عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با تشریح دیدگاههای مرحوم قانعیراد در کتاب «تبارشناسی عقلانیت مدرن-قرائتی پستمدرن از اندیشه دکتر شریعتی» گفت: روشنفکر صرفاً یک تماشاگر راوی و ناراضی نیست، بلکه دارای کنشی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی است که از منظر جامعهشناسی ارزیابی میشود. روشنفکر از تاریخ و زبان و فرهنگ مادر جامعه برای همنوایی با مردم و انجام رسالت خویش بهره میگیرد و ارتباطی پویا با جامعه خویش دارد.
ه گزارش خبرنگار عطنا، نشست «بررسی کارنامه علمی محمدامین قانعیراد» روز سه شنبه ۱۹ تیر با حضور استادان، دوستان و آشنایان این مرحوم در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.(گزارش تصویری)
در بخشی از نشست سیدجواد میری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی سخنان خود را به صورت تدوین شده قرائت کرد که به طور کامل در ادامه میآید:
قرار بر این است که من در مورد کتاب «تبارشناسی عقلانیت مدرن-قرائتی پستمدرن از اندیشه دکتر شریعتی»، که کتابی از دکتر محمدامین قانعیراد است صحبت کنم. با این حال سعی من بر این است تا در صحبتهایم فراتر از این کتاب صحبت کرده و گفتمان و شبکه مفهومی دکتر قانعیراد را بررسی کنم.
از این جهت بحث را متمرکز بر نقد قانعیراد از روحانیت به خصوص در رابطه با ارتباط این نهاد با بدنه روشنفکری متمرکز میکنم؛ پس لازم است در ابتدا برداشت کلی قانعیراد از جامعه و جامعهشناسی و موضوع، اهداف و روشهای آن به زعم قانعیراد را بدانیم تا دریچهای به افکار و گفتمان او بر ما گشوده شود.
بهانه حضور جامعهشناسی در دنیای معاصر چیست؟ و تحلیل روحانیت در آن از چه منظری صورت میگیرد. علی شریعتی به عنوان نمادی از روشنفکر که در افکار قانعیراد حضور دارد و به نمایندگی از این اجتماع چگونه تحلیل میشود و اینکه ارتباط روحانیت و روشنفکری و نمادها و نمایندگان آنها به لحاظ جامعهشناختی چگونه تحلیل شده و قانعیراد چه خوانشی از آن به دست میدهد؟
قانعیراد یک دورکیمی بود و در کتاب خود اعتقاد دارد که روشنفکر باید با درنظر گرفتن ارزشهای انسانی، ملی و فرهنگی و تبیین آنها به جامعه خود آگاهی بدهد و در تغییر جامعه بکوشد و نه صرفاً در تفسیر و تحلیل آن.
روشنفکر صرفاً یک تماشاگر راوی و ناراضی نیست، بلکه دارای کنشی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی است که از منظر جامعهشناسی ارزیابی میشود. روشنفکر از تاریخ و زبان و فرهنگ مادر جامعه برای همنوایی با مردم و انجام رسالت خویش بهره میگیرد و ارتباطی پویا با جامعه خویش دارد.
روشنفکر باید زبان فهم جامعه را پیدا کرده و از این طریق با جامعه دیالوگ پیدا کند. زمین بازی روشنفکر، تاریخ و فرهنگ است، با این حال قانعیراد اعتقاد دارد که سه رویکرد کلان در وضعیت رشد مدرنیته در ایران قابل بررسی است؛ اول نوسازی مذهبی و تلاش برای بازگشت به مذهب، دوم رشد مکتب سوسیالیسم که هدفش تجدید سازمان جامعه و تجدید نظر در ساختارهای آن بود و دستِ آخر، جامعهشناسی به مثابه ابزاری تحقیقی و روشنگر در قبال این پدیدههای اجتماعی.
خوانش دورکیمی قانعیراد از این سه رویکرد ایجاب میکند که هر سه رویکرد، در یک عامل مشترک باشند و آن بحران در مواجه اخلاقی و از هم پاشیدگی جامعه در اواسط قرن ۱۹ میلادی به مثابه نقطه عطفی بود که ساختارهای بنیادینی که ریشه در گذشته داشته و به تدریج ترک برداشته بودند را مضمحل کرده و زیر پا بگذارد.
و این یک وضعیت آنومیک و بیهنجار به وجود آورد و هر سه رویکرد در پی پاسخ به سوالات بیپاسخی بودند که از بعدِ انقلاب فرانسه به وجود آمده و دامنه پیامدهای آن بسیار گسترده شده بود؛ در واقع جامعه به نقطهای رسیده بود که بازگشت به گذشته امکانپذیر نبود، در عین حال که وضعیت آشفته پیشآمده هم قابل تحمل نبود؛ بنابراین این سه رویکرد در پی علاج و جوابی برای بحران پیشآمده بودند.
در آن وقت، گویا پیشبینیهای شوم هابزی محقق شده بود و انسان به مثابه گرگ انسان محقق شده بود و تعاملات و مناسبات انسانها از چنین الگویی پیروی میکرد. با این حال خوانشِ دورکیم از این قضیه که قانعیراد نیز از آن تبعیت میکرد متفاوت از چارهجویی هابز بود، چرا که هابز برای چنین بحرانی، «دولت مستبد» را پیشنهاد میکرد که به عنوان قدرت قاهر و جابر نظم و بنیادهای مضمحل شده را دوباره احیا و نگهبان و ضامن نظم از دست رفته باشد و این با توجه به این که مناسبِ زمان نبود و رویکردی مرتجعانه و ناممکن محسوب میشد باب میل دورکیم نبود، پس به شکل دیگری به قضیه نگاه میکرد.
دورکیم همچنین خوشبینی روسو که قرارداد اجتماعی را تبلیغ میکرد، قبول نداشت. چرا که برای برپایی قرارداد اجتماعی باید «نظمی اجتماعی» وجود میداشت و این نظم عملا از بین رفته بود، پس قرارداد اجتماعی هم ممکن نبود.
در حقیقت سوال این بود که چگونه میتوان این نظم اجتماعی و گریز از وضعیت آنومیک و آنارشیک را بدون توسل به زور و دولت مستبد و با استفاده از سازوکارهای مردمی و خودجوش دروناجتماعی و بااستفاده از ارزش های انسانی، فرنگی، ملی و تاریخی تامین نمود؟
حال صحبت قانعیراد این است که در تحلیل سه رویکرد گفته شده و درمواجه با بحران اخلاقی، نفوذ و مشروعیت جای قدرت و استبداد را بگیرد و اوضاع جامعه را به سامان کند و در این هدف، جامعهشناسان به عنوان نماینده رویکرد جامعهشناسی، روشنفکران به عنوان نمایندگان رویکرد سوسیالیزم و نهاد روحانیت به عنوان نماینده رویکرد بازگشت مذهبی و نوسازی آن مسئولیتها و تعاملات فیمابینی داشتهاند و در یک خوانش تاریخی از جامعه معاصر ایران، ضعف و قوتها، قصور و انتقادهایی به آنها وارد است و هر یک سهم و نقش خود را در نابسامانی موجود در جامعه ایفا کردهاند که این موردنظر قانعیراد بوده و شبکه مفهومی گفتمان او را میسازد و وی در این راه متاثر از نگاه دورکیمی بوده است.