۳۱ خرداد ۱۴۰۱ ۰۷:۰۰
کد خبر: ۳۰۳۹۶۸

عطنا - افغانستان کشوری است که نصف بیشتر از مردمان آن را فارسی زبانان تشکیل می‌دهند، اما نه تنها در جهان بلکه کشورهای همسایه و هم زبان اش هم آن‌ را به عنوان یک کشوری با فرهنگ زبان فارسی نمی‌شناسند.

به قول کاوه جبران "هنگامی‌که اجداد مالکان کنونی همین «بی.بی.سی» سرزمین‌های‌مان را پاره پاره کردند و هرکدام ما را نامی‌ گذاشتند، تنها به خاطر مواد خام‌مان نبود. به جرم چند سده تسلط فرهنگی و زبانی بر خاور میانه و آسیای جنوبی هم بود که مجازات می‌شدیم. نمی‌گویم که فرهنگ ایران بزرگ یا خراسان کبیر یا فلان و فلان. نه…نه منظورم همین مسیری‌ست که سعدی را به بیدل می‌رساند یا رودکی را به فرخی. ذکر پیامدهای دیگرش را دانشگاه‌های اکسفورد و سوربن بهتر بیان کرده اند، اما اگر از من بپرسید، همین قدر می‌دانم که حالا اگر رهنورد زریاب بخواهد با گلرخسار صفی‌آوا و یا محمود دولت آبادی یک پیاله چای بنوشد، گذرنامه‌اش باید دو تا ویزا بخورد."

اما درد تازه ای که فارسی زبانان افغانستان با آن مواجه اند، هیولایی قومی به نام طالبان است که به نام دین و مذهب همه هستی غیر از خودشان را می‌بلعند. طوری که حتی به لوحه های دروازه های دانشگاه هم رحم نمی‌کند. در  گفتگویی با دکتر نصیر آرین پژوهشگر حوزه ادبیات افغانستان در باب چرایی حذف زبان فارسی توسط طالبان در این کشور سخن گفته ایم. لازم به ذکر است آنچه در این مصاحبه منعکس شده دیدگاه های مصاحبه شونده بوده و لزوما مواضع و دیدگاه های عطنا و دانشگاه علامه طباطبایی را منعکس نمی کند. امید می رود طرح این مباحث در مورد وضعیت زبان فارسی و چالش هایی که آن را تهدید می کند، در نهایت به حفظ این زبان در برابر خطرات و دشمنان آن کمک کند. 

چرایی حذف زبان فارسی مساله ای نیست که با طالبان شروع شده باشد. مساله حذف زبان فارسی یک مساله تاریخی است، که طی سال های دراز در مرکز گفتمان قومی، افغانیت و اسلامیت وجود داشته و در زمان طالبان تنها کاری که صورت گرفته افزایش این نگاه خصمانه و نگاهی بدبینانه نسبت به زبان فارسی است. بانی این دیدگاه - اعم از طالبان یا هر گروه دیگر - در طول سالیان اخیر صرفا یک برنامه استراتژیک و تاریخی را در برابر زبان و فرهنگ فارسی تعقیب کرده است. 

وی در پاسخ به این سوال که چرا حکومت ها در طول تاریخ و حالا طالبان در صدد حذف زبان فارسی هستند، گفت: به مبنای تاریخی این مساله می‌توانیم در زمان امان الله خان اشاره کنیم. در آن زمان  کسی مانند محمود طرزی فرصت و قدرت این را پیدا می‌کند که دیدگاه و اهداف شخصی خودش را بر اساس روابط نزدیکی که در دستگاه حکومتی دارد پیگیری کند. در آن زمان محمود طرزی و هم قطارانش فکر می‌کردند که کشور های ایران افغانستان و تاجیکستان سه کشوری هستند که مدعیان فرهنگ و زبان فارسی بوده و این زبان یک نوع ارتباط میان جمعیت و مردم این سه کشور را می‌سازد.

وی افزود: از طرف دیگر جمعیت و فرهنگ حاکم فرهنگ فارسی نبود و مخالفان (مشخصا پشتون ها) از این ناحیه احساس خطر می‌کردند. به همین دلیل در پی این بودند که برای کشور افغانستان که در واقع به عنوان تافته جدا بافته از ایران تاریخی قرار گرفته بود، یک فرهنگ، زبان و کنش های فرهنگی کاملا متفاوت تعریف کنند و افغانستان را به عنوان کشوری که هیچ نوع ارتباط تاریخی با ایران قدیم و فرهنگ زبان فارسی ندارد به جهانیان معرفی کنند. این نگاه در آن زمان شکل گرفت و تا امروز هم و غم قدرت فاشیستی بر این است که این دیدگاه را تا آنجایی که می‌توانند تطبیق کنند و به جهانیان بفهمانند که افغانستان سرزمین افغان ها است. فرهنگ افغانی دارد، زبان افغانی دارد و افغانستان به لحاظ تاریخی و فرهنگی هیچ نوع سنخیتی با ایران قدیم، با زبان تاریخی فارسی و فرهنگ تاریخی فارسی ندارد. به همین دلیل است که در طول تاریخ اصطلاحات من درآوردی از خودشان می‌سازند و با زور و جبر این اصطلاحات را جایگزین اصطلاحات ناب زبان فارسی میسازند.

آرین تصریح کرد: کوشش سران قومی در افغانستان این است که به نوعی با استثمار و استعمار فرهنگی از افغانستان یک چهره افغانی به جهان معرفی کنند و ریشه های تاریخی و فرهنگی که تاریخ افغانستان و فرهنگ افغانستان را به کشور های منطقه و با ایران تاریخی پیوند می دهد را بخشکانند. متاسفانه این تلاش ها برای شناخت افغانستان به جهان سودمند بوده در هر جای دنیا که می رویم از زبان و فرهنگ افغانستان حرف می‌زنیم و این مساله باعث شده افغانستان‌ یک کشور جدا از ریشه های تاریخی اش به جهان معرفی شود. 

دکتر نصیر آرین به پاسخ به سوال این که چه خطراتی به علت تسلط طالبان گریبان گیر زبان فارسی است، گفت: طالبان به عنوان یک گروه تروریستی و گروهی مطلقا جبر انگار، ممکن است در ظاهر و عملا خیلی چیزها را تغییر بدهند، همانطور که ما امروز در افغانستان شاهد هستیم تمامی لوحه ها و نشانی ها به زبان پشتو درآمده و زبان فارسی کاملا از معادله سیاسی افغانستان حذف شده. اما دیدگاه من چیزی دیگر هست و من به آن لایه های زیرین مساله توجه می کنم. تغییراتی که طالبان در اذهان مردم نسبت به فرهنگ و زبان فارسی شکل داده خیلی کار ساز نیست. به دلیل این که جهان طالبان را به عنوان یک گروه تروریستی و گروه مطلقا تندرو می‌شناسد. بنابراین حرف طالبان برای مجامع علمی جهان معتبر نیست. به همین دلیل طالبان می‌تواند در ظاهر امر خیلی چیزها را تغییر داده و اهداف قبیله ای را در افغانستان پیگیری کنند. اما در واقعیت امر این تلاش ها برای شناساندن افغانستان خیلی کار ساز نخواهد بود.

وی افزود: اما ببشترین شکوه ما از حکومت های بیست سال گذشته است که مشق دموکراسی و آزادی می‌کردند. در لایه های زیرین بدترین تعصبات قومی، مذهبی و زبانی در رگ و ریشه آن دولت ها جریان داشت و حکومت های قدیم هم در جهت زدودن فرهنگ فارسی تلاش کردند و تلاش شان کارساز بود. طالبان ممکن است در سطح جهانی نتواند به آن اندازه به زبان و فرهنگ فارسی آسیب بزند. اما طبیعی هست که در درون افغانستان طالبان به عنوان یک گروه تندرو، رزم انگار و مطلق اندیش بسیار به سادگی و آسانی می تواند تمام خواست های قومی و قبیله ای خود را پیگیری کند و هیچ کس هم جلو دارشان نیست. 

دکتر آرین در رابطه با نحوه کمک فارسی زبانان  به رشد و تقویت زبان فارسی چنین گفت: متاسفانه فارسی زبانان در افغانستان طول سال های گذشته هیچ نوع حرکت سودمندی در قبال زبان فارسی و در قبال فرهنگ تاریخی ما انجام ندادند. در همه زمینه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، فارسی زبانان همیشه منفعل بوده و هیچ گاهی  برای منافع فرهنگ و زبان خودشان از منافع شخصی اشان عبور نکرده و این واقعیت را ما بارها طی بیست سال گذشته شاهد بودیم. ما زبان، فرهنگ و سرود ملی خود را در کنفرانس بن فروختیم. به همین دلیل، گذشته تاریخی فارسی زبانان در افغانستان نشان می‌دهد که ما به این زودی متوجه این انقراض فرهنگی نخواهیم شد و ممکن زمانی متوجه این مساله شویم که کاری از دست مان ساخته  نباشد. اما نسل جدید با آگاهی و شعوری که دارند شاید بتوانند در امر شناخت فرهنگ و زبان مان به جهانیان کاری انجام بدهند. 

دکتر نصر آرین در رابطه با این‌ که‌ کشور ایران به عنوان‌ همسایه هم زبان چه کاری می‌تواند برای بهبود و ثبات زبان فارسی در افغانستان انجام دهد، می‌گوید: واقعیت امر این است که من نسبت به حمایت ایران از فرهنگ تاریخی مشترک نقدهایی دارم. اولین تیشه و ضربه ای که به ریشه ی زبان فارسی در افغانستان و کشور های فارسی زبان وارد شد، از طرف ایران بود. ایران تمامی امتیازات تاریخی، و ایران بزرگ را به نام پارس و پرشیا مصادره کرد و این عملا افغانستان و دیگر کشور های فارسی زبان را از مدار و چرخه زبان فارسی منزوی ساخت. همانطور که کاوه جبران در نوشته خود به نام "گلایه از برادران بزرگ" می‌گوید: «گپ من نیست، در تاریخ‌های ما نوشته شده است. سرزمینی که در این تقسیم‌بندی سهم ما شد، در آن زبان ما را محکوم کردند. خودمان را اقلیت خواندند، کتاب‌های‌مان را آتش زدند، تا چند سال پیش، از خواندن و نوشتن محروم بودیم، هویت‌مان هم که افغانی‌ست. نام شهرهای مان را آلش کردند، حتا سرزمین مان را نامی ‌نهادند که ذکرش نه در شعر فردوسی رفته بود و نه در نثر بیهقی. اتفاق زیادی نیافتاده بود،‌ اجداد مالکان کنونی «بی. بی. سی»، لگام کار را سپرده بود به دست قبیله. 

گپ من نیست، در تاریخ‌های ما نوشته شده است، سرزمینی که در این تقسیم بندی از دست ما رفت. آن را ایران خواندند، مردمش را به دروغ ایرانی نامیدند. حس مالکیت را در آن‌ها تقویت کردند، بیهقی را ایرانی خواندند و هرات را ولایتی در افغانستان، رودکی را ایرانی خواندند و بخارا را شهری در آسیای میانه، نیشابور را با افتخار جزو ایران دانستند، اما بلخ را گفتند که شهری بوده از فلات ایران. سنگ و چوب و سگ و پشکش فکر کردند که این ایرانی که پایتخش تهران باشد، چه عظمتی داشته است! 

بیشتر از صد سال است که این سنگ آسیاب بر سر زبان و فرهنگ مشترک می‌چرخد. برادر بزرگ قبیله، سال‌هاست که در گوش ما پف می‌کند؛ زبان افغانستان دری است و فارسی، زبان ایرانی‌هاست. برادر بزرگ هم‌زبان، صدسال است که می‌نویسد؛ فردوسی ایرانی است چون مقبره‌اش در توس است و ما بی‌آن که ادعایی داشته باشیم، هنوز شاهنامه می‌خوانیم. 

برادر بزرگ قبیله، نام «سبزوار» را به «شیندند» عوض می‌کند و برادر بزرگ هم‌زبان، نام «سبزوار» را روی یکی از شهرک‌هایی می‌گذارد که خودشان می‌دانند چه کار شرم‌آوری را انجام داده اند. نام خراسان را هم از قبل قبضه کرده اند، بی‌آن که کسی گفته باشد برادر بزرگ هم‌زبان! این نیشابوری که خراسانش می‌گویی، یکی از شهرهای خراسان است، نه کل خراسان. »

وی اظهار داشت: اولین سیلی تاریخی را  ما از برادر بزرگ "ایران" خوردیم. از طرف دیگر این حس ناسیونالیستی که برای شهروندان پرشیا در ایران و برای شهروندان پشتون مان در افغانستان پیدا شد، این معادله را تقویت کرد و همه امتیازات به نام ایران مصادره شد و افغانستان‌ از نو برای خودش فرهنگ و زبانی معرفی کرد که فرهنگ و زبان افغانی هست. بنابراین فکر می‌کنم اشتباه تاریخی که در نام گذاری ایران صورت گرفته جبران ناپذیر است.  همچنین به دلیل زد و بند های قومی و مذهبی که در افغانستان جریان داشت ایران حق ما را به نام خودش مصادره کرد. در جهان مولانا و سنایی به نام ایران ثبت می‌شود و وقتی می‌گویند مولانا مال ایران هست باید توضیح بدهند که منظور از ایران ایران باستانی است که در بر گیرنده چند کشور دیگر نیز می شود. وقتی ایران  نقاشی و مینیاتور  هرات را در یونسکو ثبت می‌کند باید بگوید این هرات فعلا در کجا قرار گرفته‌ است. مشخص نیست که منظور از ایران کدام ایران هست، ایران تاریخی یا ایرانی که مربوط به پرشیا می‌شود. بنابر این حمایتی که ایران پرشیا برای حمایت از زبان فارسی در افغانستان می‌کند، کارساز نیست. 

دکتر آرین ادامه داد: ما شاهد این هستیم که در افغانستان گروهی تروریستی حاکم شده و دارند حکومتی تک قبیله ای را ایجاد می‌کنند، و کشور های منطقه در تبانی با طالبان کار می‌کنند و با بسیاری از سیاست های آنها موافق هستند. تمام آثار تاریخی کشور های مختلفی که به نام ایران بزرگ بود را به نفع یک کشور  مصادره می‌کنند، عملا همه چیز از بقیه مردم فارسی زبان گرفته شده و دست کسانی که می‌خواهند زبان فارسی را ریشه کن کنند، باز می‌گذارند. همانطور که در افغانستان این دست باز گذشته شد. ما عملا در نامه های محمود طرزی می‌بینیم که می‌گوید مادر همه ی زبان ها در افغانستان زبان پشتوست. ما به دنبال مواجهه و تخاصم با ایران نیستیم. ایران می‌تواند، در همین زمان هم در زمینه بهتر شدن شرایط زبان فارسی در افغانستان خیلی به ما کمک کند.  ولی به لحاظ تاریخی ما از خیلی از واقعیت ها نمی‌توانیم چشم پوشی کنیم. این گفتار تخاصم با ایرانی ها نیست بلکه در صدد آغاز یک گفتگوی تاریخی هستیم.

وی پیشنهاد داد: کمک مناسب ایران و کشور های فارسی زبان در زمینه رشد زبان فارسی این است که در منطقه گفتمان ایران شهری ایجاد شود. چرا کشورهای اروپایی که ابعاد هر کدام شان به اندازه یکی از استان های کشورهای‌ ماست می‌توانند اتحادیه ای به نام اتحادیه ی اروپا را شکل دهند. ولی کشور های فارسی زبان نمی‌توانند یک گفتمان ایران شهری بسازند که به دور از مسائل سیاسی و به دنبال حفظ منافع فرهنگ زبان فارسی باشد و یک سری منافع مشترک برای حفظ این تاریخ و این زبان تعریف کنند. ما در صدد این نیستیم که در مقابله با ایران قرار بگیریم. کارهایی که پژوهشگران ایرانی برای تقویت زبان فارسی انجام دادند در افغانستان و تاجیکستان صورت نگرفت. اما به لحاظ تاریخی ما هم خود را در زبان فارسی صاحب سهم می دانیم و ما هم باید در جهان به عنوان مالک زبان فارسی شناخته شویم.

گفتگو از: زینب عالمی زاده

عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:

اینستاگرام                                              تلگرام

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* :
* نظر:
هنر و فرهنگ1
کرونا؛ نادانی انسان در عصر علم و فناوری قرن بیست و یکم
کتاب چشم انداز‌های ارتباطی پاندمی منتشر شد:

کرونا؛ نادانی انسان در عصر علم و فناوری قرن بیست و یکم

کتاب«چشم انداز‌های ارتباطی پاندمی»جدیدترین اثر دکتر هادی خانیکی با گردآوری وتدوین حبیب راثی تهرانی، با نگاهی ارتباطی به بیماری کرونا، به‌تازگی ازسوی مرکز نشر دانشگاهی منتشر و راهی بازار نشر شده است.
فحش دادن بخشی از ابزار کار و سنت ماست!
حمایت بی‌شرمانه شاهین نجفی از فحاشی و توهین عناصر ضدانقلاب به مردم ایران:

فحش دادن بخشی از ابزار کار و سنت ماست!

شاهین نجفی خواننده هتاک، فحش دادن را بخشی از ابزار کار خود و از سنت‌های خود و عناصر ضد انقلاب دانست و خواست که مردم فحاشی کردن را به عنوان بخشی از فرهنگ و سنت‌های خود بپذیرند!!
هنر و فرهنگ2
دروازه‌بانی، تاثیر مستقیمی بر برداشت ما از واقعیت‌های اجتماعی دارد
معرفی کتاب: "دروازه بانی"، اثر پاملا شومیکر، ترجمه دکتر حسین افخمی:

دروازه‌بانی، تاثیر مستقیمی بر برداشت ما از واقعیت‌های اجتماعی دارد

بنابر نظر پاملا شومیکر، استعاره "دروازه‌بانی" را می‌توان برای هرموقعیت تصمیم گیری و با هرمیزان اطلاعات به کار برد؛ چه این انتقال از طریق کانال‌های جمعی و چه از طریق کانال های بین‌فردی باشد.
پر بازدیدها
آخرین اخبار