عطنا - تفکر بحران نمونه ای از استراتژی های نوین دولت های سراسر جهان که در آن شایعات فراوان، برشمردن بحران های مختلف در همه سطوح، بن بست انگاری، کنش های رسانه ای غیرمنطقی و احساسی و سرانجام بی توجهی به لزوم شکل گیری کنش جمعی درست در مردم جامعه نمود پیدا می کند. همچنین افسردگی، یاس و آسیب های دیگری را پی خواهد داشت و گاهی افراد را ناچار به استفاده از روش های نامعقول، کمک از متخاصمین و عدم استقلال می کند. اسیر شدن در چنین فضایی جامعه را به مرور از فرهنگ تعاون، تعقل، مصرف، تعامل، استقلال و وحدت برآمده از تمدن اسلامی – ایرانی بازمی دارد و فرهنگ خودباختگی در مقابل غرب را نشان می دهد.
کلیدواژه: تفکر بحران، مواجهه با بحران
تفکر بحران شیوه ای است که در آن خروجی تفکر، فهم یک بحران است؛ یعنی متفکر پیرامون یک موضوع با خود تامل می کند و نهایتا برداشتی را خواهد داشت که آن موضوع به مثابه یک بحران فرض می شود. شاید نزدیک ترین واژه ای که در علوم اجتماعی برای چنین برداشتی می توان یادآور شد، مسئله انگاری پدیده های اجتماعی است. البته با این فرض که در تعریف مسئله اجتماعی بیان می شود چنین مسئله ای ریشه انسانی دارد و قابل حل خواهد بود، لیکن در خصوص بحران ناشی از تفکر بحران، همیشه چنین برداشتی وجود ندارد. در این میان ذهنی بودن این نوع از بحران، خود یک چالش اساسی است. چراکه نزاع پیرامون ذهنیت بسیار دشوارتر از نزاع پیرامون عینیت است، به همین دلیل ازاین رو در این پژوهش پژوهشگر سعی دارد تا آسیب های تفکر بحرانی در کشور را تبیین نموده و پیشنهاداتی برای خلاصی از آن ارائه دهد.
تفکر بحرانی با خود نوعی خمودی و یا انفعال را به همراه دارد. گویی دیگر چاره ای برای مواجهه با موضوعات بحران فرض شده، وجود ندارد. این در حالی است که گاهی مدیریت بحران ثمرات فراوانی ازجمله مصونیت و بازدارندگی به همراه خواهد داشت. همچنین تفکر بحرانی باعث کژفهمی می شود، یعنی ابعاد موضوع به درستی فهمیده نخواهد شد و همین امر موجب تصمیمات اشتباه می شود. حتی شاید بتوان گفت این تفکرات و این دست کژفهمی ها خود عاملی برای پویایی باشد. بااین وجود در مدیریت بحران، افراد ضمن اشراف به بحران و وقوع آن سعی می کنند بهترین تصمیم را اتخاذ نمایند. نهایتاً تداوم تفکر بحرانی افسردگی، یأس و آسیب های دیگری را در پی خواهد داشت و گاهی افراد را ناچار به استفاده از روش های نامعقول، کمک از متخاصمین و عدم استقلال می کند. شاید وضعیت امروز افغانستان و تصاویری از تلاش جمعی برای فرار از کشور، مقاومت نکردن و انفعال عمومی مردم افغانستان ناشی از همین تفکر بحرانی باشد. از همین رو تفکری که بحران زاست، باید ناپدید شده و تفکر خمودی و انفعال باید کنار برود. برای تحقق شعار «ما می توانیم» باید تفکر «ما نمی توانیم» کنار گذاشته شود. اینکه امروزه این شعار نمود یافته است به دلیل وجود مدیران خودباخته است. مردم بی گناه ترین افراد هر نظام اجتماعی اند. خودباختگی حاصل خودبیگانگی است؛ یعنی فرد مایل است که جایگاه خود را در غیر آنچه هست تصویر نماید. تلاش برای اصلاح فرهنگ عامه مردم، به کارگیری هوشمند رسانه، قانون گذاری عاقلانه در خصوص فضاهای ارتباطی، تربیت صحیح سیاسی مدیران کنونی و آینده، ترسیم فضای ادراکی کنش های متخاصمین و مهم تر از همه ایجاد همبستگی و بسیج عمومی می تواند جامعه را از ورطه ای که تفکر بحرانی درصدد ایجاد کردنش است، نجات دهد. بی شک سرنوشت افراد جز با خواست خودشان تغییری نخواهد یافت.
امروزه جنگ نرم یعنی رویه ای که در مطلوب ترین حالتش فریب و قاپیدن اراده و تصمیم ملت ها استراتژی نوین دولت های سراسر جهان است. ازاین رو بسیاری از استراتژیست های جنگ نوین برای نفوذ در اذهان ملت ها و در اختیار گرفتن آنان تلاش دارند. تلاشی که با تعبیری چون جنگ شناختی، عملیات روانی، بازاریابی نفوذ و تعابیری دیگر از آن یاد می شود.
در این نگاه متخاصمین به جای حمله و تحمیل همراه با قهر دستوری، سعی می کنند به نظام فکری هدف یا
اهداف خود دست یابند. آن ها سعی دارند نظام فکری را به گونه ای شکل دهند که برای همیشه منفعل باشد و همیشه راه را در پیروی از خودشان بدانند. مشابه اقدامی که سینمای هالیوود در تلاش است تا انجام دهد. ارتش آمریکا، یک ارتش مجهز و شکست ناپذیر است که نهایتاً پس از هر اقدام جنگ طلبانه ای از سوی دشمنانش به پیروزی می رسد. نهایت چنین تلاش هایی شکل گیری تفکر یک مسئول عالی رتبه در یک کشور با چنین نگاهی است. چنان که در سال های گذشته در بحبوحه خطر جنگ آمریکا و ایران، یک مسئول ایرانی عنوان می دارد که ما در ایران باید سراغ آبگوشت بزباشمان برویم! یا وزیری که بخش اعظمی از چهره بین المللی ایران را می سازد، عنوان کند آمریکا قادر است با یک بمب همه سیستم های ما را از کار بیندازد! این در حالی است که حضور ۲۰ ساله آمریکا در افغانستان خطر طالبان را نه تنها کم نکرد، بلکه موجب رشد و ارتقاء عملیاتی و تئوری طالبان شد.
برای فهم جامعه امروز ایرانی که اسیر اینترنت بارگی شده، کافی است شبکه های مجازی را بررسی شوند. شایعات فراوان، برشمردن بحران های مختلف در همه سطوح، بن بست انگاری، کنش های رسانه ای غیرمنطقی و احساسی و سرانجام بی توجهی به لزوم شکل گیری کنش جمعی درست؛ همه این ها تنها بخشی از شبکه های مجازی را تشکیل می دهند.
در این بخش برای رهایی از چالش هایی که این نوع تفکر در جامعه امروز ایران به وجود آورده است پیشنهادات ذیل ارائه می شوند:
تفکر بحران شیوه ای است که در آن خروجی تفکر، فهم یک بحران است؛ یعنی متفکر پیرامون یک موضوع با خود تأمل می کند و نهایتاً برداشتی را خواهد داشت که آن موضوع به مثابه یک بحران فرض می شود. این نوع بحران یک بحران ذهنی است و همین مسئله خود یک چالش اساسی است. تداوم تفکر بحرانی افسردگی، یأس و آسیب های دیگری را در پی خواهد داشت و گاهی افراد را ناچار به استفاده از روش های نامعقول، کمک از متخاصمین و عدم استقلال می کند. از همین رو تفکری که بحران زاست، باید ناپدید شده و تفکر خمودی و انفعال باید کنار برود. برای تحقق شعار «ما می توانیم» باید تفکر «ما نمی توانیم» کنار گذاشته شود. شایعات فراوان، برشمردن بحران های مختلف در همه سطوح، بن بست انگاری، کنش های رسانه ای غیرمنطقی و احساسی و سرانجام بی توجهی به لزوم شکل گیری کنش جمعی درست برخی از چالش های تفکر بحران در ایران هستند؛ برای رفع آن ها پیشنهاداتی چون ایجاد نگرش های درست توسط نهادهای متولی و آموزش درست اندیشیدن به افراد ارائه شد.
عطنا را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید: