عطنا - به گزارش عطنا ، اخیرا بحثی با استفاده از هشتگ منوفارسی در رسانههای اجتماعی باب شده که برای به اصطلاح توصیف رنج کاربرد زبان مادری در ایران مورد استفاده قرار گرفته است.
این اقدام که شبکه های معاند فارسی زبان مانند بی بی سی فارسی، ایران اینترنشنال و غیره آغازگر آن بوده اند، تنها با اقبال بخش ناچیزی از کاربران اینترنت مواجه شده و البته با موج سهمگینی از انتقادات ایرانیان و نخبگان فارسی زبان روبه رو بوده است. اینکه هشتگ منوفارسی در پس پرده چه اهداف شومی را تعقیب می کند، بحثی است که بسیاری از منتقدان به آن پرداختهاند.
عطنا در مقام رسانه تحلیلی دانشگاه علامه طباطبایی با دکتر بتول واعظ، عضو هیات علمی دانشکده ادبیات دانشگاه علامه طباطبایی در این مورد به گفتوگو نشسته است. از نظر او، ارزیابی این مقوله، نیازمند واکاوی و بررسی چندباره است. البته این استاد دانشگاه میگوید ظواهر و شواهد نشان میدهد برخی از دفاعیات و دلایل موافقان این هشتگ، نه تنها واقع بینانه نیست، بلکه جنبه افراطی دارد، در عین حال برخی دغدغه ها نیز در این حوزه وجود دارد که باید مورد توجه قرار بگیرند.
مشروح مصاحبه عطنا با این استاد دانشگاه علامه طباطبایی، حاوی نکات جدید و قابل توجهی است که انتظار میرود مخاطبان از خواندن آن لذت ببرند.
اخیرا هشتگی با عنوان #منوفارسی در شبکههای اجتماعی نشر یافته که واکنشهای متعددی را به دنبال داشته، با توجه به اطلاع و آگاهی شما از جزییات این هشتگ جنجال برانگیز، چه ارزیابی از آن در فضای اجتماعی و سیاسی ایران دارید؟
بتول واعظ: زبان مسئله ای است که با کلان روایت هایی چون فرهنگ، سیاست و اجتماع در پیوند است و یک امر خودبسنده و صرفاً معطوف به قلمرویی خاص یا جزئی نیست. از قدیم تا به امروز از زبان در مسائل سیاسی و اجتماعی و برای اقتداربخشی به تمدن و فرهنگ یک سرزمین و اثبات خودی و نفی دیگری استفاده می شده است. برای مثال وقتی فردوسی در این بیت سترگ
بسی رنج بردم در این سال سی / عجم زنده کردم بدین پارسی
از زنده کردن و احیای عجم به وسیله زبان فارسی سخن می گوید، دست به اقدامی سیاسی و فرهنگی زده است و صرفا امری ادبی نیست. اقدامی در مقابل قوم عرب که تنها نژاد و زبان خود را دارای ریشه و تبار می دانستند و سایر نژادها و زبان ها از جمله زبان فارسی را بدون اصل و ریشه تلقی می کردند.
فردوسی احیای زبان فارسی را به عنوان پادگفتمانی در نهضت شعوبیه در مقابل گفتمان نژادگرایانه عرب مطرح می کند. از این رو دست گذاشتن بر مسئله زبان در جهان امروز در جهت اثبات خودی و نفی دیگری یا عامل اختلاف و جدایی فرهنگ ها و ملل، موضوعی محدود به جهان امروز نیست.
هشتگی که این روزها با عنوان منوفارسی در شبکه های اجتماعی مطرح است و مخالفان و موافقان جدی نیز دارد، در فضای سیاسی و اجتماعی امروز می تواند پیامدها و تبعات زیادی داشته باشد. اگر این مسئله صرفا به صورت یک مسئله یا معضل داخلی و از سوی مردم غیرفارسی زبان کشور بدون غرض ورزی مطرح می شد، فرصت خوبی فراهم می کرد که هم در سطح اجتماع و سیاست مطرح شود و هم از جنبه علمی می توانست بسیاری از مشکلاتی که اقوام غیرفارسی زبان در استفاده از زبان در سطح جامعه دارند، حل کند.
آنچه جامعه امروز ما به آن نیاز دارد، وحدت و صلح و همزیستی مصالحه آمیز همه اقوام است و این چیزی است که به وسیله زبان می تواند محقق شود. اما حمایت از مسئله چندزبانی از سوی سازمان ها و نهادهایی خارج از کشور، نمی تواند با نیت حل مشکلات اقوام غیرفارسی زبان باشد، بلکه بیشتر شبیه یک استراتژی و جنگ فرهنگی است که ممکن است به پراکندگی ها، اختلافات و جدایی ها منجر شود و به این موضوعات بیشتر دامن بزند.
با همه این تفاصیل، این سخن بدین معنی نیست که چنین مسئله ای را نادیده بگیریم و با رد و انکار کامل آن و پاک کردن صورت مسئله و کاستن و محدود کردن آن به یک امر توطئه آمیز، از آن چشم بپوشیم. یکی از سیاست های کلان که امروز به ویژه برای دانشگاه های ما در نظر گرفته شده، کمک به حل مسائل کشور است.
به نظرم طرح چنین مسائلی در جامعه امروز یکی از ضرورت های فرهنگی،اجتماعی و سیاسی است که بهتر است برای آن برنامه ریزی شود. این موضوع که زبان فارسی، زبان رسمی ایران است و در همه سطوح فرهنگی، اداری، دانشگاهی، سیاسی و ... مورد ارجاع و کاربرد است، به معنی نفی زبان های دیگر نیست.
استفاده از یک زبان رسمی در جامعه و نهادهای رسمی، یک ضرورت اجتماعی است زیرا موجب نظم بخشی به امور می شود و به هیچ عنوان جنبه ایدئولوژیک ندارد و به معنی مخالفت با زبان های دیگر اقوام ایرانی نیست. از طرف دیگر تمرکز بر یک زبان ملی در هر کشوری موجب وحدت و اقتدار در سطح بین المللی می شود و به نظام های موجود در سطح کشور انسجام می بخشد.
در سایر کشورها نیز به همین صورت است. در جامعه انگلیسی زبان یا فرانسوی زبان یا ... در سطوح کلان جامعه از یک زبان استفاده می شود. اما نکته ای که وجود دارد و برخی موافقان و طرفداران هشتگ منوفارسی بر آن تاکید کرده اند، ضرورت تدریس یک زبان دوم (ترکی، کردی، بلوچی، گیلکی و...) در کنار زبان فارسی در دانشگاه ها یا موسسه های آموزشی کشور است.
این پیشنهاد خوبی است که نیازمند برنامه ریزی دقیق است و امکان آشنایی با زبان سایر اقوام و استفاده از فرهنگ و ادبیات آنها را نیز برای دیگران فراهم میکند و مقدمه ای برای پژوهش در ادبیات عامه است. به هر حال این موضوعی است که نمی توان به سادگی از کنار آن گذشت. این که همه افرادی که به زبانی غیر از فارسی تکلم می کنند، زبان فارسی نمی دانند و به ویژه افراد مسن یا تحصیل نکرده این اقوام در رفع نیازهای معیشتی خود ممکن است به مشکل بخورند یا برای مثال امکان استفاده از رسانه های ملی مانند رادیو و تلویزیون را ندارند، مشکلی است که باید برای آن چاره ای اندیشید.
اگرچه شبکه های استانی تا حدودی توانسته اند این مسئله را حل کنند و این گامی است که صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران برای استفاده تمام مردم از رسانه با لهجه ها و گویش های مختلف برداشته است.
استدلال های موافقان هشتگ منوفارسی را چقدر واقع بینانه و منطبق با مبانی حقوق بشر مورد ادعای آنها میدانید؟
بتول واعظ: به نظر می رسد برخی از دفاعیات و دلایل موافقان این هشتگ، واقع بینانه نیست و جنبه افراطی دارد. برای مثال آنچه با عنوان برتری طلبی نژادی یا قومی مطرح کرده اند یا تحقیر زبان های غیرفارسی مانند ترکی، کردی، بلوچی و ... از سوی روشنفکران جامعه یا نظام حاکم، دیدگاه هایی است که بیشتر بر نوعی پیش داوری استوار است.
شاید در بین مردم و عوام رفتاری شوخی آمیز یا تحقیر آمیز با زبان های غیرفارسی اقوام ایرانی یا لهجه ها و گویش های مختلف صورت گرفته باشد که برای مثال در لطیفه های کوچه و بازاری زیاد می بینیم. اما در سطوح بالاتر و در میان افراد تحصیل کرده یا دولت و سازمان ها و نهادهای رسمی و دولتی، هیچ گاه بحث برتری طلبی نژادی از طریق زبان یا تحقیر زبان های غیر فارسی مطرح نبوده است.
نمی توان رفتار یک گروه را به کل جامعه تعمیم داد. آنچه در بیانیه این هشتگ تحت عنوان "پایان تک زبانی" آمده، فارغ از جبهه گیری و تفرقه افکنی و نیات سوء دیگر، مسئله ای است که باید مورد توجه قرار بگیرد و خواسته ای غیرمعقول نیست.
اگر در جامعه ما امکان فراگیری چند زبان غیرفارسی در کنار زبان فارسی در سطح دانشگاهی یا موسسه های آموزش زبان خارج از دانشگاه وجود داشته باشد و حتی برای دانشجویان غیرفارسی زبان (دانشجویان خارجی) یا ایران شناسان و پژوهشگران غربی نیز چنین امکانی فراهم شود، یک کار علمی، آکادمیک و فرهنگی خواهد بود که نیاز به برنامه ریزی کلان دارد.
برخی دلایل آنها که روی مشکلات اجتماعی افراد غیرفارسی زبان متمرکز می شود و ناتوانی آن ها را از حضور در جامعه فارسی زبان و رفع نیازهای شخصی آنها مطرح می کند، واقع بینانه به نظر می رسد و مسئله ای است که شایسته بررسی است و حتی می تواند در کنار سایر ضرورت های سیاسی و اجتماعی جامعه امروز ایران قرار بگیرد.
چرا مخالفان هشتگ #منوفارسی انتقادهای جدی به این هشتگ اعتراضی دارند و اساسا چرا برخی نظریه توطئه را برای آن مطرح میکنند؟
بتول واعظ: دلیل این امر را می توان در نوع مطرح کردن این مسئله دانست. عنوان کردن چنین موضوعی در فضای کنونی جامعه ما و همراه شدن رسانه های غربی و مخالف با نظام جمهوری اسلامی ایران با این موضوع و حمایت از آن که بیشتر غرض ورزانه به نظر می رسد تا کارساز، موجب شده است که هم در داخل و هم خارج از کشور با مخالفت جدی مواجه شود.
زبان فارسی اصالت هزار ساله دارد و زبانی بی اصل و ریشه نیست. تمدن و فرهنگ و ادب این سرزمین قرن هاست که بر پایه این زبان بنا شده و همین زبان و محصولات ادبی آن در سطح جهان موجب شناخته شدن فرهنگ و ادب این سرزمین و اقتداربخشی به آن شده اند. بزرگانی چون فردوسی، نظامی، سعدی، حافظ، مولوی و بسیاری از شاعران و نویسندگان ما قرن ها ، درخشان ترین آثار خود را از طریق این زبان به وجود آورده اند و حتی در سطح بین الملل هم درخشیده اند.
شاعری چون نظامی که در منطقه آذربایجان (گنجه) و ترک زبان زیسته، یا مولانایی که در آسیای صغیر زندگی کرده و پرورش یافته است نیز آثار خود را به زبان فارسی سروده اند. اما شاعرانی چون شهریار هم بوده اند که به دو زبان (زبان مادری و زبان ملی) شعر سروده اند و چه بسا اشعار ترکی ایشان طرفداران بیشتری نیز داشته و دارد.
وقتی زبانی به عنوان زبان رسمی یک کشور انتخاب می شود، باید ویژگی هایی داشته باشد که بتوان به راحتی از آن استفاده کرد. برای مثال ساختمان صرفی و آوایی زبان فارسی یکی از ویژگی هایی است که آموزش و یادگیری آن را ساده تر کرده است.
به نظرم انتخاب یک زبان به عنوان زبان رسمی، بحثی نژادپرستانه نیست، بلکه دلایل علمی و زبان شناختی زیادی دارد که می تواند به عنوان یک موضوع پژوهش و در مقام مقایسه با سایر زبان های غیرفارسی در زمینه کاربردی تر شدن و رسیدن به درجه استعمال عام، در نظر گرفته شود.
ولی باید توجه کرد که مسئله تک زبانی امروز خیلی تعدیل شده است. برای مثال در دانشگاه های کشور بویژه در رشته هایی مانند زبان و ادبیات فارسی و زبان شناسی یا زمینه هایی چون فرهنگ نویسی، تحقیق و پژوهش درباره زبان های دیگر اقوام ایرانی خیلی گسترش یافته و حتی برخی از آثار خوب در زمینه فرهنگ نویسی جایزه در سطح ملی کسب کرده اند. این موضوع نشان دهنده توجه دولت به زبان های دیگر این سرزمین است.
آیا طرح بحث رنجهای ناشی از استفاده از زبان مادری برای اقلیت های غیرفارس زبان در قالب هشتگ منوفارسی قابل دفاع است؟
بتول واعظ: طرح رنج های زبان مادری به عنوان یکی از دلایل مدافعان و موافقان این هشتگ می تواند تا حدودی قابل توجیه و دفاع باشد. اما این که به عنوان یک معضل که برای کاربران زبان های غیرفارسی می تواند مشکل ساز باشد، مقداری غیرواقع بینانه به نظر می رسد.
امروزه در سراسر کشور، مردمی که به زبان های ترکی، کردی، بلوچی و ... صحبت می کنند، با افزایش رسانه ها و شبکه های اجتماعی تا حدود زیادی مشکل آموختن زبان فارسی را برای خود حل کرده اند و می توانند به زبان فارسی صحبت کنند.
افراد به ویژه وقتی وارد مدرسه و دانشگاه می شوند، این زبان را فرا می گیرند و اتفاقا دوزبانه می شوند که هم زبان فارسی می دانند و هم بر زبان مادری مسلط هستند. این افراد در جامعه از بابت تکلم به زبان مادری رنجی نمی برند. شاید در برخی مواقع تحقیر یا تمسخری از سوی افراد جاهل و بی فرهنگ متوجه آنها شود، ولی این اقلیت را نمی توان به همه جامعه تعمیم داد.
من به تجربه دیده و دریافته ام که مردم ما این مسئله را درک کرده اند و برای سایر زبان های غیر فارسی اصالت و ارزش قائلند. حتی بسیاری از فارسی زبانان سعی می کنند این زبان ها را یاد بگیرند.
چرا هشتک #منوفارسی در میان ادیبان و نخبگان فکری جامعه ایرانی همچون محمدرضا شفیعی کدکنی، محمد اسلامی ندوشن مورد حمایت نیست و حتی مخالفان جدی در میان نخبگان اپوزیسیون خارج از کشور نیز دارد؟
بتول واعظ: پاسخ این پرسش را در ضمن پرسش سوم بیان کردم. مخالفت این بزرگان ادب فارسی با اصل این موضوع نیست، بلکه با چگونگی مطرح شدن آن است. اگر این مسئله صرفا به عنوان یک موضوع داخلی مطرح شود و جنبه اصلاح گرایانه و کاربردی داشته باشد، می بایست مورد توجه قرار بگیرد.
در هر صورت، این مسئله ای فرهنگی و سیاسی است و ایران هم سرزمین همه اقوام ایرانی اعم از فارسی یا غیرفارسی زبان است. باید پژوهشی میدانی صورت بگیرد و میزان واقع بینانه بودن یا مغرضانه بودن این مسئله روشن شود. اما اشکال کار آن جاست که عده ای مثل همیشه هستند که از آب گل آلود ماهی می گیرند و این مساله را نه به عنوان یک مسئله فرهنگی، بلکه مانند راهی و ابزاری برای دامن زدن به اختلافات انتخاب کرده اند و آن را به امری نژادطلبانه تقلیل داده اند.
علت مخالفت برخی از نخبگان اپوزیسیون خارج از کشور را می توان در این موضوع جست که آنها فارغ از اختلاف سلیقه و مخالفت با نظام، زبان فارسی را در حکم نشانه ای برای فرهنگ و تمدن ملت ایران تلقی می کنند و به اصطلاح این زبان از نظر آنها در حکم یک برند اقتداربخشی به فرهنگ و تمدن این سرزمین در برابر بیگانه محسوب می شود. وطن دوستی مرز نمی شناسد و زبان هر کشور نیز مانند سرود ملی آن، یک نشانه فرهنگی است که باید حفظ شود و پایدار بماند.
عطنا را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید: