۲۴ تير ۱۳۹۷ ۰۰:۳۷
کد خبر: ۲۰۱۴۸۹
محمدسالار کسرایی در نشست بررسی کارنامه علمی مرحوم «محمدامین قانعی‌راد»

دانشیار جامعه‌شناسی سیاسی پژوهشکده مطالعات اجتماعی با تشریح کتاب «ناهمزمانی دانش» تالیف محمدامین قانعی‌راد گفت: مرحوم قانعی‌راد معتقد است که علم در جامعه ما به دلیل فقدان حس زندگی دچار بی‌زمانی شده است. این بی‌زمانی اشکال مختلفی دارد که یکی از آنها ناهمزمانی بین دانش و جامعه است.


به گزارش خبرنگار عطنا، نشست «بررسی کارنامه علمی محمد‌امین قانعی‌راد» روز سه شنبه ۱۹ تیر با حضور استادان، دوستان و آشنایان این مرحوم در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد. (گزارش تصویری)


در این نشست، محمدسالار کسرایی درباره کتاب «ناهمزمانی دانش» سخنرانی کرد و با ذکر مقدمه‌ای گفت: این کتاب در سال ۱۳۸۲  منتشر شده و شامل هشت مقاله است که مسائل و مفاهیم بسیار مهمی در این مقالتن طرح شده است.


وی ادامه داد: در پیشگفتار کتاب آقای قانعی‌راد فرضیه خود را طرح می‌کند که در جامعه ما بین علم و جامعه سازگاری وجود ندارد و این ناسازگاری و نابه‌هنگامی را می‌توان در دو رویکرد جامعه‌شناسی و مدیریت بررسی کرد.


دانشیار جامعه‌شناسی سیاسی پژوهشکده مطالعات اجتماعی با اشاره به رویکرد جامعه‌شناسی که در کتاب مطرح می‌شود، افزود: مسئله این است که فقدان کلیت و پیوستگی علم با نهادهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در سطح زیرین ارزش‌ها و نگرش‌ها قرار دارد و رویکرد مدیریتی درباره ارتباط بین نظام علم و سایر نظام‌های اجتماعی است.


وی ادامه داد: در واقع بعضی از مقالات در این کتاب تم مدیریتی دارند. اینکه سیاست‌گذاری در علم باید چطور باشد و برخی از آنها هم مباحث جامعه‌شناختی است.


کسرایی تصریح کرد: به نظرم روایت اول دکتر قانعی‌راد درباره عدم ارتباط نظام علم و سایر نظام‌های اجتماعی مقداری تکراری است که منشأ علم در جای دیگر است؛ علم جدید در ایران با انتقال دانش به ایران شکل گرفته و هنوز هم دوام آن به انتقال وابسته است.


وی با بیان اینکه در ایران توسعه دانش صورت گرفته است ولی تولید دانش انجام نشده است، اظهار کرد: بنابراین همانطور که می بینید فرآیند یک سویه است، انتقال دانش بیشتر توسط ترجمه است که دکتر قانعی‌راد به اصطلاح می‌گفت اینها ترجمه نیست بلکه واژگونی معناست و ترجمه‌ها بیشتر ابهام در درک مطالب و متون ایجاد کرده‌اند تا اینکه بتوانند دانش انتقال دهند.


کسرایی ادامه داد: از سوی دیگر بحثی که مطرح می‌کند این است که برنامه‌ها باید مبتنی بر نیازها باشد، برنامه‌هایی که وزارت علوم و دستگاه‌های ذی‌ربط اراده می‌کنند اما گرچه برنامه توسعه دانش به نیازها می‌نگرند ولی از دنیای ارزش‌ها و نگرش‌ها پیشی نمی‌گیرند؛ این هم یکی از مسائل مهمی است که دکتر قانعی‌راد در این مقالات به آن می‌پردازد.


این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: در فرآیند انتقال دانش به ایران جسم دانش منتقل می‌شود ولی روح آن نه، و این هم یکی از مباحثی است که می‌شود درباره آن کار کرد؛ در ادامه ایشان ضمن تاکید بر انتقال‌ناپذیری روح بر این باورند که روح بایستی از درون پیدا شود. روح علم که همان روحیه علمی جامعه یا اجتماع علمی است باید از درون آفریده شود؛ برای زایش روح علم نمی‌توان برنامه‌ریزی کرد بلکه بیشتر باید انتظار کشید.


کسرایی با بیان اینکه روح به معنای حیات‌مندی است، تصریح کرد: ولی دانش در ایران فاقد حیات‌مندی، زنده بودن و پویایی است. چراکه ویژگی موجود زنده، حساسیت آن نسبت به زمین خود است. در اینجا آقای قانعی‌راد بسیار بحث می‌کند درباره اینکه آیا علم در ایران به محیط خودش حساسیت دارد یا ندارد که یکی از بحث‌های کلیدی ایشان است.


این پژوهشگر با تاکید بر اینکه حساسیت نسبت به تغییرات محیطی و تنوع‌پذیری نیازمند هوشمندی است، افزود: هوش به معنای توانایی برای واکنش سنجیده به تحولات بیرونی است. علم در ایران به تحولات بیرونی خودش واکنش نشان نمی‌دهد، واکنش دانش به محیط پیرامون خود در ایران در حد واکنش‌های نباتی یا اندکی بالاتر از آن است، به همین دلیل نظریه سیستم‌ها که علم را همچون نظام تلقی می‌کنند در ایران کاربرد چندانی ندارد.


دانشیار جامعه‌شناسی سیاسی پژوهشکده مطالعات اجتماعی تاکید کرد: در اینجا باید علم را همچون یک تعریف به مثابه نهاد تلقی کنیم و به کار بگیریم.


وی ادامه داد: اگر نظریه سیستم‌ها را مجموعه‌ای از شاخص‌ها براساس مدل‌های تلویحی یا تصریحی که ارائه می شود، بدانیم گویا افزایش، ارتقا یا بهبود آنها به توسعه علمی بیانجامد. ولی در عمل هرگونه بهبود در جامعه ایران به توسعه علمی منجر نشده است؛ برای مثال، افزایش تعداد پژوهشگران یا افزایش هزینه‌های تحقیق و توسعه تأثیر زیادی در توسعه دانش یا تولید و انتقال هدف‌مند علم نداشته است.


کسرایی در ادامه گفت:‌ در کشور ما ۲۸۰۰ دانشگاه و در حال حاضر حدود ۴میلیون و ۵۰۰ هزار نفر دانشجو وجود دارد. در حالی که در ژاپن یک ملیون و 200 هزار دانشجو،  در آلمان حدود ۳۰۰  و در انگلستان حدود ۴۰۰  دانشگاه وجود دارد؛ وضعیت ما به لحاظ کمی خیلی عالی است. بنابراین مشاهده می شود که نظام علم با محیط پیرامون خود در داد و ستد نیست و در واقع علم و جامعه دو منظومه جدا از هم را تشکیل می‌دهد که هرکدام ساز خود را می‌زند.


وی در این باره توضیح داد: بین علم و جامعه باید یک رابطه تاریخی وجود داشته باشد. به طوری که علم متعاقب برخی از عناصر فرهنگی و اجتماعی رشد کند و این ارتباط تاریخی و وجود همزمانی بین علم و جامعه را تأمین می‌کند.


کسرایی با بیان اینکه برخی بر این باورند که به دلیل اینکه برخی عناصر اقتصادی و اجتماعی در ایران عقب مانده‌اند بنابراین علم از جامعه جلو افتاده است، اظهار کرد: دکتر قانعی‌راد این نظریه را نقد می‌کند و با رد این دیدگاه معتقد است که علم در جامعه ما به دلیل فقدان حس زندگی دچار بی‌زمانی شده است. این بی‌زمانی اشکال مختلفی دارد که یکی از آنها ناهمزمانی بین دانش و جامعه است.


وی افزود: هر اقدام موثری که بتواند حساسیت نظام را نسبت به تغییرات محیطی افزایش دهد، به طوری که این تغییرات به سرعت در سیستم منعکس شوند؛ پاسخ های مناسبی را برمی انگیزد تا مجدداً نظام را در تعامل با محیط قرار دهد.


به بیان محمدسالار کسرایی، مرحوم قانعی‌راد شواهد این ناهمزمانی را در سه مورد بحث می‌کند:


۱-فقدان ارتباط علم با نظام‌های تصمیم‌گیری و خدمات تولیدی


۲-فقدان توان نظریه‌پردازی در علوم مختلف به‌ویژه در علوم انسانی برای تحلیل مسائل اجتماعی و تأثیرگذاری بر آنها


۳-فقدان ارتباط متون درسی با نیازها و مسائل و عدم توانایی نظام آموزشی برای تربیت نیروی انسانی و کارشناسان توانا در کلیه زمینه‌ها


کسرایی با اشاره به اینکه تمامی مقاله‌های این کتاب در راستای این سه بحث نوشته شده است، ادامه داد: راه‌حل خاص دکتر قانعی‌راد برای برون رفت از این معضل بزرگ راه‌حل یکپارچگی است که در ادامه به آن می پردازم:


«به باور ایشان یکپارچگی باید در بالاترین سطح، اتخاذ و به کار گرفته شود؛ یکی از ایراداتی که حداقل در این مقالات به کار آقای قانعی‌راد می‌توان گرفت، این است که مدام به سراغ سیستم می‌روند و بحثی از جامعه و اینکه جامعه باید چه دگرگونی‌ها و تغییراتی را  انجام دهد، مطرح نمی‌کنند؛ اینکه ما چرا نباید جامعه را نقد کنیم، بحث تمام این مقاله‌ها وزارت علوم و نظام تصمیم‌گیری است، به نظام تصمیم‌گیری بیشتر می‌پردازند تا به جامعه.


در مقاله اول سوالشان این است که چرا سرمایه آموزشی و توسعه آموزشی نظام عالی به توسعه اقتصادی و حل معضل اجتماعی نیانجامیده است. همچنان این یک مسئله برای جامعه است، دلیل این مسئله هم این است که در واقعیت طبیعی جامعه ما، ادغام نهادی صورت نگرفته است».


این استاد دانشگاه اضافه کرد: در برنامه توسعه سوم که بحث ایشان در این مقاله است به توسعه پژوهش و فناوری توجه شده است، اما این موضوع فشار دانش را افزایش داده است و این امر به تخلیه فشار از طریق جریان دانش نشده است.



ارتباط بین دانشگاه و صنعت مصنوعی است



وی در ادامه اظهار کرد: ارتباط بین دانش و توسعه اقتصادی به صورت یک ایدئولوژی دانشگاهی مطرح شده است. این ایدئولوژی نقش توسعه دانش را به تربیت نیروی انسانی تقلیل داده و به ساده‌اندیشی و ساده‌سازی تبدیل کرده است. در حالی که می‌توان گفت در یک جامعه توسعه‌یافته درصد افراد آموزش دیده مهم است، اما این رابطه معکوس نیست؛ یعنی ممکن است در جامعه‌ای درصدی از افراد آموزش دیده آن بالا باشد اما توسعه‌یافته نباشد؛ همانطور که ما هستیم، بنابراین ایدئولوژی دانشگاهی منجر به توسعه کمی آموزش، توسعه کمی آموزش منجر به افزایش تعداد آموزش و ایده‌ها، عدم توانایی اقتصاد در جذب اینها، عدم جذب نیرو و نهایتاً پدیده بیکاری حاصل این روند شده است.


کسرایی اشاره کرد: بازار آموزش عالی یعنی تقاضا برای آموزش جوانان بیش از اینکه ناشی از فشار بازار باشد تحقق تأثیر تقاضای اجتماعی است که تحت عنوان تورم نمره  از آن اسم می برد.


دانشیار جامعه‌شناسی سیاسی پژوهشکده مطالعات اجتماعی در ادامه به  ارتباط مصنوعی بین صنعت و دانشگاه اشاره کرد و گفت: همواره در ایران این دانشگاه‌ها هستند که تلاش می‌کنند به صنعت نزدیک شوند.


وی با بیان اینکه نظام علمی باید این سه کار ویژه تواناسازی، کاراسازی و موثرسازی را انجام دهد، اذعان کرد: ایدئولوژی و واقعیت که مقاله آخرشان است، نظریه‌های مختلف را بحث می‌کند و اعتقاد دارد که شیوه تولید صنعتی در دنیا را محصول چهار عامل جنگ سرد، انقلاب‌های علمی جهان، جهانی شدن و افزایش مسائل زیست محیطی می‌داند.


کسرایی یادآور شد: ایشان از شکل‌گیری اجتماع علمی صحبت می‌کند که تا زمانی که پیکره علمی شکل نگیرد اجتماع علمی به‌وجود نمی‌آید.


وی تصریح کرد: چه در دولت و چه در بخش خصوصی از کاربرد علم برای حل مسائل و بحران‌ها آگاهی ندارند؛ اجتماعات علمی در سطح کشور شکل نگرفته است؛ بین دانشمندان و پژوهشگران جریانات ضعیفی از نقد وجود دارد که تعامل بین آنها نیست؛ و به طور خلاصه هویت علمی شکل نگرفته است؛ از سوی دیگر جهانی شدن باعث شده است که کانون توجه از مجامع علمی داخلی به مجامع بین المللی چرخش پیدا کند.


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* captcha:
* نظر:
مطالب دیگر
چگونه مسائل جنسی را به کودک آموزش دهیم؟
یک استاد دانشگاه در گفتگو با عطنا بررسی کرد

چگونه مسائل جنسی را به کودک آموزش دهیم؟

تربیت جنسی امری ضروری است و آموزش آن را از هر سنی که کودک شروع به سوال پرسیدن می کند باید شروع کرد. اما به طور کلی اولین زمان برای این آموزش 3 تا 5 سالگی است. چون کودک در این برهه سنی کنجکاوی هایی دارد
فقدان سرمایه اجتماعی، نظام سیاسی را با چالش‌ روبرو می‌کند/ مهاجرت یکی از نتایج شکاف میان دولت و ملت است
یک جامعه شناس در گفتگو با عطنا مطرح کرد

فقدان سرمایه اجتماعی، نظام سیاسی را با چالش‌ روبرو می‌کند/ مهاجرت یکی از نتایج شکاف میان دولت و ملت است

یک استاد دانشگاه معتقد است: «نهادهای دولتی و حاکمیتی نقش مهمی در اعتماد عمومی دارند و در واقع عملکرد نهادهای اجتماعی و سیاسی است که اعتماد را خلق می‌کند یا باعث کاهش آن می‌شود.»
فضای مجازی را باید کنترل کرد/ باید به سمت اینترانت حرکت کنیم
یک جامعه شناس در گفتگو با عطنا:

فضای مجازی را باید کنترل کرد/ باید به سمت اینترانت حرکت کنیم

در حال حاضر در معرض تهدید جدی هستیم. طرح مجلس درباره ساماندهی فضای مجازی اولین گام در جهت داشتن برنامه برای مدیریت فضای مجازی است و البته نباید به روش‌های نادرست مثل قطع کردن اینترنت روی بیاوریم.
مدیریت فضای مجازی در آمریکا و کره جنوبی چگونه است؟
بررسی قوانین اینترنت در کشورهای دیگر (1)

مدیریت فضای مجازی در آمریکا و کره جنوبی چگونه است؟

TikTok و WeChat دو شبکه اجتماعی چینی هستند که در دنیا با استقبال روبه‌رو شده‌اند، اما در زمان ریاست جمهوری ترامپ استفاده از این اپلیکیشن‌ها در امریکا به دلیل نگرانی های امنیتی ممنوع اعلام شد.
پر بازدیدها
آخرین اخبار