دانشجوی دکترای جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبائی درباره کتاب «تلنگر» اثر ریچارد ثیلر که ترجمهاش کرده است، گفت: این کتاب خطاهای شناختی انسان مانند مرجعگزینی، خوشبینی واهی، زیانگریزی، همرنگی و علت عدم تمایل انسانها به انتخابهای درست را شرح میدهد و معماری انتخاب را به افراد میآموزد.
به گزارش عطنا، مراسم رونمایی از کتاب «تلنگر» اثر ریچارد ثیلر (برنده نوبل اقتصاد 2017) به همت انجمن علمی-دانشجویی جامعهشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبائی روز چهارشنبه، 5 اردیبهشتماه در سالن ارشاد این دانشکده برگزار شد.
مرتضی رستمی، دانشجوی دکترای جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبائی و مترجم این کتاب در بخشی از این مراسم گفت: کتاب تلنگر چندین بار در ایران ترجمه شده است من فکر میکنم که اخیراً طی یک یا دو ماه گذشته نشر شفاف و هورمزد اقدام به ترجمه این کتاب کردهاند، انتشارات شفاف توانسته است این کتاب را چاپ کند و انتشارات علمی و فرهنگی هم در حال چاپ این کتاب است.
وی افزود: انتشارات شفاف و هرمز برای کلمه ناج (nudge) ترجمه «سقلمه» را در نظر گرفتهاند که البته من «تلنگر» را کمی مناسبتر از سقلمه میدانم؛ سقلمه به شخص اشاره دارد یعنی توجه کسی را مخصوصاً با آرنج معطوف کردن.
رستمی به تعریف چهار مفهوم از کلمه «ناج» پرداخت و بیان کرد: به لحاظ روانشناسی در واقع همان سقلمه زدن یا کسی را با آرنج متوجه چیزی یا کسی کردن است، معنی دوم هم با آرنج است ولی به معنای هل دادن یا معطوف کردن کسی به یک سمت است یا حتی حواس یک آدم را به جای دیگر پر کردن نیز میتواند باشد.
وی در ادامه اظهار کرد: به نظر من هل دادن کلمه مناسبتری است، زیرا زمانی از کلمه هل استقاده میشود، انگار اجباری هم در آن وجود دارد مثل زمانی که میخواهید رد شوید و آدمها را به یک سمتی سوق میدهید.
دانشجوی دکترای جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبائی درباره کتاب تلنگر اظهار کرد: این کتاب میتواند ایده و نگاه شما را راجع به رفتار انسانی عوض کند و یک چشمانداز نو به انسان بدهد.
وی افزود کتاب تلنگر را میتوان به پنج بخش تقسیم کرد: قسمت اول یک ایده و پیشفرض است، انسانها در واقع اشتباه میکنند، تصمیماتی که فکر میکنند درست است را نمیگیرند یا انتخابهای درستی ندارند.
رستمی در ادامه به بیان عللی پرداخت که موجب اشتباه انسانها میشوند: بسیاری از اوقات ما به خاطر کمبود دانش و گاهی به خاطر وضعیت خاص توانمندیهای شناختی اشتباه میکنیم، ثیلر در این کتاب برای این مشکل مفهوم «عصبشناسی اجتماعی» را بیان میکند.
این پژوهشگر گفت: بر اساس این مفهوم گویا ما دو نوع سیستم اندیشیدن داریم، مغز ما دو قسمت دارد، بعضی از انسانها بیشتر اوقات با قسمت یک و بعضیها با قسمت دوم واکنش نشان میدهند، به قسمت یک «خودکار»، به بخش دوم «بازاندیش» میگویند.
وی درباره قسمت یک که «خودکار» افزود: ما با آن یکسری کارها را انجام میدهیم مثلاً اگر من یک بطری به طرف یک نفر پرتاب کنم سریع سرش را میکشد این کشیدن سر با قسمت یک انجام میشود ولی پرتاب با قسمت دوم انجام میگیرد، انگار مغز ما دو قسمت دارد شاید جمع نبوغ و کودنی یکجا در یک فرد دیده شود .
رستمی درباره مثالی که ثیلر در کتابش میزند گفت: بتون زیباترین بورسینها را ساخته و نوشته است ولی همین بتون اکثر اوقات کلید خانهاش را گم میکرد، گویا انسانها با دو قسمت به جهان واکنش نشان میدهند، اکونها کسانی هستند که اکثر اوقات با قسمت شماره دو به جهان واکنش نشان میدهند، احتمالاً انسانها در بسیاری از اوقات با قسمت شماره یک واکنش نشان میدهند، قسمت شماره دو قابلیت اعمال کنترل خیلی کمتری روی قسمت شماره یک دارد.
وی درباره قسمت سوم کتاب گفت: ما یکسری خطاهای شناختی داریم و به خاطر این خطاهایی که در باورهای خودمان است و در شناخت ما وجود دارند دچار اشتباه میشویم یکی از آنها خطاهای شناختی در واقع توسل به قواعد سرانگشتی است.
این دانشجوی دکتری دانشگاه علامه درباره قواعد سرانگشتی گفت: قواعدی در ذهن ما وجود دارد که ما با آنها تصمیمگیری میکنیم مثلاً اسم یکی از قواعد سرانگشتی را insuring میگذارند که به معنی نقطه اتکاگزینی یا مرجعگزینی است.
رستمی با طرح مثالی مرجعگزینی را شرح داد و گفت: در تحقیقاتی از افراد پرسیده شده بود که شما چقدر در زندگی مشترکتان خوشبخت هستید؟ میانگین آن ۶۰ یا ۷۰ درصد بود بعد از گروه آزمایش پرسیده شده بود که شما با همسرتان در طول زندگی نسبت به سالهای اول ؛ چقدر بیرون میروید؟ بیشتر پاسخها «خیلی کم» بود، در ادامه از آنها پرسیده شده بود شما چقدر زندگیتان خوشبخت هستید این عدد به ۲۰ تا ۳۰ درصد رسید، یعنی به نظر میرسید که ما یک نقطه مرجع به آنها دادهایم که راجع به زندگیشان فکر کنند.
وی به خطای دیگری اشاره کرد و گفت: یک خطای شناختی یا قاعده سرانگشتی وجود دارد که من «مجانبت» ترجمه کردهام؛ وقتی تجربهای نزدیک ماست و ما به آن نزدیکی زمانی داریم تاثیر بسیار بیشتری در زندگی ما میگذرد تا اینکه از آن فاصله بگیریم مثلاً اگر کسی در جاده با سرعت ۱۳۰ رانندگی میکند هنگامی که تصادفی را ببینند که یک نفر جان خود را از دست داده از سرعت خود سرعت خود میکاهد اما به محض دور شدن از صحنه تصادف سرعتش را بالا میبرد.
این پژوهشگر جامعهشناسی خطای بعدی را «خوشبینی واهی» دانست و گفت: اگر از شما بپرسم به لحاظ دهک رانندگی در کدام دهک اجتماعی قرار میگیرید، مطالعات نشان داده که اکثر انسانها میگویند دهک اول یا دهک دوم یا مثال دیگر مثلاً اگر شما از انسانها بپرسید که شما به لحاظ شوخ طبعی در کدام دهک قرار میگیرید؟ اکثر انسانها خودشان را در دهک اول یا دوم، در جامعهای که چندین درصد ازدواجها به طلاق منجر میشود بیش از ۹۰% شب عروسی حتی یک درصد هم احتمال طلاق نمیدهد به این حالات خوشبینی واهی میگویند .
وی به دو خطای دیگر اشاره کرد و افزود: خطای بعدی زیانگریزی و دیگری خطا صورتبندی (framing) است یعنی بیشتر اوقات تمایل به حفظ وضع موجود داریم، دوست داریم کمکی کنیم ولی دوست نداریم از جای خود تکان بخوریم .
رستمی یکی از جذابترین قسمتهای کتاب را کنترل خویشتن دانست و گفت: کنترل خویشتن مسئله متناوب اکثر ماست، یعنی اینکه چطور رفتارهایی که درست میپنداریم را انجامشان نمیدهیم. ثیلر همچنین در مورد اثرگذاری مانند اثرپذیری از اجتماع و همرنگی با جماعت صحبت میکند و میگوید همرنگی با جماعت بسیار میتواند تاثیرگذار باشد.
این دانشجوی دکتری جامعهشناسی در قالب مثالی همرنگی را توضیح داد: تحقیقات نشان میدهد که وقت شما دوستی دارید که اضافه وزن دارد شانس چاق شدن شما بالا میرود، هرچه تعداد دوستان چاقتان بیشتر شود شما در مسیر چاقی بیشتری حرکت میکنید مثلا افرادی به طور میانگین افراد زمانی که با هم هستند ۳۵درصد بیشتر از زمانی که تنها هستند شام میخورند، اگر تعداد ۴ نفر باشد ۷۵ درصد بیشتر میخورند و هنگامی که تعداد افراد گروه هفت نفر یا بیشتر باشد ۹۶درصد افزایش غذا داریم.
وی افزود: ثیلر مطالب خود را به طیفهای مختلفی از تحقیقات و پژوهشها مزین میکند که از لحاظ ارجاع به تحقیقات روانشناسی و اقتصاد در فناوری و حوزههای دیگر بسیار غنیاند.
رستمی گفت: بخش سوم کتاب با مفروض پنداشتن موضوعات قبلی نویسندگان کتاب، میخواهد بگوید که دولتها و مقامات بخش خصوصی چطور میتوانند به انسانها کمک کنند که تصمیمات درستتری بگیرند، بدون اینکه به آزادی انتخابشان خدشهای وارد شود.
این دانشجوی دکتری جامعهشناسی همچنین در رابطه با بخش چهارم کتاب توضیح داد: بخش چهارم، ماجرای کتاب است، که انسان را با مکانیزمی به اسم معماری انتخاب آشنا میکند، معماری انتخاب یعنی اینکه انسان چگونه فضا و زمینه را بچیند تا هنگامی که در برابر چند انتخاب قرار گرفت، شانس انتخاب درستتر و بهتر داشته باشند.
مرتضی رستمی، دانشجوی دکترای جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبائی و مترجم کتاب «تلنگر» اثر ریچارد ثیلر، استاد علوم رفتاری در پایان به ایده اصلی کتاب اشاره کرد و گفت: مفاهیم این کتاب به انسانها و دولتها نشان دهند چگونه میتوان تلنگر زد و مسائل را حل کرد و مانع بسیاری از اشتباهات شد، این کتاب مالامال از مثالهایی درباره تلنگر است که خواندن آنها بسیار جذاب و دلنشین است.