۰۶ آذر ۱۴۰۱ ۰۶:۵۹
کد خبر: ۳۰۴۴۲۶

عطنا - اصولا شکل گیری جریانات و احزاب اسلامی در کشورهای منطقه به دلیل دخالت غرب و اندیشه های غرب در این جوامع می باشد و بی کفایتی و ناکارآمدی دولتمردان در تامین معیشت و در نتیجه نارضایتی عمومی است که مردم به سمت جنبش های اسلامی می روند. رهیافت اصلاح طلبی در واکنش به مدرنیته رخ داد که تفسیری از پدیده اسلامگرایی و تفسیر از مدرنیته جریان ساز هستند. این گروه بر این باورند اگر کلام سنتی را به افکار جدید نزدیک کنیم، امکان دستیابی به پیشرفت و نتایج مثبت وجود خواهد داشت.

اصلاح طلبان اسلام گرا، دین را سیاسی می دانند و ظهور گروه های اسلامی جدید در منطقه را هم از وجود دین سیاسی برداشت می کنند. در هر صورت می بایست تفاوت بین جریانات اصلاح طلبانه(اصلاحی) اسلامی را با جریانات سلفی دانست تا بتوان اختلافات آنان را بررسی کرد.

ریشه های اختلافات گروه های اصلاحی با احیایی

یکی از مهمترین اختلافات گروه اصلاحی با سلفی، نوع نگاه و اصلاح عقلانی آنان می باشد، در حالی که جریان احیایی و سلفی در مقابل این نوع عقلانیت جریان اصلاحی هستند. نگاه اصلاح طلبی تلاش می کند با دید باز به غرب بنگرد، اما در مقابل گروه های احیایی و رادیکال، غرب را چیزی جز نابود کننده ی فرهنگ و جغرافیای کشورهای اسلامی نمی دانند. در نگاه اصلاحی به نوعی اعتدال گرایی می توان دست یافت در حالی که جریان احیایی و سلفی، نگاهی جهادی و کشتاری دارد.

یکی دیگر از شاخص های جریان اصلاح اسلامی این است که رویکرد نقادانه دوسویه هم به سنت و هم به تجدد دارد. چون معتقد به خوانش های جدید هستند و از طرفی مدرنیته را هم نمی پسندند. جریان اصلاح بدنبال راهکاری است تا بتواند بین سنت و تجدد یک سازگاری ایجاد کند. نکته دیگر در این بحث توجه به عقل گرایی و مقتضیات زمان و مکان بوده و قائل به هماهنگی علم و ایمان می باشد و پیوند این دو را می طلبند و برای اینکار بدنبال قرائت و تفاسیر جدید برای این موضوعات شدند.

اصلاح طلبان اسلامی در جستجوی تقریب گرایی

 اصلاح گرایان بدنبال یک تفکر وحدت گرایی و تقریب گرایی هستند و یک چنین دغدغه ای باعث ایجاد سازمان های بین المللی منطقه ای نظیر سازمان کنفرانس اسلامی می شود، چرا که فسلفه وجودی آن ها در سیاست خارجی، وحدت گرایی می باشد. در رهیافت اصلاح طلبی؛ احیای برخی مفاهیم مغفول مانده و کاربست آن ها در جامعه اسلامی مانند بحث شوراگرایی( واژگان عربی: شورا کراسی در اهل سنت یا شورا قرافیه و نیز مردم سالاری در شیعه)، حقوق اقلیت ها، موضوعات مربوط به ولایت و موضوعات مربوط به زن را مطرح می کنند. در واقع این رهیافت سعی می کند مفاهیم مدرن را وارد حوزه فکری خود کند و با توجه به آن ها سیاست هایی را در مناسبات خارجی و داخلی خود تعریف نمایند.

این رهیافت بر خلاف رهیافت سکولاریسم (که نتیجه ی آن یک نظام سکولار می باشد)، بدنبال پیوند دین و دولت بوده و برای ایجاد یک دولت اسلامی بمنظور رابطه ی مثبت میان دین و دموکراسی در منطقه تلاش می کند.

رهیافت اصلاح طلبی بدنبال تشکیلات حزبی بوده و دغدغه ی اصالت (مسلمان باقی بودن) و معاصرت (مدرن بودن) و اجرای شریعت ( مانند اخوان المسلمین؛ جنبش های اسلامی در آسیای مرکزی، پاکستان و ...) را در سر دارند. در مقابل آن حزب عدالت و توسعه قرار داردکه توسط اسلامگرایان ترکیه اداره می شود اما هدف اصلی خود را اجرای شریعت اعلام نمی کند.

رادیکالیسم یا رادیکالیسم اسلامی

متفکرانی نظیر؛ سید قطب، پنتاوی، عبدالسلام یاسین و ..  که رهیافت رادیکالیسم یا رادیکالیسم اسلامی را دنبال می کنند معتقدند امروزه منطقه خاورمیانه با این رهیافت مواجه است. آنان شرایط جدید را در منطقه شرایط غیراسلامی می بینند و با ارجاع به بنیادهای اصلی دین و پرهیز از هرگونه تفسیر تاریخی به آن، نظم های حاکم به کشورها را به چالش می کشند. بنابراین رادیکالیسم اسلامی یک نگاه آرمانی از شرایط مدرن به اصول اولیه و اصالت های اسلامی دارد و با نگاه افراط گرایی، نتایج خشونت آمیز در رفتارهای سیاسی خود را نشان می دهند.

چرا رادیکالیسم در منطقه و جهان اسلام شکل گرفت؟

شرق شناسان جدید معتقد به ظهور پدیده رادیکالیسم و افراط گرایی بوده و از دریچه غرب به جهان اسلام نگاه می کنند. برداشت آنان از این پدیده این است که افراط گرایی ویژگی ذاتی منطقه و اسلام گرایان می باشد و آرا و افکار اینچنینی را برگرفته از ذات افرادی که در این منطقه زندگی می کنند برمی شمارند. شرق شناسان رفتارهای ناشی از تفکرات رادیکالیسم را نشات گرفته از ذات فرهنگی و داخلی این کشورها دانسته و آن را مربوط به دنیای غرب نمی دانند. شرق شناسان معقتدند افراد اسلام گرا به دلیل مسلمان بودن به شیوه ی خاصی می اندیشند و عمل می کنند و به آموزه هایی را اعقتاد دارند که نتیجه ی آن افراط گرایی و خشونت را در منطقه و جهان به بار می آورد.

برخی دیگر اسلام رادیکالی و افراط گرایی را ویژگی ذاتی اسلام نمی دانند و اسلام را از متحول شدن و سازگاری با شرایط جدید، جدا نمی دانند، بلکه رادیکال شدن جریانات در کشورهای منطقه را از عامل بیرونی دانسته و دنیای غرب را عامل اصلی روی آوردن این گروه ها به افراط گرایی معرفی می کنند. مثلا آنان بوسیله بکارگیری و نیز حمایت و هدایت مجاهدین در افغانستان و بوسنی، القاعده  را پدید آوردند.

اندیشمندانی نظیر ژاگ برگ و بونگا معتقد به بازخیزی پدیده اسلام گرایی در شکل رادیکالی را بخشی از شکاف فی مابین شمال سرمایه دار و جنوب فقیر می دانند و غرب را عامل اصلی این موضوع معرفی می کنند. آن ها می گویند هنگامی که سیر تحول در منطقه را مطالعات می کنیم به سه مرحله طی شده می رسیم که در هر مرحله رد پای غرب وجود دارد یا به خود اسلام برمی گشته است؛ مرحله اول سیاسی است. در مرحله سیاسی اسلامگرایان به جنبش های استقلال طلبانه می رسیم مانند شمال آفریقا یا غرب آسیا... می رسیم که اگر افراط گرایی هم وجود داشته ناظر بر استعمارگرایی غرب بوده و دلیل عمده آن اخراج کردن کشورهای اشغال گری نظیر فرانسه و انگلیس و ... می باشد. بنابراین جهت تحقق این مهم، بهترین ایدئولوژی را که بتواند این گروه ها و احزاب را در جهت رسیدن به این هدف جمع کند، اسلام می دانند. مرحله دوم مرحله اقتصادی است. که برخی از این گروه ها بابت موضوعات اقتصادی تشکیل شده اند که نظایر آن؛ ملی شدن کانال سوئز در مصر، ملی شدن صنعت نفت در الجزایر، ملی شدن صنعت نفت ایران است. و مرحله سوم جهت تشکیل این جنبش های افراطی، مرحله فرهنگی است.

هژمون گرایی سیاسی و فرهنگی غرب عامل تاسیس جنبش های اسلامی

مفهوم بنیاد گرایی ریشه در غرب دارد و این مفهوم بومی نبوده و مربوط به این منطقه نیست و مربوط به حرکت اعتراضی مسیحیان پروتستان در برابر کاتولیک ها آمریکا می باشد و غربی ها این مفهوم را وارد کشورهای منطقه کرده و بنیادگرایی را برای توزیع جنبش های اسلامی ساخته تا این مفهوم را در برابر فرهنگ غرب دهند. مثلا اخوان المسلمینی ها را به دلیل اینکه در برابر فرهنگ غربی می باشند که با یک نگاه منفی آن ها را به گذشته گرایی و بنیاد گرایی معرفی می کنند.

 تفاوت بین بنیادگرایی و رادیکالیسم را می توان در نوع عمل گرایی افراطی  و گذشته گرایی دانست و آن ها را با یک نوع افراط و خشونت شناخت. در مقابل اما بنیادگرایی سعی می کند ضمن توجه به ارزش های گذشته، به آرمان های خود هم بپردازد.

این جنبش ها و احزاب و حرکت های اسلامگرایانه سیاسی در راستای استقلال سیاسی، اقتصادی و مبارزه فرهنگی تاسیس شدند. در واقع آن ها هر جا که غرب و هژمون گرایی سیاسی و فرهنگی غرب و هنجارسازی آن ها و قرائت متفاوت از دموکراسی وجود دارد جهت مقابله با استعمار غرب برآمده اند و یا در جایی که سیاست مذهب زدایی برخی حاکمان کشورهای منطقه که در صدد حذف برخی نشانه های دینی و مذهبی و یا کم رنگ کردن آن در شیوه ها می باشد، را می توان از دلایل پیدایش جنبش های اسلامی دانست.

مفهوم اسلام سیاسی و دیدگاه های غرب و منطقه

مفهوم اسلامی سیاسی ضرورتا سنتی و در چارچوب سنت نیست چرا که برخی از گفتمان های اسلام سیاسی نشانه های مدرن و تفسیرهای جدیدی از مذهب در آن وجود دارد  و ضمن پذیرش تفاهمات آن ها، درمقابل اما یکی دانستن مفاهیمی همچون بنیادگرایی و اسلام سیاسی و افراط گرایی مناسب نیست. اسلام سیاسی گفتمانی است که حول مفهوم مرکزی حکومت اسلامی نظم پیدا کرده و مدعی است اسلام از یک نظریه سیاسی راجع به دولت برخوردار است و از نظر آنها بازگشت به اسلام تنها راه حل مدیریت بحران های معاصر می باشد.

یک دیدگاه در اسلامی سیاسی که از سمت غرب بیان شده، معتقد به مخوف بودن اسلام سیاسی  و تهدید جدی از طرف آن برای تمدن غرب است و اسلام هراسی نیز از همین دیدگاه نشات میگیرد. دیدگاه دیگر مربوط به کشورهای منطقه می باشد که اسلام سیاسی را بومی معرفی کرده و بافت فرهنگی منطقه را عامل پدیداری آن می دانند.

تفاوت جریانات سلفی گری با اسلام سیاسی

اسلام سیاسی بر خلاف سلفی گرایی، مدرنیته را بطور کامل نفی نمی کند و می کوشد اسلام را با جهان مدرن سازگارنشان دهد. پس هر اسلام سیاسی، لزوما رادیکال نیست. اما هر جریان سلفی گری نگاه طردگرایانه ای به مدرنیته دارد. اسلام سیاسی در صدد نوگرایی و بازگشت به هویت اسلام است اما سلفی گری در بردارنده ی یک نوع قشر گرایی و وهابیت است. اسلام سیاسی در مواجه با سنت، رویکرد تحول گرایانه دارد اما جریانات سلفی گذشته گرا و بدنبال احیای الگو خلافت و خلفای صدر اسلام می باشند. پس بنابراین هرچند هر دوی این جریانات بر احیای هویت اسلام تاکید دارند، اما تفاوت آن ها در نوع نگاه و تعامل ارزش های اسلامی با جهان مدرن می باشد.

جمع بندی

یکی از مهمترین اختلافات گروه اصلاحی با سلفی، نوع نگاه و اصلاح عقلانی آنان می باشد، در حالی که جریان احیایی و سلفی در مقابل این نوع عقلانیت جریان اصلاحی هستند. نگاه اصلاح طلبی تلاش می کند با دید باز به غرب بنگرد، اما در مقابل گروه های احیایی و رادیکال، غرب را چیزی جز نابود کننده ی فرهنگ و جغرافیای کشورهای اسلامی نمی دانند. در نگاه اصلاحی به نوعی اعتدال گرایی می توان دست یافت در حالی که جریان احیایی و سلفی، نگاهی جهادی و کشتاری دارد. اگر بخواهیم مختصاتی را برای جریان رادیکالیسم اشاره بکنیم، میتوان گفت رادیکالیسم یک پدیده اجتماعی در ضدیت با غرب و در اعتراض به هژمون گرایی در منطقه بوجود آمده و نیز آرمان گرایی برای ایجاد یک دولت اسلامی می باشد و همچنین گذشته گرایی در گروه هایی که گرایشات سلفی دارند برجسته بوده و آنان بدنبال احیای خلافت می باشند. ضدعقل گرایی، عمل گرایی، جهادگرایی، نفی ملی گرایی(توجه به امت و خلافت و عدم توجه به مرزها و جغرافیا) و ظاهرگرایی یکی از ویژگی های جریان رادیکالیسم می باشد. نتیجه اینکه رادیکالیسم هم ریشه بیرونی دارد و هم ریشه داخلی، که ریشه بیرونی آن ایستادگی در برابر استعمارگرایان است و ریشه داخلی آن هم در برابر سیاست مذهب زدایی حاکمان و نظایر آن است.

با سپاس از راهنمایی پژوهشی جناب آقای دکتر خراسانی، استاد دانشگاه شهید بهشتی و تحلیلگر روابط بین الملل

نویسنده: سیدمحمود کمال آرا (زکریا) – پژوهشگر روابط بین الملل

عطنا را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید:

اینستاگرام                                              تلگرام

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* captcha:
* نظر:
هنر و فرهنگ1
نشست علمی
به مناسبت هفتۀ جهانی بزرگداشت سعدی برگزار می شود:

نشست علمی "سعدی در چین و چین در آثار سعدی"

به مناسبت هفتۀ جهانی بزرگداشت سعدی، نشست علمی"سعدی در چین و چین در آثار سعدی، در دانشکدۀ ادبیات فارسی و زبان‌های خارجی دانشگاه علامه طباطبائی برگزار می شود.
مراسم آشنایی با جشن سال نوی چینی، در دانشکدۀ ادبیات و زبان‌های خارجی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد
به همت انجمن علمی زبان چینی و مرکز تحقیقات چین،

مراسم آشنایی با جشن سال نوی چینی، در دانشکدۀ ادبیات و زبان‌های خارجی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد

مراسم آشنایی با جشن سال نوی چینی، با هدف توجه به پیوندهای فرهنگی ایران و چین، در ایام جشن نوروز و جشن سال نو در چین، در دانشکدۀ ادبیات و زبان‌های خارجی دانشگاه علامه طباطبائی برگزار شد.
پر بازدیدها
آخرین اخبار