندامت در بلندمدت بدل شود.
نویسنده: محمدهادی لطفی، دانشجوی دکتری مطالعات منطقهای دانشگاه علامه طباطبایی (ره)
عطنا را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید: