رزگار محمدی، مدرس مشاوره و روانشناسی دانشگاه علامه طباطبائی در نشست سهشنبههای مشاورهای، با تاکید بر لزوم تفکیک زمان نزد انسان برای مشاوران و روانشناسان علم را در توصیف زمان ناتوان دانست و گفت: وقتی پای علم میلنگد، هنر و ادبیات برای نشان دادن مفاهیم زمان و مکان بهترین بستر هستند.
به گزارش عطنا، نشست «زمان و مکان بهعنوان بنیادهای اگزیستانسیال روان» به همت گروه مشاوره دانشگاه علامه طباطبائی و با همکاری انجمن مشاوره ایران و انجمن علمی-دانشجویی مشاوره این دانشگاه در قالب سلسله نشستهای سهشنبههای مشاورهای و با ارائه رزگار (رستگار) محمدی، مدرس دانشگاه علامه طباطبائی سهشنبه، ۱ خردادماه در دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی برگزار شد.
در این نشست، رزگار محمدی، دکترای مشاوره و مدرس دانشگاه علامه طباطبائی با دیدگاه میانرشتهای به طرح مباحثی پیرامون اهمیت مفهوم «زمان» در علوم شناختی، روانشناختی و مشاوره پرداخت.
محمدی در ابتدای سخنان خود با اشاره به اهمیت زمان و مکان در زندگی اظهار کرد: ما هر لحظه با مفهومهای زمان و مکان درگیر هستیم و از آنها گریزناپذیریم. اینکه میگوییم ساعت چند است و یا در مکالمات روزمره از «جا» حرف میزنیم نشان میدهد که از آن گریزناپذیریم.
وی درباره همخوان نبودن زمان و مکان درونی با زمان و مکان بیرونی گفت: اگر یک مثال شخصی بزنم، قبلا دانشکده روانشناسی در محل دانشکده ارتباطات کنونی بود و من هنوز هم فکر میکنم که سهشنبههای مشاورهای آنجا برگزار میشود، یعنی زمان درون من با زمان بیرونم متفاوت است.
مدرس روانشناسی دانشگاه علامه طباطبائی درباره تجربی و مفهومی بودن زمان هم بیان کرد: ما زمان را تجربه میکنیم و کمتر آن را مفهومسازی میکنیم. هایدگر به نقل از آگوستین میگوید هر وقت به من میگویند زمان را تعریف کن از سخن باز میمانم در حالیکه بهخوبی میدانم چیست و میتوانم آن را تصور کنم.
وی افزود: ما به عنوان متخصص حوزه روان از این امر ناگریزیم که زمان و مکان را در نظر داشته باشیم، زیرا این امر جزئی از بنیادهای اگزیستانسیال روان انسان است.
محمدی در ادامه جایگاه زمان در آثار هنری را مطرح کرد و گفت: زمان همیشه دستمایه آثار هنری بوده است و هنرمندان بسیاری از جمله سالوادور دالی نقاش سوررئال اسپانیایی در این زمینه کار کردهاند. دالی در نقاشی مشهور «تداوم حافظه» مفهوم ساحتی زمان را تمسخر میکند و انگار در رؤیا، زمان عینی و سابژکتیو نیست. دالی در این نقاشی زمان را به مفهوم یک امر ذهنی نشان داده است.
وی ادامه داد: بزرگترین اسطوره ایران باستان زروان بوده است که به خدای زمان و مکان شهرت داشته است. زروان چندین سال قربانی میکند که یک پسر داشته باشد اما بعد از سالهای بسیاری از بطنهای او دو فرزند بیرون میآید که یکی اهورا مزدا، نیروی خیر و دیگری اهریمن، نیروی شر است. به همین ترتیب در اساطیر یونان باستان هم ما با اسطورههای زیادی درباره «زمان» مواجه هستیم.
دانشآموخته رشته مشاوره دانشگاه علامه طباطبائی درباره تصوراتی که از زمان وجود دارد، خاطرنشان کرد: از ابتدای تاریخ دو تصور اصلی از زمان وجود داشته است؛ تصور خطی و تصور دایرهای. تصور دایرهای به این معنا است که زمان هیچگاه نقطه پایان ندارد و همیشه نقطه پایان، نقطه آغاز است. تصور خطی که بیشتر دینی است هم یعنی زمانیکه با هبوط انسان شروع میشود و در روز رستاخیز تمام میشود و به صورت خطی و نواری است و شاید هم در وسط این نوار یک نقطه تروماتیک وجود داشته باشد.
وی زمان دوران مدرن را متفاوت از دنیای گذشته دانست و افزود: زمان در عصر مدرن به عنوان یک حس بیمعنایی و پوچی تلقی میشود و این مسئله بهعنوان بحران جهان مدرن شناخته میشود. به این صورت است که هم تصور خطی است و هم تصور دایرهای. یعنی هم میداند مرگ وجود دارد و به انتها میرسد و هم این حرکت بهسوی مرگ جهتی ندارد، یعنی نوعی خط بدون جهت.
محمدی ادبیات را گریزناپذیر از درگیری با مفهوم زمان دانست و گفت: بحران جهان امروز یعنی زندگی در یک «زمان خطی بدون جهت» در رمانها به خوبی نشان داده شده است. فرانتس کافکا و ساموئل بکت در رمانهایشان این مسئله را به هنرمندی فراوان بیان میکنند؛ تمامیت، زمانمندی و پوچی انسان مدرن در آثار آنها نشان داده است.
وی افزود: ژیل دلوز، فیلسوف فرانسوی میگوید اگر ما یک سمپتون روانی مدرن را بخواهیم نام ببریم نمیتوانیم به سادیسم و مازوخیسم اشاره کنیم، بلکه سمپتون روانی مدرن، کافکائیسم و بکتیسم هستند. یعنی انسانهای امروزی انسانهایی هستند که در زمان و مکان گم شدهاند و احساس هویت ندارند.
مدرس دانشگاه علامه طباطبائی با اشاره به پیوند میان بکت و زمان خط بیجهت گفت: زمان انسان باستان که خطی بود و زمان انسان مدرن که خط بیجهت است در رمان «در انتظار گودو» ساموئل بکت نشان داده شده است که دو نفر بهعنوان انسانهای مدرن معتقدند زمان مرده است و آن را تلف میکنند اما دو نفر هم بهعنوان انسانهای قدیمی که بهصورت ارباب و بنده هستند به وجود زمان باور دارند.
محمدی ادامه داد: در رمان «در جستوجوی زمان از دست رفته» مارسل پروست هم به مفهوم زمان اشاره شده است. این رمان با زمان شروع میشود و با زمان پایان میپذیرد. این رمان هفت جلدی است و اصلا نمیتوان گفت که زمان در این کتاب یک زمان خطی است.
رزگار محمدی به ناتوانی علم در توضیح زمان اشاره کرد و گفت: زمانی که علم میلنگد در توضیح زمان، ادبیات، سینما، نقاشی، تئاتر و دیگر هنرها به آن میپردازند تا مفهومی از آن بسازند.
وی اولین فیلسوفی را که بهصورت جدی بر مفهوم زمان کارکرد ایمانوئل کانت دانست و افزود: کانت زمان و مکان را بهعنوان صور قبلی تجربه تعریف میکرد.
دانشآموخته مشاوره دانشگاه علامه طباطبائی درباره ویژگی «زمان» و «مکان» توضیح داد و گفت: تجربه ما بر اساس زمان و مکان است. زمان و مکان یک امر ذهنی و یک امر پیشینی است. یعنی هر وقت بخواهیم ارتباطی برقرار کنیم و یا موقعیت خود را بسنجیم، به زمان و مکانی که در ذهن ما از پیش وجود داشته رجوع میکنیم.
وی افزود: از نظر انیشتین زمان در خارج از کره زمین معنای دیگری با زمان درون زمین دارد. حتی مقدار گذر زمان هم متفاوت است.
محمدی به آرای مارتین هایدگر هم گریزی زد و خاطرنشان کرد: مارتین هایدگر، فیلسوف آلمانی کتابی دارد بهنام «هستی و زمان». معنی این کتاب یعنی ما میتوانیم هستی را در زمان معنا کنیم. اصلا چرا سوالاتی در باب چیستی هستی میپرسیم؟ برای اینکه ما به سوی پایان هستیم و بهطور موقت زندگی میکنیم.
وی به نقل از هایدگر زمان را غیرمتوالی خواند و تشریح کرد: هایدگر برخلاف تصور رایجی که در مورد زمانها وجود دارد که آن را بهصورت گذشته، حال و آینده می بینیم، یعنی توالی زمانی داریم، معتقد است ما لحظهای بهنام «حال ناب» نداریم و توالی برای فهم زمان اشتباه است. زیرا ما در لحظهای که آن را «حال» مینامیم ممکن است یا در گذشته و یا در آینده باشیم.
محمدی به تفاوت دیدگاه هگل و هایدگر هم پرداخت و گفت: فهم هگل از زمان بهصورت زمانهای بودن است. یعنی هر لحظه درون یک نوار تاریخی و فرهنگی قرار دارد و جدا از آن نیست.
این پژوهشگر به تقویم جان و جهان انسانها اشاره کرد و گفت: زمان بیرون و درون انسانها متفاوت است. شاید زمان بیرونی کسی (یعنی همان زمان قراردادی) ۱۰ شب باشد اما ساعت درون فرد (آن چیزی که او حس میکند)، ابتدای صبح باشد.
وی با این شعر از مرحوم سهراب سپهری به سخنان خود پایان داد:
پردهای میگذرد،
پردهای میآید؛
میرود نقش پی نقش دگر،
رنگ میلغزد بر رنگ.
ساعت گیج زمان در شب عمر
میزند پی در پی زنگ :
دنگ...، دنگ .... دنگ...
گزارش تصویری این نشست را اینجا ببیند؛