۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۰۷:۰۲
کد خبر: ۳۰۳۸۵۵

عطنا - سودای چاپ مقاله در نشریات بین المللی و حتی داخلی موضوعی است که پس از پایان دوره کارشناسی ارشد در بین تمامی دانشجویان حوزه علوم انسانی دیده می شود، حتی افرادی که مطالعات منظمی نداشته اند نیز به چاپ کردن حداقل یک مقاله مشتاق اند. از سویی دیگر مقاله چاپ شده امتیاز قابل ملاحظه ­ای در مصاحبه دکتری دارد، بنابراین مقاله علاوه بر اینکه مشوق ضمنی دارد، امتیاز مصاحبه نیز به شمار می رود، بنابر این نگارش مقاله مهم است. و این مسئله باعث شده است سالانه مقالات متعددی در داخل، حتی در نشریات خارج از ایران به چاپ برسد. مسئله از جایی نمود پیدا می کند که یک پژوهشگر در طول سال چند مقاله داخلی و خارجی به چاپ می رساند، و گویا مقاله نویسی را از حالت ارائه طریق، ایده نو و طرح نو، بدل به یک خط تولید شده است، در این مجال فرصت گفتگو با افشین امیدی پژوهشگر حوزه مدیریت در دانشگاه نوشاتل سوئیس و داور چندین نشریه بین المللی حاصل شد که در آن به فراز و فرود مقاله نویسی در سطح بین الملل پرداخته شد.

لازم به ذکر است افشین امیدی از دریافت کننده های جوایز بنیاد ملی نخبگان به مدت سه سال بوده، پیش تر رتبه یک کنکور دکتری و همچنین کنکور ارشد مدیریت رسانه را در کشور کسب نموده و تا کنون چندین مقاله و کتاب به زبان فارسی و چندین مقاله به زبان انگلیسی نگاشته است. آنچه در ادامه می آید مشروح گفتگوی عطنا با افشین امیدی است:

فرایند گذار از محلی اندیشیدن به جهانی اندیشیدن چیست؟ پژوهش های ما با وجود بهره مندی از رسانه های اجتماعی، اینترنت و کتب روز دنیا جنس جنبه داخلی و بومی دارد.  با این حال دانشجویان ما سودای اپلای و چاپ مقاله ی در نشریات معتبر بین المللی نیز دارند. در چنین وضعیتی چگونه می توان یک محصول بومی را در سطح بین المللی منتشر کرد؟ از آنجایی که دانش جدا از بستر اجتماعی نیست و خواه ناخواه از ظرف و بستر اجتماعی خود تاثیر می پذیرد،‌ چگونه می توان موضوع بومی و حتی محلی را در سطح بین الملل به چاپ رساند؟‌

در مقدمه­‌ای که بیان نمودید، به مسائل خیلی گسترده، ریشه‌­دار، مرتبط و برخی مواقع متضاد اشاره شده است که به نظرم هر کدام شاید عنوان یک کتاب در مورد آسیب شناسی پژوهش علوم انسانی در ایران باشد. اما من فقط همین مسائل اخیری را که بیان کردید در نظر می گیرم یعنی چالش استخراج پژوهش معنادار و معتبر در سطح بین المللی از دل تحقیقاتی که صرفا عمق و تمرکز محلی و بومی در کشور داشته اند. موضوع بسیار جذابی است که می توان از چندین زاویه به آن نگاه نکرد. اما بگذارید آنچه را بازگو کنم که شدیدا وابسته به آن چیزی است که هم در محیط دانشگاهی ایران تجربه و بارها به ابعاد مختلف آن عمیقا فکر کرده ام.

ما در جامعه و کشوری زندگی می کنیم که از هر زاویه­‌ای به آن نگاه می کنیم یک مسئله مهم اجتماعی در آن آشکارا یا نهان قرار گرفته است. مشکلات و نابرابری های اجتماعی، فقر، مسائل اقتصادی خرد و کلان و ده ها مورد دیگر. کاملا طبیعی است که دانشگاه ها به عنوان یک نهاد مهم تأثیرگذار قصد ورود به این مسائل را پیدا کنند که اتفاقا امری بسیار پسندیده در ساحت کار علمی است. اما مشکل کار دقیقا کجاست؟ به نظرم برای حل مسائل اجتماعی دو عنصر نقش بسیار مهمی دارد. اول، فهم درست و عمیق از پدیده مورد نظر و دوم، ارائه راهکارهای علمی و اجرای آن ها توسط نهادهای ذیربط. حال یک اتفاقی که در فضاهای دانشگاهی ایران در خصوص رشته های مربوط به حوزه علوم انسانی افتاده این است که دانشجویان اغلب توسط اساتید راهنما و سیاست های دانشگاه ها و دانشکده ها تحت القابی پرزرق و برق همچون "تجاری سازی دانش" یا "دانشگاه کارآفرین" به قسمت دوم پدیده سوق داده شده اند، یعنی ارائه راهکارهای عملی و حتی اجرای همان راهکارها تحت عنوان کارآفرینی. در صورتی که رسالت اصلی دانشگاه حداقل در خصوص رشته های علوم انسانی به نظر من ایجاد فهم عمیق به بهترین شکل ممکن است که اگر این اتفاق به شکل درست و اصولی خود بیفتد همان فهم درست و ریشه ای آرام آرام به شکل گفتمان های علمی، سیاسی و اجتماعی در سطح جامعه جاری می شود و بر روی افکار کارگزاران و سیاستگذاران در نهایت تاثیر خواهد داشت.

تاکید بیش از حد دانشگاه ها در حل "اجرایی" مسئله باعث می شود دانشجو به صورت سرگردان و بدون تجربه خاصی در مباحث "عملی" صنعت به جست و جو و ارائه راهکارهای نه چندان عمیقی بپردازد. نتیجه نهایی این امر چنین خواهد بود (همچنان که به صورتی ملموس شاهد آن در کشورمان هستیم): دانشجو در پایان تحقیق خود راه حل هایی را برای حل مسئله ارائه می کند که مورد استقبال صنعت و نهادهای اجرایی قرار نمی گیرد (به علت خام بودن راه کارها در عرصه عمل و یا آماده نبودن صنعت برای اجرای آنها) و از آن سو، پژوهش نهایی نیز مورد استقبال نشریات بین المللی قرار نمی گیرد چون داوران آن نشریات با مطالعه آن مقاله دانش مهمی را در باب فهم عمیق یک پدیده انسانی دریافت نمی کنند. بازنده نهایی این چرخه به نظر من معیوب از نظر فردی، "دانشجو" و از نظر کلان خود "جامعه" خواهد بود. صحبت من این است که مقام اجرا و راه حل های "عملی" با مقام فهم عمیق و "علمی" از پدیده تفاوت های ریشه ای دارد. در زندگی واقعی، اجرا و عمل لزوما و تقریبا حتی می توان گفت در اکثر مواقع، نسبت نزدیکی با یافته های علمی (به علت خیلی از مسائل دیگر مثل سیاست، قدرت، زیرساخت و غیره) ندارد. حال  در این شرایط، از دانشجو خواسته می شود که تاثیر معنادار خود را از طریق راهکارهای اجرایی و تلاش در تغییر عملی محیط خود نشان دهد. محیطی که او قدرت ناچیزی در فهم پیچیدگی های عملیاتی (به علت تجربه کم) و تغییر آن (به علت موانع بسیار) دارد. این تضادها، نمی گذارد که دانشجو راه اصیل خود را در تفکر عمیق به مسائل و نشر آن به جامعه جهانی پیدا کند.
 
در چنین شرایطی دانشجو چگونه ایده یابی کند؟‌ ایده از قیاس دو حوزه معنایی متفاوت حاصل می شود، حال زمانی که ذهنی بومی محلی داریم،‌ چگونه می توانیم ایده ائی بین المللی را در قالب مقاله و یا متن به رشته تحریر در بیاوریم؟‌

راه حل به نظر من برگشت به همان اصالت اصلی دانشگاه، یعنی فهم عمیق و حتی ایجاد باورهای نو در جوامع است. یادمان نرود افراد بزرگی همچون ماکس وبر، کارل مارکس و بسیاری دیگر از اندیشمندان اسطوره ای در علوم انسانی، باورهای نوآورانه و علمی خود را با توجه به مشاهده پدیده های اجتماعی مربوط به جوامع محلی ای که در آن زیست می کردند ایجاد نمودند. اما سوالی که در سر خود داشتند معطوف به حل موقتی یک مسئله محلی و بومی نبود، آن ها به سوالات عمیق تری رجوع کردند که جواب آن سوالات پیامدهای مهمی در جوامع بشری ولی در بلند مدت داشت.

مقالاتی که به صورت معجون بومی محلی تولید می شوند از نظر مجامع علمی چه اعتباری دارند؟‌ در صورت ترجمه این مقالات به زبان انگلیسی می توان انتظار این را داشت که با یک بازنویسی و ویرایش زبان انگلیسی در یک نشریه بین المللی یا معتبر خارجی چاپ نمود؟‌

خود داستان چاپ مقاله در نشریات بین المللی، آنچه به عنوان مقالات آی اس آی رواج پیدا کرده، به نظر من یک پدیده مهم اجتماعی است که ساحت کار علمی را به شدت مخدوش کرده است. این روزها حتی نمی توان گفت اگر فردی در یک مجله ایمپکت دار و آی اس آی مقاله ای چاپ کرده پس قطعا کار با ارزشی از نظر معیارهای علمی داشته است. بگذارید یک نکته ای را بگویم: اگر به صورت تاریخی به مقوله پیدایش مفهوم "آی اس آی" نگاه کنید متوجه خواهید شد که در آمریکا موسسه ای برای حل مشکل کتابخانه های دانشگاهی در مورد خرید مجلات پرطرفدار علمی راهکاری توصیه کرد. به این نحو که ضریبی را معرفی نمود (تحت عنوان ایمپکت فکتور) تا از طریق آن بتوان شناسایی کرد که آن مجله احتمالا بیشتر از بقیه مجلات موجود توسط دیگر پژوهشگران خوانده و استفاده می شود تا در نهایت این کتابخانه ها نیز این مجلات پرخواننده را برای اعضای دانشگاهی خود خریداری کنند. اما اتفاقی که در حال حاضر و در عمل افتاده است بسیار غم انگیز به نظر می رسد: این اعداد مثل همین ایمپکت فکتور، که خیلی راحت هم قابل دستکاری و دور زدن هستند توسط مجلات، به شکلی مستقل گویا ارزش علمی را تعیین می کنند و حتی استخدام، ترفیع شغلی و بسیاری از مزایای دیگر به همین اعداد حداقل در کشورمان وابسته شده است البته اگر نخواهیم به خرید و فروش مقالات و حتی فروش جایگاه نویسندگان اشاره ای داشته باشیم.

 نکته جالب توجه این است که دانشگاه های معتبر بین المللی در کشورهای توسعه یافته غربی برای استخدام هیئت علمی و مسائل دیگر مرتبط، هیچ امتیازی را صرفا در این مورد در نظر نمی گیرند و کیفیت کارهای پژوهشی را صرفا با معیارهای خود ارزش علمی قضاوت می کنند. حالا اگر بررسی عمیقی در مقالات چاپ شده حوزه علوم انسانی مربوط پژوهشگران ایرانی (وابسته به نهادهای دانشگاهی داخل ایران) نگاهی بیندازید متوجه خواهید شد اتفاقا مقالات بسیار زیادی در مجلات آی اس آی و ایمپکت دار از سوی پژوهشگران ایرانی به چاپ رسیده است که همیشه هم در گزارش های پیشرفت علمی مشاهده می کنید که مسئولان کشور چگونه به آن فخر می ورزند. اما وقتی به سراغ مجلات اصیل بین المللی، آن هایی که دهه ها هست حرف های مهمی در علوم انسانی از دل مقالات منتشر شده آن بیرون آمده، نگاه کنید متوجه خواهید شد تعداد مقالات پژوهشگران ایرانی (با وابستگی دانشگاهی ایران) در اینگونه مجلات به تعداد انگشت دست هم نمی رسد. این موضوع به نظر من خیلی ساده نشان می دهد که ما در قاپیدن فرصت های برآمده از دل "ایمپکت فکتور" بسیار موفق بودیم، اما در تولید پژوهش معنادار در خط مقدم مجلات اصیل بین المللی علوم انسانی، اگر نگویم شکست خورده ایم، اما قطعا بسیار ضعیف عمل کرده ایم.

بخواهم جمع بندی کنم در این مورد، باید بگویم دیگر این روزها اصلا کار سختی نیست فردی در ژورنال های ایمپکت دار مقاله ای چاپ کند (با به کارگیری تمامی تکنیک هایی که افراد اهل قلم بهتر می دانند) اما چیزی که مشاهده آن نادر شده است، مشارکت پژوهشگران ایرانی در دیالوگ های علمی مربوط به مجلات شناخته شده بین المللی است.

چگونه می توان ایده های داخلی را به تراز نشریات معتبر رساند؟‌ آیا راهکاری برای این تبدیل وجود دارد؟ از بعد نگارشی، روشی؟

بعد نگارشی گرچه بسیار مهم است اما اصل کار نیست و حتی اساتید خارجی از خدمات حرفه ای در این مورد استفاده می کنند. پس به نظرم مشکلات نگارشی مانع تولید پژوهش های معنا دار در سطح بین المللی نیست. به نظر من مشکل از همان فرضیاتی ناشی می شود که ما نسبت به پژوهش علوم انسانی اتخاذ کرده ایم. یعنی نگاه "عملی" و مقطعی به حل مسائل موجود و نه فهم عمیق و ریشه دار پدیده های انسانی.

فردی که مقاله ای بومی محلی را به چاپ رسانده بالاخره زمان گذاشته است و بعضا آنقدر این تلاش زیاد است، و فرایند طولانی رفت و برگشت که در نهایت هنگام چاپ مقاله انگار به موفقیتی عظیم دست یافته است. به این موفقیت بومی محلی چگونه بنگریم؟ کسی که متنی ولو بومی و محلی نگاشته است؟‌

یادمان نرود چاپ مقاله به خودی خود هدف اصلی کار علمی نیست بلکه در واقع ابزاری هست که ما نتایج تلاشمان را به بهترین شکل ممکن به دست خوانندگان مخصوص خودش برسانیم. حال اگر در مقیاس محلی، دانشجویی توانسته از نظر خود به این مهم دست پیدا کند باید در ابتدا خوشحال باشد که توانسته یک کار علمی را از صفر تا پایان به مقصد برساند. درسی که دانشجو باید از انتهای هر مقاله علمی خود بگیرد، آن است که از خود پرسش کند که "چه کار باید بکنم که نسبت به کار قبلی بهتر عمل کنم؟" این نوع نگاه از همان ابتدا، گرچه هزینه های روحی و روانی و حتی مادی زیادی هم برای من داشت، باعث شد که به همین تجربه هایی که برای شما بازگو می کنم دست پیدا کنم.

عمدتا تب و تاب مقاله نویسی در دوره کارشناسی ارشد شکل می گیرد و برخی از دانشجویان پرکار و با استعداد با تشکیل گروه های دانشجویی به صورت جهادی اقدام تولید متن می کنند و سالی حداقل چهار متن چاپ می کنند که فقط چاپ کرده باشند! در این شرایط به نظر می رسد دیگر ارائه نظر و اندیشه مهم نیست بلکه این مقاله واسط امر دیگری است، حال یا پذیرش دکتری داخل یا اپلای! آیا این حالت در همه جای دنیا است یا فقط این مسئله ی ما است؟‌

اگر دانشجو تب و تاب پژوهش و حتی اشتیاق بسیار فراوان برای چاپ و انتشار یافته هایش داشته باشد، به نظرم این بهترین اتفاقی خواهد بود که حوزه علوم انسانی در یک کشور تجربه خواهد کرد. اما مشکل آنجاست که چاپ مقاله تنها فقط به یک هدف ابزاری تبدیل می شود آن هم تنها برای دستیابی به پاداش های ملموس مثل اپلای. به نظر من هیچ ایرادی ندارد از کار علمی تان جهت گرفتن فرصت های شغلی بهتر استفاده کنید، اما اگر صرفا به دنبال داشتن مقاله و بودن اسمتان در مقاله ای باشید بسیار خطرناک است. بارها در شبکه های اجتماعی از برخی دانشجویان ایرانی پیشنهادی دریافت کردم مبنی براینکه فقط اسمشان را اضافه کنم تا آن ها به بنده مبلغی نه چندان کم را پرداخت کنند. ممکن است برخی افراد با انتشار مقاله به این نحو در ایران به پاداش های مقطعی دست پیدا کنند اما به شما قول می دهم و باز هم قول می دهم، این افراد در بلند مدت جایگاهی را در هدایت و ورود به دیالوگ های معتبر علمی پیدا نخواهند کرد. چون به صورت ریشه ای، دانشی عمیق برای عرضه ندارند.

پس به نظر من دانشجو می تواند به ادامه کارهای با کیفیت خود بپردازد و آنجا که صلاح دانست از خروجی کارهایش برای پیشرفت زندگی شغلی خود استفاده کند و حتما از این کار هم دریغ نکند که بسیار هم تجربه شیرینی خواهد بود چرا که دانشجو حس می کند کارهایی که با زحمت زیاد انجام داده برای موسسات و نهادهایی بسیار اهمیت دارد.

 تجربه ای که من حداقل در کشور سوئیس داشته ام تا به امروز (بعد از دو سال و نیم تحصیل در مقطع دکتری) چنین بوده که تا الان حتی یک مورد دانشجو هم ندیدم که دنبال جا کردن اسم خود در مقاله ای برای پیشرفت شغلی باشد. نه اینکه دانشجویان خارجی اخلاقی تر از دانشجویان ایرانی هستند بلکه در عمل به کارشان نمی آید و همانطور که گفتم اساتید دانشگاهی در خارج از کشور (کشورهای توسعه یافته) بیش از تعداد مقاله به کیفیت کارها توجه می کنند و در مصاحبه های تخصصی عمیق با دانشجو به راحتی به این امر پی خواهند برد که دانشجو تا چه میزان ظرفیت علمی خود را تقویت کرده است. 
 
تهیه و تنظیم: محمد پویا قاسمی

عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:

اینستاگرام                                              تلگرام

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* :
* نظر:
مطالب دیگر
چگونه مسائل جنسی را به کودک آموزش دهیم؟
یک استاد دانشگاه در گفتگو با عطنا بررسی کرد

چگونه مسائل جنسی را به کودک آموزش دهیم؟

تربیت جنسی امری ضروری است و آموزش آن را از هر سنی که کودک شروع به سوال پرسیدن می کند باید شروع کرد. اما به طور کلی اولین زمان برای این آموزش 3 تا 5 سالگی است. چون کودک در این برهه سنی کنجکاوی هایی دارد
فقدان سرمایه اجتماعی، نظام سیاسی را با چالش‌ روبرو می‌کند/ مهاجرت یکی از نتایج شکاف میان دولت و ملت است
یک جامعه شناس در گفتگو با عطنا مطرح کرد

فقدان سرمایه اجتماعی، نظام سیاسی را با چالش‌ روبرو می‌کند/ مهاجرت یکی از نتایج شکاف میان دولت و ملت است

یک استاد دانشگاه معتقد است: «نهادهای دولتی و حاکمیتی نقش مهمی در اعتماد عمومی دارند و در واقع عملکرد نهادهای اجتماعی و سیاسی است که اعتماد را خلق می‌کند یا باعث کاهش آن می‌شود.»
فضای مجازی را باید کنترل کرد/ باید به سمت اینترانت حرکت کنیم
یک جامعه شناس در گفتگو با عطنا:

فضای مجازی را باید کنترل کرد/ باید به سمت اینترانت حرکت کنیم

در حال حاضر در معرض تهدید جدی هستیم. طرح مجلس درباره ساماندهی فضای مجازی اولین گام در جهت داشتن برنامه برای مدیریت فضای مجازی است و البته نباید به روش‌های نادرست مثل قطع کردن اینترنت روی بیاوریم.
مدیریت فضای مجازی در آمریکا و کره جنوبی چگونه است؟
بررسی قوانین اینترنت در کشورهای دیگر (1)

مدیریت فضای مجازی در آمریکا و کره جنوبی چگونه است؟

TikTok و WeChat دو شبکه اجتماعی چینی هستند که در دنیا با استقبال روبه‌رو شده‌اند، اما در زمان ریاست جمهوری ترامپ استفاده از این اپلیکیشن‌ها در امریکا به دلیل نگرانی های امنیتی ممنوع اعلام شد.
هنر و فرهنگ5
سبزترین گوشه دانشگاه
عشق به گل و گیاه در اتاق زهرا کمیجانی

سبزترین گوشه دانشگاه

عشق به گل و گیاه در امورمالی دانشگاه علامه طباطبایی، داستان زهرا کمیجانی و اتاقی پر از سبزی و طراوت، در قاب امروز دوربین خبرنگار عطنا قرار گرفت.
پر بازدیدها
آخرین اخبار