۰۶ تير ۱۴۰۱ ۰۶:۵۴
کد خبر: ۳۰۳۹۹۰

عطنا - صحنه ی تاریکی را در نظر بگیرید که تنها یک گوشه از آن با نور روشن شده است، اگر تا دیروز فقط یک یا چند صحنه ی تاریک وجود داشت، اکنون هزاران صحنه ی تاریک با تماشاگرانی اندک با چشمانی حریص به انتظار نشسته اند تا آنچه باید رخ بدهد را ببینند. مسئله اینجاست صحنه های متعدد رسالتی جز یافتن فردی برای قرار گرفتن در نقطه ی نورانی صحنه ندارند. اگر فرصت شهرت تا دیروز تنها از طریق رسانه های جریان اصلی امکان پذیر بود، امروز از طریق رسانه های اجتماعی می توانید به هر طریقی مشهور شوید! فرصت برای هر گونه از شهرت در حوزه های متفاوت برابر است.

تنها عاملی که می تواند در این مسیر به شما یاری رساند تولید محتوای منظم و ایجاد ذائقه مشترک بین کاربر مولد و مصرف کننده محتوا(فالوئر) است. شایان ذکر است آنچه عصر حاضر را با سایر ادوار متمایز می کند، امتزاج این دوران با واژگانی چون افشاگری، پرده برداری و پرده دری است، گویا با صفت منفی شناخته شدن نه تنها بد نیست بلکه آورده اقتصادی هم دارد. اهالی شهرت نه تنها از انگشت نما شدن فراری نیستند بلکه از آن استقبال هم می کنند. چرا که هر انگی یک فرصت است. توجه داشته باشید، و هرگز از یاد نبرید آنکه در نور قرار می گیرد صحنه گردان نیست.

آنچه قسمت آخر این گفتگو را از قسمت های پیشین متمایز می کند طرح مسئله اینفلوئنسر یا سلیبریتی تراز است!‌ امری که تا کنون در هیچ متنی به آن پرداخته نشده است...

در قسمت های پیشین صورت بندی رابطه اینفلوئسر و فالوئر، ماهیت روزمره نویسی در اینستاگرام، جایگاه پلتفرم اینستاگرام در وضعیت امروزین جامعه ایران، اینفلوئنسرشیپ بر اساس کاربر مولد یا رهبران افکار و وجوه تمایز اینفلوئنسر، بلاگر و سلیبریتی مورد توجه قرار گرفت.

آنچه در ادامه می آید قسمت چهارم و پایانی گفتگو با دکتر فردین علیخواه عضو هیئت عملی جامعه شناسی دانشگاه گیلان است، لازم به ذکر است علامه ای بودن دکتر علیخواه در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد در شکل گیری این گفتگو تاثیر بسزایی داشت.

 چرا اینقدر اینفلوئنسرها و بلاگر ها در معرض اتهام قرار دارند؟

در ادبیات مربوط به مطالعات سلبریتی زیاد با کلمه spotlight مواجه می شویم. همان نورافکنی که جایی از صحنه را به شکل دایره ای کوچک روشن می کند و بازیگر را نشان می دهد. خیلی اوقات چهره های مشهور چنین وضعیتی در جامعه دارند. آنها هدف همین نورافکن ها هستند و حرکات شان رصد می شود. به تعبیر ساده تر آنها دنبال می شوند. ولی علاقه دارم به نکته دیگری هم اشاره کنم. اگر ستاره های شبکه های اجتماعی مانند اینستاگرام را در نظر بگیریم طبق همان قانون« چیزی شدن به هر طریق» ممکن است خیلی اوقات خود اینفلوئنسرها عملی انجام دهند تا در معرض اتهام قرار گیرند. در مطالعات سلبریتی در این خصوص بحث های جالبی وجود دارد. بسیاری از مفسران با تکیه بر جمله معروف «فینیاس بارنوم»، کارآفرین و شومن امریکایی گفتند که در عرصه سلبریتی، «هر تبلیغی، تبلغ خوب است» چرا که تبلیغ بد وجود ندارد چون همه تبلیغ ها در نهایت به نفع سوژه تبلیغ تمام می شوند. به همین دلیل در قرن بیستم پیش آمده است که آژانس های تبلیغاتی به عمد درباره سلبریتی ها هوچی‌گری کنند تا ستاره اقبال یک سلبریتی همچنان پرفروغ بماند. من فکر می کنم که در ایران هم برخی از اخبار جنجالی مربوط به شاخ ها یا سلبریتی ها گاهی به عمد ایجاد می شوند. اتهام ها در نهایت یک فرد را مشهورتر می کند به ویژه وقتی با دنبال کنندگان هیجان طلب و بت‌پرست مواجه باشیم.

چرا افرادی چون دنیا جهان بخت، پویان مختاری و حتی سیسی به اکران زندگی خصوصی خود دراینستاگرام مشغول اند؟ چرا اکران زندگی خصوصی اینقدر برای کاربران ایرانی جذاب است؟‌

فکر می کنم قبلا به این دلایل اشاره کردم. ولی آنچه که گفتید یکی از ویژگی های متفاوت ستاره های نوظهور اینستاگرامی در مقایسه با سلبریتی های سنتی است. در قرن بیستم از اصطلاح سوپراستار استفاده می شد. ستاره در بالای سرمان است و گاهی به ما سوسو می زند. ارتباط در اینجا عمودی و نه افقی است. معمولا برای ارتباط واسطه وجود دارد و سوپراستار دسترس ناپذیر است آنقدر دسترس ناپذیر که برخی از شیفتگان از سر عقده دیدار ستاره خود را به قتل رساندند. ولی شهرت اینستاگرامی معمولا این ویژگی را ندارد. معمولا ارتباط شبه اجتماعی است. ارتباط طوری نیست که دنبال کننده احساس کند دسترسی به ایشان غیرممکن است و یا او از موضع بسیار بالا و به مثابه عقل کل حرف می زند. گویی آنان ستاره هایی هستند که از زمین دارند به سمت آسمان نور می تابانند. دلیل نمایش زندگی خصوصی علاوه بر مواردی که قبلا گفتم تشدید احساس صمیمیت، تشدید احساس دسترس پذیری، تشدید احساس «من هم مثه تو هستم» و احساس همجواری است. شاید به همین دلیل است که ما درباره سلبریتی های سنتی شیفتگانی داریم که با دیدن آنها غش می کنند و از حال می روند ولی درباره دنبال کنندگان، ممکن است گریه کنند ولی غالبا غش نمی کنند.

چرا در حین انواع بحران های اقتصادی و اجتماعی و دیگر بحران ها،‌ تمرکز رسانه های جریان اصلی و طرفدارانشان در رسانه های اجتماعی بر محکوم کردن و رفتار شناسی اینفلوئنسرها، سلیبریتی و ها و امثالهم است؟‌

دلیلش آن است که ما چه خوشمان بیاید و چه نیاید آنان در کانون توجه اند. موضع گیری آنان روی افکار عمومی تأثیرگذار است. آنان قدرت جهت دهی دارند و دقیقا به همین دلیل نظام هایی که علاقه دارند همه مردم در خط ترسیم شده آنان حرکت کنند مراقب آنان هستند. کاش سلبریتی ها که البته نیک می دانند نفوذ دارند از ظرفیت خود در مسیرهای مثبت و سازنده استفاده می کردند.

مسئله سلیبریتی تراز، اینفلوئنسر تراز و مواردی این چنین تا چه حد جای بحث دارد؟‌ آیا اساسا اینفلوئنسر خوب و بد داریم؟‌

در برخی از کشورها رسانه ها به معرفی سلبریتی هایی می پردازند که از نفوذ اجتماعی خود برای اصلاح باورهای عمومی استفاده کرده اند. من فکر می کنم این ایده خوبی است. ولی باید توجه داشت که این تقسیم بندی ها توسط نهادهای جامعه مدنی و نه حکومت ها انجام می شود. اگر منظور از تراز، اصطلاحی حکومت بنیاد باشد که بدون تردید در چارچوب همان گفتمان رسمی مطرح و پس از مدتی منسوخ می شود. من شخصا به تقسیم بندی سلبریتی ها اعتقاد دارم. من سلبریتی ها را به اصلاح گر و سوداگر تقسیم کرده اند. به هر حال برای من وریا غفوری یا علی دایی یا عادل فردوسی پور سلبریتی هایی هستند که با ایکس یا ایگرگ تفاوت دارند. اینها به سلبریتی اصلاح گر نزدیک ترند تا تیپ سلبریتی سوداگر.

باید به نکته ای هم توجه داشت. در دهه اخیر نهادهای حاکمیتی در جمهوری اسلامی هم تلاش کرده اند تا در مقابل سلبریتی های جامعه محور، سلبریتی های خاص خودشان را هم به شکل مستقیم یا غیرمستقیم بسازند. گویی آنان به این نتیجه رسیده اند که نسل جدید خانواده های مذهبی به سلبریتی گرایش دارند و در هر صورت چهره ای را به عنوان مرجع خواهند پذیرفت پس چرا نیایند و خودشان سلبریتی همراه و همنوا با نظام را نسازند. من چهره هایی مانند الهام چرخنده، مژده لواسانی و حسن بشیر را در این راستا می دانم.

تهیه و تنظیم:‌ محمد پویا قاسمی

عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:

اینستاگرام                                              تلگرام

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* :
* نظر:
هنر و فرهنگ1
کرونا؛ نادانی انسان در عصر علم و فناوری قرن بیست و یکم
کتاب چشم انداز‌های ارتباطی پاندمی منتشر شد:

کرونا؛ نادانی انسان در عصر علم و فناوری قرن بیست و یکم

کتاب«چشم انداز‌های ارتباطی پاندمی»جدیدترین اثر دکتر هادی خانیکی با گردآوری وتدوین حبیب راثی تهرانی، با نگاهی ارتباطی به بیماری کرونا، به‌تازگی ازسوی مرکز نشر دانشگاهی منتشر و راهی بازار نشر شده است.
فحش دادن بخشی از ابزار کار و سنت ماست!
حمایت بی‌شرمانه شاهین نجفی از فحاشی و توهین عناصر ضدانقلاب به مردم ایران:

فحش دادن بخشی از ابزار کار و سنت ماست!

شاهین نجفی خواننده هتاک، فحش دادن را بخشی از ابزار کار خود و از سنت‌های خود و عناصر ضد انقلاب دانست و خواست که مردم فحاشی کردن را به عنوان بخشی از فرهنگ و سنت‌های خود بپذیرند!!
هنر و فرهنگ2
دروازه‌بانی، تاثیر مستقیمی بر برداشت ما از واقعیت‌های اجتماعی دارد
معرفی کتاب: "دروازه بانی"، اثر پاملا شومیکر، ترجمه دکتر حسین افخمی:

دروازه‌بانی، تاثیر مستقیمی بر برداشت ما از واقعیت‌های اجتماعی دارد

بنابر نظر پاملا شومیکر، استعاره "دروازه‌بانی" را می‌توان برای هرموقعیت تصمیم گیری و با هرمیزان اطلاعات به کار برد؛ چه این انتقال از طریق کانال‌های جمعی و چه از طریق کانال های بین‌فردی باشد.
پر بازدیدها
آخرین اخبار